بیاحترامی میتواند موجب شکست یک تیم شود، همکاری را تخریب و حس امنیت روانی اعضا را متلاشی کند، و مانع اثربخشی تیم شود. نظرات تحقیرآمیز، توهین، غیبت، و دیگر رفتار بیادبانه میتواند اعتماد به نفس افراد را بکشد، اطمینان و اعتماد را در خود فرو بکشد و روحیه یاریرسانی و کمک را تحلیل ببرد، حتی درمورد کسانی که مستقیماً مخاطب این رفتارها نیستند.
اخیراً یک تحقیق نشان داد که بی احترامی، چطور در یک مجموعه پزشکی، میزان همکاری و عملکرد را پایین میآورد. بیست و چهار تیم پزشکی از چهار واحد مراقبتهای ویژه نوزادان، به یک کارگاه آموزشی که به منظور بهبود کیفیت مراقبت طراحی شده بود، دعوت شدند. به عنوان بخشی از آموزش، تیمها باید نوزاد نارسی را که وضعیتش به طور ناگهانی بر اثر یک بیماری جدی روده رو به وخامت گذاشته بود، معالجه میکردند. (البته، این ماجرا صرفاً یک شبیه سازی بود و سلامت هیچ نوزادی در معرض خطر نبود.) کارکنان باید بیماری را تشخیص میدادند و درمان مناسب، که شامل CPR (احیای قلبی ریوی) هم میشد، را اجرا میکردند. به تیمها گفته شد یک متخصص از راه دور -به شکل ویدیویی- آنها تماشا میکند و گاهی اوقات اظهار نظر کرده و به آنها مشاوره میدهد. این متخصص عضوی از تیم تحقیقاتی بود. نیمی از تیمها، پیامهایی بیطرفانه از مشاور خود دریافت کردند که در مورد اهمیت آموزش و تمرین از طریق شبیهسازی صحبت میکرد ولی درعین حال درباره کیفیت کار آنها اظهارنظری نداشت. نیم دیگر نیز پیامهای توهینآمیزی در مورد "کیفیت پایین" عملکردشان دریافت کردند.
محققان با فیلمبرداری از این شبیهسازیها آنها را به طور عینی ارزیابی کردند. تیمهای در معرض خشونت در تمام معیارهای عملکرد تشخیصی و درمانی، قابلیتهای کمتری از خود نشان دادند، و درنتیجه شانس زنده ماندن نوزاد به طور محسوسی کاهش یافت. دلیل اصلی این اتفاق این بود که تیمهای در معرض خشونت، تمایلی به اشتراک اطلاعات نداشتند و از همتیمیهای خود نیز دیگر کمک نمیگرفتند.
وضعیت مشاهده شده در این تحقیق بارها در دنیای واقعی نیز دیده شده است. افرادِ فاقد حس امنیت روانی (فقدان جو کاری مبنی بر اعتماد، احترام، و مکانی امن برای ریسکپذیری) اغلب بدون اینکه متوجه شوند در کارشان افت میکنند. همچنین، این افراد احتمالاً کمتر به دنبال انتقادات و پیشنهادات هستند و اگر انتقاد یا پیشنهادی هم باشد کمتراز آنها استقبال میکنند، کمتر دست به آزمایش و امتحان میزنند، کمتر در مورد اشتباهات گفتگو میکنند، و در مورد مشکلات بالقوه یا واقعی کمتر نظر میدهند. اگر زوری هم بالای سرشان نباشد، حتی در یک جو منفی کار میکنند و نمیتوانند وظایف خود را به درستی انجام دهند.
وقتی که در محیطی گستاخی پیش بیاید، افکار منفی به راحتی به ذهن افراد راه مییابند و همانجا، جا خوش میکنند! و سپس به رفتارهای منفی تبدیل میشوند. در آزمایشات انجام شده، محققان متوجه شدهاند همین که افراد در معرض خشونت قرار بگیرند، احتمال کمک به دیگران در آنها سه برابر کاهش مییابد و تمایل به مشارکت نیز به کمتر از نصف میرسد. این موضوع در زمانهای بدرفتاری یا رفتار تهاجمی افراد، شیوع احساسات بد، بروز رفتارهای پرخاشگرانه، و گاها ناکارآمدی، به چشم میآید.
حتی رویدادهای نسبتا جزئی -مانند زمانی که افراد از روی بیفکری دیگران را تحقیر میکنند و یا تواناییهای آنها را جلوی دیگران زیر سوال میبرند- احساسات افراد را جریحهدار و تاثیر بدی روی کارایی و حس و حالشان میگذارد. همانطورکه یک مدل ریاضی توسعه یافته توسط روانشناسان دانشگاه یِیل (Yale) نشان میدهد، افرادی که عموماً اطرافشان را آدمهای احمق گرفتهاند، ذاتاً خودخواهی را یاد میگیرند و هیچ سنجشی روی کارهایشان ندارند. آنها حتی در صورت نتیجهبخش بودنِ همکاری، بازهم دست از خودخواهی بر نمیدارند، چراکه حتی برای لحظهای ملاحظه دیگران را نمیکنند.
با کمی رفتار مودبانه میتوان راه درازی را پیمود. با تقویت امنیت روانی افراد، کارایی تیم نیز افزایش مییابد. یک آزمایش نشان داد وقتی که افراد پیشنهادی را مودبانه مطرح میکنند امنیت روانی 35 درصد بالاتر از زمانی است که همان پیشنهاد نامودبانه (مثلاً با یک لحن یا زمان نامناسب و یا بیملاحظه) مطرح شود. در تحقیق دیگری مشخص شد امنیت روانی، عملکرد تیم را به طور کلی بهبود میبخشد. گوگل، در مطالعه بیش از 180 تیم فعال خود دریافت اینکه چه کسی در تیم کار میکند، در مقایسه با نحوه تعامل اعضای تیم با یکدیگر، سازماندهی کارهایشان و همکاریشان از اهمیت کمتری برخوردار است. همچنین در بین کارمندانی که عضو تیمهایی با امنیت روانی بیشتر بودند، احتمال استفاده از ایدههای هم تیمیها، بالاتر بود و کمتر احتمال داشت که گوگل را ترک کنند. آنها درآمد بیشتری برای این شرکت تولید کردند و تاثیرگذاریشان 2 برابر بقیه ارزیابی شد.
رهبران باید مراقب لحن حرف زدن خود باشند! مطالعه تیمهایی با عملکردهای مختلف که برای تولید یک محصول در کنارهم کار میکردند، نشان داد هر گاه رهبران با اعضای تیم خود به خوبی و منصفانه رفتار میکردند، اعضای تیم، چه انفرادی و چه به عنوان یک تیم، سازندهتر بودند. همچنین احتمال مایه گذاشتن برای شرکت فراتر از وظایف تعریفشده شغلی، در بین آنها بیشتر بود. به عنوان نتیجهگیری میتوان گفت رفتار مودبانه رهبران، باعث افزایش کارایی و خلاقیت، تشخیص سریع اشتباهات و ابتکارعمل، و کاهش خستگی عاطفی میشود.
از آنجا که رفتار مودبانه، موجب احساس امنیت، شادی و آرامش بیشتری در کارکنان است، به تیمها نیز کمک میکند تا حد زیادی عملکرد بهتری داشته باشند. در مطالعهای که روی بیش از بیست هزار کارمند انجام شد، آمارها حاکی از 92٪ اولویتبندی و تمرکز بیشتر و 55٪ تعهد بالاتر در بین کسانی بود که توسط رهبر خود مورد احترام قرار میگرفتند.
تحقیقات اخیر در گوگل نحوه تاثیر محیط بر رفتارهای مدنیِ سازمانی را نشان میدهد. برای نمونه اگر میخواهید افراد را به همکاری بهتر و بیشتر تشویق کنید، حواستان به جوِ سازمان، مدلسازی نقش رهبران و هنجارهای تیم باشد. به این نکته مهم توجه داشته باشید که شما نمیتوانید به سادگی رفتار مودبانه را تحمیل کنید. در حین تعریف دقیق معنای رفتار مودبانه، کارکنان را در یک گفتگوی مداوم در این باره نگه دارید. به این شکل، شما با درگیر کردن آنها در این فرآیند، حمایت بیشتری به دست خواهید آورد و کارکنان را در ملزم نگه داشتن همدیگر به رفتار مودبانه نیز تقویت میکنید.
البته صرفاً تدوین هنجارها کافی نیست. باید کارکنان نیز، به منظور درک و احترام به قوانین آموزش داده شوند. در یک نظرسنجی وقتی از افراد در مورد دلیل بیادبی آنها سوال شد، مشخص شد در مورد بیش از 25 درصد از شرکت کنندگان در واقع مقصر اصلی سازمان شان بود چرا که مهارتهای اولیه مورد نیاز، مانند مهارتهای گوش دادن و انتقادپذیری را به آنها ارائه نداده بود. برخی از شرکتهای برجسته، دورههای آموزشیِ ادب رسمی را ارائه میکنند. به عنوان مثال کلاس معروف مایکروسافت به نام "دقیق سوال کردن"، به شرکت کنندگان مواردی از قبیل نحوه پرسش در مورد ایدههای خود، انتقاد سالم و سازنده، و زیرکانه عمل کردن حتی در شرایط تنش را میآموزد. در بیمارستانی در لس آنجلس، روانشناسان بالینی ملزم به شرکت در "مدرسه افسونگری" هستند تا رفتارهای تهاجمی خود را کاهش دهند و پتانسیل دعوا و مرافعه را درخود پایین بیاورند.
در مجموع، پرداختن به فرهنگ گروهی کاری ارزشمند است، چراکه روحیه تعاون و کارایی را افزایش میدهد. اگر هم اعضا به خوبی و مودبانه رفتار نمیکنند، در صورت نیاز بایستی استانداردهایی جهت ایجاد سازگاری در نظر گرفته شود یا دورههای آموزشی برگزار گردد.