امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) نظیر فقها و اصولیون یا حکما و مفسّران دیگر کارش این نبود که یک مطلب جدیدی در برابر مطالب فراوان علمی اضافه کند. امام راحل گذشته از اینکه مطالب فراوان علمی ارائه کردند نظامی را نشان دادند که در آن نظام رابطهٴ فقیه با جامعه، رابطهٴ امام و امت می شد. در صدر اسلام رابطهٴ فقها با مردم، رابطهٴ مسئله گو بود؛ مردم مسائلی که داشتند از زراره، از محمدبن مسلم، از هشام، از حمران بن اعین این مسائل شرعی را سؤال می کردند. کم کم از این حد گذشت به عنوان یک مدرّس، به عنوان یک مؤلّف دینی شناخته می شدند. در اعصار میانه مقداری وضع روحانیت به صورت مرجعیت می رفت که ترقّی کند، متأسفانه با جریان شوم اخباری گری روبه رو شد که رابطهٴ فقیه «جامع الشرائط» با مردم رابطهٴ محدّث شد که باید حدیث بگوید و حدیث ترجمه کند و مردم برابر حدیث عمل کنند. در آن عصر رشد اخباری گری، مرحوم آقا باقر وحید بهبهانی و سایر بزرگان اصولیین نجف تلاش و کوشش کردند که رابطهٴ فقیه «جامع الشرائط» با مردم را رابطهٴ مرجع تقلید با مقلِّد کنند که مردم از آرای فقها، از نظرات اجتهادی فقها پیروی کنند. سالیان متمادی این اصل رواج داشت که رابطه فقیه «جامع الشرائط» با مردم، رابطهٴ مرجع و مقلّد بود. امام راحل (رضوان الله علیه) از این مرحله گذشتند تحوّل جدیدی به بار آوردند و آن این بود که رابطهٴ فقیه «جامع الشرائط» با مردم، رابطهٴ امام است و امّت؛ اینها امّت این امام اند رابطهٴ ولی هست و مولّی علیه که بر اساس ولایت فقیه، جامعه، مولّی علیه این ولی هستند این یک ساختار کاملی از نظام اسلامی را ارائه می کند تنها طرح یک مسئله یا یک نظر تفسیری یا فلسفی یا کلامی یا فقهی یا اصولی نیست، این حرفی بود که در 25 سال قبل در مسجد اعظم گفته شد.
اما آن حرفی که امروز یعنی بعد از 25 سال عرض می کنیم این است که همه فقها و بزرگان دین، اسلام را می شناختند می دانستند اسلام به اینها شرف می دهد عزّت و آبرو می دهد اینها درست بود؛ ولی اینها خیال می کردند اسلام یک پارچه های خوبی است که هر کسی برابر نیاز خودش از این پارچه استفاده کند آن که روحانی است قبا و ردا تهیه می کند، آن که غیر روحانی است کت و لباس دیگر تهیه می کند از این لباس بهره می برد. امام راحل(رضوان الله علیه) فرمود اینکه می بینید این نرم است و شبیه لباس است این لباس برای کسی نیست، این خیمه است، باید این خیمه را بلند کرد با ستون هایی که صاحب این خیمه مشخص کرد، بعد رفت زیر این خیمه قرار گرفت همه امکانات در این خیمه فراهم است. دین، خیمه است دوتا ستون دارد یکی عبادت مردم است که «الصلاة عمود الدین»[1] یکی حضور عقلانی مردم است که آن هم در بیان نورانی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در عهدنامه مالک اشتر آمده. «الصلاة عمود الدین» که معروف است همه ما شنیدیم؛ یعنی نماز ستون دین است؛ البته این یک نماد است، روزه همین طور است، حج همین طور است، گرچه نماز خصوصیتی دارد که نسبت به آنها برتر است؛ ولی همه آنها واجب اند و جزء ارکان عبادی اند حج این طور است، عمره این طور است، زکات این طور است، خمس این طور است و مسائل دیگر از همین قبیل است. عبادت یک ستون مستحکمی است برای خیمه دین. ستون محکم دیگر، جامعهٴ عاقل مدیر مدبّر است که در همان عهدنامه مالک فرمود با تأکید «إنّ»، «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِین وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ»[2]با جمله اسمیه، تأکید «إنّ»؛ یعنی تحقیقاً ستون دین، توده مردم اند. اگر مردمِ عاقل متدین از یک طرف، عبادت های خالصانه از طرف دیگر حضور داشته باشند، اینها دو ستون مستحکم اند که این خیمه دین را به پا می کنند آن وقت ما وقتی که تحت این خیمه رسیدیم همه نعمت ها و امکانات زیر این خیمه هست. کار امام این بود که به همه بفهماند آنچه افتاده است لباس نیست، پارچه نیست این خیمه است باید این را نگه داشت وقتی این خیمه سر پا شد همه مسائل در کنارش هست.
انقلابی که بخواهد هر هفته میلیون ها نفر را در صحنه حاضر کند هیچ انقلابی در شرق عالَم، در غرب عالم این طور نیست، مناسبتی ندارد که هر هفته میلیون ها مردم را انسان حاضر کند، نماز جمعه این طور است وقتی مردم پذیرفتند که خدای سبحان در قرآن دارد: ﴿إِذا نُودِی لِلصَّلاةِ مِنْ یوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا﴾[3] هر هفته در هر شهری هزارها نفر شرکت می کنند می شود میلیون ها نفر؛ یعنی ابزار حفظ نظام آماده است و این نکته را بارها شنیدید که اگر کسی خواست نظامی تشکیل بدهد، حکومتی تشکیل بدهد گذشته از آن قانون و دستورهای دینی، حضور مردم عاقل متفکر سهم تعیین کننده دارد. وجود مبارک ابراهیم خلیل عرض کرد خدایا به ما دستور دادی کعبه بسازیم گفتیم چشم ساختیم، گفتی کعبه را از بت ها تطهیر کنید گفتیم چشم، به من فرمودی پسر قربانی کن من آمدم شما نپذیرفتی من گفتم چشم! به من فرمودی در آن امواج آتش برو من رفتم ولی تو نخواستی گفتم چشم! اما گفتی حکومت تشکیل بده این دست من نیست حضور مردم می خواهد، دل های مردم دست من نیست دل های مردم دست توست ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیهِمْ﴾[4] فرزندان من اسماعیل، اسحاق، یعقوب اینها اگر بخواهند حکومت تشکیل بدهند دل های مردم را متوجّه اینها بکن اگر دل های مردم متوجّه این رهبر باشد این حل می شود، اگر انقلاب اسلامی به لطف الهی سامان پذیرفت و الآن به لطف الهی ادامه دارد بر اساس این اصول است.
بنابراین کاری که امام (رضوان الله علیه) کرد به دنبال کار انبیای الهی بود که هم دیانت مردم و هم حضور عقلانی مردم تأمین شده است اینها ستون اند، اگر ـ ان شاءالله ـ این دو ستون ستبر محفوظ بماند، هیچ آسیبی این انقلاب را تا ظهور صاحب اصلی اش ـ ان شاءالله ـ تهدید نمی کند، این مطلب اول.
اما مطلب دوم که مربوط به ماه شعبان است هر کدام از این ادعیه، راهی به ما نشان می دهد که ره توشه سالانه ماست اختصاصی به این ماه ندارد. مطلبی در قرآن کریم هست آن مطلب را در دعای نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) که در هنگام زوال ظهر هر روز در ماه پربرکت شعبان ـ ان شاءالله ـ می خوانیم این است، آنکه در قرآن هست فرمود: ﴿لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[5] یعنی شما بالأخره الگو می خواهید، اسوه می خواهید باید تأسّی کنید بهترین الگو و اُسوه، وجود مبارک پیامبر است که باید تأسّی کنید، ائتسا کنید، اقتدا کنید به دنبال حضرت ﴿لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.
اما آیا به دنبال پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حرکت کردن آسان است یا سخت است؟ ممکن است برای برخی در اوایل دشوار باشد اما این دعای هر روز ماه پربرکت شعبان راهگشاست ما در اواخر همین دعا که هنگام زوال خوانده می شود عرض می کنیم خدایا! «وَ اجعَلهُ لِی شَفِیعَاً مُشَفَّعاً»، پیامبر ماست، حقّ شفاعت به او بده که از ما شفاعت کند، یک؛ شفاعتش هم درباره ما قبول کن، دو.
شفیع دو قسم است یک وقت کسی شفاعت می کند آن حاکم، شفاعتش را نمی پذیرد شفاعتش مردود است، اما درباره برخی از علما وارد شده است که این وقتی می خواهد وارد بهشت بشود به این عالم دینی می گویند: «قِف تشفع»،[6] «تشفّع» که هر دو مجزوم به آن امر است. «قِف»؛ یعنی «بایست»، برای اینکه شفاعت کنی، اینهایی که در دنیا حرف های تو را شنیدند راهنمایی شدند احکام را به وسیله تو یاد گرفتند، اگر مشکلی دارند از اینها شفاعت کن «قف تشفع»، یک؛ «تشفّع»، دو؛ «تشفّع»؛ یعنی تو مُشفّعی، «مشفَّع»؛ یعنی کسی که «مقبول الشفاعه» است، شفاعت کن، شفاعت تو تشفیع می شود؛ یعنی قبول می شود. «قف تشفع» هر دو مجزوم است «قف تشفع تُشفّع» بایست شفاعت کن، شفاعت تو مقبول است.
در دعای نورانی اول ظهر می خوانیم: «و اجعله لی شفیعاً مشفّعا»؛ خدایا کاری بکن که وجود مبارک حضرت از ما شفاعت کند، یک؛ شفاعتش هم قبول بکن، دو؛ این یک دعاست. بعد خدای سبحان هم به وسیله همین امام سجاد(سلام الله علیه) به ما فرمود و طریق که بخواهیم از خدای سبحان دعا بکنیم بگوییم خدایا پیامبر را «طَرِیقَاً اِلَیک مُهَیعَاً»؛ یعنی آن حضرت را برای ما یک راه مستقیمی، طریقی قرار بده که این راه باز باشد. راه اگر تنگ باشد، تاریک باشد، رفتنش دشوار است، اگر باز باشد گشاده باشد پهن باشد رفتن آن راه آسان است مزاحمتی هم در کار نیست. «مَهیع»؛ یعنی وسیع. غالب شماها این مواقف احرام حج را شنیده اید که یکی از موقف ها و میقات های حج، مسئله «جُحفه» است آنهایی که مدینه بعدند سعی می کنند «جُحفه» مُحرِم بشوند. اصل «جُحفه»، «جُحفه» نبود اصل آن «مهیعه» بود، «مهیعه»؛ یعنی میدان باز، زمین وسیع، بعد از اینکه سیل آمده و به تعبیر عرب ها اجحافی نسبت به آن سرزمین شده بخشی از این زمین را بُرد این مورد اجحاف سیل قرار گرفت آن را گفتند «جُحفه»[7]از این به بعد شده «جُحفه» وگرنه قبل از آن سیل، نام این میقات «مهیعه» بود «مهیعه» یعنی زمین باز، وسیع.[8] اینکه به ذات اقدس الهی عرض می کنیم: «و اجعله لی... طَرِیقَاً اِلَیک مُهَیعَاً»؛ یعنی توفیقی بده ما این راه باز را بفهمیم و این راه را تطرّق کنیم، کسی که میخواهد پیروی رسول خدا(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء)را بکند خیلی آسان است. کم نبودند طلبه هایی که به جایی رسیدند در اواخر عمر، این سه ماه را روزه میگرفتند؛ یعنی رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان؛ حالا ممکن است که آن وقت به زمستان یا پاییز اتفاق افتاده بود تابستان نبود؛ ولی کم نبودند علمایی که در ایام جوانی این سه ماه را روزه می گرفتند. گفتیم: «طَرِیقَاً اِلَیک مُهَیعَاً و أُئِنِّی عَلَی الإِستِنَانِ بَسُنَّتِهِ فَیه وَ نَیلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیهِ» بعد می گوییم این وجود مبارک در ماه پربرکت شعبان «یدأَبُ فِی صِیامِهِ وَ قِیامِه» مرتب در تمام ماه شعبان شب نماز شب، روز روزه، بعد اگر می گوییم ما را تابع او قرار بده، به سنّت او استنان بکنیم «وَ اجعَلنی لَهُ مُتَّبِعَاً حَتی أَلقَاک یومَ القِیامَةِ عَنِّی رَاضِیاً»[9] همین است. این طور نیست که شما ببینید مثلاً کسی فلان عالم می شود فلان کتاب فقهی را می نویسد، فلان کتاب عقلی را می نویسد، فلان کتاب اخلاقی را می نویسد، این کتاب ده ها سال می ماند، همین طور رایگان به دست بیاید نیست. خیلی ها هستند که بله بهشت می روند، اما شما میببینید روزی حداقل ده هزار نفر می گویند: «قال الشهید (رحمه الله)، قال العلامه (رحمه الله)» الآن هفتصد هشتصد سال است رحلت کرده اند بعضی علما هستند که تا یک سال ممکن است نامی از اینها باشد بعضی ها بعد از گذشت هفتصد، هشتصد سال روزی ده هزار نفر می گویند «قال الشهید (رحمه الله)، قال العلامه (رحمه الله)» اینها که عادی نیست، این روزی ها، روزی های عادی نیست. آن که سه ماه را روزه می گیرد با تمام وجود این دعای اول ظهر را می خواند توفیق بده «عَلَی الإِستِنَانِ بَسُنَّتِهِ فَیه وَ نَیلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیهِ» این پیامبر این ماه را روزه می گرفت شب ها را زنده نگه می داشت این توفیق را بده ما هم داشته باشیم.
غرض این است که یک وقت است کسی تمام تلاش و کوشش او این است که خودش نسوزد، نسوختن هنر نیست، تلاش و کوشش بکنیم که جهنم نرویم. این همه دیوانه ها در عالم هستند مگر اینها را خدا به جهنم می برد، این همه بچه ها که می میرند مگر اینها را جهنم می برد، این همه کفاری که در کشورهای دوردست که به هیچ وجه دسترسی به اسلام نداشته و ندارند احکام الهی را نشنیدند حجّت الهی بر اینها بالغ نشده اینها را که خدا به جهنم نمی برد، جهنم نرفتن و نسوختن کمال نیست که ما بگوییم خدایا ما را نسوزان، این همه نعمت، این همه درجات، این همه کمالات مخصوصاً برای حوزه های علمیه، مخصوصاً برای طلبه ها و مخصوصاً برای جوان ها و این عزیزانی که از اتحاد جماهیر شوروی آمدند، اینها باید خوب دقت کنند که در آن جا نه جنگی اتفاق افتاد، نه انقلابی شد، نه کودتایی شد بخش وسیعی از شمال؛ یعنی بخش وسیعی از آسیا، بخش وسیعی از اروپا را شوروی سابق داشت، شما اگر نقشه قبل از فروپاشی شوروی را می دیدید چهره این شمال از آسیا تا اروپا نوشته بود اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی این بدون هیچ عاملی، مثل آدم برفی آب شد کسی کاری با آنها نداشت جنگی نکرد، انقلابی نشد، کودتایی نشد صاف آب شد. اینها همه عبرت های الهی است.
بنابراین افراد سعی کنند علم کامل و عقل کامل و تقوای کامل به عنوان ره توشه تهیه کنند و آن فضایی که آن طوری که من شنیدم این مردم محترم روس فطرتاً دین پذیرند، اگر معارفی برای آنها بازگو شود زود می پذیرند شما ـ ان شاءالله ـ این معارف را طرزی یاد بگیرید که در سیره و سنّت شما ـ ان شاءالله ـ ظهور کند و به عنوان ره توشه بهترین سوغات به مرز کشورتان منتقل کنید.
پی نوشت ها
[1] دعائم الاسلام، ج1، ص133.
[2] نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه53.
[3] سوره جمعه، آیه9.
[4] سوره ابراهیم، آیه37.
[5] سوره احزاب، آیه21.
[6] علل الشرایع، ج2، ص394.
[7] الصحاح ـ تاج الغة، ج4، ص1335.
[8] مجمع البحرین، ج4، ص411.
[9] مصباح المتهجد، ج2، ص829.