تشکیل جامعه ای آرمانی با معیارهای اخلاقی و انسانی که در آن ظلم و ستمگری و ستمدیدگی نباشد همواره مد نظر همة انسان ها بوده است و لذا بشر از دیر باز به فکر ساختن آرمان شهر، اتوپیا و مدینة فاضله بوده و مفاهیم مزبور همه گویای حقیقتی است و آن اینکه می بایست به شهر آرمانی دسترسی پیدا کرد.[1]
شهر آرمانی با خصوصیات ویژه اش همواره در آثار فلاسفه و محققان متجلی بوده است.[2]
دل بستن به دنیایی روشن و ایده آل در ادیان و مکاتب نیز مورد توجه بوده است و جنبة خیالی نداشته و آثار آن را باید در جهان محسوس و واقع جستجو کرد. یکی از مهم ترین مسائلی که در فرهنگ و معارف اسلامی مورد توجه خاص بوده و مذاهب و فرق مختلف اسلامی بدان پرداخته اند، مسأله مهدویت بوده است.
به عنوان مثال در دین اسلام حضرت مهدی (عج) قله امید مستضعفان و خار چشم مستکبران و ظالمان می باشد. او عدالت خویش را جهان را خشکانیده و بهار ظالمان را به خزان مبدل نموده به طوری که همه در سایه عدل او روزگار خوبی را سپری کنند.
مهدی باوری در فرق اهل سنت
مسأله مهدویت مورد قبول تمام فرق سنی می باشد. همان طور که بیان شد علماء و اندیشمندان اهل سنت از صدر اسلام تا کنون دربارة مهدی(عج) بیش از یکصد و دوازده کتاب ویژه نگاشته اند. علت توجه شایان آنان را به این باور باید در این مسأله جستجو کرد که موضوع مهدی و ظهور او در «آخرالزمان» در روزگار پیامبر اکرم و از زبان او، و همچنین در میان صحابه تابعین و همین طور دوره به دوره مطرح بوده است و این موضوع را یکی از بشارت های مهم اسلامی می دانسته اند.
کثرت احادیث دربارة مهدی(عج) و فراوانی و گوناگونی راویان آن، باعث شده است، تا دانشمندان علم حدیث و حفاظ بزرگ سنی، به «متواتر» بودن احادیث مربوط به مهدی(عج) تصریح کنند و از آنجا که مسأله مهدی قطعی بوده حتی لغت نویسان آن هم در لغت نامه ها و فرهنگ هایی چون «لسان العرب» و «تاج العروس» در ذیل کلمه «مهدی» بدان اشاره کنند.[3]
روایتی که دربارة بنیانگذار حکومت واحد جهانی در منابع اهل سنت آمده است، دست کم از روایات شیعیان نمی باشد در اینجا به برخی از منابع مهم روایی این احادیث اشاره می شود: [4]
1) صحیح بخاری، جلد چهارم، کتاب الاحکام و باب نزول عیس بن مریم
2) صحیح مسلم، جلد اول، الفتن و الشرایط و باب نزول عیسی
3) سنن ابن ماجه، جلد دوم، باب خروج المهدی
4) سنن ابن داود، جلد دوم، کتاب المهدی
5) سنن ترمذی، باب «ما جاء فی المهدی»
از مجموع این روایات نکات ذیل را می توان استنتاج کرد:[5]
ـ امامان دوازده نفرند و همه از قریش هستند.
ـ مهدی موعود از دودمان حضرت محمد(ص) و از فرزندان علی و زهرا(س) است.
ـ مهدی از نسل امام حسین(ع) می باشد.[6]
ـ او عدالت گستر است.
ـ پیامبر(ص) ظهور او را در آخرالزمان بشارت داده است.
ـ درباره خصایص، سیرت مهدی و چگونگی ظهور و حکومت وی و دیگر مسائل مربوط بدان سخن فراوان گفته اند.
ـ دربارة مصداق واقعی مهدی(عج) بین آنها اختلاف نظر است:
1) برخی گفته اند متولد شده است و فرزند بلافصل امام حسن عسگری است.[7]
2) اکثریت فرق اهل سنت معتقدند که مهدی هنوز متولد نشده است.
3) عده ای مانند ابن خلدون در احادیث مربوط به مهدی تشکیک کرده اند و از نظر مفهوم و مصداق نتوانسته اند به یک اظهار نظر قطعی برسند. البته دانشمندان سنی و شیعه نظرات او از نقد کرده اند و جواب مناسب داده اند. [8]
4) در حدیثی از اهل سنت مصداق مهدی واقعی «مسیح(ع)» معرفی شده است. در این باره نیز ضعف و ابطال آن توسط عالمان سنی اعلام شده و بر مهدی مورد نظر تأکید شده است.[9]
مهدی باوری در فرق شیعه
در فرق مختلف شیعه چون کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه و امامیه یکی از اعتقادات مشترک بین آنها، مسأله مهدویت است. مرحوم دکتر محمد جواد مشکور در این باره چنین می گوید.
«در دین اسلام نیز یکی از اعتقادات اکثر شیعه انتظار ظهور مهدی آل محمد(ص) است هر کدام از فرق شیعه بنا به اختلافاتی که میان هر کدام از فرق شیعه بنا به اختلافاتی که مهدی خود دارند آخرین امام فرقة خود را مهدی می دانند که در آخرالزمان ظهور کرده و گیتی را پس از پر شدن از ظلم و جور پر از عدل و داد می فرماید.»[10]
حال ممکن است این سئوال در اذهان متبادر گردد که چرا موضوع مهدویت ذهن دل مردم به ویژه شیعیان را این چنین به خود مشغول کرده است؟ برای پاسخ به سئوال اخیر ادله زیر را می توان بر شمرد:
1) عمومیت داشتن موضوع مهدویت و بشارت همة پیامبران و مخصوصاً پیامبر اکرم(ص) به ظهور منجی که پیام آور عدل و براندازنده ظلم است.
2) ظلم و ستم حکام به حدی بود که همیشه این تصویر را ایجاد می کرد که جهان مملو از ظلم و ستم است. گزارش جنایات خاندان اموی و عباسی، کسانی چون معاویه، یزید عبدالمطلب مروان، منصور، هارون، متوکل و.. صفحات تاریخ را پر کرده است. در این رهگذر شیعه بیش از فرق و مذاهب اسلامی تحت فشار بود و طبعاً بیشتر خود را نیازمند به مهدی می دید.
3) ائمه و رهبران شیعه از با تقواترین و محبوبترین مردمان بودند به همین خاطر دوست و دشمن برای ایشان ارزشی خاص قائل بودند. مردم سعی می کردند با تقرب جستن به رهبران شیعه از قداست آنان جهت بسط نفوذ و قدرت خود استفاده کنند همان طور که مختار به امام سجاد، ابو سلمه خلال به امام صادق(ع) و مأمون به امام رضا(ع)، تلاش داشتند خود را نزدیک کنند. بنابراین پس از شهادت هر یک از این بزرگان پیروان آنان به جز شیعه امامیه به سختی می توانستند واقعیت از دست دادن آنها را پذیرفته و برخی از آنان مرگشان را باور نمی کردند و در انتظار بازگشت او بودند.[11]
مهدویت از نظر شیعة امامیه
از نظر شیعه جعفری، مهدی موعود فرزند یازدهمین امام معصوم یعنی، حضرت امام حسن عسکری(ع) می باشد. آن حضرت به قول معروف در سال 256 متولد شدند.
آنان بر تولد مهدی(عج) دلایل ذیل را مطرح نموده اند:[12]
1) تصریح امام حسن عسکری(ع) به ولادت فرزندش مهدی(عج)
2) شهادت قابله بزرگوار و شریف آن حضرت، حکیمه خاتون دخت امام جواد(ع) و عمه امام عسکری(ع) بر ولادت مهدی.
3) شهادت یاران ائمه و دیگران که در زمان حیات امام عسکری(ع) به دیدار مهدی(عج) رفته اند.
4) شهادت وکلای امام مهدی و مطلعین از معجزات او به ملاقات با حضرت در عصر غیبت صغری.
5) شهادت نواب خاص حضرت بر تولد ایشان.
