در ادامه خاطره بازی با فیلم های بیلی وایلدر کبیر و دوست داشتنی به سراغ یکی از فیلمهای متاخر او میرویم، فیلمی که حتی توسط دوستداران پروپاقرص او هم مورد کم توجهای و بی مهری قرار گرفته است. مگر میشود تصاویر شاعرانه ای که لوجی کاوالیر مدیر فیلم برداری فیلم خلق کرده است، شما را اغوا نکند؟ (رنگ و نور فصل ِ سرد خانه کلیسا رو به یاد بیاورید). چطور امکان دارد موسیقی کارلو روستوچیلی در ذهن شما نقش نبندد؟ بی شک پس از پایان فیلم به خودتون میآیید و میبینید دارید تم اصلی موسیقی فیلم را با سوت زمزمه می کنید و در نهایت باز هم فیلمنامه پر پیچ و خم و دوست داشتنی وایلدر و آی ال دایموند که حجت رو بر شما تمام می کند. بی هیچ گفتگویی «آوانتی» بهترین فیلم دهه هفتادی وایلدر است و یکی از سر خوشانهترین کمدی رمانتیک های تولیدی هالیود در همان دهه.
پیش از خواندن ادامه متن از شما دعوت می کنم بخش هایی از این فیلم رو ببنید(موسیقی آن را با دقت گوش کنید)
«آوانتی»، یکی از بهترینهای اواخر کار وایلدرِ، فیلمی اندوه آور و ماندگار درباره مردی است به دور از وطن که وارد پردهٔ سوم زندگی اش می شود. اجرای غنی جک لمون، در نقش وندل آرمبروستر، مدیرکل مبتلا به زخم معده، از نخستین اجراهای درخشان خود او از نقش بحران های میانسالی بود. اگر بگوییم آوانتی کمابیش دنباله «آپارتمان» است، پر بیراه نرفته ایم: شباهت های آشکاری وجود دارد. فیلم با همکاری وایلدر و بازیگری که بیش از هرکس با ظرافتهای او هماهنگ شده بود، به قلهٔ جدیدی میرسد. «آوانتی» به مرور زمان قوام آمده و به جز مستخدمه سیبلو و پشمالوی هتل تقریباً تمام بازیگران نقش دوم فیلم مستحق مکانی شایسته در پرستشگاه عمومی وایلدار هستند. جک لمون نقش مدیرکلی را اجرا میکند که در حین بازی گلف، به سبب مرگ ناگهانی پدرش در ایتالیا، فراخوانده می شود. باید برای ترتیب دادن تشریفات حمل جنازه، به اروپا سفر کند. یکی از صحنه های شاهکار وایلدر در همان آغاز فیلم رخ می دهد، همان جا که کارکتر جک لمون با کارمند ایتالیایی مسئول تمام امور مربوط به جنازه، روبرو میشود. آرمبروستر، به زودی با دخترِ (جولیت میلز) معشوقهٔ پدرش آشنا می شود، معشوقهای که پدرش در آغوش او مرده است. پیآمد این آشنایی، چیزی جز عشق نیست، زمانی که پسر، جاپای شیطنت های پدرش میگذارد. میلز، در نقش پاملا پیگات اجرای خوبی از شخصیتی که برای کسی با جذابیتی به مراتب کمتر از او نوشته شده، عرضه میکند.
وایلدرمیگوید: «ما سعی کردیم هنرپیشهٔ چاقی گیر بیاوریم، چون نقش را برای چنان کسی نوشته بودیم. ولی موفق به پیدا کردنش نشدیم لاجرم جولیت میلز را انتخاب کردیم، و با وجودی که خیلی تلاش کرد وزن اضافه کند، (یک بند می خورد) به طور اسرار آمیزی حتی یک کیلو هم اضافه نکرد.
به هر صورت، برای نقشی مقابل لمون فوق العاده است. کلایورویل نیز در نقش مدیر هتل ایتالیایی میدرخشد. پایان ماجرا حقیقتاً تغزلی است. نکته بیاهمیت وایلدر، پس از سالها در رفتن از دست سانسورچیها (با پنهان کردن مفاهیم در لایه های گوناگون)، برای نخستین بار در این فیلم از کلمات رکیک و حتی صحنه های عریان استفاده می کند. البته این همه در لایهای از ظرافت پیچیده شده، و هدفمند است.
سکانس به یاد ماندنی و آیکونیک فیلم «آوانتی» جایی است که دو کارکتر اصلی یعنی جک لمون و جولیت میلز برای بزرگداشت والدین از دست رفته خود که معشوق و معشوقه هم بودند، لباس آنها را به تن میکنند، بر سر میز آنها مینشینند و همان غذا و نوشیدنیهایی که آنها در همه این سال ها سفارش میدادند را سفارش می دهند و از این طریق یاد آن ها را زنده میکنند. این سکانسِ تغزلی و بهغایت عاشقانه با آبتنی این دو در خلیج و تماشای طلوع به اتمام میرسد.
در خاطره بازی بعدی فیلمهای وایلدر به سراغ تقابل گری گوپر و آدری هیپبرن در فیلم «عشق در بعد از ظهر » می رویم.
Post Views:
105