ماهان شبکه ایرانیان

معرفی برخی از آثار شهید آیت الله دستغیب (ره)

«اخلاق اسلامی»، اثر آیت الله سید عبد الحسین دستغیب، مجموعه ای از سخنرانی های ایشان پیرامون مسائل اخلاقی و تربیتی می باشد.

معرفی برخی از  آثار شهید آیت الله دستغیب (ره)

1) اخلاق اسلامی

«اخلاق اسلامی»، اثر آیت الله سید عبد الحسین دستغیب، مجموعه ای از سخنرانی های ایشان پیرامون مسائل اخلاقی و تربیتی می باشد.

کتاب، به زبان فارسی و قبل از سال 1361 ش، نوشته شده است.

آنچه باعث اهمیت کتاب شده، قلم ساده و روان آیت الله دستغیب و اهل عمل بودن ایشان است که باعث تأثیر در روح و جان آدمی می گردد.

ساختار

کتاب، با مقدمه سید محمد هاشم دستغیب آغاز و مطالب، حاصل مجموعا سیزده جلسه درس اخلاق آیت الله دستغیب می باشد که از روی نوار پیاده شده است، لذا زبان نوشتاری کتاب، زبانی گفتاری و محاوره ای می باشد.

در این دروس، مباحث از خودشناسی شروع و پس از معرفی اخلاق انسانی و حیوانی، به بحث از اخلاق ناشایستی همچون کبر، حرص، بخل و حب دنیا پرداخته شده است. آیت الله دستغیب در موضوع خشم، سخن های ارزش مندی را ایراد نموده و به خوبی، خشم رحمانی و شیطانی را شرح داده است. وی هم چنین حد وسط افراط و تفریط را با بیانی بسیار رسا و جالب بیان نموده است.

گزارش محتوا

در مقدمه، ضمن توضیح اخلاق علمی و عملی، خودشناسی و خداشناسی، مقدمه اخلاق دانسته شده است.

جلسه اول، پیرامون لزوم خودسازی می باشد. آیت الله دستغیب، معتقد می باشند که درس خواندن، باید همراه با تهذیب نفس بوده و به خودسازی، بیشتر از تحصیل علم، اهمیت داده شود و راه تهذیب نیز بدون ریاضت، ممکن نمی باشد.

ایشان بر این باور است که نخستین گام در تهذیب، تفکر بوده و قرآن مجید، « اندیشه» را به عنوان ریاضت فکری مطرح کرده است. به اعتقاد ایشان، اندیشه، جلوی تخیلات فاسد را گرفته و فراموشی، بدترین بلاهاست.

جلسه دوم، در مورد لزوم تفکر در خلقت انسان می باشد. هر قوه ای که خداوند در بشر قرار داده، برای غایت و نتیجه ای است و لازم می باشد که هر شخصی، آن قوه را به کار بیندازد وگرنه مسئول بوده و خودش را از خیرات و برکاتی که توسط آن قوه به او می رسد، محروم کرده است. آیت الله دستغیب، معتقد است که قوه عاقله، تعقل و تفکر، بزرگ ترین نعمتی می باشد که خداوند به بشر داده و بزرگ ترین امتیاز انسان از حیوانات است.

در جلسه سوم، این نکته مورد بحث و بررسی قرار گرفته که اساس و موضوع اصلی شریعت و نبوت همه پیامبران، انسان است و قرآن، در پی تزکیه و تهذیب انسان هاست. آیت الله دستغیب، تهذیب را پاک شدن از خوی های حیوانی معنا کرده و معتقد است اگر انسان از عادات و منش حیوانی پاک شود، خود را شناخته و می فهمد که حقیقت آدمی، روح بوده و از عالم دیگری است که باید به آنجا برود و لذا نسبت به خود، احساس مسئولیت کرده و رعایت تقوا می کند.

به اعتقاد ایشان تا وقتی خوی های حیوانی باقی است، آدمی خودش را نیز حیوان دانسته و محال است چنین انسانی، حقیقت خود را شناخته و این آدم، مانند مادی گرایان و کمونیست ها، مرز حیات را مرگ می داند.

ایشان بر این باور است که برای تهذیب نفس، نخست باید به یقین دانست که انسان، غیر این بدن است و تا وقتی که انسان نفهمیده که نفس ناطقه ای دارد و آن نیز از عالم مجردات است، چگونه می تواند در صدد شناختن عیوب و سپس مداوای آن ها برآید و لذا در ادامه این جلسه، به بیانی ساده، دلایلی برای تجرد نفس عنوان نموده است از جمله:

1- پاسخ به این سؤال که چرا بدن مرده، احساس ندارد.

2- بیان این نکته که احاطه علمی، دلیل بر تجرد نفس است.

3- استعداد احاطه به تمام مواد.

4- خودفراموشی.

5- مؤمنین جوان به بهشت می روند.

6- عقاب آخرتی غیر از عقوبت دنیوی است و. . .

در جلسه چهارم، نکاتی پیرامون کیفیت تکوین و خلقت انسان بیان شده است. آیت الله دستغیب، معتقد است که انسان باید در دستگاه بدن خود، دقت کرده و ببیند که یک عضو بدن، بدون فایده آفریده نشده است، یک رگ زیادی نیست، یک استخوان که نفعی نداشته باشد، یافت نمی شود و اگر کسی خیال کند که عضوی بی فایده است، باید در فهم خودش خدشه کند.

جلسه پنجم، به بیان حکمت الهی در بدن انسان اختصاص یافته است. آیت الله دستغیب با اشاره به آیه پنجم تا هشتم سوره طارق، بیان می دارد که در این آیات، حکمت تدبر در نطفه و ابتدای تکوین انسان، مبرهن و روشن می گردد. در این آیه خداوند می فرماید که انسان باید بنگرد از چه آفریده شده تا هم خدای خود و هم بازگشت خویش را بشناسد که از قطره آبی، چه ساختمان عجیبی تشکیل شده که سرتاسر، حکمت و مصلحت است.

در جلسه ششم، به بررسی معنای انقلاب فرهنگی که امام خمینی( ره) آن را عنوان فرموده بودند، پرداخته شده است. آیت الله دستغیب معتقد است که منظور از انقلاب فرهنگی، این نیست که درس های متداول در دانشگاه ها و مدارس، از جمله فیزیک، شیمی، مهندسی و. . . متوقف گردیده و دیگر کسی دنبال تحصیل این علوم نرود، یا طلاب علوم دینی، فقه و اصول نخوانند، بلکه برنامه های تحصیلی باید برقرار بوده و کامل تر و بهتر تدریس شوند، زیرا انقلاب ما، نیاز زیادی به افراد متخصص دارد، بلکه منظور این است که باید آموزش و پرورش اسلامی که همان تعلیم و تربیت انسانی است، در دبیرستان ها و دانشگاه ها رایج گردد. ایشان معتقدند که همراه با آموزش، باید« پرورش و تهذیب» هم باشد، زیرا انسان ها باید خوی های حیوانی را بفهمند و از آن بپرهیزند و خوی های انسانی را نیز بدانند و به آن عمل کنند. به نظر ایشان باید همراه دانش، عمل و تهذیب باشد و راه فرار از صفات حیوانی و آراسته شدن به ملکات انسانی، باید تعلیم شود.

ایشان به این نکته تأکید دارند که خوی و ملکه، چیزی نیست که یک دفعه پیدا شود، بلکه با تکرار افعال و اقوال پدید می آید و کسی که گفتار و کردارش مطابق حیوان شد، پس از مدتی حیوان از کار درمی آید.

در پایان این جلسه، مطالبی پیرامون خشم عنوان شده است. به اعتقاد ایشان، خشم از جهت حیوانیتی که انسان دارد، امری طبیعی بوده و حسی است که از احساس ناملایم از دیگری، یا چیزی در انسان یا حیوان، وقتی با مانعی در مقصدش برخورد می کند یا خلاف میلی مشاهده می نماید، پیدا می شود.

در جلسه هفتم، خشم رحمانی و شیطانی توضیح داده شده است. آیت الله دستغیب وجود خشم را در انسان ضروی دانسته و معتقد است آدمی بدون اینکه خشم داشته باشد، نمی تواند زندگی کند، ولی به شرطی که آن را در راه صحیح به کار بیندازد. به اعتقاد ایشان، وجود خشم در انسان لازم است تا در راه انسانیت آن را به کار ببرد؛ اگر خشم وجود نداشته باشد، با وجود موانع، چگونه به حیات خویش ادامه می دهد؟ اما اگر این خشم را در راه حیوانی و هوا و هوس به کار ببرد، آن گاه این خصلت، موجب سقوطش از عالم انسانی می گردد.

در جلسه هشتم، شهوت، منشأ تداوم نسل بشر دانسته شده است. به اعتقاد نویسنده، شهوت و غضب، دو قوه ای است که خداوند به قدرت قاهره اش تکوینا در انسان قرار داده و دوام حیات آدمی، بسته به این دو نیروست، چون شهوت برای جلب منفعت و غضب برای دفع مضرات است، لکن این شهوت و غضبی که لازمه زندگی آدمی است، به گونه ای می باشد که جهت معنوی و اخروی زندگی نیز به این دو قوه مربوط است، زیرا باید حد وسط را در آن ملاحظه کرده و از افراط و تفریط پرهیز نماید و تشخیص حد وسط نیز به عهده عقل سلیم و شرع مقدس است.

آیت الله دستغیب در جلسه نهم، به این نکته اشاره دارند که اطاعت شهوت و غضب از قوه عقل لازم است، زیرا اگر این دو قوه تابع عقل باشند، سعادت آدمی حاصل شده و حیات طیبه دنیوی و حیات ابدی و اخروی اش، تأمین می گردد؛ اگر عقل، حاکم شد؛ به اینکه افراط و تفریط در هریک از این دو قوه را ترک کرده و حد وسط آن را رعایت کند، به کمال انسانی می رسد وگرنه در هریک از افراط و تفریط، تباهی و سقوط است.

در جلسه دهم، رعایت اعتدال در هنگام خشم لازم و پسندیده و افراط و تفریط در آن ناپسند دانسته شده است.

در جلسه یازدهم، این مسئله مورد بررسی قرار گرفته است که حسد، سلامتی جسم را از بین می برد. آیت الله دستغیب در این جلسه، به این نکته اشاره دارند که نفس آدمی، کارهای زیادی باید انجام دهد که یک رشته آن، اداره بدن و حفظ قوای آن است و اگر آدمی حالت حقد و حسد داشته باشد، تمام حواسش در محسودش بوده و نفسش به آن سرگرم و ناراحت شده و لذا در سایر شئون، کمبود پیدا می کند.

در جلسه دوازهم، خطر کبری که از راه علم به وجود می آید گوشزد شده است. کبر آن است که آدمی برای خودش شأن و خصوصیتی خیال کرده و در خود، استغنا و بی نیازی ببیند.

در آخرین جلسه، چاره رهایی از کبر بیان شده است. آیت الله دستغیب با استفاده از روایات، چنین استنباط می کنند که کسانی که به ریاست می رسند، اگر در طرز معیشت، خود را با سایر افراد یکنواخت کنند و به تعبیر دیگر تواضع کنند، جلوی کبرشان گرفته شده و دیگر دنبال ریاست نبوده و از آن سوء استفاده نخواهند کرد.

2) استعاذه

«استعاذه»، اثر آیت الله دستغیب، حاوی مطالبی زیبا و اثرگذار پیرامون پناهندگی به خدا از شر شیطان و شرایط و ارکان آن می باشد که به زبان فارسی و قبل از سال 1360 ش، نوشته شده است.

قلم شیوا و بیان ساده آیت الله دستغیب و عمل ایشان به اندوخته های خود، باعث تأثیرگذاری مطالب و اهمیت کتاب شده است.

ساختار

کتاب، با مقدمه سید محمد هاشم دستغیب آغاز و مطالب، در سی جلسه مطرح شده است.

مباحث، محصول جلسات سخنرانی آیت الله دستغیب بوده و چون از نوار پیاده شده است، به زبان محاوره ای و گفتاری است.

ایشان، با احاطه بر آیات و اخبار و برداشت های جالب و صحیحی که از روایات اهل بیت( ع) داشته، به خوبی توانسته است استعاذه، معنا، اهمیت و ارکان پنج گانه آن از تقوا، تذکر، توکل، اخلاص و تضرع را روشن نماید و با داستان های زیبا، آیات و اخبار را بیان نموده و حقایق را با زبانی ساده و بیانی بسیار رسا که برای همه فهم ها قابل درک باشد، تذکر داده است.

گزارش محتوا

در مقدمه، به علت ارزش مندی و مورد توجه قرار گرفتن آثار آیت الله دستغیب از سوی مردم اشاره شده است.

در جلسه اول، اهمیت استعاذه در قرآن و اخبار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از جمله چیزهایی که در قرآن و روایات عنایت زیادی به آن شده، پناهنده شدن به خداوند از شر شیطان می باشد که از آن به« استعاذه» تعبیر شده است. برای اثبات اهمیت این موضوع، در قرآن چنین آمده است که: « هنگامی که می خواهی قرآن بخوانی، نخست به خدا پناه ببر از شر شیطان رانده شده». ( نحل، 98).

از جمله جاهایی که استعاذه در آن اهمیت زیادی دارد، هنگام شروع عبادت است. آیت الله دستغیب، معتقد است هر عبادتی که انسان می خواهد انجام دهد، باید ابتدا از شر شیطان به خدا پناه ببرد، زیراکه او در کمین هر فرد از افراد بشر بوده و می کوشد نگذارد خیری از انسان سرزند و اگر سرزد، سعی او این است که آن را خراب کرده و به آخر نرساند تا بهره نبرد و لااقل این است که او را به عجب و ریا وادارد.

ایشان غرض اصلی استعاذه را در امور عبادی دانسته و معتقد است که برای بهره بردن از عبادت، باید به خدا پناه برد. در تأیید این فرمایش، ایشان به داستان فردی اشاره می فرمایند که در عالم مکاشفه دید شیطان بر در مسجدی ایستاده و به او گفت: اینجا چه می کنی؟ شیطان پاسخ داد: رفقا فرار کرده اند و منتظرشان هستم. آن فرد با خود می گوید: معلوم می شود که این افراد، مردان رشیدی بوده اند که شیطان همراهشان به مسجد نرفته است.

علاوه بر این، ایشان استعاذه را در مواردی لازم و نیکو دانسته و به بیان آن موارد پرداخته است که عبارتند از:

1- هنگام شروع هر عبادت؛

2- در مباحات؛

3- هنگام خروج از منزل؛

4- در هنگام حکومت، خلوت با بیگانه و خشم.

در جلسه دوم، دام شیطان در سه مورد دیگر بیان شده است که عبارتند از: عهد، نذر و صدقه.

در این جلسه، به طور اجمال، دو سؤال زیر پاسخ داده شده است:

1- شیطان کیست و چیست؟؛

2- حکمت خلقت او چیست و برای چه آفریده شده است؟.

باطل شدن صدقه با منت و اذیت کردن، فرار شیطان از دل مؤمن، از جنس آتش و لطیف بودن شیطان، رؤیت انسان توسط وی، ارتباط آفرینش شیطان با سعادت بشر، آزمایش انسان ها توسط شیاطین، وعده خدا و وعده شیطان، ندای رحمانی و صدای شیطانی و عدم اجبار انسان توسط شیطان، از جمله عناوینی است که در این جلسه، مورد بحث قرار گرفته شده است.

در جلسه سوم، حسدورزی ابلیس مورد بحث قرار گرفته است. شیطان چون خودش رانده شده درگاه الهی بوده و نمی تواند ببیند بشر به مقام قرب می رسد، لذا به بشر حسادت می کند.

بشر می خواهد از طریق بندگی، به مقام قرب برسد، لذا شیطان با تمام قوا سعی می کند او را از راه بازداشته تا حس حسادتش را تسکین بخشد و در این راه به همه چیز هم قانع است؛ اگر توانست کفر و شرک، نتوانست حرام و مکروه تا برسد به کمی درجه و مقام.

وساوس شیطان و آزاری که بشر از شیاطین می بیند، بر کسی پنهان نبوده و همه می دانند که شیطان، دشمن سرسخت انسان است و تا نفس آخر دست بردار نیست و تمام هدفش این است که بشر، مؤمن به خدا و آخرت نشود و در مرتبه دوم، خیری از او سرنزند، بلکه به هر شری روی آورد. چیزی که در جلسه چهارم مهم دانسته شده، دانستن راه نجات از دست شیاطین است. در این جلسه، تنها راه علاج و فرار از شیطان، پناه بردن به خدا دانسته شده است.

در جلسه پنجم، ارکان اساسی استعاذه بررسی شده است. این ارکان، عبارتند از: تقوا، توکل، اخلاص و تضرع. آیت الله دستغیب در این جلسه بیان فرموده اند که پس از حاصل شدن مجموع این حالات، حقیقت استعاذه پیدا می شود و درحالی که مؤمن این پنج رکن را داراست، فرسنگ ها از شیطان دور می شود؛ چه به زبان بگوید: « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» یا نگوید.

ایشان معتقد است اگر انسان چنین شد، شیطان به او نزدیک نمی شود و اگر نزدیک گردد، به اصطلاح« آدم زده» می شود، مانند انسان وقتی که جن او را مس کند که« جن زده» می شود؛ به عبارت دیگر، اصلا ابلیس جرئت نزدیک شدن به او را نخواهد داشت.

در جلسه ششم، تقوا، لازمه استعاذه دانسته شده است؛ یعنی انسان سعی کند واجبی از او فوت نشده و حرامی از او سرنزند.

در جلسه هفتم، لزوم دشمنی با شیطان مورد بحث قرار گرفته است. در این جلسه، با این مطلب آشنا می شویم که اگر انسان از اطاعت شیطان دوری نکند، حقیقت استعاذه در او پیدا نمی شود و کسی که مرتکب گناه می گردد، در حال خضوع به شیطان است.

در جلسه هشتم، مجددا پیرامون تقوا بحث شده است. آیت الله دستغیب معتقد است برای رسیدن به ملکه تقوا، باید مکروهات را ترک کند تا ترک حرام برایش آسان شود و با تکرار و استمرار، ملکه و عادتش شود. اگر مکروه را که انجام دادنش عقاب ندارد، ترک کرد، دیگر ترک حرام برایش آسان می گردد و به تدریج به آن عادت می کند.

در جلسه نهم، دلی که تقوا ندارد، آشیانه شیطان دانسته شده است. دل بی تقوا؛ یعنی دلی که در او یاد خدا نیست، بلکه مکان شهوات، آمال و آرزوها، هوا و هوس ها، خودخواهی ها و خودبینی هاست.

در این جلسه، پرسش حضرت یحیی( ع) از شیطان پیرامون رفتارش با بنی آدم مطرح شده است. شیطان در پاسخ گفته است: بشر در برابر ما سه دسته اند:

1- کسانی هستند که ما را به ایشان دستبردی نیست و آن ها انبیا و معصومینند؛

2- کسانی هستند که ما رو به آن ها می رویم و با زحمت زیاد آن ها را منحرف می کنیم، لیکن زحمت های ما را هدر می دهند و با توبه و انابه به درگاه خدا، آب رفته را به جوی بازمی گردانند؛

3- کسانی که دلشان آشیانه ماست و اکثر خلق، چنینند.

در جلسه دهم، این پرسش پاسخ داده شده است که اگر انسان، تقوا داشته باشد، استعاذه دیگر برای چیست؟ این شخص که گناهی نکرده و خطایی از او سر نمی زند، دیگر استعاذه به خدا از شر شیطان معنایی ندارد.

آیت الله دستغیب در پاسخ فرموده اند که اتفاقا امر، برعکس بوده و استعاذه برای اهل تقواست؛ آن کسی که ملکه تقوا دارد، دائما به خدا پناه می برد که مبادا شیطان به دل او راه پیدا کند.

در جلسه یازدهم، جریان ملاقات شیطان با حضرت عیسی( ع) و ابراهیم( ع) و گفت وگوی میان ایشان تعریف شده و چنین نتیجه گیری شده است که ابلیس در کمین مردم و انبیا است.

در جلسه دوازدهم، به این نکته اشاره شده است که حقیقت استعاذه در آیه 201 سوره اعراف بیان شده است. آیت الله دستغیب معتقد می باشند که اگر کسی در این آیه شریفه دقت کرده و در دقایقی که در آن ذکر شده است، غور نماید، خواهد فهمید که حقیقت استعاذه در همین آیه شریفه بیان شده است. در این آیه آمده است: « کسانی که هواپرستی را کنار گذاشته و خداپرست شدند، از دام شیطان فرار کرده و به دار رحمان رفته اند».

عناوین دیگرجلسات، عبارتند از: ملکه تقوا، حاصل تمرین و مداومت است؛ تذکر، دومین رکن استعاذه؛ اقسام سه گانه امور؛ توکل، سومین رکن استعاذه؛ توکل، حاصل علم؛ حال و عمل؛ توحید در توکل؛ همه چیز به دست خداوند است؛ سخن محقق اردبیلی در باره توکل؛ جایگاه توکل؛ توکل از لوازم ایمان؛ توکل در امور اخروی؛ ارزش عمل به نیت و خلوص؛ اخلاص نیت، اساس دین؛ اخلاص، کمال دین؛ خلوص چیست و عمل خالص کدام است؟؛ اخلاص، مقوم عمل؛ باطل بودن عبادت معاوضه ای و تضرع، پنجمین رکن استعاذه.

3) داستانهای شگفت

از جمله چیزهایی که به عنوان سبب تألیف کتاب مطرح شده، اندرز گرفتن خوانندگان از سرگذشت دیگران است که هر داستانی، بهره ای وافر و نتیجه اخلاقی فوق العاده ای دارد و این امر، اثر توجه طبع انسانی به داستان دیگران می باشد و به نظر نویسنده، این نتیجه، از این راه بهتر حاصل شده و به اصطلاح، موعظه ضمن قصه بیشتر اثر می کند؛ مخصوصا اگر قصه حقیقی و راستی باشد.

ساختار

کتاب، با دو مقدمه از سید محمدهاشم دستغیب و مؤلف آغاز می شود و متن کتاب، دربردارنده مجموعا صد و پنجاه و سه داستان عبرت آموز و زیباست که با قلمی شیوا و رسا و بیانی ساده و همه فهم، ارائه گردیده است.

تصویر برخی از علما و بزرگانی که داستانی از ایشان نقل شده، در انتهای کتاب آمده است.

گزارش محتوا

در مقدمه سید محمدهاشم دستغیب، به این نکته اشاره شده است که طبع انسانی به داستان و سرگذشت دیگران، رغبتی بسزا داشته و از شنیدن و خواندن قصه ها، لذتی وافر می برد و از این غریزه، می توان برای عبرت گرفتن و بیدار شدن دل ها از خواب غفلت، نهایت استفاده را نمود و بدون اینکه نیاز به جعل داستان های دروغی باشد، از سرگذشت پیشینیان اندرز گرفت؛ چنان که خداوند در قرآن مجید، سرگذشت واقعی و قضایای حقیقی پیشینیان را مکرر یادآور شده و از اقوام عاد، ثمود، نوح، فرعون و لوط، در جاهای متعدد، بحث های فراوان نموده و از عاقبت بدشان سخن گفته و دیگران را اندرز می دهد که از چنین عقوبت هایی برحذر باشند.

خداوند در جاهای مکرر، از پیغمبران گذشته و حالاتشان، از بردباری در سختی ها و مصیبت ها و فداکاری در راه رسیدن به مرام و مقصد و پایداری در راه هدف، داد سخن داده است، بلکه بیشتر حکمت ها و اندرزها را ضمن داستان بیان فرموده است؛ مثلا دستورالعمل های عالی اخلاقی را که راه رسیدن به کمال انسانیت است، از قول« لقمان حکیم» ضمن وصیت به فرزندش، بیان می فرماید و یا رازهای آفرینش و حکمت های امور تکوینی را ضمن داستان«موسی و خضر» یادآور می شود.

نویسنده در مقدمه، پیرامون غرض خویش از نوشتن این اثر، به نکات زیر اشاره کرده است:

1- هرچند از عباد صالحین نیستم، لکن ایشان را دوست دارم و آرزومندم که از آن ها بگویم، از آن ها بنویسم، از آن ها بشنوم و آن ها را ببینم.

2- چنان که در حدیث رسیده، نزد یاد خوبان، رحمت خدا نازل می شود و امید است نویسنده و خوانندگان، مشمول این رحمت واقع شوند.

3- چون هریک از این داستان ها موجب تقویت ایمان به غیب و رغبت قلوب به عالم اعلی و توجه به حضرت آفریدگار است، آن ها را ثبت کردم تا خوانندگان در شداید و مشکلات، دچار یأس نشوند و دل به پروردگار، قوی دارند.

عناوین برخی از این داستان ها، عبارتند از: صدقه، مرگ را به تأخیر می اندازد؛ اجل حتمی، علاج ندارد؛ تلاوت قرآن هنگام مرگ؛ جنابت، پلیدی معنوی است؛ نصیب شدن طی الارض؛ زنده شدن پس از مرگ؛ معجزه رضویه و شفای بیمار؛ مسجد براثا؛ معجزه حسینی( ع)؛ دادرسی ولی عصر( ع)؛ اثر زکات دادن؛ استشفا به قرآن مجید؛ بزرگی مصیبت حضرت ابا عبد الله( ع)؛ تربت خونین؛ حیائی غریب از سگ؛ فدا شدن سگی برای صاحبش؛ بدگمانی به عزادار حسین( ع)؛ عنایت حسین( ع) و نجات غریق؛ باز شدن قفل به نام حضرت فاطمه( س)؛ فرج بعد از شدت؛ عنایت حسین( ع) به زوار قبرش؛ مقام فقیه عادل؛ بیدارعلی باش؛ کرامت ابوالفضل( ع) و شفای مسلول؛ کرامت حر شهید؛ زیارت ارواح از قبر حسین( ع)؛ بدهی سادات به حساب علی( ع)؛ بچه را در هوا نگه می دارد؛ جسد سالمی از 1300 سال قبل؛ اجابت فوری و عنایت رضوی.

از جمله خصوصیات این اثر، این است که بیشتر داستان های آن، مربوط به معجزه ای از معجزات اهل بیت(ع) است که در زمان حاضر واقع شده و باعث می شود که خواننده، اعتمادش به این خانواده زیادتر و عقیده اش به ایشان محکم تر گردد و فریب تبلیغات سوء شیادها را نخورد و از صراط مستقیم و مذهب حق، منحرف نگردد.

از جمله منافع این اثر، این است که شخص، هر اندازه هم از سعادت خود مأیوس باشد یا در مصیبت ها و شداید فوق العاده ای واقع شده باشد، با مطالعه سرگذشت این افراد، حالش دگرگون شده و امیدش به خداوند زیادتر می گردد و مشتاق لقای رحمت الهی شده و دست و پایی زده و برای سفر هولناکی که در پیش دارد، توشه ای آماده کرده و گذشته هایش را جبران می کند.

یکی از راه هایی که ایمان به غیب را زیاد می کند، خواب های درستی است که انسان به واسطه اتصال نفس انسانی اش به عالم ماورای حس، امور پنهانی را درک می نماید و شاهد صدقی هم در خارج دارد که خیال محض نبوده، بلکه آنچه در خواب دیده، مربوط به عالم غیب است.

نویسنده معتقد است کسانی که رؤیای صادقه دارند، ایمان بیشتری به غیب پیدا می کنند و کسانی که می شنوند و باور می کنند، ایمان به غیبشان زیادتر می شود.

از آنجایی که این اثر، مشتمل بر رؤیاهای صادقه و شواهد صدق خارجی آن می باشد، درخور توجه فراوان و قابل استفاده بوده و خوانندگان با خواندن رؤیاهای درستی که مربوط به زمان حاضر است و در هیچ کتابی نیست، ایمان بیشتری به غیب پیدا می کنند. کسانی که این خواب ها را دیده اند و مؤلف از آن ها نقل می کند، از خوبان دوره معاصر و انسان های شناخته شده و قابل اعتمادی می باشند؛ بنابراین، خواننده می فهمد که به راستی عالم دیگری فوق عالم ماده و طبیعت هست تا برسد به اعتقاد به معاد و. . . لذا این کتاب، از نظر تقویت عقاید اسلامی و ایمان به عالم غیب و ماورای ماده، فوق العاده مفید است.

4) معراج

«معراج»، اثر آیت الله سید عبد الحسین دستغیب، تفسیر سوره مبارکه«النجم» می باشد که به زبان فارسی و قبل از سال 1361 ش، نوشته شده است.

شخصیت برجسته و اهل تقوی و ورع بودن نویسنده، باعث تأثیرگذاری مطالب عنوان شده و اهمیت کتاب گردیده است.

ساختار

نویسنده توانسته است با قلمی شیوا و رسا و با بیانی ساده که برای عموم خوانندگان قابل فهم و درک باشد، همراه با ذکر روایت های بسیار زیبا و تأثیرگذار، مطالب را در چهار فصل ارائه نماید.

گزارش محتوا

فصل اول، شرح و تفسیر آیات اول تا هجدهم می باشد. در ثواب و فضیلت این سوره، به نقل از تفسیر« مجمع البیان»، چنین آمده است که: « هرکس این سوره را بخواند، خداوند به عدد کسانی که محمد( ص) را تصدیق کرده اند، ده حسنه در نامه عملش ثبت می فرماید و کسی که خواندن این سوره را در روز و شب ادامه دهد، خدای تعالی او را به تهذیب اخلاق موفق می دارد که البته چنین شخصی محبوب خداست».

نویسنده برای معنای نجم، وجوه مختلفی را بیان کرده و تذکر داده است که این وجوه مختلف، تضادی با هم نداشته، بلکه برای بیان مورد و مصداق می باشد. این وجوه عبارتند از:

1- جنس ستاره که در این صورت، قسم، شامل تمام ستارگان می گردد.

2- نجم خاص که مراتبی دارد و یکی از آن ها، ستاره ثریاست. این ستاره در عرب بسیار مورد تجلیل بوده، زیرا طلوعش علامت تابستان و غروبش علامت زمستان است. بعضی گفته اند که ثریا، مجموعه هفت ستاره ای است که شش تایش روشن و یکی خفیف است و در گذشته، هرکه آن ستاره خفیف را می دید، می فهمید که چشمش قوی است.

3- قرآن: از جمله اصطلاحات عرب آن است که چیزی را که روز به روز یا هفته به هفته و یا برج به برج پیدا می شود، نجمش گویند و چون قرآن مجید متدرجا بر رسول الله(ص) نازل می شد، به آن نجم گفته شده است.

4- خاتم الانبیاء(ص): در تفسیر عامه از امام صادق(ع) روایت شده که«و النجم اذا هوی»؛ یعنی قسم به وجود پیامبر( ص) که نوری بود در عالم اعلی که از عرش بر زمین فرود آمد و این عالم را منور نمود.

5- قسم به نور محمد( ص) که از مکه غروب کرد و در مدینه طلوع نمود.

6- «اذا هوی»؛ یعنی«هوی فی قبره»: قسم به این نور خدایی وقتی که بدنش را مدفون کردند.

7- درخت و گیاهی که ساقه ندارد.

8- قضیه سد الابواب مسجد النبی(ص).

چون خداوند در آیات این سوره راجع به معراج صحبت می فرماید، پیرامون مسئله معراج، شرحی ذکر و این پرسش پاسخ داده شده است که: خدا که همه جا حاضر است و زمین و آسمان برای او فرقی ندارد، پس رفتن به آسمان ها برای چیست؟

پاسخ این سؤال به نقل از کتاب«بحار الانوار»، به نقل از امام هفتم(ع)، چنین آمده است: چون فرشته های آن عوالم، آرزوی دیدن رسول الله( ص) را داشته و مشتاق دیدن او بودند، رفت تا اهل آسمان ها هم از وجودش لذت ببرند؛ دیگر آنکه او را بردند تا عجایب عالم ملکوت را ببیند و بیاید به اهل دنیا خبر دهد.

از جمله مشاهدات رسول الله( ص) در معراج آن است که ایشان در آسمان پنجم، صورت نورانی علی(ع) را دید و از جبرئیل سؤال فرمود: مگر ابن عمم قبل از من آمده است؟ جبرئیل عرض کرد: خیر، ملائک مشتاق دیدن علی(ع) بودند، لذا خداوند ملکی را به شکل علی(ع) درآورد تا ملائک هم لذت ببرند.

یکی از عجایبی که خداوند، آن شب نشان پیامبر(ص) داد، ارواح انبیا بود. مجمع انبیا در مسجد اقصی بوده و تعدادی از ایشان جمع شدند. جبرئیل هم در مسجد اقصی اذان گفت و بازوی رسول الله( ص) را گرفته و عرض کرد: یا رسول الله(ص) جلو بایست.

دیگر از اموری که برای پیامبر( ص) در معراج وقوع یافته و نویسنده به آن اشاره کرده است، عبارتند از:

1- دیدن ملکوت اشیاء؛ یعنی باطن آنچه پس از مرگ ظاهر می شود.

2- دیدن عذاب برخی از زنان.

3- بهشت و جهنم.

4- خوراکی های بهشت.

5- ساختن عماراتی توسط ملائک.

6- مشاهده نور حضرت زهرا( س) و ائمه اطهار( ع).

7- رؤیت منصوره در بهشت.

در شب معراج، خداوند فرمان هایی را به پیامبر( ص) ابلاغ نمود که یکی از آن ها بدین قرار است: ای پیامبر( ص) خضوعت فقط برای ما باشد و بس و جز به خدا به چیز دیگر اتکایی نداشته باش.

عجز پیامبر( ص) در ثنای خداوند، تعلق یافتن پیامبر( ص) به خداوند، تشخیص خطای حس توسط عقل، ایمان آوردن عمرو بن معدی کرب، نشانه های قافله قریش، برخی از سنت های پیامبر( ص)، اعتراض پیامبر( ص) به سخن مادر شهید، سدرة المتنهی چیست، صحبت و گفت وگو در ملأ اعلی، قدم های علی( ع) بر دوش پیامبر( ص)، پذیرایی ملائکه از پیامبر( ص) و اعطای سه چیز به آن حضرت در معراج، از جمله دیگر عناوین این فصل می باشند.

فصل دوم، تفسیر آیات نوزدهم تا چهل و چهارم را در خود جای داده است. عمده عناوینی که در این آیات مورد بحث قرار گرفته، موضوع بت پرستی و لزوم کاستن آرزوها می باشد.

در این آیات، نام سه بت دوران جاهلیت که عبارتند از: لات، عزی و منات، آمده است. در تفاسیر ذکر شده است که«لات» اسم بت طایفه ثقیف بوده است. این بت، به شکل زنی بوده و آن را می پرستیدند. بعضی تفاسیر دیگر گفته اند که لات، مجسمه کسی بوده است که برای کسانی که به زیارت حج می آمدند، سویق و روغن را مخلوط کرده و به آن ها می داد و وقتی این شخص مرد، هیکل او را با سنگ تراشیدند. وجه سوم آن است که لات، سنگی بوده است که همین شخص روی آن می نشسته و حلوا درست می کرده و مردم شکم پرست هم این سنگ را پس از مردن او عبادت می کردند.

در روایتی در این فصل، خداوند در چند مورد بنده خود را ثنا کرده است:

1- کسی که در بیابان تنها باشد و همین که وقت نماز شد، شروع به اذان کرده و سپس نماز خود را بخواند؛ درحالی که هیچ کس با او نیست مگر خدای او.

2- وقتی مؤمن، نیمه شب، نماز شب می خواند و در سجده از فرط خستگی به خواب می رود.

3- کسی که می خواهد نماز شب بخواند، اما وقتی بیدار می شود می بیند صبح شده و ناراحت می شود.

در تفسیر و نزول آیه «ا فرأیت الذی تولی. . . »، نام« ولید بن مغیره» ذکر شده که در مکه معظمه، روزها در مجلس پیامبر( ص) آمده و کلمات ایشان را استماع می کرد و کم کم مایل شد که دست از بت پرستی بردارد، ناگاه بزرگان قریش از قبیل ابو سفیان و ابو جهل رسیدند و گفتند: رفته ای دین آبا و اجداد خود را ترک کرده ای؟ با کسی نشسته ای که با خدایان و بت های ما طرف است. ولید گفت: من به او ایمان نیاورده ام، ولی علت رفتن من ترس از عاقبت است. نویسنده نیز به دنبال این گفته، وجوب دفع ضرر محتمل و حماقت ولید را توضیح داده است.

از جمله عناوین این فصل، عبارتند از: شفاعت، تنها به اذن خدا؛ خردمندی سلطان محمود؛ شفاعت سادات در قیامت؛ عکس العمل اعمال خیر و شر؛ فرجام عبرت انگیز اهانت به فقیر و مستمند؛ جوان عابد و تدبیر زیرکانه همسر صالحه او؛ فرجام سیاه ابن ابی داوود و علی بن اسماعیل؛ نجات یافتن ابو نواس به خاطر تواضع؛ قبح تزکیه نفس( پاک دانستن نفس)؛ شرمندگی سخاوتمند معروف، معن بن زائد از اعرابی؛ متساوی بودن همه مخلوقات نسبت به خالق یکتا و زینت بودن مرگ برای پیروان اهل بیت( ع).

تفسیر آیات چهل و پنجم تا چهل و هشتم، در فصل سوم آمده است. بیشترین موضوع مطرح شده در این آیات، پیرامون تکوین و تشریح انسان و طبقات ده گانه بدن اوست که عبارتند از: سر، گردن، سینه، جوف( که محل قلب و کبد است)، شکم، نشستگاه، رکبتین، ران، ساق و پا.

در ابتدای این آیات که مسئله خلقت زوجین از نطفه در آن ها مطرح شده، تأکید و قسمی وجود ندارد و نویسنده معتقد است که این موضوع، یکی از بزرگ ترین آیات الهی است که احتیاجی به تأکید زیاد ندارد.

شگفتی خلقت در آفرینش زن و مرد، تحمل شگفت بانوان در وقت بارداری، شگفتی خلقت در انسان و درخت، سخنی از سقراط حکیم در فلسفه شباهت پسر به پدر، فواید احتلام، راه ها و رگ های حیرت انگیز بدن، وجود یازده خزینه در بدن، قدرت خداوند در خلقت انسان، تناسب دقیق اعضای بدن، نسبت اجزای بدن به کف دست، خطرات و آفات ثروت بسیار و دل بستن به مال، فضیلت احسان فقیر بر احسان ثروتمند و توبیخ شدن حسین بن ابو العلاء توسط امام صادق( ع)، از جمله عناوین این فصل می باشند.

در آخرین فصل، تفسیر آیات چهل و نهم تا آخر آمده است. در این آیات، موضوع ستاره پرستی و هلاکت اقوام پیشین به خاطر این مسئله، مطرح شده است.

در آیه چهل و نهم آمده است: «و به درستی که اوست پروردگار شعری». در تفسیر این آیه، نویسنده فرموده است: «شعری»، نام ستاره ای بسیار روشن در آسمان است که طایفه خزاعه آن را پرستش می کردند. در علت پرستش این ستاره، آمده است که چون سایر ستارگان حرکتشان به جهت عرض است، ولی این ستاره، به جهت طول حرکت می کند، ازاین جهت، آن را عبادت می کردند که برخلاف افلاک است. در این آیه شریفه که فقط نام این ستاره ذکر شده، اشاره شده است به بطلان کار خزاعه و دیگران که این ستاره و سایر ستارگان را پرستش می کردند.

در آیاتی در این فصل، به جریان هلاکت قوم نوح، عاد و ثمود نیز اشاره شده است.

5) گناهان کبیره

«گناهان کبیره»، اثر آیة الله سید عبد الحسین دستغیب، در معرفی و تشریح گناهان کبیره می باشد. (گناهان کبیره، گناهانی هستند که از نظر اسلام پراهمیت و بزرگ بوده و نشانۀاهمیت این گناهان آن است که برایشان به نهی اکتفا نشده است و به عذاب دوزخ نیز تهدید شده است).

کتاب، به زبان فارسی و پیش از سال 1399 ق، نوشته شده است.

هدف نویسنده در این کتاب، بیان و شرح گناهانی است که کبیره بودنشان ثابت و مسلم است، نه انحصار کبائر در موارد مذکور؛ به عبارت دیگر، وی متذکر گردیده که سایر گناهانی که در این کتاب، کبیره بودنشان ثابت نشده، به حال ابهام و اجمال باقی می مانند؛ یعنی صغیره بودنشان مسلم نیست و بر اهل تقوا لازم است که از آن ها نیز پرهیز نمایند.

سعادت و دوری گرفتن از گناه، بستگی به شناسایی آن داشته و تا انسان راه حق را نداند، اجتناب از آن برایش میسر نیست. اثر حاضر نیز یکی از بهترین کتاب هایی است که در این باره تألیف شده است.

ساختار

کتاب، با دو مقدمه از آقای سید احمد فهری زنجانی و مقدمه مؤلف آغاز شده و مطالب در دو جلد، در دو باب و یک خاتمه ارائه شده است.

مؤلف، در این اثر، با جالب ترین اسلوب، گناهان کبیره را استقصاء نموده و آیات قرآن و روایات وارده از اهل بیت( ع) را در هر مورد، به دقت بررسی نموده است.

وی با بیانی ساده، قلمی روان و داستان هایی عبرت انگیز که قابل فهم و استفاده عامه مردم باشد، اثری بی بدیل ارائه نموده که مورد استقبال و توجه خاص و عام قرار گرفته است.

گزارش محتوا

آقای فهری، در مقدمات خود، به بیان آثار پرهیز از گناهان اشاره کرده و معتقد است تنها راه نجات و سعادت، طبق سنت الهی، خودسازی است و پیامبران خدا همه برای ارائه برنامه خودسازی آمده اند تا آدمی با در دست داشتن برنامه های تعیین شده، راه سعادت را پیموده و به صلاح و رستگاری در دنیا و آخرت نایل آید. به اعتقاد وی، پرهیز از آلودگی به گناه و پلیدی که در لسان شرع از آن به تقوی تعبیر شده، نیمی از اجرای این برنامه عظیم و بلکه قسمت اعظم آن است و هدف مشترک دعوت همه پیامبران و اصلاح طلبان بشر بوده و تا دامن فرد و اجتماع از این آلودگی پاک نگردد، امید نجاتی برای او نیست.

نویسنده تنها راه رسیدن به درجات خوشبختی و تنها راه رستگاری از درکات هلاکت و بدبختی را تقوا و پرهیزگاری دانسته و در مقدمه خود، به بررسی این مقوله از منظر قرآن و روایات اهل بیت( ع) پرداخته است.

وی معتقد است که تقوا، در دو جهت می باشد:

1- اکتساب طاعات و امتثال اوامر الهی؛ به اینکه آدمی سعی کند واجبی از او ترک نشود و تا حد امکان مقید به انجام مستحبات باشد؛

2- اجتناب از محرمات و ترک نواهی پروردگار؛ به اینکه از چیزهایی که به جا آوردنش موجب خشم و سخط خداوند است، خودداری نماید.

به اعتقاد وی، کسی که طالب سعادت و مقام شامخ تقوا است، باید جهت دوم را بیشتر اهمیت دهد، زیرا اگر از محرمات پرهیز کرد، عملش به هر کمی و کوچکی که باشد، پذیرفته شده و او را به خداوند نزدیک می کند.

نویسنده با اشاره به اینکه گناه، اعمال نیک را هدر داده و حق الناس مانع قبولی اعمال می شود، گناه را مانع استجابت دعا دانسته و عبادت حقیقی را، ترک گناه معرفی کرده است. وی این نکته را نیز حایز اهمیت دانسته که شفاعت، نباید موجب جرئت بر گناه و معصیت یا مسامحه در توبه شود.

نویسنده، پیش از بیان و شمارش گناهان، به تقسیم بندی آن ها پرداخته و شایسته دانسته است که ابتدا خواص و آثار ترک کبیره یا ارتکاب آن بیان شود. وی معتقد است که برای تعیین گناه کبیره، چهار راه وجود دارد:

1- هر گناهی که در قرآن و روایات، به کبیره بودن آن تصریح شده باشد( که متجاوز از چهل گناه می باشد)؛

2- هر معصیتی که در قرآن یا سنت معتبر، وعده آتش بر ارتکاب آن رسیده باشد؛

3- هر گناهی که در قرآن یا روایات، از گناهی که کبیره بودنش مسلم است، بزرگ تر شمرده شود؛

4- هر گناهی که نزد متدینین و متشرعین، بزرگ شمرده شود؛ به طوری که یقین حاصل شود که سیره متشرعین در بزرگ شمردن آن منتهی به زمان معصوم( ع) می باشد.

وی هم چنین قبل از شمارش گناهان، به این پرسش پاسخ داده است که چرا مطلب به این مهمی در قرآن بیان نشده و خداوند تعداد گناهان کبیره را تعیین نکرده است و چرا در اخبار این مسئله، اختلاف وجود دارد.

باب اول، مربوط به معرفی گناهان کبیره منصوصه بوده و در آن مجموعا چهل گناه توضیح داده شده است که عبارتند از:

1- شرک بالله: پیامبر( ص) و امام علی( ع)، صادق( ع)، کاظم( ع)، رضا و جواد( ع) به کبیره بودن آن تصریح فرموده اند، بلکه از امام صادق( ع) آمده است که از هر گناه کبیره بزرگ تر، شرک به خداست.

نویسنده دلیل بر اینکه شرک، بزرگ ترین گناهان کبیره است را این آیه شریفه عنوان کرده است: « خدا، شرک ورزیدن به او را نمی آمرزد و غیر شرک را از هرکه بخواهد می آمرزد. »( سوره 4، آیه 52).

و چون کبیره بودن گناه شرک را نزد هر مسلمانی بدیهی می داند، ذکر سایر آیات شریفه و روایات وارده در بزرگی این گناه را لازم ندانسته است.

2- یأس: نویسنده معتقد است که پس از شرک، هیچ گناهی بزرگ تر از یأس از رحمت الهی نیست، زیرا به باور وی هر گناهی که از شخصی سر می زند، تا وقتی که مأیوس نباشد، ممکن است در صدد توبه برآمده و با استغفار آمرزیده شود، ولی شخص مأیوس، آمرزیده شدنی نیست، زیرا امیدی به آمرزش و مغفرت خدا ندارد تا توبه نماید. از این گذشته یأس سبب جرئت بر جمیع گناهان می گردد.

3- آدمکشی: دلیل بر کبیره بودن آن، روایاتی از پیامبر( ص) و ائمه( ع) می باشد؛ به علاوه این گناه، از گناهانی است که خدای تعالی در قرآن مجید صریحا بر آن وعده عذاب داده است. وی انتحار را نیز قتل محسوب کرده است.

4- دروغ: به نظر وی، یکی از مبتلابه ترین گناهان بوده و به کبیره بودنش تصریح شده است. شیخ انصاری علیه الرحمة در مکاسب محرمه، می فرماید: دروغ گفتن حرام است به حکم قطعی بشری و جمیع ادیان آسمانی و در شرع مقدس اسلام حرمت آن به ادله اربعه(کتاب، اجماع، سنت و عقل) ثابت است و کبیره بودنش از قرآن و احادیث استفاده می گردد.

5- عقوق والدین: از پیغمبر اکرم(ص) پیرامون این گناه، چنین رسیده است که از هر گناه کبیره بزرگ تر، شرک به خدا و عقوق والدین است و نیز از گناهانی است که در قرآن مجید و احادیث صحیحه بر آن وعده عذاب داده شده است.

6- قطع رحم: از حضرت سجاد(ع) مروی است که فرمود: از مصاحبت قاطع رحم بپرهیز که او را در سه جای قرآن ملعون یافتم. ( 1- سوره 2، آیه 25؛ 2- سوره 13، آیه 26؛ 3- سوره 47، آیه 24 و 25).

7- الامن من مکر الله: یعنی اینکه انسان از انتقام پنهانی و ناگهانی و قهر خفی خدا ایمن و راحت نشسته و از سرعت در انتقام ناگهانی او نیندیشد و در دل، از اینکه به واسطه صدور گناه، دچار عذاب گردد، ترسی نداشته باشد.

8- خوردن مال یتیم: یعنی خوردن مال طفلی که به حد بلوغ نرسیده و پدرش مرده باشد. از این گناه در آیات و روایات، به خودرن آتش تعبیر شده است.

9- رباخواری: در آیات و روایات، شدیدا مورد نهی واقع شده است.

10- زنا و لواط: در آیاتی از قرآن کریم، به اهل زنا و لواط، وعده« اثاماً»( سوره 25، آیه 68) و« غیاً»( سوره 19، آیه 60) داده شده و نویسنده ضمن اشاره به این آیات، بدین صورت به تبیین و تشریح این معانی پرداخته است: در« منهج» است که« اثاماً»، نام یک وادی در دوزخ است که زناکاران را در آن عقوبت می کنند. در روایات آمده است که اثام وغی، چاهی در دوزخ است که اگر سنگی را از کنارش رها کنند، در مدت هفتاد سال به قعر آن می رسد.

از امام صادق(ع) مروی است که: « حرمت لواط از زنا بیشتر است؛ به درستی که خداوند قومی را برای عمل لواط هلاک فرمود، ولی کسی را برای زنا هلاک نکرد».

11- قذف: یعنی نسبت زنا یا لواط به زن یا مرد مسلمان دادن.

12- قمار: در آیه 216 سوره بقره، به گناه بودن این عمل تصریح شده و تعبیر گناه بزرگ در قرآن مجید، تنها در باره شراب و قمار است.

13- پیمان شکنی: امام صادق(ع) برای کبیره بودن این گناه، به آیه 25 از سوره رعد استشهاد فرموده اند: «کسانی که پیمان خدای را پس از بسته شدنش می گسلند و می بُرند آنچه را خداوند امر به پیوند فرموده و در زمین فساد می کنند، برای ایشان دوری از رحمت خداست و برایشان سرای بدی است که دوزخ است».

14- خیانت به امانت: در نص معتبر از آن به غلول تعبیر شده است.

شراب خواری، اشتغال به ملاهی، غنا، سوگند دورغ، گواهی دروغ، گواهی ندادن، دزدی، کم فروشی، حرام خواری، حبس حقوق، فرار از جهاد، تعرب بعد از هجرت، کمک به ستمگران، یاری نکردن ستمدیدگان، سحر، اعتقاد ربط حوادث به اوضاع فلکی، اسراف، کبر ورزیدن، جنگ با مسلمانان، خوردن مردار، خون و گوشت خوک، ترک عمدی نماز، زکات ندادن، استخفاف حج، ترک یکی از واجبات و اصرار بر گناه از دیگر گناهانی است که تشریح و تبیین شده است.

در باب دوم، گناهان کبیره غیر منصوصه معرفی شده اند که عبارتند از: غیبت، نمیمه، ریختن آبروی مؤمن، مکر و نیرنگ، احتکار، حسد، دشمنی کردن با مؤمن، مساحقه، قیادت و دیاثت، استمناء، بدعت، حکم ناحق، کفران نعمت، فتنه، فروختن اسلحه به کفار، هتک قرآن، هتک مساجد، هتک مشاهد مشرفه و هتک تربت حسینی.

خاتمه، در دو بخش، به بیان حقیقت توبه، فضیلت و وجوب آن و نیز حکایت های بیدارکننده، اختصاص یافته است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان