قدیمترین اشارهها به پزشکی و عملهای آن در نوشتههای ایرانِ پیش از اسلام، مطالبی است که در بخشهایی از اوستا و بعض متنهای فارسی میانه (پهلوی) بازمانده است. منابع دیگر ما دربارهی پزشکی در ایران باستان اشارههای بعض مورخان یونانی است که بعض پزشکان یونانی را که در میان هخامنشیان زندگی میکردند ذکر کردهاند. مهمترین و مشهورترینِ اینان، کتسیاس (1)، ادیب و پزشک یونانی (سدهی پنجم پیش از میلاد) و پزشک کوروش هخامنشی است، که گزنفون (2) (3) نام او را برده است. هرودوت نیز (4) داستانهایی دربارهی دموسِد (5)، پزشک یونانی متوطن در ایران، نقل کرده است. اما در این نوشتهها اثری از آرای پزشکان ایرانی دیده نمیشود. آنچه میتوان آرای پزشکان ایرانی دانست نوشتههای پلینی (6) (پلینیوس) (7) دربارهی تعالیم درمانی «مُغان» است (8) یعنی فواید شفابخشی که «مغان» برای بعض گیاهان دارویی ذکر کردهاند. چون پلینی استفاده از گیاهان دارویی را وظیفهی مغان دانسته است، میتوان استنباط کرد که اشتغال به پزشکی نیز یکی از وظایف این روحانیان بوده است. (9)
در وندیداد، که حاوی اطلاعات جالبی دربارهی پزشکی است، از اقسام پزشکان، انواع بیماریها، شرایط اشتغال پزشکان و دستمزد آنان برحسب مقام و موقعیت بیماران سخن رفته است. به نوشتهی این کتاب (10) پزشکان و بخصوص جرّاحان تازهکار میبایست نخست با معالجهی کافران (دیوَیسنان) پزشکی را سه بار بیازمایند، اگر بیمارشان شفا مییافت به درمان کردن مزداپرستان مجاز میشدند و گرنه برای همیشه از شغل پزشکی بازداشته میشدند. دستمزد پزشکان (و دامپزشکان) نیز بسته به جایگاه افراد در خانواده، روستا، شهر و کشور تعیین میشده و دستمزدهای گوناگونی مانند ارزش کوچکترین ستور (چارپا)، ستور میانه، ستور بزرگ، گردونهی چهار اسب، یک خر ماده، یک گاو ماده، یک مادیان، یک شتر ماده، و (برای دامپزشکان) چارپای کوچک و یک خورش گوشت را دربر میگرفته است. (11)
از وضع پزشکی ایران در دورهی اشکانیان نیز اندک اطلاع در دست است. میدانیم که در این دوره بعض آثار یونانی به زبانهای ایرانی ترجمه شد، و شاید بتوان این دوره را مهمترین زمان آشنایی ایرانیان با کتابهای پزشکی یونانی دانست.
دربارهی پزشکی در دورهی ساسانیان اطلاعات خوبی باقی مانده است. بنابر سنّت افسانهای ایرانی که ضمن کتابهای دینی زرتشتی و سایر کتابهای فارسی میانه در این دوره آمده است، ایرانیان پدید آمدن پزشکی را به نخستین انسان- شهریاران ایرانی منسوب میدانند. بنابر افسانهای که در شاهنامه (12) آمده است، جمشید به انسانها پزشکی آموخت. این نخستین آموزندهی پزشکی به انسانها در یشتها (13) فریدون (ثْرَئیتَئونَه (14) (15)) دانسته شده است.
در سنّت زرتشتی پزشکان به سه گروه اصلی تقسیم شدهاند: کاردْ پزشکان (یعنی جراحان) با عنوان کَرَتو- بَئِشَزَ (16)؛ گیاهْ پزشکان یا داروپزشکان با عنوان اورْوَرُ- بَئِشزَ (17)؛ و دعاپزشکان یا روانپزشکان با عنوان مأنْثْرُ- بِئِشَزَ (18) (19) در بند ششم از اردیبهشت یشت (20) از پزشکان دیگری به نام داتو- بِئِشَز (21) یاد شده است. معنای قطعی این عنوان روشن نیست و به احتمال زیاد به موبدانی گفته میشده که با ذکر دعا و تعویذ افراد را درمان میکردهاند. به موجب همین بند، از میان پزشکان و درمانگران، درمان بخشترین کسی است که با کلام مقدس شفا میدهد. (22) به نوشتهی دینکرد (23) ایرانیان تنها در صورتی مجاز بودند به پزشک غیرایرانی مراجعه نمایند که پزشک هموطن در دسترس آنان نباشد و در غیر این صورت مرتکب گناه میشدند.
بنابر آنچه در بندهش (24) آمده است، علت به وجود آمدن درد و بیماری در بدن انسان غلبهی بادهایِ اهریمنی در آن است، بر اساس این نوشته، در بدن انسان دو باد وجود دارد، یکی باد جانی که جایگاه آن در مغز است و ماهیتی گرم دارد و دیگری باد بَزَغ (؟) که جایگاه آن در نیمهی پایین بدن است و ماهیتی سرد دارد، و جمع شدن باد سرد در هر عضوی از بدن باعث درد و بیماری آن عضو میشود. ایرانیان عواملی چون جوع، عطش، پیری و رنج را نیز سبب بیماری میدانستند، (25) اما با توجه به ماهیت ثنوی که در دین زرتشت اصلی کلی است، جدال بین بادها مهمترین عامل بیماری درنظر گرفته میشد. مهمترین پزشک و رئیس تمام پزشکان در ایران «درست بذ» یا «ایران درست بذ» خوانده میشده است. (26) از میان کسانی که این لقب را داشتند، دست کم یکی از افراد خاندان بختیشوع (27) را میشناسیم که با نام جبرائیل درستاباذ (= درست بد) از او یاد شده است. (28)
از میان مکتبهای پزشکی ایرانی، مشهورترین و تأثیرگذارترین آنها بر پزشکی اسلامی مدرسهی پزشکی جندیشاپور بوده است. (29) از میان متنهایی که اثری ولو اندک در پزشکی اسلامی به جای نهادهاند، به جز چند رسالهی کوتاه که گفتگوهایی بین پادشاهان ساسانی و چند پزشک از جمله پزشکی یونانی به نام تیاذق (30) تیاذوق بوده و متن عربی و فارسی دری آنها وجود دارد، چیز دیگری باقی نمانده است.
یکی از جلوههای مهم اثر پزشکی ایران پیش از اسلام بر تکوین پزشکی دورهی اسلامی، واژگان فارسی است که در شئون مختلف پزشکی اسلامی چون نام داروها، گیاهان، بیماریها و مانند آن وارد شده است. از جملهی این واژگان میتوان به دستکاری (جراحی)، (31) شبکره (بیماری شبکوری) (32) و نفس بلیدة (نفس پلید، در مقابل نفس زکی) (33) و نام بسیاری از گیاهان اشاره کرد. (34)
پینوشتها:
1.ctesias.
2. Xenophon.
3. گزنفون، ص 131.
4. هرودت، ج3، ص 73-74.
5. Démocède.
6. pliny.
7. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام ذیل «پلینیوس».
8. از جمله، پلینی، ج8، کتاب سیاُم، ش 8-10؛ ج10، کتاب سی و هفتم، ش 54-57.
9. نیز ر. ک. الگود، ص 28-29.
10. وندیداد، ج2، ص 747-749؛ نیز ر. ک. تاجبخش، ج1، ص 354-355.
11. وندیداد، همان جا.
12. شاهنامه، ج1، ص 41.
13. یشتها، ج2، ص 102.
14. Thraétaona.
15. بارتولومه، ستون 799.
16. kareto baēĕaza.
17. urvaro baēšaza.
18. mantro-bāšaza.
19. یشتها، ج1، ص 143.
20. اردیبهشت یشت، بند سوم.
21. dāto-baāšaza.
22. همان جا.
23. دینکرد، کتاب 8، فصل 37، فقرهی 14.
24. بندهش، ص 124-125.
25. کریستن سن، ص 553.
26. نیبرگ ص 59-60؛ نیز ر .ک. کریستنسن، همان جا.
27. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بختیشوع».
28. قفطی، ص 133؛ نیز ر. ک. اذکائی، ج3، ص 357.
29. برای آگاهی بیشتر ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «جندی شاپور».
30. ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تیاذق».
31. رهاوی، ص 308.
32. طبری، ج1، ص 129.
33. همان، ج1، ص 31.
34. برای آگاهی از نمونهی این نامها ر. ک. شاپوربن سهل، گ 46-50.
منابع :
پرویز اذکائی، فهرست ماقبل الفهرست: آثار مکتوب ایرانی پیش از اسلام، ج2: پزشکی در ایران باستان، مشهد 1378ش.
سیریل لوید الگود، تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمهی باهر فرقانی، تهران 1356 ش.
اوستا، وندیداد، ترجمهی هاشم رضی، تهران 1376 ش.
__، یشتها، گزارش پورداود، تهران 1347 ش.
بندهش، [گردآوری] فرنبغ دادگی، ترجمهی مهرداد بهار، تهران 1369 ش.
حسن تاجبخش، تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، تهران 1372-1375ش.
دانشنامهی جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1375 ش-.
اسحاق بن علی رهاوی، ادب الطبیب، چاپ عکسی از نسخهی خطی کتابخانهی سلیمیهی ترکیه، ش 1658، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1985.
شاپوربن سهل، قراباذین، نسخهی خطی کتابخانهی ملک، ش 4234.
احمدبن محمد طبری، المعالجات البقراطیه، نسخهی خطی کتابخانهی ملک، ش 2474.
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامهی فردوسی، متن انتقادی، ج1، چاپ ی. ا. برتلس. مسکو 1963.
علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ لیپرت، لایپزیگ 1903.
آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمهی رشید یاسمی، تهران 1370 ش.
گزنفون، آناباسیس، ترجمهی احمد بیرشک، تهران 1375 ش.
هرودوت، تاریخ هرودوت، ترجمهی هادی هدایتی، تهران 1336-1340ش.
Christian Bratholomae, Altiranisches wörterbuch, Strasbourg 1904, repr, Berlin 1961.
Dēnkard, tr. And ed. D. M. Madan, Bombay 1911.
Hernik Samuel Nyberg Hilfsbuch des pehlevi II, uppsala 1931.
pliny the Elder, Natural history, with and English translation, vol. VIII, ed. & tr. W. H. S. Jones, Cambridge, Mass. 1975, vol. X, ed. & tr. D. E. Eichholz, Cambridge, Mass, 1971.
اسمیت، امیلی سوج ... [و دیگران]؛ (1390)، تاریخ پزشکی در ایران و تمدن اسلامی (1)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.