6) شهادت خدمه و کنیزان و غلامان بیت امام عسکری به رویت مهدی(عج).
7) شکل برخورد حکومت عباسی با امام جواد(ع) به ویژه امام دهم و یازدهم(ع) که ایشان را در پادگان نظامی محصور و تحت نظر قرار داده و حتی خانه امام یازدهم را زیر نظر و تند و تعقیب نواب خاص حضرت وکلای ایشان در عصر غیبت صغری دلیلی است بر تولد امام عصر(عج) که حدود یکصد سال دستگاه سیاسی و نظامی بنی عباس را سخت به خود مشغول کرده بود.[13]
8) اعتراف تبار شناسان به ولادت امام مهدی(عج). [14]
9) اعتراف علمای اهل سنت به ولادت امام مهدی، مانند، ابن اثیر در کتاب «الکامل فی التاریخ» در نقل حوادث سال 260 هجری، ابن خلکان در کتاب «وفیات الاعیان»، ذهبی در کتاب خود مانند «العبر فی خیر من عبر، تاریخ دول اسلامی، سیر اعلام النبلاء»، ابن حجر هیتمی در کتاب «الصواعق المحرقه، و افرادی مثل محیی الدین عربی، و ابو عبدالله کنجی شافعی.[15]
10) شهادت افراد موثق و مورد اعتماد فراوان که در عصر غیبت کبری به صورت های مختلف با امام زمان(عج) برخورد داشته اند و یا به حضور وی رسیده اند.[16]
11) مدعیان دروغین نیابت در عصر غیبت صغری که تعداد آنان به هفت تن می رسید تولد مهدی(عج) را قبول داشتند ولی برای رسیدن به اهدافشان خود را سفیر امام معرفی کرده و با نایبان امام به مخالفت برخاستند و این خود دلیلی دیگر بر تولد امام زمان(عج) می باشد.[17]
حضرت مهدی موعودف که غالباً در منابع امامیه و لقب امام عصر و صاحب الزمان از او یاد می شود، فرزند امام یازدهم که اسمش مطابق با اسم پیامبر اکرم بود، در سال دویست و پنجاه و شش هجری در سامرا متولد شده و تا سال دویست و شصت هجری که پدر بزرگوارش شهید شد، تحت کفالت و تربیت پدر می زیست و از مردم پنهان و پوشیده بود و جز عده ای از خواص شیعه کسی به ملاقات او مشرف نمی شد.
پس از شهادت امام عسکری(ع) در سال دویست و شصت هجری، امامت در حضرت مهدی(عج) مستقر شد و به امر خدا غیبت اختیار کرد و تا رحلت آخرین نایب خاص امان زمان (عج) در سال سیصد و بیست و نه هجری غیبت صغری ادامه یافت و از آن پس غیبت کبری شکل گرفت.
پیامدهای تاریخی مهدی باوری
با مطالعه و بررسی در تاریخ اسلام ملاحظه می شود از مسأله مهدویت افراد و گروه ها برای رسیدن به اهدافشان در سه جهت استفاده کرده اند:
الف) قیام ها و نهضت هایی که به نام منجی و مهدی به وقوع پیوسته اند.
ب) مدعیان مهدویت و بابیت و یا کسانی که دیگران آنان را مهدی قلمداد کرده اند.
ج) تلاش امامان معصوم(ع) در بیان مفهوم صحیح مهدویت و معرفی مصداق واقعی آن برای مردم.
در این جا ابتدا به قیام های شیعیان در تاریخ اسلامی که با نام مهدویت برپا کرده اند، اشاره می شود.
1) قیام مختار.
2) قیام زید.
3) قیام عبدالله بن معاویه، نبیرة جعفربن ابی طالب.
قیامهایی که شیعیان و علویان در عصر عباسیان بر علیه آنان با استفاده از مسأله مهدویت بر پا کردند عبارتند از:
1) قیام های سادات حسینی: پس از کشته شدن زید و پسرش یحیی در نبرد با امویان در رهبری فعال شیعی برای مبارزه خلاء ایجاد شد. زیرا امام صادق(ع) در ادامة راه پدر و جدش بیشتر در امور فرهنگی، بیان اصول و معارف اساسی دین، تربیت عالمان وارسته و به دست آوردن پایگاه مردمی آگاه و مؤمن فعال بودند. امام در مسائل سیاسی تقیه را در پیش گرفتند، از این رو در این میان تنها محمد نفس زکیه از خاندان پیامبر(ص) و سادات حسینی باقی می ماند که بتواند زیدیه و پیروان معتزله و سنیان را به علاوه جمعی از افراطیون شیعه، به خاطر دعوی مهدویت خوب جذب کند.
عبدالله بن حسن، پدر محمد معروف به المحض، پسرش را از دوران کودکی برای ایفای نقش مهدویت در جامعة آماده می کرد. وقتی که محمد به سن بلوغ رسید، پدرش تلاش کرد تا او را به عنوان همان مهدی که پیامبر(ص) آمدنش را بشارت داده است، معرفی نماید. بزرگان معتزله و برخی از بنی هاشم با او همراهی کردند. در سال صد و بیست و شش هجری عبدالله در کنار خانة کعبه از خویشان خود برای امامت محمد بیعت گرفت. سران عباسی در مجلسی در الابواه با او بیعت کردند. امام صادق(ع) به این عمل اعتراض نمود زیرا تنها خود را امام بر حق از خاندان پیامبر(ص) می دانست. همچنین امام به عبدالله و پسرش محمد از عواقب شوم نزدیک شدن به عباسیان هشدار داده ولی آنان توجه نکردند.
عاقبت این حرکت به آن جا منجر شد که پس از به قدرت رسیدن بنی عباس، محمد و یارانش که از رسیدن به قدرت و خلافت بازماندند، علیه عباسیان دست به قیام بزنند. محمد و برادرش ابراهیم در سال صد و چهل و پنج هجری در مصاف با نیروهای منصور عباسی کشته می شوند، پدرش و بسیاری از بزرگان حامی محمد به زندان می افتند و این قیام نیز به شکست منجر می شود.[18]
عباسیان که از ابتدای تشکیل حکومت با علویان برخورد خصمانه داشتند، پس از شکست قیام محمد نفس زکیه، در زمان هادی این نکته را کشف کردند که عقیدة مهدی باوری بار دیگر در میان علویان نشر یافته و حسین بن علی از سادات حسنی ادعای مهدویت دارد. پس در قیام فخ به مصاف آنان رفته و بار دیگر نهضت علویان را به طور وحشیانه سرکوب کردند و رهبر قیام و بسیاری از نزدیکانش در سال صد و شصت و نه شهید شدند. و امام کاظم(ع) در این رابطه مورد اتهام قرار گرفت هادی عباسی تصمیم به کشتن امام گرفت اما قبل از اجرای آن مرد.[19]
2) نهضت اسماعیله: بزرگترین فرزند امام صادق(ع) اسماعیل نام داشت. امام صادق(ع) به او بسیار علاقه مند بود. گر چه در بعضی از روایات آمده است که مورد بی توجهی امام قرار داشته اس. ولی علماء شیعه او را بزرگ شمره اند. و شیخ طوسی او را از اصحاب امام دانسته است. اسماعیل در سال صد و چهل و سه هجری قمری و در زمان حیات پدر از دنیا رفت و امام در حضور بزرگان مدینه او را در قبرستان بقیع به خاک سپرد. از امام صادق(ع) دربارة امامت او سئوال شد و او امامت اسماعیل را رد کرد.[20]
پس شهادت امام ششم(ع) عده ای به امامت اسماعیل باقی ماندند و گفتند پس از او امامی نیست اینان که به اسماعیلیه خاص معروفند منکر مرگ اسماعیل بوده و او را امام می دانند که در زمان پدرش غایب شده است و مهدی می باشد که خروج خواهد کرد. گروهی دیگر از آنان که به اسماعیلیه عام مشهورند گفتند اسماعیل مرده است و او هنگام مرگ پسرش محمد را به عنوان امام معرفی کرده است. این گروه معتقدند محمد نمرده است و غایب شده و رجعت خواهد کرد و گروهی دیگر گفتند محمد مرده است و امامت پس از او به دیگر امامان مستور می رسد.[21]