مردم سالاری، ش 882، 12/11/83
نویسنده در فصل اول به کلیات و مباحث مفهومی می پردازد. به نظر وی، با آنکه دین و سیاست از مفاهیمی است که همزاد حیات اجتماعی انسان به شمار می رود؛ ولی مفهوم این دو واژه خصوصا دین از وضوح لازم بهره مند نیست و لازم است که تعاریفی از دین و سیاست و دیگر فروع مربوطه، ارائه کند.
الف) تعریف دین: از تحلیل آثار امام قدس سره چنین برمی آید که ایشان اول، دین را دارای مبدأ آسمانی می داند؛ دوم، رسالت دینی را هدایت جامعه انسانی به سوی سعادت و کمال تعریف می کند و سوم، سیاست را از ارکان مهم و ابزار مؤثر دین برای تأمین اهداف آن برمی شمرد.
ب) تعریف حکومت دینی (تئوکراسی): دو معنا بیش از همه مشهور است: معنای اول، حکومتی که متصدیان آن، مقامات رسمی روحانی بوده و اقتدار و مشروعیت خود را ناشی از امر خداوند بدانند. معنای دوم، حکومتی که تمامی مناسبات حقوقی آدمیان را بر اساس قوانین دینی خاص تنظیم و اجرا کند. البته از دیدگاه امام خمینی قدس سره حکومتی که بر اساس قانون شرع و ولایت فقیهِ منتخب مردم تأسیس شده باشد، یک حکومت دینی یا اسلامی است.
ج) تعریف سکولاریسم: این واژه انگلیسی از نظر ریشه لغوی بر اموری غیردینی و دنیوی و زودگذر اطلاق می شود و مترادف با واژه فرانسوی لائیسیته(1) به معنای غیرروحانی است. اساسا ایدئولوژی سکولاریسم، امر حکومت را امر دنیوی و ایمان و اعتقاد دینی را امر شخصی می داند.
د) تعریف سیاست: این واژه ای عربی و از ریشه «ساس یسوس» است که در لغت به معنای حکومت، ریاست، سزا و تنبیه و... می باشد.
از جمله اوصاف ائمه اطهار: «ساسه العباد» است. امام خمینی قدس سره نیز سیاست را چنین تعریف می کند: «سیاست به معنای اینکه جامعه را ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد هست و [... [روابط بین حاکم و ملت، روابط بین حاکم با سایر حکومت ها و جلوگیری از مفاسد موجود، همه اینها سیاست است».
نویسنده در فصل دوم به پیشینه تفکر جدایی دین از سیاست در غرب مسیحی و شرق اسلامی می پردازد. تفکر جدایی دین از سیاست، ملهم از اصول محکم کتاب مقدس مسیحی است. از عیسی مسیح نقل شده که «پادشاهی من در این دنیا نیست. اگر پادشاهی من در این دنیا می بود؛ پیروان من می جنگیدند تا به یهودان تسلیم نشوم».
در اسلام تضادی بین ذات دین و دولت و یا آموزه ای که قلمرو دنیا و آخرت را متمایز و متقابل تفسیر کند، وجود ندارد. به نظر امام خمینی قدس سره ، سیاست از ابزارهای اصلی دین حق است و بدون آن، اهداف دینی و غایات رسالت انبیا غیرقابل تحقق است. همچنین ایشان در رابطه با تفکر سکولاریسم می گوید: «در صدر اسلام از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تا آن وقتی که انحراف در کار نبود، سیاست و دیانت توأم بودند... . این مسئله در زمان بنی امیه مطرح شد و در زمان بنی عباس قوت گرفت. در این زمان های اخیر هم دست های بیگانه در ممالک باز شد. آنها هم به این مسئله دامن زدند».
نویسنده در فصل سوم با رجوع به کتاب حکومت اسلامی امام خمینی قدس سره ، ادله پیوند دین و سیاست را چنین بیان می کند:
الف) جامعیت دین اسلام: امام معتقد است که «اسلام یک صورتش حکومت است، یک صورتش باب سیاست است و یک طرف دیگرش باب ساختن انسان است».
ب) سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و جانشینان او: امام با استناد به سیره قطعی پیامبر و ائمه می گوید: «قرآن کریم و سنت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم آن قدر که در حکومت و سیاست، احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبت ها را به بار آورده است».
ج) لزوم وجود مجری قانون: به نظر امام، تصریح شرع بر لزوم حضور مجری در کنار قانون، دلیلی برای پیوند محکم میان دین و سیاست است.
د) عدالت اجتماعی: برپای عدالت و برقراری قسط در جامعه، جزو اولین اهداف ادیان توحیدی است که حکومت و اقتدار سیاسی، تنها ابزار مؤثر و دارای ضمانت اجرایی در این زمینه است و امام نیز آن را از بزرگ ترین واجبات و از والاترین عبادات بر می شمرد.
ه) وجود احکام سیاسی اجتماعی در اسلام: امام خمینی در کتاب البیع می گوید: «صرف بقای آن احکام بر لزوم یک حکومت و اداره ای که برتری و حاکمیت قانون الاهی را حفظ کند و متصدی تطبیق آن گردد، حکم می کند».
نویسنده در فصل چهارم با تعریفی از سیاست سکولار، راه های مؤثر مبارزه با این تفکر از دیدگاه امام قدس سره را در سه محور بیان می کند:
الف) ایجاد تحول فکری: امام در یکی از بیانیه هایش چنین تصریح دارد: «اینها با آن تبلیغات بسیار وسیعشان، ما را منزوی کرده بودند. یعنی باور کرده بودیم که نباید ما در سیاست دخالت کنیم. درحالی که، مسئله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیا است. ما باید آثار فکری و روحی را که ناشی از تبلیغات و تلقینات بیگانگان و سیاست دولت های فاسد و خائن است، از بین ببریم و با آن مبارزه کنیم».
ب) معرفی اسلام آن گونه که هست: امام باور منفعلانه در محافل اسلامی و شیعی را ناشی از عدم شناخت اسلام می دانست. اسلام در تفکر وی، منبع سیاست های صحیح و انسان ساز است؛ مشروط بر آنکه متصدیان و مبلغان آن با رفتار و گفتار هماهنگ و به دور از هر پیرایه و ریا و سالوسی به معرفی و تبلیغ آن همت گمارند.
ج) ضرورت تفکیک نهادهای دینی از حکومت: امام خمینی کاملاً متوجه بود که نباید وضعیت انفعالی و تفریط گونه گذشته به وضعیت افراطی دخالت در سیاست از سوی علما و حوزویان و اشخاص منسوب به مراکز مذهبی تبدیل شود. امام در سال های اول پیروزی انقلاب معتقد بود که «روحانیون، در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا باشند و دستگاه های اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار می کنند، محول کنند».
در پایان، نویسنده چنین نتیجه گیری می کند که تأکید امام بر این بود که اسلام، اصولاً برای تأسیس دولت عادله آمده است. امام برخلاف گفتمان غالب در مراکز دینی، تشکیل حکومت دینی را هم لازم می دانست و هم ممکن.
1. laicite