ماهان شبکه ایرانیان

آرامش و صبر و راه های دستیابی به آن با استناد به سیره حضرت زینب سلام الله علیها

دستیابی به آرامش، همواره از بزرگترین دغدغه ها و مهمترین اهداف زندگی بشر بوده است، به طوری که بخش اعظم فعالیت های وی جهت دستیابی به آن صورت گرفته است

آرامش و صبر و راه های دستیابی به آن با استناد به سیره حضرت زینب سلام الله علیها

مقدمه

دستیابی به آرامش، همواره از بزرگترین دغدغه ها و مهمترین اهداف زندگی بشر بوده است، به طوری که بخش اعظم فعالیت های وی جهت دستیابی به آن صورت گرفته است. تمام اکتشافات، علوم جدید و فناوری ها در همین راستا شکل گرفته اند. اکنون در قرن 21، علی رغم بالا رفتن سطح رفاه و آسایش ظاهری در زندگی، انسان ها کمتر احساس آرامش می کنند. آمار بیماران روانی و موارد خودکشی و طلاق و افسردگی در جوامع پیشرفته غربی، خود شاهدی بر این مدعاست. این مسئله نشان می دهد که آرامش، امری باطنی و قلبی است و باید از درون ایجاد شود. رفاه و آسایش ظاهری و امکانات لزوماً آرامش بخش نخواهند بود بلکه گاهی خود علت اضطراب و عدم آرامش هستند. همچنان که قرآن کریم می فرماید: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ. . . ؛ اوست آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد»[1] جایگاه آرامش قلب آدمی است. از آنجایی که قلب سلطان بدن است و سایر اعضاء مطیع اویند، هر گاه آرامش به قلب وارد شود، ظاهر نیز با باطن همراه شده، آرامش می یابد.

معنای «آرامش» و «سکینه»

آرامش به معنای سکون از مصدر آرامیدن و نیز به معنی طمأنینه و آشتی و سلم و امنیت می باشد. [2] این واژه طبق مذکور در زبان عرب به واژه «سکینه» مرسوم است. «سکینه» در کتاب مفردات چنین معنا شده؛ «سکینه: سکون، ثبوت شی ء بعد تحرک. . . فقد قیل: هو ملک یسکن قلب المؤمن و یؤَمِّنْهُ. »[3]

سکینه از واژه سکون گرفته شده به معنای ثبوت شی ء بعد از حرکت آن است. . . این واژه به معنای ملکه و صفتی است که به واسطه آن قلب مؤمن آرامش و تسکین می یابد و احساس امنیت پیدا می کند.

در قاموس، از سکینه به معنای آرامش قلب و اطمینان خاطر یاد شده، می گوید: «این کلمه شش مرتبه در قرآن آمده و همه درباره آرامش قلب است که سبب ثبات و آرامش ظاهری است. »[4]

آرامش در روایت

در اصول کافی در روایات متعددی معنای سکینه در آیه 4 سورۀ«فتح» را ایمان دانسته است. هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:

«فی قول الله عزوجل هو الذی أنزل السکینه فی قلوب المؤمنین قال هو الایمان»[5]

مراد از سکینه در کلام پروردگار، همان ایمان است.

در جایی دیگر در ارتباط با ایمان و آرامش امام صادق علیه السلام می فرماید:

«ما مِنْ مؤمن إلا و قد جعل الله له من ایمانه أُنسا یسکنُ إلیه، حتی لو کان علی قلّه جبل لم یستوحش. »[6]

هیچ مؤمنی نیست مگر آن که خداوند ایمان را همدم و آرامش بخش او قرار می دهد، چنانچه حتی اگر در قلّه کوهی هم باشد احساس تنهایی نمی کند.

اینکه جان آدمی با ایمان به پروردگار عالم آرامش می یابد همان اکسیری است که امروز، روانشناسان غربی برای نجات بیماران خود از آن بهره می گیرند و اذعان دارند که علت اصلی مشکلات روانی، عدم توجه به دین و ایمان به غیب است. [7]

در سال های اخیر، کوشش های زیادی در زمینه روان درمانی افرادی که دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده که هیچکدام موفقیت مورد انتظار را در از میان بردن یا پیشگیری از بیماری های روانی کسب نکرده است. برخی از تحقیقات نشان می دهد که میانگین درمان از 70% تجاوز نمی کند، وانگهی حال عده ای از بیماران پس از روان درمانی، گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس از مدتی بازگشته است. از این رو روانشناسان به دنبال علت این امر برآمدند و از طریق آمارگیری دریافتند که مهمترین عامل در درمان بیماری های روانی «دین» است و درصد بهبود بیمارانی که معتقد به دین هستند بسیار بیشتر از دیگران است. لذا آنان بر این باورند که «ایمان بدون شک مؤثرترین درمان بیماری های روانی به ویژه افسردگی و اضطراب است. »[8]

ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایی می گوید: «ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان، زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختی های زندگی اعلام می دارد. »[9]

کارل یانگِ روانکاو می گوید: «در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کرده ام، اما از میان بیمارانی که در نیمه دوم عمر خود (یعنی سی و پنج سالگی به بعد) بسر می برند، حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت می توانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیماری روانی شده اند که آن چیزی را ادیان

موجود در هر زمان به پیروان خود می دهند، نداشتند و تک تک آنان فقط وقتی به دین و دیگاه های دینی بازگشتند به طور کامل درمان شدند. [10]

و چه کلامی رساتر از قول پروردگار متعال؛ «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ. . . ؛ تنها اوست که آرامش را بر قلوب مؤمنین و نه منافقین و کافران، نازل می کند. »[11]

از آنچه گفته شد، معلوم است که امروزه بشر برای یافتن آرامش نیاز به امکانات آنچنانی و سطح رفاه عالی ندارد، یعنی امکانات با خود آرامش نمی آورد، بلکه تنها اکسیر آرام بخش ایمان است. البته مراد از ایمان و مؤمنان در اینجا با آنچه به معنای ایمان و مؤمن در جامعه می شناسیم و می بینیم، متفاوت است، چه اینکه کم نیستند افراد مؤمنی که با وجود اعتقاد به مبدأ هستی باز گرفتار بیقراری و اضطراب هستند. پس لازم است اینجا، بیشتر از پیش در معنای ایمان و سکینه که در آیه 7 سورۀ«فتح» آمده، دقیق شویم.

چگونگی دستیابی به آرامش

گفته شد که آرامش، امری قلبی و باطنی است. در صورتی که روح و قلب آدمی آرامش یابد، ظاهر نیز با باطن همسو و هم آهنگ می شود. رسیدن به آرامش، مستلزم افکار آرامش بخش است و آنچه در واقع آدمی را به آرامش می رساند، تغییر نگرش او به زندگی و عالم هستی است. در این خصوص امام صادق علیه السلام می فرماید: «إِنَّ صَاحِبَ الدِّینِ فَکرَ فَعَلَتْهُ السَّکینَهُ و. . . »[12] آدم دیندار (چون می اندیشد)، آرامش بر جان او حاکم است.

علوم انسانی نیز به این مطلب اذعان دارد که تفکرات، نقش مستقیمی در رفتار و حالات فرد دارد، در واقع اعمال آدمی نتیجه مستقیم افکار او و نوع نگرش او به قضایا است. همین تفاوت دیدگاه ها، سبب قضاوت های متفاوت از یک پدیدۀواحد می شود. [13] آدمی همواره در زندگی با مسائل و مشکلات روبرو بوده است و وجود سختی در زندگی امری اجتناب ناپذیر است. مهمترین مسئله در برخورد با مشکلات و ناملایمات، داشتن آرامش و طمأنینه برای یافتن راه حل مسئله است. بگذریم که خود این مشکلات، گاه عامل بر هم زدن آرامش فرد می شود. حال سؤال اینجاست که چگونه می توان با وجود مشکلات و موانع در زندگی ماشینی امروز، آرامش داشت؟ برای پاسخ به این سؤال لازم است به طور دقیق معنای واژه «سکینه» را بررسی کنیم؛

ولایت امیرالمومنین علیه السلام مأمن آرامش

در روایتی ذیل تفسیر آیه 4 سوره فتح آمده که امام صادق علیه السلام فرمودند:

«عن أبی عبدالله علیه السلام: إنّه قال فی قول الله تعالی هو الذی أنزل السکینه فی قلوب المؤمنین هم شیعته الذین سکنوا إلیه»[14]

همانا سخن پروردگار است که می فرماید: او کسی است که آرامش را به قلوب مؤمنان وارد می کند. همانا «سکینه» ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است و اینکه تسلیم و مطیع اوامر او باشد و مراد از مؤمنان در این آیه، شیعیان آن حضرت هستند، همان کسانی که (به واسطۀپیروی از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام) آرامش و سکون برایشان نازل می شود.

پس طبق روایت، سکینه و آرامش الهی، ثمرۀورود به محیط ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است و آرامش و طمأنینه ویژگی شیعیان و پیروان آن حضرت می باشد. این جمله نیاز به شرح و توضیح دارد که در ادامه به آن می پردازیم.

برای وضوح مطلب باید به این مقدمه اشاره شود که یکی از مهمترین عوامل اضطراب و موانع آرامش، نرسیدن به خواسته ها و امیال است، به عبارتی احساس شکست و نرسیدن به آرزو و خواهش نفس و دل از عوامل مهم نا امیدی و اضطراب است.

در هستی دو محیط و دو پرچم مطرح است: محیط ولایت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام که همان توحید و ادامۀولایت الله است، و دیگری محیط ولایت طاغوت و ابلیس و نفس امّاره است. این دو جبهه همواره مقابل یکدیگر قرار دارند و هرگز یک جا جمع نمی شوند. تا وقتی که انسان گرفتار امیال نفسانی است و از خواهش های دل پیروی بی چون و چرا دارد، نمی تواند وارد محیط ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و وادی توحید شود. یکی جبهه حق است و دیگری جبهه باطل. آن طرف رحمت خدا و محبت امیرالمؤمنین علیه السلام و هدایت و بشارت است و این طرف ضلالت و گمراهی و جهل و انذار. [15] در واقع تغافل بشر از بزرگترین دشمنان یعنی نفس امّاره باعث شده که گرفتار خواهش های نفس گردد و در زندان او اسیر آید، لذا ناآرامی و اضطراب ثمرۀتلخ نفس پرستی است، چه اینکه در روایات بزرگترین دشمن را، نفس امّاره توصیف نموده اند. [16] چرا که نفس امّاره خبیث است و هیچگاه خواهش هایش پایان نمی پذیرد، همواره به سوی بدی راهنمایی و امر می کند، بهانه جو و گمراه کننده است. [17] اگر انسان به ظاهر مسلمان و شیعه باشد اما در عمل پیرو نفس باشد، اضطراب و نا آرامی شاید کمترین نتیجۀاین اقدامات او باشد و بدترین و بزرگترین صدمات آن گمراهی و ضلالت و بد عاقبتی است.

طبق روایات و آیه ذکر شده، آرامش و سکینه با نفس پرستی سازگار نیست، چنانکه قرآن کریم نیز در آیه 23 سورۀ«جاثیه» سرانجام شوم نفس پرستی را گمراهی بیان فرموده، پس برای رسیدن به آرامش لازم است انسان به معنای واقعی پیرو ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و اولاد طاهرینش باشد و این مهم تنها با ورود به عرصۀمیدان جهاد اکبر یعنی مبارزه با نفس امّاره حاصل می شود. این مسیر، همان مسیر توحید و ایمان است که برای رسیدن به آن نیاز به سپر صبر و مقاومت است؛ «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»[18] کسانی که گفتند پروردگار ما «الله» است پس در این مسیر استقامت به خرج دادند پس برایشان نه ترسی و نه حزنی، وارد نیست.

صبر لازمه راه یافتن به ولایت امیرالمومنین علیه السلام

در روایات نیز از صبر به عنوان سر ایمان یاد شده و تنها با تأنی و صبر می توان فرق بین خواهش دل و خواهش عقل و وجدان را دریافت. البته در اینجا باید به معنای صبر به طور دقیق، صبر به عنوان ریشۀهمه ملکات اخلاقی عنوان شده که به طور خلاصه در بیانات علامه طباطبایی در معنای صبر آمده که، صبر به معنای برخورد صحیح و خردمندانه با وضعیت موجود است.

صبر در لغت به معنای حبس و امساک ست [19] و در اصطلاح علم اخلاق، به معنای ثبات نفس و مضطرب نگشتن در بلایا و مقاومت کردن در برابر حوادث، به نحوی که سینۀانسان تنگ و خاطرش پریشان نشود، می باشد، مطلق صبر، عبارت است از مقاومت کردن با هوا و هوسِ نفسانی و ثبات قوه عامله که باعث دینداری است در مقابل قوۀشهریه که باعث هوا و هوس است. [20]

در روایات متعددی از صبر به عنوان سر ایمان و پایه ایمان یاد شده است. [21] حضرت امام رحمت الله نیز صبر را منشأ ملکات عظیم اخلاقی مثل تقوا، رضا، یقین، تسلیم می دانند. [22] همان طور که ذکر شد برای دستیابی به ارامش باید که ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و اولاد طاهرینش در قلب و عمل مقید شد و این مسأله با مبارزه با هوای نفس میسر می شود.

معنای صبر

صبر گره گشای مشکلات است، اما متاسفانه عموم مردم از صبر معنای دقیقی در ذهن ندارند. علامه طباطبایی تفسیر در سورۀیوسف، معنای کاملی از صبر ارائه می دهند، می فرماید: «معنای صبر این نیست که انسان خود را آماده هر مصیبتی نموده، صورت خود را بگیرد تا هر کس سیلی اش بزند، نه، معنای صبر که یکی از فضائل است، این است که آدمی چون زمین مرده زیردست و پای دیگران بیفتد و مردم او را لگدکوب کنند. . . زیرا خدای سبحان آدمی را طوری خلق کرده که به حکم فطرتش خود را موظف می داند هر مکروهی را از خود دفع نماید و خدا هم او را وسایل و ابزار دفاع مسلح نموده تا به قدر توانائیش از آنها استفاده کند و چیزی را که این غریزه را باطل سازد، نمی توان فضیلت نامید، بلکه صبر عبارتست از این که انسان در قلب خود استقامتی داشته باشد که بتواند کنترلنظام نفس خویش را- که استقامت امر حیات انسانی و جلوگیری از اختلال آن، بستگی به ان نظام دارد- در دست گرفته دل را از تفرقه و نیسان و حبطه فکر و فساد رأی جلوگیری و حفظ کند. . . در حقیقت صبر (در مقابل ناملایمات) مانند دژی است که انسان از ترس دشمن بدان پناهنده شود. . . . »[23]

طبق فرموده علامه صبر در واقع مانع بروز شهوت و غضب در هنگام ناراحتی وضعیت ناخوشایند است. البته ایشان در ادامه اذعان دارند که صبر انسان را از حملات نفس اماره و شیطان مصون می دارد اما این دژ سلامت و حریت را به انسان عودت نمی دهد بلکه در کنار صبر نیازمند فضیلت «توکل» به پروردگار که فوق همه اسباب است، موجب می شود که خداوند وی را از شری که روی آورده حفظ کند.

پس صبر به معنای برخورد با تامل و تانی در مقابل حوادث و ناخواستنی هاست.

آنچه به آدمی کمک می کند تا تعادل روانی خود را در مقابل طغیان حوادث و مشکلات در زندگی حفظ کند و صبر به خرج دهد، تغییر و تصحیح نگرش به دنیا و زندگی ست. وقتی محور و مبنای زندگی هوای نفس و خواستنی های دل باشد معلوم ست که با کوچک ترین مانعی، نفس برقرار می کند و دل بی تاب می شود، اما وقتی محور و مبنای زندگی خداپرستی و عبودیت باشد، انسانمومن در مقابل گرفتاری ها نه تنها بیقرار نمی شود بلکه می داند که هر اتفاقی در هستی برحسب حکمت پروردگار رقم می خورد و هدفی را دنبال می کند و پروردگار بهترین سرنوشت را برای بندگانش رقم می زند. پس مومن به مشکلات به دیدۀآزمون الهی می نگرد. [24] و می داند که در عوض این ناملایمات از اجر معنوی و پاداش الهی برخوردار می شود، سپس صبر می کند و با توکل راه چاره را پیدا می کند. مشکلات نه تنها آرامش او را بر هم نمی زند بلکه با قدرت صبر، ایمان وی افزایش می یابد و ارامش و سکینه ثمرۀاین ایمان است.

در روایات و آیات زیادی دین انسان را به این مسأله مهم متوجه می کند که دنیا زودگذر ست و فانی ست، [25] و نیز دنیا برای مومن زندان ست، [26] در واقع این حقیقت را یادآور می شود که آدمی نباید از دنیای فانی و زودگذر و پر رنج [27] انتظار آسایش و رفاه دائمی داشته باشد.

پس اگر بینش انسان اصلاح شود، در مقابل موانع و مشکلات بهتر برخورد می کند و صبر بیشتری به خرج می دهد و به دنبال آرزو دراز و حرص و ولع برای رسیدن به مقامع دنیوی نمی رود. بلکه اخرت را جایگاه ابدی خود می داند و دنیا را وسیلۀرسیدن به آن قرار می دهد در این مسیر با تجهیز به فضیلت صبر و توکل بر هوای نفس پیروز می گردد و در این صورت وعدۀپروردگار دربارۀاو محقق شده، سکینه و آرامش بر قلب و جانش حاکم می شود؛ «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ. . . »[28]

آنچه گفته شد شالوده و اصل بحث را دستیابی به ارامش و صبر بود. موارد و مصادیق ذیل این بحث در راستای رسیدن به آرامش، تحت عنوان «راه های رسیدن به آرامش در قرآن» ارائه شده که به کاربردی شدن بحث کمک بیشتری می کند. این مصادیق را در ادامه و تکلمۀبحث یادآور می شویم؛

راه های رسیدن به آرامش در قرآن

همواره ارائه الگو و سرمشق برای درک بهتر مسئله کارسازبوده ست. در زمینه آرامش و صبر یکی از بهترین الگوها سیره عملی حضرت زینب (سلام الله علیها) می باشد طبعا مشکلات و موانع در زندگی استرس زاست. توجه به زندگی پر مخاطره حضرت زینب (سلام الله علیها) ونحوه سلوک و برخورد ایشان روحیه مقاومت و با ثبات و آرام را به بهترین شکل نشان می دهد. حضرت زینب (سلام الله علیها) درکودکی از نعمت وجود مادر محروم شدند و در نوجوانی پدر بزرگوار خود را از دست دادند مدتی بعد داغ امام حسن (علیه السلام) و درکربلا بدترین مصائب را تجربه کردند.

شاید بتوان اوج بلاهای آن حضرت را کربلا و اسارت دانست. آنچه تاریخ از برخوردهای حضرت با وقایع کربلا حکایت می کند نشان دهنده ایمان قوی و روح ملکوتی آن حضرت است. به عنوان نمونه در تاریخ آمده که حضرت زینب (سلام الله علیها) در بعد از ظهر عاشورا بعد از درک آن مصایب عظیم، با وجود همه فشارهای روحی و جسمی ازسوی دشمن، آن بانو به دنبال انجام وصیتهای امام حسین (علیه السلام) بود و به عنوان سرپرست اسرا مشغول گردآوری زنان وکودکان یتیم و بی سرپرست و پرستاری از امام سجاد (علیه السلام) بود.

نمونه دیگر زمانی ست که حضرت را درلباس اسارت به مجلس ابن زیاد می برند حضرت در برخورد او لچنان محکم و قوی با قاتل امام حسینعلیه السلام برخورد می کنند که توجه ابن زیاد را جلب کرده از هویت آن بانو سوال کرد. . به نقل تاریخ حضرت جوابی به او نداد تا این که یکی از اسرا حضرت را معرفی کرد. ابن زیاد برای درهم شکستن شکوه و برخورد عزتمندانه حضرت و شکنجه روحی و یپرسید: دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟ حضرت با همان روحیه محکم بدون ذره ای ضعف و با ارامش فرمود: من جز زیبایی ندیدم شهیدان ما گروهی هستند که خداوند قتال را بر انان واجب کرده ست. . . طولی نمی کشد که خدامیان تو و ایشان جمع می کند و تو مورد بازخواست قرار خواهی گرفت آن روز بنگر چه کسی فلج خواهد بود ای پسر مرجانه مادرت به عزایت گریان شود. این پاسخ حضرت مجلس را به نفع حضرت تغییر داد طوری که ابن زیاد برای خاموش کردن اتش خشمش تصمیم به قتل حضرت گرفت امری که هرگز محقق نشد.

اگر صبر بر بلا در سیره حضرت نبود نمی توانست انگونه که تاریخ شهادت داده در مقابل قاتلان امام حسین (علیه السلام) شجاعانه بایستد و حق را بر زبان جاری سازد و چهره پلید بنی امیه را برای همه رسوا سازد. توجه به نماز و نافله حتی در شب یازدهم محرم همه از صبر و ایمان محکم وی خبر می دهد ایمانی که به موجب ان خداوند سکینه را بر قلب زینب (سلام الله علیها) نازل ساخت تا بتواند پرچم دار لایق قیام اباعبدلله علیه السلام گردد. هیچ مصیبتی به بزرگی مصایب حضرت نمی رسد بی شک سیره عملی حضرت برای همه راهگشاست تا بتوانند در مسیر زندگی و مواجه با مشکلات با صبر و استعانت و توکل بر پروردگار بهترین برخورد را ارایه دهند و با ارامش و ایمان مسئله را بطور صحیح حل کنند با تاسی به حضرت زینب (سلام الله علیها) به مدارج بالای عبودیت، ایمان و ارامش دست یابند. در ادامه به برخی از راههای کسب ارامش در قران اشاره می کنیم. (ادرس نقل های تاریخی این قسمت کتاب زندگانی زینب کبری از آیت الله قزوینی)

نتیجه گیری

صبر و آرامش در زندگی دو عنصر بسیار ارزشمند است که می تواند انسان را در برابر مصایب و حوادث مختلف از اضطراب و پریشانی روحی نجات دهد. بارزترین الگو در این مساله شخصیت حضرت زینب سلام الله علیها است. ایشان با تکیه بر ایمان و اعتقاد به ولایت، در برابر سخت ترین مصائب چون واقعه عاشورا مقاومت کردند و هیچگونه سستی و اضطراب روحی و روانی در ایشان مشاهده نشد.

منابع

قرآن کریم

1- ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل اأئمه الأطهار

2- ابن فَهْد حِلّی، احمد بن محمد، عده الداعی

3- پسندیده، عباس، رضایت از زندگی

4- حرانی، ابن شعبه، تحف العقول

5- راغب اصفهانی، ، المفردات

6- شیخ مفید، امالی مفید

7- طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان

8- عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن.

9- عسکری، حسن، راه های رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن، www. iec -md. org

10- علی اکبر، دهخدا، فرهنگ دهخدا

11- کلینی، اصول کافی

12- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار

13- موسوی، خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث

14- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده [29]

پی نوشت ها

[1] . سوره‏ى فتح، آیه 4.

[2] . على اکبر، دهخدا، فرهنگ دهخدا، ج 1، ص 27.

[3] . راغب اصفهانى، المفردات، ص 417.

[4] . على اکبر قریشى، قاموس قرآن، ج 3، ص 283.

[5] . کلینى، اصول کافى، جلد 3، ص 25.

[6] . احمد بن محمد بن فَهْد حِلّىّ، عده الداعى، ص 218.

[7] . حسن عسکرى، راه‏هاى رسیدن به آرامش روانى از نگاه قرآن،www .iec -md .org

[8] . همان

[9] . همان

[10] . همان

[11] . سوره‏ى فتح، آیه 4.

[12] . شیخ مفید، امالى مفید، ص 52.

[13] . عباس پسندیده، رضایت از زندگى، صص 20- 19.

[14] . نعمان بن محمد ابن حیون، شرح الأخبار فى فضائل اأئمه الأطهار، ج 1، ص 244.

[15] . برگرفته از بیانات آیت الله محمد مهدى میرباقرى.

[16] . ر. ک، عبدالله جوادى آملى، مراحل اخلاق در قرآن.

[17] . ر. ک، مناجات خمسه عشر، مناجات شاکین.

[18] . سوره‏ى احقاف، آیه 13.

[19] . راغب اصفهانى، مفردات، ص 273.

[20] . ملااحمد نراقى، معراج السعاده، ص 697.

[21] . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ص 183، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 272.

[22] . روح الله موسوى خمینى، شرح چهل حدیث، ص 262.

[23] . محمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ج 11، ص 143- 141.

[24] . سوره‏ى بقره ایه 155: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ

[25] . سوره‏ى حدید، آیات 20 و 22 و 23.

[26] .« الدنیا سجن المومن». منتخب میزان الحکمه، ج 1، ص 370.

[27] .« دار بالبلاء محفوقه» نهج البلاغه خ 226.

[28] . سوره‏ى فتح، آیه 4.

[29] جمعى از نویسندگان، مجموعه مقالات، 1جلد، [بى نا] - [بى جا] - [بى جا]، چاپ: 1.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان