تفسیر دعای سحر۲

اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بابْهاهُ وَ کلُّ بَهآئِک بهی؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهآئِک کلِّهِ.

تفسیر دعای سحر2

اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بابْهاهُ وَ کلُّ بَهآئِک بهی؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهآئِک کلِّهِ.

شرح عرفانی

عارف در وقت خلوت با خدا و توجه به حضرت او، گاهی به صفات جمالیه و جلالیه خدا نظر دارد؛ یعنی در عالم اسماء و صفات است. در این حال ناگزیر تکثّرات تعینات و تمیزات را می بیند و بعضی از آن صفات را ابْهی از بعض دیگر و ذات مقدس خدا را ابْهی از همه صفات می بیند. در این نظر می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهائِک بابْهاهُ.» یعنی: خدایا! به در خانه ات آمده ام از زیباترین زیبایی هایت به زیباترین زیبایی هایت تو را قسم می دهم. خدایا! به درخانه ات آمده ام و تو را به ذات مقدست که زیباتر از همه زیبایی های توست، قسم می دهم.

اما گاهی عارف از عالم اسماء و صفات پا فراتر می گذارد و دیگر با حق خلوت می کند. دیگر به آن ذاتی که مستجمع جمیع صفات و کمالات است به نحو وحدت و به نحو عینیت نظر دارد. دیگر آن جا نه تفضیل می بیند نه تفاضل. افضل و غیر افضل نمی بیند. چیزی نمی بیند جز بهاء حق و لذا می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهائِک کلِّه و کلُّ بهائک بهّی.» یعنی: خدایا! تو را به همه زیبایی هایت قسم می دهم که همه زیبایی هایت زیباست. خدایا! باز هم به ذات مقدست که مستجمع جمیع زیبایی ها و کمالات است تو را قسم می دهم.

درس ولایی

گاهی هم عارف، نظر به صفات افعال یعنی به فیض مقدّس دارد. و این بار هم گاهی نظر به تکثّرها و تعین های فیض مقدّس و صفات افعال دارد؛ یعنی نظر به رحمت واسعه پروردگار در این عالم دارد، لذا از این نظر می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بِهائک بابْهاهُ.» یعنی: خدایا! به در خانه ات آمده و به زیبایی ات توجه دارم و تو را به زیباترین زیبایی های این عالمِ وجود قسم می دهم. خدایا! به حقیقت محمّدیه- که زیباتر از همه موجودات است- تو را قسم می دهم. اما یک باره توجه پیدا می کند که فیض مقدس بسیط است و یا پی می برد که: «الَّذی احْسَنَ کلَّ شَی ءٍ خَلَقَه»[1]؛ هر چه خدا خلق کرده زیباست. هم چنین «وَ ما امْرُنا الاّ واحِدَةٌ کلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»[2]؛ و فرمانِ ما [فیض مقدس ما] جز یک بار نیست [بسیط است] آن هم چون چشم به هم زدنی. دیگر در این نظر می گوید: «کلُّ بهائِک بَهی»«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهائِک کلِّه.» خدایا! تو را به فیض مقدّست که همه آن نیکوست و دارای ظرافت و حُسن است قسم می دهم. نکته دیگری که باید توجه داشته باشیم این است که در روایات آمده است: «اهل بیت، اسماءِ حُسنای الهی هستند.» قرآن می فرماید: «وَللَّه الاسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها»؛[3] برای خدا اسماء نیکویی است، به آن اسماء خدا را بخوانید. امام صادق علیه السلام می فرماید: «نَحْنُ وَ اللَّهِ اْلَاسْماءُ الْحُسْنی؛[4] به خدا قسم که اسماء حسنای الهی ماییم.» گاهی هم عارف در وقت دعا نظر به صفات افعال دارد، اما با این نظر که ائمه طاهرین اسماءُ الْحُسنی هستند، لذا می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهائِک بِابْهاهُ.» یعنی: خدایا! به در خانه ات آمده ام و توجهم به زیباترین زیبایی توست، و تو را به زیباترین کس در خاندان عصمت و طهارت قسم می دهم. خدایا! تو را به حقیقت محمّدی قسم می دهم. اما یک وقت توجه به این پیدا می کند که: «کلّهُمْ نورٌ واحِدٌ اوَّلُنا مُحَمّدٌ، آخِرُنا مُحَمَّدٌ، اوْسَطُنا مُحَمَّد[5] در این نظر می گوید: «کلُّ بَهائِک بَهی»«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهائِک کلِّه.» خدایا! همه نور چهارده معصوم ظرافت دارد، من به در خانه ات آمده ام و تو را به چهارده معصوم قسم می دهم.

