اول :یک محفل پر فیض
وقتی در سال 1265 خورشیدی، صدای گریه نوزادی در یکی از خانه های بزرگ اصفهان پیچید، شادی خانه حاج سید محمد علی امین التجاراصفهانی، امین و معتمد مردم اصفهان را فراگرفت.سیده نصرت، چهارمین فرزند خانواده، نور چشم پدر و مادر تمام عالمان اصفهان به دنیا آمده بود .
وقتی دختر به چهارسالگی رسید، مادر، او را برای آموختن قرآن و علوم دینی به مکتب فرستاد و پیش بینی مادر باعث شد ریشه های دینداری در وجود دختر نوجوانش محکم شود.
هیچ کس فکر نمی کرد، سال ها بعد این دخترپاک دامن و حقیقت جو، یکی از عالمان برجسته تشییع بشود، که روش علمی و آثارعلمی و آثار و کتاب هایش قابل مقایسه با دیگر دانشمندان، و یکی از نخبه های علوم زمانه خود باشد.
وقتی دوره حکومت قاجار به پایان رسید و بانو امین 53 ساله، در زمان رضاخان با پدیده کشف حجاب و آغاز فعالیت زنان روشنفکر غرب زده دراصفهان رو به رو شد، گزینه خانه نشینی را انتخاب کرد و سال ها در خانه به تحقیق و مطالعه علوم مختلف روز و مسائل مختلف دینی پرداخت، به طوری که دراین سال ها، بانوان بسیاری را تربیت کرد و کتاب های مفیدی را نگاشت.
بعد از انتشار کتاب اربعین الهاشمیه در چهل سالگی، از سوی آیت الله حائری یزدی و آیت الله محمد کاظم یزدی و آیت الله آقا میرزا اصطهباناتی شیرازی، اجازه اجتهاد گرفت و پس از شرکت در آزمون علما و مراجع تقلید وقت، آیت الله شیخ عبدالکریم قمی و آیت الله سید کاظم شیرازی که شامل سؤال ها و پاسخ های بسیاری بود، از ظرف آن آیات عظام، درجه اجتهاد و قدرت استنباط احکام شرع را دریافت کرد و اولین بانوی مجتهده در جهان اسلام شناخته شد.
یکی از دست پروردگان محف پر فیض بانوامین، درباره نظم، تدبیر و عظمت معنوی وی گفته است:ایشان در تنظیم وقت، ابتکاری عجیب داشتند و چنان اوقات خود را تنظیم می کردند که به تمام کارهایشان می رسیدند، گویا خداوند به وقت ایشان هم، برکت داده بود. هرگز از حوادث نمی ترسیدند و در کارها به خدا توکل می کردند و از میهمانان با خوش روی و سادگی پذیرایی می کردند و می خواستند جوانان را بدون اجبار و با منطق، جذب اسلام کنند.
کلیه شاگردان و پرورش یافتگان این بانو، به جز جهات علمی و آن چه مربوط به علوم قرآنی و دانش های الهی می شد، در درجه اول، درس معرفت می آموختند و رفتار و سلوک معلم بی نظیرشان، مهم ترین نکته ای بود که آنان را جذب خود می کرد.
بانو امین همیشه روی تحصیلات بالا تاکید می کرد و می گفت: نفس را تزکیه کنید که بعثت انبیا به همین دلیل بوده است و برای همین روی علم با تزکیه نفس اصرار داشت.
نسبت ایشان با سی واسطه به علی بن ابی طالب (ع)می رسید و تمام تلاش خود را در بیان مقام و موقعیت خاندان عصمت و طهارت و منزلت و جایگاه آنان به کار می بست ، به گونه ای که عشق و علاقه اش به مقام والای ولایت در کتاب مخرن اللئالی فی مناقب مولی الموالی حضرت علی (ع)، روشنگر این حقیقت است. وی از شیفتگان و معتقدان به انقلاب و امام بود. همین طور نیز جویای احوال این بانوی مجتهد می شدند و برای ایشان احترام بسیاری قائل بودند. یکی از روحانیان اصفهان در این باره گفته است: چند مرتبه که حضور امام (ره) مشرف شدم، ایشان جویای حالات و اشتغالات و سلامتی بانو مجتهده امین شدند.
بانو امین در سال 1362 خورشیدی از دنیا رفت و امروزه همه او را با این نام می شناسند:بانوی ایرانی.
دوم :شرم از نیاموختن !
چند روزی بود که از مرگ فرزند آخرش می گذشت.هشتمین فرزند او به فاصله کمی از فرزند قبلش که او هم بر اثر بیماری درگذشته بود، تب کرد و جان داد. خودش می گفت: خداوند کریم می خواهد روح ایمانم را صیقل دهد، این ها نه مصیبت که آزمایش های خداوندند. هشت فرزندم که از دنیا رفته اند، آزمایش اند، نه اموال و دارایی من.
به مناسب مرگ فرزند آخرش، سه روز به خانه اش نرفتم و تدریس به او را تعطیل کردم. روز چهارم فرستاده بود دنبالم و علت نیامدم را پرسیده بود.
من هم جواب دادم: من شرمم می شود که فرزندتان تازه از دنیا رفته و من برای درس بیایم.
خانم امین پاسخ دادند: من پیش خدا شرمم می شود که سه روز است چیزی نخوانده ام. خدا یک چیزی به من داد، خودش هم گرفت.(1)
پی نوشت:
1.به نقل از آیت الله نجف آبادی، استاد فقه و اصول بانو امین.
منبع:نشریه انتظار نوجوان، شماره 66