نظری بر زیرساخت محتوایی فیلم های «قارچ سمی » و «دیوانه ای از قفس پرید»
دو فیلم «قارچ سمی » و «دیوانه ای از قفس پرید» ، از آخرین فیلم های ساخته شده با موضوع دفاع مقدس و آدم های جنگ، با فرهنگ غالب جامعه ی بعد از جنگ می باشند . این رویکرد فیلم سازان، آن هم کارگردانان به نامی چون رسول ملاقلی پور (کارگردان قارچ سمی) و احمدرضا معتمدی (کارگردان دیوانه ای از قفس پرید)، از چند نظر قابل توجه است . در درجه ی اول، آن چه در این جا جالب به نظر می رسد، مشابهت مضمونی این دو فیلم با یکدیگر است . به چند نمونه از این شباهت ها اشاره می کنیم:
1 - قیام قهرمانان علیه وضع موجود
در «قارچ سمی » «دومان قائمی » از رزمندگانی است که در ظاهر هیچ جراحتی ندارد و به عبارتی جانباز نیست، اما از نظر روحی نوعی جراحت باطنی دارد . او که آرمان هایش را در دوران بعد از جنگ، از دست رفته می بیند و با تمام وجود، ریاکاری و دغل بازی را حتی در دوستان نزدیکش تشخیص می دهد، در انتهای فیلم پس از مدت ها سکوت، طغیان می کند و سعی دارد عدالت را خودش و به قانون خودش و نه جامعه (مانند حاج کاظم آژانس شیشه ای) اجرا کند و به ویلای پرتجمل رئیس شرکت که آدمی ظاهر الصلاح و ریاکار است، به همراه دوست موجی اش حمله می برد و هر دو در انتها به شهادت می رسند .
اما در «دیوانه ای از قفس پرید» ، «روزبه » رزمنده ای است که هم جراحت باطنی دارد، هم موجی است و هم جراحت ظاهری و جسمی (او یک پای مصنوعی دارد و گاهی روی ویلچر می نشیند) او نیز به دنبال مبارزه با فساد اقتصادی و فرهنگی است و مثل دومان می خواهد بر این ریاکاری غلبه کند . اما روزبه برعکس دومان، از راه قانونی وارد می شود و با استفاده از حکم دادگاه، سعی در مبارزه با مستوفی (عموی همسرش یلدا) که یک دغل باز و مفسد اقتصادی است دارد .
در انتها مهم قیام این دو شخصیت است که هردو علیه وضع فاسد موجود قیام می کنند، اما با تفاوتی عمده . دومان خود اقدام به اجرای عدالت می کند، زیرا دستگاه قضایی را ناتوان از اجرای عدالت می بیند، اما روزبه از راه قانونی وارد می شود . گرچه در نهایت راه غیر قانونی موفقیت بیش تری نسبت به راه قانونی و برخورد قضایی دارد و این از پایان هردو فیلم مشخص است .
ملاقلی پور بر موفقیت دومان در این که خودش عدالت را اجرا کند، صحه می گذارد و معتمدی بر این که راه قانونی از ابتدا شکست خورده است، زیرا یکی از مسئولین همین راه های قانونی، خود فردی ریاکار است که با اشاره ای از راه راست منحرف شده و هم دست کسانی می شود که تا دیروز با آن ها مبارزه می کرد .
2 - زنانی سردرگم و مظلوم
در «قارچ سمی » که حضور زنان چهره ی پررنگ تری نسبت به «دیوانه ای از قفس پرید» دارد، همسر دومان، منشی دومان، دختر جوانی که دومان با او رابطه ای تله پاتی گونه دارد (با بازی میترا حجار)، و همسر دوست موجی دومان، هر چهار نفر به نوعی سردرگم اند . درست مثل همسر روزبه یلدا (با بازی نیکی کریمی) در «دیوانه ای از قفس پرید» .
همه ی این زنان مورد آزار روحی جامعه و شرایط قرار دارند و با این که هرکدام تلاش خود را برای نجات از وضع موجود می کنند، اما در نهایت موفق نمی شوند .
تصویری که از زنان در این دو فیلم ارائه می شود، تصویر تلخی است . زنان اسیر شرایط هستند و همگی آدم هایی به شدت معمولی اند . جای تعجب است که این دو فیلم ساز، زنان (به ویژه همسران رزمندگان) را موجوداتی منفعل و بی اراده معرفی کرده اند که یا بازیچه ی دست مردان هستند و یا هیچ کدام ایمان و اعتقاد محکمی ندارند (چون اگر توکل بر خدا و ایمانی قوی داشتند، هرگز تسلیم شرایط نمی شدند).
متاسفانه در هیچ یک از فیلم های دفاع مقدس، نقش زن پررنگ و قابل توجه پرداخت نشده است، گرچه سهم زنان در جنگ تحمیلی کم تر از مردان نبود . تنها نقشی که نگارنده به خاطر می آورد و در زمره ی نقش های قرص و محکم بود، در فیلم «آژانس شیشه ای » است . همسر حاج کاظم، زنی مؤمن و معتقد است و به خاطر شرایط روز جامعه و حتی خانواده (پسرش) تسلیم نمی شود . البته همین نقش نیز آن قدر کوتاه بود که کم تر به چشم می آمد .
در فیلم های ملاقلی پور، چه در «سفر به چزابه » ، «نجات یافتگان » ، «هیوا» و یا «قارچ سمی » ، زنان چندان استحکام اعتقادی ندارند و تنها در انتهای فیلم شاید کمی به خودشان می آیند .
گرچه در «دیوانه ای از قفس پرید» در انتهای فیلم، یلدا با روزبه همراه می شود، تا او نیز مبارزه ای را آغاز کند، اما در پایان موفقیت چندانی به دست نمی آورد . چنان که از نام یلدا مشخص است، پایان شبی سیاه و طولانی، به عکس آن ضرب المثل معروف، چندان هم سپید به نظر نمی آید .
3 - هوا آلوده و تاریک و پرتزویر
فضای مکانی در «قارچ سمی » به ویژه خانه ی دومان، شرکتی که در آن کار می کند و ویلای رئیس و اعضای دیگر شرکت، بسیار شیک و امروزی است . اما در شرکت که در واقع محل فساد اجتماعی و اقتصادی است، روح کثیفی از دروغ و تزویر و ریا جریان دارد . با وجود جدید و امروزی بودن شرکت و حتی ماشین دومان و مسئولان شرکت، خیانت در آن موج می زند و با رنگ و لعابش بیش تر مؤید پرتنش بودن فضای فیلم است و آرامش را از چشم و روح تماشاگر می گیرد .
اما فضای مکانی فیلم «دیوانه ای از قفس پرید» با آن که همان روح تزویر و خیانت آلود «قارچ سمی » را دارد، در عین حال رست برعکس آن است . صحنه ی دادگاه، نورپردازی صحنه، خانه ی پدرزن روزبه و خانه ی خود روزبه، قدیمی است . حتی حجره ی کاسبی مستوفی در هزارتویی بسیار قدیمی و تقریبا خرابه و دور از چشم دیگران است . فضای مه آلود، تنگ و تاریک و نمور و نورپردازی زرد صحنه به القای حس کهنگی و فریب و خیانت در این حجره کمک می کند . مدل ماشین مستوفی و فراست هم بسیار قدیمی است . آسایش گاهی که روزبه در آن بستری است، مکانی بی روح، کم نور و تاریک و ترسناک است .
گرچه فضای مکانی ترسیم شده در هر دو فیلم به شدت اغراق آمیز و ضد یکدیگر هستند، اما هردو القا کننده ی یک تصویرند . زشتی وپلیدی، دورویی و خیانت و فریب کاری .
توجه این دو فیلم ساز به یک مضمون مشابه، نشانه ی رویکردی دوباره به آدم های جنگ است، گرچه تصویر نهایی این دو فیلم و یا فیلم های دیگر در این موضوع، چیزی جز شکست و تلخی شرایط نیست .
این سیاه نمایی شرایط جامعه که امروز نیز در تمام بدنه ی سینمای ایران مد شده است، نتیجه ای جز یاس آلود نشان دادن آن ندارد . ضمن آن که توجه کارگردانان به تغییر ماهوی ارزش ها جای تقدیر دارد، اما شاید خیانت به کسانی باشد که هنوز در جهاد اکبرند و در مبارزه با نفس و حیف است در پایان فیلم، چیزی جز تاریکی و ناامیدی از حال و آینده نصیبشان نشود .