حالت های گوناگون عارفان

عارفان مقام ها و حالت های متفاوتی دارند، این حالت ها و مقام ها در هنگام دعای آنان نیز مؤثرند، استاد بزرگوار ما رهبر عظیم الشأن انقلاب، امام خمینی رحمه الله در یکی از درس های تفسیر خود می فرمایند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم در همه سوره ها تفاوت دارد. بسم اللَّه سوره حمد غیر از بسم الله سوره بقره است؛. .. بسم اللَّه اشخاص هم تفاوت دارد. بسم اللَّه یک عارف به نسبت حالاتش، آن هم تفاوت دارد.[6]» دعا و راز و نیاز با خدا این طور است. حالات، اثر کاملی در دعا دارند. عارف گاهی متوجه به عالم صفات و اسما است؛ از این رو طوری دعا می کند. گاهی توجه به ذات مقدس حق دارد، طور دیگری دعا می کند. زمانی هم توجه به عالم خلق و فیض مقدس دارد، دعایش صورتی دیگری دارد و وقتی توجه به واسطه فیض این عالم دارد، نیز به گونه دیگری دعا می کند، لذا جمله: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهآئِک بِابْهاهُ وَ کلُّ بهآئِک بَهی» از نظر معنا نسبت به حالات و اشخاص تفاوت می کند. باید ببینیم گوینده کیست و در وقت گفتن چه حالتی دارد. ممکن است گوینده به عالم اسما و صفات نظر داشته باشد و در آن حالت بگوید: «خدایا! به در خانه ات آمده ام توجهم به زیبایی توست و به زیباترین زیبایی هایت.» یعنی: به ذات مقدست تو را قسم می دهم. بعد از عالم اسما و صفات به ذات ربوبی توجه کند و همه اسما و صفات را عین ذات ببیند. در آن حالت می گوید: «و کلُّ بهآئِک بَهی اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهآئِک کلِّه یعنی خدایا! تو را به همه زیبایی هایت که یک چیز بیش تر نیست و آن ذات مقدس توست، قسم می دهم.» زمانی هم داعی از عالم صفات و اسما به عالم خلق می آید و نظر به فیض مقدس حق و به «کنِ» رحمانی دارد. آن جا هم گاهی فقط اهل بیت علیهم السلام، واسطه فیض و اسمای حُسْنای الهی را که در عالم خلق جریان دارد، می بیند و می گوید: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهائِک بابْهاهُ.» خدایا! به در خانه ات آمده ام توجهم به زیبایی عالم خلق توست خدایا! به حق پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تو را قسم می دهم. در همان حال گاهی به این که همه این ها نور واحدند و از هر نظر، حتی از نظر علم، یکی اند، توجه می کند. «اوَّلُنا مُحَمّدٌ، اوْسَطُنا مُحَمَّدٌ، آخِرُنا مُحَمَّدٌ انَّهُمْ نورٌ واحِدٌ.» در این جا ست که می گوید: «و کلُّ بهائِک بَهی»«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهائِک کلِّه.» خدایا! به درخانه ات آمده ام نظر به چهارده معصوم دارم. خدایا! به حق چهارده معصوم تو را قسم می دهم. گاهی هم به همه «کنِ» رحمانی و همه فیض مقدس- و این که همه فیض مقدس مظهر صفات و اسماء خداست- نظر دارد، در این حالت می گوید: «خدایا! به درخانه ات آمده ام. به فیض مقدست قسم، و به آن وجودی که اوسع و ابهی از همه وجودهاست، تو را قسم می دهم.» یعنی: به حقیقت محمد صلی الله علیه و آله تو را قسم می دهم. گاهی هم به عالم خلق با بساط وی توجه پیدا می کند و می گوید: «خدایا! به در خانه ات آمده ام. و به فیض مقدست، به «کنِ» رحمانی ات تو را قسم می دهم.» یعنی: خدایا! به رحمت واسعه ات، در این عالم هستی که بسیط است تو را قسم می دهم. همه جملات دعا همین معنا را دارند. لذا تمام این احتمال ها، در جمله بعدی تا آخر دعا تکرار خواهد شد. بدین جهت نظیر چنین دعایی را نداریم.

تفنن در عبارت

دعای سحر، از نظر تفنن در عبارت عالی است. اگر عرفا به این دعا، «دعای مباهله» می گویند و یا این که بزرگان، عرفا و اهل اللَّه، مثل استاد بزرگوار ما رهبر عظیم الشأن انقلاب عنایت خاصی روی این دعا دارند، برای این است که شما نمی توانید در کتاب های ادعیه، نظیر آن را از نظر فصاحت، بلاغت و تفنن در عبارت پیدا کنید. در دعا، تکرار لازم است؛ تکراری که دلنشین باشد. چرا قرآن تکرار زیاد دارد؟ زیرا کارخانه آدم سازی و کتاب اخلاق است و در کتاب اخلاق باید تکرار باشد. چرا در دعاها تکرار زیاد است؟ زیرا دعا رابطه عبد با خدا است. عبد در مقابل خدا باید مرتب بگوید: «یا اللَّهُ! یا اللَّهُ! یا اللَّهُ! یا ربِّ! یا ربِّ! یا ربِّ!» خود این تکرار، لذت ها، حلاوت ها و طراوت ها دارد. اگر این تکرار، تفنّن در عبارت هم داشته باشد، خیلی بهتر است. لذت روی لذت و طراوت روی طراوت، نورٌ عَلی نور است. دعای سحر یک جمله بیشتر نیست و آن، این که: «خدا! خدا! به در خانه ات آمده ام، به ذات مقدست تو را قسم می دهم؛ خدا! خدا! به درخانه تو آمده ام و به حقیقت محمّدی و چهارده معصوم: تو را قسم می دهم؛ خدا! خدا! به درخانه ات آمده ام و به فیض مقدست، به سعه رحمتت، به جهان آفرینشت تو را قسم می دهم.» پس جمله: «اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ بَهائِک بِابْهاهُ و کلُّ بَهائِک بَهی، اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِبَهائِک کلِّه.» توجه به عالم اسما، صفات، توجه به ذات مقدس و عالم خلق است و یا توجه به واسطه فیض، یعنی اهل بیت علیهم السلام می باشد.

تفاوت حالت های انسان

حالت های انسان تفاوت دارد. باید دید چه حالتی دارد و توسّلش به چیست؟

نکته ای که به شما می گویم، این است که: اگر انسان بتواند حالِ جمع الجمعی پیدا بکند، و در وقتی که توجه به ذات مقدس الهی دارد، هم به عالم اسما و صفات، هم به عالم خلق و هم به واسطه فیض توجه داشته باشد، خیلی عالی است. از این رو قطعاً امام باقر علیه السلام با آن حالت جمع الجمعی اش- که باید بگوییم مظهر «اللَّه» است- در وقت ادای این جمله ها حالت جمع الجمعی داشته است. می توان به طور طولی یا عرضی هر سه معنا را از جمله استفاده کرد؛ یعنی کسی که دعا می خواند در وقت دعا به نحو طولی یا عرضی «استعمال شی در اکثر از معنا» بکند، هر سه احتمال و هر سه معنا را اراده بکند. داعی اگر حالِ جمع الجمعی داشته باشد در آنِ واحد می تواند به هر سه معنا توجه داشته باشد.

تذکر اخلاقی

اگر رابطه انسان با خدایش محکم شود اینها برایش آسان است. اگر انسان منغمر در عالم وحدت شد، دیگر این چیزها برایش آسان می شود. عیبمان در این است که منغمر در عالم کثرتیم، از همین رو تا توجه به چیزی بکنیم از چیز دیگر غافل می شویم. اما آن که منغمر در عالم وحدت است در آن واحد می تواند توجه ها داشته باشد، و دیگر آن جا کثرت و تعینی نیست. رابطه با خدا هر چه محکم تر باشد این حالات برای انسان، بهتر پیدا می شود، و اولین توجهی که پیدا می کند این است که به آن وجود حقه حقیقیه بسیط توجه پیدا می کند. متوجه آن وجود جمع الجمعی می شود و تشبهی هم به آن می یابد. در روایات می خوانیم: «الَصَّوْمُ لی وَ انَا اجْزی بِه؛[7] روزه مال من است، پاداشش هم خود منم.» جمله «پاداشش خود منم» یعنی چه؟ یعنی: ای روزه گیر! روزه از عبادت هایی است که تشبّه تو را به من خیلی می کند و جنبه حیوانی را کنترل و بُعدِ معنوی را قوی می کند. انسان اگر بتواند بُعدِ روحی را تقویت، و بُعدِ حیوانی را کنترل کند، و از آن مرکب و بُراق بسازد، می تواند به جایی سفر کند که به جز خدا نبید و نداند.

پی نوشت ها:

[1] سجده، آیه 7.

[2] قمر، آیه 50.

[3] اعراف، آیه 180.

[4] بحارالانوار، ج 91، ص 6،( باب 28- الاستشفاع بمحمد وآل محمد ...)، ح 7؛ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 42.

[5] بحارالانوار، ج 26، ص 5،( باب 14- نادر فی معرفتهم صلوات اللَّه ...)، ذیل ح 1.

[6] امام خمینى رحمه الله، تفسیر سوره حمد، قسمت دوم.

[7] بحارالأنوار، ج 70، ص 11،( باب 122- حب الدنیا و ذمها و ...)، ذیل ح 3.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان