ماهان شبکه ایرانیان

حکیمی به نام سبزواری

یکی از بزرگان فکری مشرق زمین، ملا هادی سبزواری است [۱]. او یکی از چهره های درخشان حکمت و عرفان در قرن سیزدهم شناخته می شود: مردی که در اوایل این قرن، ظهور نمود و در اواخر آن نیز، خاموش شد، ولی با آثاری که بر جای نهاد، بعد از مرگ خود، تولّدی دوباره و چند باره داشت.

حکیمی به نام سبزواری

یکی از بزرگان فکری مشرق زمین، ملا هادی سبزواری است [1]. او یکی از چهره های درخشان حکمت و عرفان در قرن سیزدهم شناخته می شود: مردی که در اوایل این قرن، ظهور نمود و در اواخر آن نیز، خاموش شد، ولی با آثاری که بر جای نهاد، بعد از مرگ خود، تولّدی دوباره و چند باره داشت.

کمتر کسی است با فلسفه اسلامی سروکار داشته باشد، امّا نام پرآوازه فیلسوف سبزواری، وی را به خود جلب نکرده باشد. اندیشگر بزرگ سبزواری، کسی بود که آثار ارزنده ای از خود به یاد گذارده و در عرصه فلسفه و حکمت عقلی شاگردانی بزرگ تربیت نمود[2]:

سبزواری، بزرگترین فیلسوف اسلامی و ایرانی، در سیصد سال اخیر است که در تشریع و ترویج فلسفه ما بعد الطّبیعه و حکمت اشراق، از طریق تدریس و تألیف- به نظم و نثر- خدماتی شایان عهده دار شد و مخصوصا حکمت متعالیه ملا صدرا را، بسط و تکامل داد. .. او از حیث عرفانی و بصیرت و حکمت و مزج مبانی فلسفی و استدلال های منطقی، با حقایق عرفانی و معانی کشف و شهود و سیر و سلوک، اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است.[3]

این نظر مدوّن دیوان حکیم ملا هادی سبزواری (دیوان اسرار) است.

باری حکیم سبزواری، متألّهی ربّانی و فیلسوفی بزرگ بود که در سال 1212- مقارن با رحلت علامه سید محمد مهدی بحر العلوم- به دنیا آمد و در هشت سالگی، پدرش را از دست داد و برای تحصیل، راه مشهد در پیش گرفت. این در حالی بود که  او پیش از آن، در زادگاهش مقدّماتی از درس های اسلامی را فرا گرفته بود.[4]

با نظر به اینکه پسر عمّش، زاهدی صاحب ورع بود، کردارهای او، در شخصیت سبزواری تأثیر گذاشت و به دنیای «ریاضت» قدم نهاد و راه «تهذیب نفس» در پیش گرفت. در عین حال که به خودسازی می پرداخت، آموختن فقه و اصول و دیگر فنون اسلامی را نیز با جدیت دنبال می کرد، و چنین بود که به گاه بیست سالگی، در میان اقران خود اشتهار یافت.

از آنجا که به معارف الهی، اشتیاقی خاص داشت، مشهد را به قصد اصفهان- که دارای کانونی عقلی و فلسفی بود- ترک کرد و با حضور در جلسات دروس حکمت، از فیلسوف بزرگ؛ مولی اسماعیل درب کوشکی اصفهانی بهره گرفت و مولی علی نوری- از مدرّسین و شارحین حکمت متعالیه- را درک نمود و استفاده های شایان برد.

بعد از توقّفی ده ساله، به مشهد برگشت و به تدریس پرداخت. سال ها بعد، در سال 1250 مقارن با مرگ فتحعلی شاه قاجار، از راه بندر عباس، به حج شتافت، و در راه، سالی را در کرمان به درنگ نشست، و آنگاه به سبزوار بازگشت و ادامه عمر خویش را در زادگاهش سپری کرد، در حالی که به تدریس حکمت اشتغال داشت.

او سرانجام در سال 1289 هجری، دار فانی را وداع گفت، و در زادگاهش نیز به خاک سپرده شد. کسانی که در سیر زندگی سبزواری دقیق شده اند، معتقدند:

سیر زندگی و ادوار حیات او، سه مرحله مشخّص دارد؛ اوّل، دوره تحصیلات در مشهد و اصفهان. دوّم، دوره ریاضیات و تزکیه روحی در کرمان، سوم، دوره تألیف و تصنیف و تعلیم و تربیت در سبزوار. ناگفته پیداست که از جهت علمی و فلسفی، بارورترین ادوار زندگی سبزواری، آخرین بخش، یعنی دوره تدریس و تألیف بوده است.[5]

بنا به گزارش های تاریخی، سبزواری مردی عارف مسلک و در عین حال، فلسفی مشرب بود. او از لحاظ فلسفی، از میراث داران نظام فلسفی صدرائی بود[6]، و تمام تلاش خود را، صرف بررسی و تحقیق در خصوص مکتب عقلی فیلسوف شیراز نمود و هم از این روست که یکی از «حکمای اربعه» بعد از صدرا شناخته شده است.[7] ما در این زمینه، در این مقدّمه، بیش از این سخن خواهیم گفت.

امّا کتاب او «غرر الفوائد» یکی از متون اصلی فلسفی، در سه قرن اخیر به شمار می رود که بزرگانی از فلاسفه بعد از سبزواری، بر آن تعلیقه و شرح زده اند که در میان آنها، نام کسانی چون: هبة الدین شهرستانی، شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی، شیخ محمد تقی آملی و میرزا مهدی آشتیانی [8] درخشندگی خاصی دارد. امّا آخرین اثر معتبر سبزواری «اسرار الحکم» است که آن را دو سال پیش از ارتحال، به پایان رسانده است.

همچنان که اشاره شد، او بزرگترین و معتبرترین فیلسوف شیعی مذهب و ایرانی تبار، در سیصد سال اخیر- بعد از ملا صدرا تا امروز- به شمار می رود. تألیفات حکیمانه او، و افکار و آراء نظری و فکری عرفانی و متألّهانه وی، در آثار و نوشته های بسیاری از استادان ایرانی و خارجی شرق و غرب، محلّ نقد و بحث واقع شده و مورد توجّه می باشد.[9] به نوشته برخی از مطّلعین:

سبزواری، از مفاخر جهان اسلام و تشیع بود. او با وسعت معلومات و احاطه بر آراء و افکار گذشتگان، و خلاقیت ذهنی، حوزه های علمی این سرزمین را، با چراغ علم و معرفتش روشن ساخت. . از دانشمندان پر توان و پرکار بود و آثار متعدّدی در «فلسفه» و «عرفان» و «کلام» و «فقه» و «ادب» از او به جا ماند. در میان همه آثارش، «شرح منظومه حکمت» یعنی: «شرح غرر الفوائد» همواره طالبان و هوادارانی فراوان داشته است.

باری، سبزواری در این کتاب، فلسفه مشّاء فارابی و ابن سینا را با فکر اشراقی سهروردی و تصوّف ابن عربی آمیخته و در برخورد با اندیشه های فخر الدّین رازی، به فلسفه خود، چاشنی «کلام» زده است و افکار فیلسوفان شیعی چون؛ میرداماد و صدر الدین شیرازی و عبد الرزاق لاهیجی را مورد نقد و بررسی قرار داده و در همه موارد، اندیشه های عقلانی خود را مستند و مستهظر به منقولات ائمه معصومین کرده است.[10]

باری، سبزواری از پویندگان و پیمایندگان روش فلسفی صدراست و برخی از اهل تراجم، وی را اوج حکمت متعالیه دانسته اند:

باید دانست که حاج ملا هادی سبزواری، نقطه اوج فلسفه شیعی دوازده امامی، یعنی: حکمت متعالیه است. .. حاج ملا هادی سبزواری، مکتب فلسفی مستقلی تأسیس نکرد، بلکه در فلسفه، تابع و پیرو حکیم بزرگ صدر المتألّهین شیرازی معروف به ملا صدرا و در حقیقت، مهمترین شارح آثار، و بهترین مفسّر آراء اوست.[11] به نظر می رسد، بخش اوّل این کلام، قابل مناقشه است، امّا ادامه کلام، گفتار صحیحی به نظر می آید.

پی نوشت ها

[1] ن. ک به:« سنت عقلانى اسلامى در ایران»، حسین نصر، چاپ اول 83، انتشارات قصیده سرا/ 444- 469.

[2] « شرح مثنوى حاج ملا هادى سبزوارى»، ج 1 به کوشش مصطفى بروجردى/ 5 و 6. ادروارد براون شاگران سبزوارى را هزار نفر برآورد کرده است.« دایرة المعارف تشیّع»، ج 9/ 75.

[3] « احوال و افکار ملا هادى سبزوارى»، سید حسن امین/ 340.

[4] « شرح اسماء الحسنى»/ 23.

[5] « دایرة المعارف تشیع»، ج 9/ 71- 77 و« احوال و افکار ملا هادى سبزوارى»/ 209.

[6] « سنت عقلانى اسلامى در ایران»/ 444.

[7] با ظهور آخوند نورى و تدابیر حکیمانه او در طول قریب به هفتاد سال تدریس، حکمت متعالیه، به ذروه هویدائى رسید و از طریق آن بزرگوار، مستقیما به حاج ملا هادى سبزوارى متوفاى 1289 و به یک واسطه به آقا محمد رضا قمشه‏اى متوفاى 1306 و آقا على مدرّس، متوفاى 1307 و آقا میرزا ابو الحسن جلوه متوفّاى 1314 منتقل گشت که این چهار بزرگوار را حکماء اربعه مى‏نامند.« اساس التوحید، در قاعده الواحد و وحدت وجود»، میرزا مهدى آشتیانى، با مقدّمه منوچهر صدوقى سها، بى چا، 1360، انتشارات مولى/ 2.

[8] میرزا مهدى آشتیانى، مدرّس در مدرسه عالى سپهسالار و استاد دانشکده معقول و منقول بود که در سال 1307 قمرى زاده شد و در سال 1332 شمسى به جهان دیگر شتافت. با مرگ وى، فلسفه قدیم در ایران پایان گرفت. جانشینى قابل و لایق به هیچ وجه براى وى دیده نمى‏شود.« اساس التّوحید» از آثار اوست که در سال گذشته، جزء انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسید.« نادره کاران، سوکنامه ناموران فرهنگى و ادبى»، ایرج افشار، چاپ اول 1383، نشر قطره./ 90.

[9]  ر. ک به:« دیوان اسرار»، چاپ اول 1380، انتشارات بعثت.

[10] « شرح غرر الفوائد»، معروف به:« شرح منظومه حکمت»، ترجمه از عربى به انگلیسى مهدى محقّق و پروفسور ایزتسو. چاپ اول 1370 انتشارات دانشگاه تهران/ 3 و 4. از همین مجموعه،« گنجینه اندیشه‏هاى سبزوارى» چاپ شده است، با این آثار: 1-« تعلیقه بر شرح منظومه سبزوارى».

2-« بنیاد حکمت سبزوارى»، با ترجمه فارسى مجتهدى.

3- ترجمه انگلیسى بخش« امور عامّه»، مهدى محقق و ایزتسو.

4-« الاهیّات بمعنى الاخصّ من شرح غرر الفوائد»، محقّق.

[11] ( 2)-« احوال و افکار ملا هادى سبزوارى»/ 93.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان