ماهان شبکه ایرانیان

سیره اخلاقی میرزا

تهذیب و تعلیم تقوی و دانش پرورش و آموزش دو عامل اصلی و به هم پیوسته برای تعالی و تکامل انسان به شمار می آیند

تهذیب و تعلیم تقوی و دانش پرورش و آموزش دو عامل اصلی و به هم پیوسته برای تعالی و تکامل انسان به شمار می آیند. پاکسازی دل برای فراگیری علم مانند پاکسازی زمین برای کشت و زرع است . بذر دانش در دل ناپاک و بی تهذیب رشد نمی کند چنانکه بذر در زمین غیر مستعد رشد و نمو نمی کند. پاکی قلب و تهذیب روح زمینه ساز معارف الهی و کمالات معنوی است . قرآن علم و دانش بویژه علوم معنوی را در بسترایمان و تقوا ممکن وارزشمند می داند:

اتقوالله و یعلمکم الله 1

قرار گرفتن[ تقوی] و[ تعلیم] دراین آیه در کنار هم بی حساب نیست . اشاره ای است به رابطه تنگاتنگ این دو با یکدیگر.

غایت و هدف بعث انبیاء[ تزکیه] و تهذیب است :

[ هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم تیلوا علیهم آیاته ویزکیهم ... 2 ] در نخستین آیانی که بر پیامبراکرم (ص ) نازل شده سخن از[ قرائت] و [علم] همراه با نام پروردگار[ اسم رب] 3 است .

فرا گرفتن علم و خواندن و شنیدن دانش آن گاه ارزشمنداست که در جهت[ رب] و ربوبیت خداوند برانسان قرار بگیرد.اگر غیرازاین باشد جز حمل کتاب وانباشتن اصطلاحات چیز دیگری نخواهد بود. چه بسا که خود[ حجاب اکبر] می گردد وانسان رااز مسیر کمال و تکامل به پرتگاه سقوط بیفکند.امام راحل دراین زمینه خطاب به اهل علم می فرماید:

...اول برنامه ای که برای رسول اکرم (ص ) آمده است این است که : [ اقراباسم ربک] ...

درس بخوانید به اسم رب ... تبلیغ کنید به اسم رب . منبر بروید به اسم رب . گوش کنید به اسم رب . صحبت کنید به اسم رب ...

شما آقایانی که در راه اسلام و علم قدم بر می دارید و متلبس به لباس اسلام و لباس انبیاء شده اید و متلبس به لباس روحانیت شده اید گمان نکنید که درس خواندن بدون این که قرائت به اسم رب باشد برایتان فایده دارد. گاهی علم ضرر دارد. گاهی علم غرور می آورد. گاهی علم انسان را پرت می کنداز صراط مستقیم .اینهایی که دین ساز بودند اکثرااهل علم بودند... چون علم قرائت به اسم رب نبوده است 5 .

بنابراین علم باید در بستر تهذیب باشد و پرورش مقدم بر آموزش گردد تا بتواند هدایتگری و روشنگری داشته باشد. آب هر چند زلال و شفاف باشداگر در جویبار آلوده و پر خس و خاشاک افتد کدر و آلوده می شود.

شکوت الی و کیع سوء حفظی

فارشدنی الی ترک المعاصی

وقال اعلم بان العلم فضل

و فضل الله لایوتاه عاصی 6

نزد وکیع از سوء حافظه خویش گله و شکایت بردم .

او مرا به ترک گناهان ارشاد و راهنمایی کرد و گفت :

باید بدانی که علم رشحه ای از تفضل و برکات پروردگاراست و فضل الهی دراختیار گناهکار قرار نمی گیرد.

رابطه و تاثیر متقابل تقوی و علم امری بدیهی وانکارناپذیراست . از آیات و روایات بر می آید که علم سرچشمه تقواست چنانکه تقوی نیز سرچشمه دانش . علم حقیقی ریشه های رذائل اخلاقی را می شناساند وانسان را در برابر وساوس شیطانی مجهز و بصیر می سازد. در قرآن می خوانیم :

ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکر و افاذاهم مبصرون 7

بی گمان کسانی که پرهیزگاری کردند وقتی خیال باطلی از شیطان به آنان رسد زود به خود آیند تا بلافاصله بینا باشند.

چنانکه تقوی و تزکیه زمینه فراگیری و بهره مندی از علوم را آماده می کند:

 

یاموسی وظن نفسک علی الصبر تلق الحلم واشعر قلبک التقوی ننل

العلم 8

 

ای موسی ! جان خود را آماده صبر کن تا به حلم و بردباری برسی و تقوا در قلب خویش جای ده تا به علم و معرفت دست یابی .

انسان جویای علم و دانش باید پیش از هر چیز با داش تقوی و تهذیب خاروخسهای مزاحم رااز مزرعه جان و روح خویش بزداید و آن را برای پرورش بذرهای علم آماده سازد تا بتواند میوه های شیرین و مطلوب از آن بچیند.

علی ( ع ) فرمود:

من غرس اشجارالتقی جنی اثمارالهدی 9

آن کس که درختهای تقوی را بنشاند میوه های هدایت را خواهد چید.

ازاین روست که می بینیم همواره در حوزه های علمیه برتهذیب و تطهیر جان حوزویان همگام با تعلیم و فراگیری علوم اهمیت فراوان داده شده است و بزرگان و برجستگان حوزوی براین نکته تاکید داشته اند که :

تحصیل این علوم در واقع مقدمه تهذیب نفس و تحصیل فضایل و آداب و معارف الهیه می باشد. تا پایان عمر در مقدمه نمایند که نتیجه را رها سازید 10

و در همین راستاست که همواره آموزشهای اخلاقی در حوزه به انواع و اشکال گوناگون وجود داشته است گاهی در قالب متن و کتاب آموزشی اخلاقی مانند:[ منیه المرید] و... گاهی به شکل[ دستورالعمل] و گاهی هم به عنوان[ وصیتنامه اخلاقی] مانند :[ کشف المحجه لثمره المهجه].

این نشان می دهد که دست اندرکاران حوزه همراه باارتقاء فکری و علمی حوزویان به پالایش و تهذیب جان و روان آنان نیزاهمیت می داده اند و به این مساله به عنوان رکن اساسی و مهم می نگریسته اند. دلیل روشن این معنی وجود درسهای اخلاقی است که در قالب نصایح و مواعظ سازنده و روشنگر توسط اساتید وارسته و روشن ضمیر همیشه در حوزه ها بر پا بوده است و طلاب همچون : پروانگان به دور شمع وجود اساتیداخلاق گرد می آمده وازانفاس قدسیه آنان بهره می گرفته اند.

این سنت حسنه در حوزه ه سابقه درخشانی داشته و هم اکنون نیز کم و بیش در حوزه به چشم می خورد.

یکی از بزرگان معاصر می گوید:

از آیه الله سیدعبدالهادی شیرازی که می فرمود :[وقتی من وارد حوزه علمیه نجف شدم هیجده درس اخلاق دراین حوزه تدریس می شد].

و من عرض می کنم که :احتمالا پنجاه درس اخلاق در حوزه نجف بوده است که هیجده تای آن توانسته بروز و ظهور پیدا کند 11 ...

همچنین درسهای اخلاق در حوزه های کربل سامراء قم مشهداصفهان و... برقرار بوده است که در مقاله[ آموزشهای اخلاقی در حوزه] در همین مجله به نمونه هایی از آن اشاره کرده ایم .اکنون که جایگاه تهذیب اخلاق در حوزه ها روشن شد دو محور ذیل را بررسی می کنیم :

1. مساله تهذیب اخلاقی طلاب و روش مکتب سامراء دراین زمینه .

2. ویژگیهای اخلاقی جناب میرزا در دوران زندگی و مرجعیت .

پیش از بررسی این نکته را یادآور می شویم که :

م در پی ترسیم نمایی کلی دراین مقوله هستیم ازاین روی به سرخط و روس مطالب بسنده می کنیم و بحث و بررسی گسترده آن را به فرصتی دیگر موکول می نماییم .

 

در مکتب سامراء تهذیب اخلاقی طلاب

 

حوزه سامراء که به همت والا و هجرت سرنوشت ساز جناب میرزا تاسیس شداز ویژگیهای خاصی برخوردار بوده است . دربعد آموزشی و شیوه تدریس با حوزه های دیگر فرق اساسی داشته است . دراین حوزه استاد در آغاز مساله ای را مطرح می کرده و سپس شاگردان درباره آن به بحث و گفتگو می پرداخته اند. در پایان استاد به عنوان جمع بندی و نتیجه گیری رای و نظر خود را در مساله ابراز می کرده است .

این شیوه دو فایده داشته است :

ویژگی دیگر حوزه سامراء در بعد پرورشی آن است .

1.استفاده استاداز آراء و نظریات شاگردان 2. شناخت استعدادها و چهره های برجسته در حوزه درس .این روش مرحوم میرز آن قدر معروف بوده که از آن به عنوان[ مکتب سامراء] یاد می شده است .

مرحوم میرز همواره می کوشیده که قبل از آغاز درس روح و روان شرکت کنندگان را با قسمتی از مواعظ و نصایح نورانی وانسان ساز امیرالمومنین ( ع ) در نهج البلاغه آشنا سازد تا زمینه فهم و فراگیری علوم فراهم گردد.ازاین روی برخی از شاگردان ایشان هر روز فرازهایی از کلمات آن حضرت را تلاوت می کرده اند.

مرحوم آقابزرگ می نویسد:

[شیخ مهدی یزدی واعظ دراوایل به سامراء مشرف شد واز مباحث میرزا بهره می گرفت .او قبل از شروع درس مقداری از کتاب نهج البلاغه را می خواند] 12 .

همو درجای دیگر می نویسد:

[...هنگامی که ایشان شیخ مهدی یزدی به مشهد مقدس رفت این وظیفه به عهده علامه حاج شیخ حسینعلی تهرانی نهاده شد] 13 .

علاوه براین [ اخلاق] به عنوان درس مستقل نیز در حوزه سامراء تدریس می شده است واساتید وارسته و خود ساخته برای جویندگان علم و دانش درسهای اخلاق داشته اند و به مساله ارشاد و تهذیب آنان اهتمام می ورزیده اند. در شرح حال آخوند مولاعلی دماوندی آمده است :

ایشان جزء مهاجرین نخستین به سامراء بود واز محضر آیه الله شیرازی کسب فیض می کرد. در عین حال خوداز مربیان طلاب به شمار می آمد و دارای حوزه درس اخلاق بود که گروهی همانند: مرحوم سیدعزیزالله تهرانی شیخ حسن علی تهرانی و... در آن شرکت می جستند 14 .

گزیده سخن آن که : مرحوم میرزا در زمان تصدی و زعامت حوزه را در بعد علمی و تربیتی به بهترین وجه اداره می کرد و به تمام اموراهل علم توجه داشت .این گونه نبود که در یک جهت غوز کند واز جهات دیگر غافل شود.او نه تنها برای طلاب درس اخلاق واستاد و راهنمای تهذیب معین کرده بود بلکه خود نیز که براثر تماس و معاشرت با مردم و زائرین احساس کدورت و کسالت روحی می کرداز مواعظ دلنشین مرحوم آخوند ملافتحعلی بهره می جست.

هیچ گاه مساله مقام و موقعیت اجتماعی و عنوان مرجعیت او رااز این کار باز نداشت .او هوی و هوسه خودبینی ه غرور خود برتربینی ها را بدینسان از بین برد تااین که خدابین و خالص شد.

بزرگان نکردند در خود نگاه

خدابینی از خویشتن بین مخواه

ویژگیهای اخلاقی میرزا

مرحوم میرز در دنیای جان سیرآفاق کرده بود.اهل تفکر و تهذیب بود.از آنچه وی را تعین و تشخص می داد به شدت می گریخت . به اخلاق حسنه متخلق شده و علم و حلم را بهم آمیخته بود.از گفتار و رفتارش ادب و متانت پیدا بود. شیوه زندگی و کیفیت برخوردش به دیگران درس اخلاق و تربیت می داد.اوانسان وارسته روشن ضمیری بود که کلام سکوت قعود و قیامش برای خدا و دین خودانجام می گرفت . بحق مصداق روشن این سخن رسول اکرم (ص ) بود:

 

ان اولیاءالله سکتوا و کان سکوتهم فکرا و نظروا فکان نظرهم هم

عبره و نطقوا فکان نطقهم حکمه و مشوا و کان مشیهم بین الناس برکه 15

 

دوستان خد سکوتشان فکر و نگاهشان عبرت و پندآموز و گفتارشان حکمت و رفتارشان برکت است .

خلق نیکو و رفتار زیبایش ورد زبانها شده بود.

شاعری بعداز رحلت آن بزرگوار سروده بود: چنین سرود:

مطهرالنفس من عیب یدنسه

کان ریح الصبا مع خلقه امتزجا 16

نفس و جانش را از عیوبی که آن را آلوده می ساخت پاک کرده بود چنانکه گوی نسیم صبا را با اخلاقش در آمیخته بود.

اینک می پردازیم به برخی از مکارم و محاسن اخلاقی میرزا و چند ویژگی که برای اهل علم در هر زمان لازم و ضروری است :

 

عزت و مناعت

 

عالم دینی طبع و منیع و مقامی رفیع دارد همچون قله ساران سربلند است و بی نیاز. برای متاع دنیوی به پستی نمی گزاید. در عین فروتنی و تواضع سرفرازاست و آزاده . عزت نفس و کرامت خود را به هیچ چیز سودا نمی کند. در مقابل قدرتمندان و دنیاداران اظهار ضعف و کوچکی نمی کند.از هر چه رنگ تعلق و تملق بگیرد به دوراست و آزاد. به زندگی اندک و زاهدانه بسنده می کند. جلال و جبروت دنیاپرستان را به چیزی نمی انگارد و پاس حرمت علم و عالمان را در همه حال دارد.

میرزای شیرازی از جمله عالمانی است که دارای این اوصاف بود. با طبع بلند و مناعت نفس می زیست و همواره گوهر علم و دانش را پرفروغ نگه می داشت . در شرح زندگی وی نوشته اند:

در سال 1287 در زمان خلافت شریفت عبدالله حسنی به حج مشرف شد و خانه[ موسی بغدادی] سکنی گزید.

صاحب خانه ورود میرزا را به اطلاع شریف رساند.

شریف تکلیف کرد که : میرزا را نزداو ببرد.

او قضیه را برای میرزا نقل کرد.

میرزا برای شریف پاسخ فرستاد که :

 

اذا رایتم العلماء علی باب الملوک فقولوا بئس العلماء و بئس

الملوک واذا رایتم المولک علی باب العلماء فقولوا نهم العلماء و نعم الملوک .

 

هر گاه علما را بر سرای پادشاهان یافتید بگویید:اینان بدترین علما و بدترین پادشاهانند.اگر پادشاهان را برای سرای عالمان دیدید بگویید: آنان بهترین علما و بهترین پادشاهان هستند.

شریف چون این سخن بشنید خود مبادرت به دیدار میرزا کرد و پس از آن او را به خانه خویش برد 17 .

ازاین قبیل است جریان ملاقات میرزا با ناصرالدین شاه که میرز حاضر نشد به دیدن وی برود. سرانجام قرار ملاقات را در کنار ضریح و حرم امیرالمومنین ( ع ) گذاشتند. 18

 

ادب واحترام

 

ادب به معنای برخورد شایسته وارتباط آمیخته بااحترام و بزرگواری است .این صفت یکی از بزرگترین سرمایه های انسانی به شمار می رود و رمز موفقیت در بسیاری ازامور زندگی است .

ادب سرچشمه محقب و صفا و دوستی واتحاد و عامل مهمی برای تاثیر سخن و پییشرفت برنامه های اجتماعی است .

ادب هیت نیکویی است که بر رفتار و گفتار آدمی پرتوافکن است .

برخورداری ازاین خصلت برای همگان ارزش است و برای عالمان با ارشزتیر و ضروری تر چه این که ادب زینت عالم و شکوه علم است . هرچه علم و دانش بیشتر گرددادب و متانت عالم بیشتر جلوه می کند.

علی ( ع ) فرمود:

اذا زاد علم الرجل زادادبه 19

آن گاه که آگاهی زیاد گرددادب افزون شود.

آن عالمی که با مردم می جوشد سروکارش باافراد مختلف و گوناگون است نخستین شرط نفوذ و پیشرفتش رعایت آداب و حرمت نهادن به شخصیت انسانهاست . مردم نیز جزاین ازاهل علم توقع ندارند.از ویژگیهای اخلاقی مرحوم میرزاین بوده است که با همگان چه اهل علم و چه سایر مردم برخورد توام باادب واحترام داشته است :

[ او با عالمان حوزه و شاگردان و طلاب علوم اسلامی چونان پدری مهربان رفتار می کرداز رسیدگی به کوچکترین امر غفلت نمی ورزید و با همه آنان اگر چه طلاب مبتدی و خردسال با کمال ادب واحترام رفتار می کرد. مقام هرکس و فضل و دانش هر یک را می شناخت و پاس می داشت . به هنگام پرداخت حقوق طالبان علم چنان روشی احترام آمیز داشت که نمی توان وصف کرد. با دیگر مردمان موارد گوناگون با نهایت ادب روبه رو می شد و به سخنان آنان گوش می داد و به رفع نیازمندیهایشان می پرداخت .این ادب واحترام ر حتی بااعضای خانواده خود و کودکان خردسال رعایت می کرد. همه به هنگام ورود به نزداواز وی اذن می گرفتند. هر یک نزداو وارد می شدند به احترام آنان بپا می خاست و چون از نزداو می رفتند نیز چنین می کرد] 20 .

اگر می خواست به اشخاص کمک مادی کند به گونه ای رفتار می کرد که طرف مقابل هیچ گونه احساس ذلت و کوچکی نکند. گاهی بدون این که وی را بشناسند کمک می کرد. همواره براین روش که ازامامان معصوم ( ع ) به ارث برده بود عمل می کرد.

مرحوم شیخ آقا بزرگ می نویسد:

[پول نقد را همیشه در میان پاکت گذاشته یا در کاغذی می پیچید.این شیوه را علاوه بر شاگردان به دیگر مردمان هم به کار می بست . چه بسا او را می دیدم خود را در کنار عابری قرار داده واو را به سخن می گرفت و دراین حال کیسه پول سر به مهری را در جیب او می انداخت و آن شخص بعداز مفارقت تازه متوجه می شد که چیزی در جیبش سنگینی می کند. ] 21

 

هیبت و وقار

 

مردان الهی و وارسته در نفوس انسانها هیبت و حشمتی عظیم دارند. معنویت وجود آنان شکوه و جلال ویژه ای دارد به گونه ای که دیگران در برابر آنان احساس شرم واضطراب درونی می کنند لب فرو می بندد و سراپا گوش می شونداین شکوه ربانی در وهله اول از آن پیامبران وامامان معصوم ( ع )است و برخی از عالمان دینی نیزازاین حالت بهره مند و برخوردارند. حضرت فاطمه ( ع )از هیبت رسول خدا چنین یاد می کند.

... ما استطعت ان اکلم رسول الله (ص ) من هیبته 22

هنگامی که به خدمت رسول خدا(ص ) می رسیدم قدرت تکلم و سخن گفتن با وی را نداشتم واین از هیبتی بود که در وی می دیدم .

درباره امام سجاد( ع ) نوشته اند:

هنگامی که هشام بن عبدالملک در مکه مشغول طواف خانه خدا بود ازدحام جمعیت به حدی بود که نتواست دستش را به حجرالاسود برساند. برایش جایگاهی درست کردند بر آن نشست واستلام حجر کرد. دراین هنگام علی بن الحسین ( ع ) وارد شد و در حالی که چهره اش مانند خورشید می درخشید و بوی خوش وجودش فضا را معطر ساخته بود مشغول طواف شد.

فاذا بلغ الی موضع الحجر تنحی الناس حتی یستسلمه هیبه له

تا به جایگاه حجرالاسود رسید مردم همه کنار رفتند تا آن حضرت به آسانی استلام حجر نماید.

این به خاطر هیبتی بود که از وی احساس کردند.

حرمتی که مردم بدان حضرت نهادند در دیده شامیان بزرگ و شگفت آمد.

از هشام پرسیدنداین مرد کیست که مردم این چنین او را رعایت می کنند؟او گفت : وی را نمی شناسم !

فرزدق شاعر توان که در آن صحنه حاضر بود گفت :اما من او را می شناسم :

هذاالذی یعرف ابطحاء و طاته

والبیت یعرفه والحل والحرم

یغضی حیاء و یغضی من مهابته

فما یکلم الاحین یبتسم 23 .

این کسی است که بطحاء جای پایش را شناخت و حرم و بیرون حرم بااو آشناست .

دیده هااز هیبت او فرو خوابد واو دیده از شرم فروخفته دارد. با او سخن نگویند مگر گاهی که لبخند به لب آرد.

میرزای شیرازی (ره )از جمله کسانی بود که هیبتی بزرگ و برخوردی متین و با وقار داشت .

آنان که با وی معاشرت داشته اند واز نزدیک او را می شناخته اند دراین باره چنین نوشته اند:

[میرز هیبتی همچون هیبت انبیاء داشت . م که خوداز یاران خاص او بوده و شب و روز را در بحث و درس و مصاحبت بااو سر می کردیم جرات چشم دوختن به چشمان ایشان را نداشتیم . هنگامی که نزداو می رفتیم دلهامان از هیبتش می تپید و تمام حواس خود را جمع می کردیم تا بااو مکالمه کنیم و با وجود بشاشت و خوش محضری که داشت باز اعضای بدن ما دچاراضطراب می شد] 24 .

هیبت نشات گرفته از وقار و متانت است :

بالوقار تکثر الهیبته 25

مرحوم میرزانسانی با وقار بودازاین روی هیبت الهی و معنویش همه را می گرفت .

از مرحوم شیخ فضل الله نوری نقل شده است :

[یک بار خود را در منزل آماده می کردم تا به دیداراستاد بزرگوار میرزا بروم . با خود فکر کرده بودم که : چه قسمت ازامور را به اطلاع میرزا برسانم و چه مسائلی را پنهان و پوشیده دارم . خدمت ایشان رفتم . بعداز گفتگو...احساس کردم تمام آنچه را که قصد داشتم کتمان کنم به میرزا گفته ام ... من در آن موقع به خاطر هیبت اوازاین مساله غافل مانده بودم] 26 .

 

رافت و مهربانی

 

 

هل الدین الاالحب 27

 

دین بر پایه محبت و دوستی استوار است

مهرورزی و رافت به دیگران از جمله فضایلی است که دراسلام به آن سفارش فراوان شده است . کسانی که با مردم سروکار دارند و یا زعامت و رهبری آنان را به عهده گرفته اند به این صفت نیازمندترند. باید قلبشان کانون مهر باشد واز رفتارشان لطف و محبت نسبت به همگان ببارد. 28ازاین روی امام باقر( ع )امامت و رهبری را شایسته کسی می داند که دارای این صفات باشد:

 

لاتصلح الامامه الالرجل فیه ثلاث : خصال : ورع یحجزه عن معاصی الله و

حلم یملک به غضبه و حسن الولایه علی من یلی حتی یکون الهم کاالوالد الرحیم 29

 

امامت و پیشوایی شایسته آن کس است که : دارای ورعی باشد که او را از معصیت باز دارد حلم و بردباری داشته باشد که بر غضبش غالب گردد. در قلمرو و مدیریت و رهبریش مانند پدری مهربان با مردم به نیکی رفتار کند.

سیره و روش پرورش یافتگان مکتب اسلام نیز گویای این واقعیت است . آنان به هنگام سرپرستی و رهبری امت و تدبیر واداره جامعه سایه مهرشان بر سر همگان گسترده بوده است .

درباره پیامبراکرم (ص ) نوشته اند:

 

قدوسع الناس منه بسطه و خلقه فکان لهم ابا وصارواعنده فی الحق

سواء ... 30

 

همه مردم از گشاده رویی و خلق خوش او بهره ور می شدند.او برای ایشان همچون پدر بود و همه در حقوق نزداو برابر بودند.

علمای ربانی با تاسی به این اسوه حسنه و پیروی از سیره پیامبر(ص ) وامامان معصوم ( ع ) همواره با مردم به شایستگی و مهربانی برخورد می کرده اند.از آن جمله : مرحوم میرزای شیرازی که در دوران زعامت و مرجعیتش ملجا و ماوای مستضعفان و دوست و برادر بیچارگان بوده است . با گفتار و کردار پدرانه با مردم و طلاب رفتار می نموده و با شیوه بزرگوارانه حقوق و شهریه آنان را پرداخت می کرده است .

مرحوم شیخ آقا بزرگ می نویسد:

دانش پژوهان و نیازمندان مشاهد مشرفه در نظراواز موقعیت خاصی برخوردار بودند. برای همگی آنان بودن استثناء مقرری تعیین شده بود حتی برای کسانی که عبادت استیجاری می پذیرفتند نیز کمک می فرستاد مقداری جهت انجام عبادت و مقداری جهت انتظام پذیرفتن امور زندگی ... میرز در هر شهر وکلایی از میان تجار داشت که فهرست اسمی فقراء آن شهر را برای آنان فرستاده و میزان کمک به آنان را نیز معین می کرد. این فقرا غیراز کسانی بودند که هر ماه و سال وظیفه دریافت می داشتند. نه تنها تمام شهرهای عراق بلکه نقاط مختلف ایران مورد توجه میرزا بود و به تنگدستان آن شهرها به اندازه توان کمک می کرد. اگر دردیاری بزرگ و پیشوایی از دانشمندان دین بود که به اواعتماد داشت هر سال مبلغی پول برایش می فرستاد تااو مقداری از آن را بین تنگدستان تقسیم نماید و مقداری را هم خود بردارد 31 .

 

فروتنی وانصاف

 

تواضع صفتی است پسندیده و رفعت آفرین . پذیرفتن حق و واقعیت از طرف مقابل و مراعات انصاف در هنگام بحث و گفتگو نیز نوعی از تواضع است . لباس فروتنی براندام همه کس زیباست اما برای طلایه داران دانش و حاملان علوم دینی زیبنده تراست چه این که امیرالمومنین ( ع ) فرمود:

 

راس العلم التواضع 32

 

اساس و سرآمد علم و دانش فروتنی است .

علم درختی است که تواضع میوه اوست :

التواضع ثمره العلم 33 .

آن راافتاده تر می کند. هر چه نهال دانش پرثمرتر گردد صاحب

 

سرفرو می آورد هر شاخه از بارآوری

می کندافتادگی انسان اگر دانا شود

 

تواضع عامل پیشرفت و نردبان و تکامل است :

 

التواضع سلم الشرف 34 .

 

رفعت دنیا و عزت و کرامت آخرت از آن انسانهای فروتن است . به این فضیلت برای اهل علم سفارش بیشتری شده است . علی ( ع ) می فرماید:

 

تواضعوالمن تتعلموا منه العلم و لمن تعلمونه ولا تکونوا من جبابره

العلماء 35 .

 

در برابر کسی که دانش ازاو فرا می گیرد و به کسی که دانش می آوزید فروتن باشید واز دانشمندان سرکش و متکبر نباشید.

میرزای شیرازی دراین ویژگی نیز زبانزد خاص و عام بود. دراوج قدرت و موقعیت اجتماعی خویش را گم نکرد و همواره با مردم و شاگردان محشور بود. صاحب اعیان الشیعه می نویسد:

وی از مکارم اخلاقی فراوانی برخوردار بود. بزرگان رااحترام می نهاد و بر کوچکتران فخر نمی فروخت . همواره با ضعیفان و فقیران رفق و مدارا داشت . با طلاب و دانش پژوهان معاشرت نیک داشت . با آنان مشورت می کرد و آراء آنان سود می جست . 36

در حوزه درس و مباحث علمی اگر سخن درستی می شنید و یا به اشکال نظریه خود پی می برد با کمال تواضع وانصاف آن را می پذیرفت و در هنگام درس اعلام می کرد.

روزی آخوند صاحب کفایه در مجلس درس استاد خود در سامراء شرکت کرد تااز سخنان او کسب فیض کند.استاد بالای منبر نشسته بود و برای اثبات نظر خود که مربوط به یکی از فروع درس بود داشت اقامه دلیل می کرد.

آخوند بر نظراستادایرادی کرد واز خود نظر دیگری بیان داشت .

استاد در مقام جوابگویی برآمد و دلایل شاگرد خود را رد کرد و باز برای اثبات نظر خود دلیلهای دیگری آورد واین معنی دو سه بار تکرار شد...

چون کار مباحثه و مناظره بالا گرفت محمدکاظم به عنوان احترام نظر استاد را پذیرفت و سکوت اختیار کرد.

آن روز مجلس تمام شد. فرد هنگامی که میرزا بر منبر نشست قبل از آن که درس خود را شروع کند روبه طلاب و فضلایی که در پای منبرش بودند نموده و گفت :

در مورد مساله دیروز. حق با جناب آخوند بوده و نظرایشان صحیح است 37 .

 

مردمداری و خدمتگزاری

 

مومنان راستین کسانی هستند که وجودشان برکت و رحمت برای دیگران است . فکرشان مفید گفتارشان سودمند رفتارشان آموزنده مکتبشان سازنده است . خود را تافته جدا بافته ای از مردم نمی دانند واز خدمت به برادران دینی دریغ نمی ورزند. همچون خورشید نیک و بد می تابند و فایده وجودیشان گسترده است .از رنج دیگران ناراحتند و در حل مشکلات آنان پیشگام و پیش قدمند.از سراپای وجودشان انسانیت و عشق به مردم می بارد و به فرموده پیامبراکرم (ص) :

مثل المومن مثل النخله مااخذت منها من شئی نفعک 38

انسان باایمان همانند درخت نخل است هر چیزاز آن برگیری مفید و سودمنداست .

امام باقر( ع )این دسته از مردم را به دانه های باران تشبیه می کند که بر هر سرزمینی ببارند شادابی و نشاط می آفرینند 39 و آثار حیات و تحرکشان در همه ج رخ می نماید.

این ویژگی در هر کسی باشدارزنده و قابل ستایش است اماازاهل علم برازنده تر و چشمگیرتراست زیرا مردم به عالم دینی همچون کسی می نگرند که سعی می کند دست غریق را بگیرد و تنها به فکر نجات خویش زموج و طوفان نیست .ازاین روی تاثیر مثبت خدمت و کار نیک و سود رساندن عالم به مراتب از دیگران بیشتراست .اصولاز وجوه تمایز پیشوایان راستین از رهبران دروغین آن است که آنان پیوسته در راه انسان و جامعه بشری کوشش و تلاش می کنند و خود را وقف مردم و خدمت به آنان می نمایند و به هنگام حادثه در کنار مردمند و همواره رنج خود و راحت مردم را می طلبند.

میرزای شیرازی دراین زمینه نیز سرآمد عالمان زمان خود بوده است . نفع رسانی و خدمتگزاری با زندگی او در آمیخته واز هراقدام خیرخواهانه دریغ نورزیده است .

مرحوم سیدمحسن امین می نویسد:

یکی ازانگیزه های هجرت وی میرزا به سامراء عمران و آبادی آن شهر و بر طرف کردن مشکلات زائران آن دیار بود...

عنایت ویژه ای به زوار مشاهد مشرفه داشت . خانواده های زیادی از مردم و بازرگانان را که در قشار می زیستنداداره می کرد بدون این که آنان ازاین امر مطلع شوند. هنگامی که فوت کرد فهمیدنداز چه ناحیه ای اداره می شدند...

سامراء پیش از ورودایشان روستای کوچکی بود ولی پس ازاستقرار ایشان رو به آبادی نهاد. در آن بازارهای متعددایجاد شد. مردم از اطراف واکناف به آن جا روی آوردند و به تجارت مشغول شدند. علاوه بر این خدمات عمومی فراوانی از خود به جای گذاشت : پل بزرگی بر روی شط ساخت که مردم و حیوانان آنان رااز ناحیه غربی به ناحیه شرقی شهر منتقل می کرد. بااقامت میرزا در آن شهرامنیت و آسایش بر مردم و زائرین سایه گسترده و مدارس علمیه و مراکز عمومی زیادی ساخته شد. 40

بالاخره او مرجع پر برکتی بود که هر جااقامت گزید منشا خدمات و خیرات شد. مصداقی ازاین آیه شریفه بود:[ واجعلنی مبارکا ما کنت . ] 41

امام صادق ( ع ) در ذیل آیه شریفه می فرماید :[ ای نفعا] 42 .

آری خداونداو راانسانی سودمند و نافع قرارداد در همه جا و همه حال .

این بود نگاهی گذرا به برخی از ویژگیهای اخلاقی آیه الله العظمی میرزا محمدحسن شیرازی اعلی الله مقامه .

به امید آن که بتوانیم ازاین اسوه های حسنه و پیشتازان در میدان علم و عمل درس بیاموزیم و خود را به مکارم اخلاقی بیارائیم .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان