آیا تابهحال پیشآمده که فکر کنید مشکلی را با شریک زندگیتان حل کردهاید و آن مشکل بارها و بارها تکرار شود؟ آیا شده که باور داشته باشید درباره اختلافنظری با زوجتان به توافق رسیدهاید ولی بعد همان سوءتفاهم ناگوار را دوباره و دوباره تجربه کنید؟ با بنیتا همراه باشید.
Credit: 1mhowto
اگر شما و همسرتان با یک روش منطقی در حل اختلافاتتان راهنمایی شوید، میتوانید مشکل را حل کنید. با این فرض که شما در طول این پروسه دچار طوفان احساسات نمیشوید (چیزی که ناگزیر تفکر منطقی را منحرف میکند) شما آمادهی بهکارگیری مهارت مذاکره دربارهی مشکلات هستید. شما میکوشید شرایط و وضعیت خود را تاجاییکه ممکن است قابلدرک و قابلتأیید کنید. و شریکتان هم بهطور مشابه میخواهد همین کار را بکند. ولی اگر هرکدام از شما لجوجانه فکر کنید دیدگاه خودتان تنها افق معقول و معتبر است، مسئله غیرقابلحل باقی میماند. شما به بنبست خواهید رسید، و شاید بیشتر از گذشته از دست هم دلگیر شوید.
بااینحال توصیف بنبست رابطه، معنایی عمیقتر دارد. این مطلب دربارهی ناتوانی در حل مشکلات است وقتیکه آنچه باعث «درگیری» است هیچوقت بهطور واضح و شفاف شناخته نشده است. ما روی مسائلی تمرکز میکنیم که به نظر میآیند لااقل بهطور سطحی حلشدهاند تا بعداً مورد بازبینی قرار بگیرند؛ و همچنین روی مسائلی که قابلحل نیستند مادام که زوجین در بارهی آنها باهم بحث نکنند (آن هم با مهربانی و احترام)٬ و احساسات درگیر ناشی از گذشتهی مشترکی که به مشکل فعلی ارتباط پیدا میکند. درنهایت، اینها شبیه هم هستند، آنچه باید اصلاح شود تفاوت نقطهنظرها نیست، بلکه باید احساساتی که هر طرف تجربه کرده توسط دیگری نیز درک شود.
حتی اگر تمرکز بر احساسات بتواند باعث اختلافات و مشکلات زوجین باشد، این بهترین راهحل موجود برای گرفتاریهای پیچیدهای است که در حال حاضر با آن مواجهاند. این راهحل نیازمند این است که هر طرف وارد «موزهی آسیبهای» طرف دیگر شود، که مستلزم شجاعت زیاد و روحی قوی و منعطف است.
در زیر، شش گام حیاتی که به شما کمک میکند از بنبستهایی که مدتها بر سر راه شما بوده بگذرید را میبینیم:
1- در طول دورهای چندروزه، هرکدام از شما مجموعهی موزهی آسیبهای شخصی و درونی خود را گردآوری کنید.
این لیست، دربرگیرندهی خاطرات گذشته از تجاربی که به شما آسیب رساندهاند یا ناامیدتان کردهاند است. بر روی خاطراتی تمرکز کنید که وقتی به آنها فکر میکنید، علیرغم اینکه تلاش کرده بودید آنها را فراموش کنید و ببخشید، هنوز شما را آزرده میکنند. یقین داشته باشید که این تجربیات با تلاشهای فعلی شما برای حل مشکلات تداخل پیدا خواهند کرد.
وقتیکه زوجهای آشفتهحال به هم تشر میزنند وهمه چیز را به سمت هم پرت میکنند، این جزئیات خارجی برخلاف تصور٬ دائما بر روی ماجرا اثر میگذارند. دلیل اینکه مشکلات گذشته مجدداً خود را نشان میدهند این است که شما و همسرتان هیچوقت آنها را باهم حلوفصل نکردهاید. ما بر روی واژهی «آسیب» تأکید میکنیم بهاینعلت که آسیب و درد، در پس تمام احساسات رنجش، خشم و غضب و عصبانیت نهفته است و گویی میزبان همهی احساسات دیگر است. پس ببینید که احساسات مربوط به هرکدام از خاطرات شما، چه حس و حالی به شما میدهند.
- احساس نادیده گرفته شدن یا کنار گذاشته شدن
- احساس گناه یا بهاشتباه متهم شدن
- احساس قربانی شدن یا مورد تمسخر قرار گرفتن
- احساس بیاهمیتی یا بیمصرف بودن
- احساس بیارزشی یا بیمقداری
- احساس ضعیف بودن و قدرت نداشتن
- احساس تحقیر شدن یا شرمنده شدن
- احساس مطرود شدن یا ترک شدن
- احساس دوست داشته نشدن یا دوستداشتنی نبودن
درک اینکه هر واقعه چه احساس ناخوشایندی داشته، امری حیاتی است چراکه احساسات، پایه و اساس هر ماجرا هستند. بحث کردن دربارهی احساسات و حقانیت آنها سختتر از آن است که به نظر میآید. اگر یک احساس قابلاعتماد و بر حق باشد، ارزش آن علیرغم اینکه تمایل فرد مقابل به چه باشد، زیر سؤال نمیرود. اگر کسی تلاش نکند دربارهی احساسش صحبت کند، بحث دربارهی انگیزههای او بیفایده خواهد بود. پس در طول این پروسه، ضروری است که هیچیک از طرفین، دربارهی آنچه دیگری واقعاً فکر یا حس میکند مباحثه و یکی به دو نکند. مادامیکه در حال تهیه این لیست هستید، آن را پیش خودتان نگهدارید. درست نیست که پیشاپیش جزئیات موزهی دردهای خود را پیش شریکتان افشا کنید.
2- خودتان را به یک آسیب ویژه در یک زمان محدود کنید. در هر جلسهی برنامهریزیشده بیش از یک یا دو مورد مطرح نشود. هر یک از شما باید بهنوبت یک مورد که باعث تحریک شما میشود را بیان کند.
برای مثال: «وقتی تو جلوی دوستانمان با لحنی که فکر میکنم توهینآمیز بود گفتی من احمقم که فلان فیلم را دوست دارم٬ در حالیکه تو آن را فیلم خیلی کمعمق و کممایهای میدانستی، من احساس کردم تحقیر شدهام، بهعنوان فردی که شوهرش بهراحتی او را مسخره میکند و خفت میدهد».
3- هر شنونده با تمام وجود به احساسات و تفکرات طرف مقابل، که احتمال دارد خود باعث آنها شده باشد، گوش دهد.
Credit: rightrelationshipforyou
کلمهی کلیدی در اینجا «همدلی و صمیمیت» است. عمدی یا غیرعمدی، شما به همسر خود آسیبزدهاید. این عادلانه نیست که احساسات او را جریحهدار کنید یا او را زیادی حساس بدانید. وظیفهی شما این است که خودتان را جای او بگذارید و احساسی را که شما عامل آن بودهاید را درک کنید. شما بهعنوان یک شنوندهی همدل، از خود دفاع نمیکنید، او را سرزنش نمیکنید و هیچیک از واکنشهای او را قضاوت نمیکنید.
4- پس از همدلی با احساسات صدمه خورده، حسی که او نسبت به این وضعیت دارد را معتبر بشمارید.
صرفنظر از اینکه چقدر شریکتان از رفتار گذشتهی شما دچار سوءتفاهم شده باشد، شما باید به تجربیات او احترام بگذارید. زمان این نیست که شما خودتان را توجیه کنید یا چیزی را توضیح بدهید. یا اینکه حرف او را قطع کنید تا مخالفت خود را اظهار کنید. اگرچه راهحل مشکل شما این نیست که با این احساسات واقعی شریکتان موافق باشید. بلکه باید او را درک کرده و با او همدردی کنید.
5- نه با ذهنتان، بلکه با قلبتان از همسرتان بابت اینکه او را آزرده کردهاید عذرخواهی کنید.
اگر فکر میکنید میتواند مؤثر باشد یا اگر طرف مقابل این را از شما خواست، گذشته را جبران کنید. مثلاً میتوانید برای مدتی یکی از کارهای خانه را به عهده بگیرید. هدف نشان دادن این است که شما واقعاً از اینکه باعث درد او شدهاید متأسف هستید. بدیهی است که اگر شما در درون خود انبوهی از احساسات منفی متقابل داشته باشید، این کار چالش سختی خواهد بود. ولی به خاطر داشته باشید که شما هم به نوبهی خود فرصت بیان احساسات و تجربیات خود را خواهید داشت. این تبادل متقابل همدردی و شفقت و ادراک، بهترین راه برای زدودن آثار مخرب باقیماندهای است که سد راه سازگاری و تفاهم در رابطه هستند.
6- در پایان، از شریکتان بپرسید آیا پاسخ شما او را متقاعد کرده است که اکنون شما کاملاً درک میکنید چرا او احساس آسیب دیدن میکند.
همچنین در نظر داشته باشید اگر شما صرفاً حرفهای او را کلمه به کلمه تکرار کنید، او فکر نمیکند شما واقعاً او را درک کردهاید. بنابراین شما باید آنچه او با شما در میان گذاشته را با عبارات و کلمات خودتان بیان کنید و تلاش کنید دنیای او را حس کنید.
از خودتان این سؤال را بپرسید: وقتی من نادیده گرفته شوم، تحقیر شوم، مورد بیاحترامی یا شرمندگی قرار بگیرم چه حسی دارد؟ تنها زمانی شریک شما باور خواهد کرد که شما ناراحتی او را درک کردهاید که باور داشته باشد چنین وضعیتی دیگر پیش نخواهد آمد. باید حس کند که دیگر از شما آسیب نخواهد خورد و امنیت خواهد داشت. این شرط لازم و پیش نیاز یک ارتباط صمیمی است. اگر شخصی با بسط و بیان احساس و تفکر خود، با عواطف آزار دهنده مواجه شود، طبیعتاً دیگر حاضر به تکرار این تجربه نیست.
پیشنهاد میکنیم مطلب «پنج اشتباه رایج در زندگی زناشویی و شیوه رفع آنها» را نیز بخوانید.
اگر این ششقدم٬ بیشتر مشکلات شما را با شریک زندگیتان حل نکند، این احتمال وجود دارد که مشکلات همسرتان از زمان رابطه با شما شروع نشده، بلکه ریشه در دوران کودکی دارد. ممکن است شریک زندگیتان سبب و علت درد شما نباشد و فقط به آسیبی که شما در دوران کودکی دیدهاید واکنش نشان بدهد یا آن را تحریک کند. اگر در کودکی بدرفتاری عاطفی جدی با شما شده باشد، آثار آن ممکن است در شما بهصورت حساسیت دردآوری باقیمانده باشد، که باعث شود شما به هر چیزی که این گذشته را برایتان یادآوری کند، واکنش ناخودآگاه بیشازحدی داشته باشید.
منبع: psychologytoday