ماهان شبکه ایرانیان

رزق و روزی انسان و موجودات

مرحوم ابن بابویه قمی (رضوان الله علیه) نقل کرده است شما علمی را فراهم کنید که این سه خصوصیت را داشته باشد: اولاً پیشگام باشد قبل از عقل حرکت کند، دوم بتواند رهبری عقل را به عهده بگیرد، سوم رقیب عقل و مراقب عقل باشد که آیا این امّت، امام خود را پیروی می کند یا نه؟ فرمود علم، اَمام عقل است، اِمام عقل است[۱] عقل یک نیروی اجرایی است «اَلْعَقْلُ ...

مرحوم ابن بابویه قمی (رضوان الله علیه) نقل کرده است شما علمی را فراهم کنید که این سه خصوصیت را داشته باشد: اولاً پیشگام باشد قبل از عقل حرکت کند، دوم بتواند رهبری عقل را به عهده بگیرد، سوم رقیب عقل و مراقب عقل باشد که آیا این امّت، امام خود را پیروی می کند یا نه؟ فرمود علم، اَمام عقل است، اِمام عقل است[1] عقل یک نیروی اجرایی است «اَلْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَن وَ اکتُسِبَ بِهِ الْجَنَان»[2] یک نیروی اجرایی است این نیروی اجرایی یک قانون اساسی می خواهد، یک علم می خواهد. علم، مدبّر قانون اساسی عقل است، عقل اگر بخواهد خدا را عبادت کند و از پرهیزکاران بشود، قانون اساسی می طلبد قانون عقل را علم می نویسد آنچه را مرحوم ابن بابویه قمی از معصوم (سلام الله علیه) نقل کرد این است «الْعِلْمُ أمَامُ الْعَقْل»؛ یعنی اول پیشگام است «إِمَامُ الْعَقْل» رهبر عقل است و چون اِمام عقل است عقل را رعایت می کند، طوری که انسان از چشم و گوش خود رعایت می کند، باید مواظب باشد این نیروی اجرایی که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَن وَ اکتُسِبَ بِهِ الْجَنَان» با او خدا عبادت می شود، بهشت کسب می شود آیا پیروی علم را به عهده دارد یا نه؟ عالمانه حرکت می کند یا نه؟ پس ما علمی فراهم کنیم که بتواند عقل را رهبری کند عقلی که زمینهٴ عبادت خدا را فراهم می کند، زمینه بهشت را فراهم می کند این به وسیله علم است؛ قهراً علوم الهی که در حوزه ها مطرح است یا در بخشی از دانشگاه ها مطرح است این علم می تواند رهبری عقل را به عهده بگیرد این اوّلین نکته ای است که از این روایت نورانی به دست می آید.

مطلب بعدی آن است که این علم برای ما شناسنامه درست می کند چون این علم می فهمد که ما را چه کسی آفرید ما باید با چه کسی پیوند و رابطه داشته باشیم؟ آن پیوندهای قوم و قبیله و عشیره و زمان و زمین که سر جایش محفوظ است، انبیا آمدند که پدری ما را به عهده بگیرند و اگر پدری ما را به عهده گرفتند ما هم می شویم فرزندان آنها. این جمله نورانی پایان سوره مبارکه «حج» را بارها شنیده اید در پایان سوره مبارکه «حج»، ذات اقدس الهی به ما می فرماید که شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید؛ ﴿مِلَّةَ أَبیکمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ[3]که این ﴿مِلَّةَ﴾ منصوب به اغراست؛ یعنی «خذوا ملة أبیکم»؛ دین پدرتان را بگیرید! آن وقت ما می شویم فرزندان ابراهیم خلیل. اگر طبق بیان نورانی قرآن در سوره «حج» ما فرزندان ابراهیم خلیل هستیم باید این پیوند را حفظ کنیم. چطور می شود یک انسان پسر پیغمبر می شود و چطور می شود پسر پیغمبر از او جدا می شود این دو بُعد را علم تحقیق کرده از قرآن کریم یاد گرفته آن گاه رهبری عقل را به عهده می گیرد. قرآن کریم در چند بخش فرمود: اگر کسی رابطه اعتقاد صحیح و اخلاق صحیح و عمل صالح و نشر معارف داشته باشد با پیغمبر منسوب است، این اصل کلّی ﴿فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی[4] جزء «جوامع الکلم» است.

خلیل خدا به دستور الهی فرمود هر که پیرو ما شد از ماست، این نه اختصاصی به زمان پیامبر اسلام داشت و نه مختصّ به سلمان بود؛ «المؤمن مِنَّا أَهْلُ الْبَیت»،[5]اختصاصی به سلمان ندارد درباره خیلی از محدّثان از زن ها و مردها این کلمه «مِنَّا أَهْلُ الْبَیت» وارد شده؛[6]منتها درباره سلمان شهرت بیشتری پیدا کرده که حضرت فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلُ الْبَیت»[7]درباره غیر سلمان گفته شد، درباره برخی از محدّثان قم گفته شد[8] درباره برخی از زنان با ایمان گفته شد «فهی منّا أهل البیت». این اصل، اصل قرآنی است اختصاصی به نبی ای دون نبی ندارد، حرف اسلام است که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ﴾.[9]خلیل حق فرمود: ﴿فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی﴾؛هر کس پیرو دین من بود از من است. از زمان ابراهیم خلیل این حرف بود «سلمان منّا، اباذر منّا، ابان بن تغلب منّا، حمران بن أعین منّا، زرارة بن اعین منّا»، اینها «منّا أهل البیت» هستند؛ پس می شود انسان، فرزند خلیل حق بشود، فرزند انبیای الهی بشود، گذشته از اینکه آن آیه معروف ﴿إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِی وَ الَّذِینَ آمَنُوا[10] هم دلیل دیگر است. فرمود کسانی که در عصر خلیل حق به او ایمان آوردند و همچنین پیامبر اسلام و همچنین پیروان و مؤمنان در زمان رسول خدا اینها اُولی هستند به ابراهیم خلیل ﴿إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ﴾ درباره انبیای دیگر هم مشابه این حرف وارد شده این درباره اثبات و بخش ایجابی قضیه.

در بخش سلبی قضیه هم بالأخره پسر نوح سالیان متمادی در خدمت نوح بود فرزند نوح بود اما قرآن کریم می فرماید: ﴿لَیسَ مِنْ أَهْلِک[11]پس کسی فرزند پیغمبر است اما «لَیسَ مِنّا»، کسی فرزند پیغمبر نیست می شود «منّا أهل البیت». این مربوط به این است که ما چه علمی تهیه کنیم و عقل را چگونه به دنبال علم هدایت کنیم و علم را چگونه رهبر و رهبری عقل را به علم بدهیم «الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ». این عزیزانی که در حوزه های علمی دارند تلاش و کوشش می کنند علمی را دارند یاد می گیرند که این علم، گذشته و آیندهٴ اینها را به اینها نشان می دهد که به چه چیزی معتقد باشند، به چه چیزی متخلّق باشند، چطور عمل کنند و چگونه جامعه را هدایت کنند و چگونه از جامعه رقابت کنند. این دین که به ما فرمود: «کلُّکمْ رَاعٍ وَ کلُّکمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»[12]وظیفه علما را بیشتر و بهتر نسبت به دیگران بیان کرده. این دین به ما می گوید از یکدیگر محافظت کنید، مراقب یکدیگر باشید همان طوری که مراقب چشم و گوشتان هستید ما چقدر مواظب چشممان هستیم، چقدر مواظب گوشمان هستیم باید از جامعه هم مثل چشم و گوش مراقبت کنیم. این «کلُّکمْ رَاعٍ وَ کلُّکمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» یک پیام خیلی دقیق دارد؛ در اوایل سوره مبارکه «اسراء» آمده است که ما در صحنه قیامت سائلی داریم به نام «الله»، مسئولی داریم به نام مردم، یک مسئول عنه داریم، فرمود: ﴿لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً[13]سائل ذات اقدس الهی است که سؤال توبیخی است نه سؤال استفهامی یا سؤال استعطایی، یک سؤال توبیخی است. افراد انسان در صحنه قیامت مسئول اند، از ما سؤال می کنند که چشم خودت را چه کردی؟ گوش خودت را چه کردی؟ ﴿لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾، ما باید از دلمان مراقبت کنیم، از چشممان مراقبت کنیم، از گوشمان مراقبت کنیم که حرکت بیجا نداشته باشد؛ برای اینکه در قیامت از ما سؤال می کنند با دل چه کردی؟ با چشم چه کردی؟ با گوش چه کردی؟ همین سؤال را هم در قیامت می گویند که با مردم چه کردی؟ فرمود: «کلُّکمْ رَاعٍ وَ کلُّکمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» همه ما مواظب هستیم از یکدیگر مراقبت کنیم آن طوری که از جان، قلب، چشم و گوشمان مراقبت می کنیم ما چشممان را حفظ می کنیم، گوشمان را از خطر حفظ می کنیم، قلبمان را سعی می کنیم ـ ان شاءالله ـ از خطر حفظ کنیم، دیگران را هم این چنین، مثل قلب خود می دانیم، مثل چشم خود می دانیم، مثل گوش خود می دانیم. از ما سؤال می کنند شما چرا مواظب این جوان ها نبودی؟ چرا مواظب این مردم نبودی؟ هم «کلُّکمْ رَاعٍ وَ کلُّکمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»، هم ﴿لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾، از این نزدیک تر، این غیر از ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[14] است این دقیق تر، رقیق تر، علمی تر، عمیق تر از آن بخش هاست. فرمود همان طوری که از قلبتان مراقبت می کنید، از چشمتان مراقبت می کنید، از گوشتان مراقبت می کنید از این جوان ها مراقبت کنید، از این جامعه مراقبت کنید ـ خدای ناکرده ـ کاری نکنید که اینها به فساد بکشند این مسئولیت ماست.

این علم، عقل را رهبری می کند اینکه ما در مزار ائمه در زیارت ها در زیارت «جامعه» یا غیر «جامعه» به این ذوات قدسی عرض می کنیم: «کلامُکمْ نُورٌ»؛[15]یعنی همین! حرف اینها روشن و روشنگر است فرمود درسی بخوان که عقلت را رهبری کند عقل با آن اوجی که دارد که «عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَن وَ اکتُسِبَ بِهِ الْجَنَان» و علمِ تو اقتضا کند این چه علمی است؟ می شود نوری که «یقذِفُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یشَاءُ»[16] به این فکر نباشیم که مردم به دنبال ما راه بیفتند، به این فکر باشیم که هم عقلِ ما به دنبال علم ما حرکت کند، هم عقل مردم به دنبال علم ما حرکت کند، اگر عقل مردم به دنبال علم ما حرکت کرد جامعه می شود نور؛ فرمود: «الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَقْلِ»؛ اینکه ما در مزار این ذوات قدسی در کمال ادب به اینها عرض می کنیم: «کلامُکمْ نُورٌ» حرف های شما روشن است، این حرف ها را چه کسی گفت؟ به جز اهل بیت(علیهم السلام) این حرف ها را چه کسی می تواند بیان کند، درست است قرآن گفت، اما قرآن را چه کسی می تواند بدون اینها بفهمد، پس این دو اصل سالبه و موجبه، ایجابی و سلبی است، یکی اینکه هر کس با خاندان پیغمبر بود از اینهاست شناسنامه دارد؛ حالا در اسلام وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: «أَنَا وَ عَلی أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة»[17] قبل از او وجود مبارک موسای کلیم گفت، عیسای مسیح گفت، ابراهیم خلیل(سلام الله علیهم اجمعین) گفت: ﴿فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی[18]موسی و عیسی و ابراهیم همه فرمودند ما پدر کسی هستیم که حرف های ما را بپذیرد ما شما را به عنوان فرزندی قبول می کنیم ﴿فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی﴾؛ آن گاه همین ابراهیم خلیل در همان سوره مبارکه ای که به نام آن حضرت است به خدا عرض می کند خدایا من و ذریه مرا توفیقی بده که نماز را به پا بدارند ﴿رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیتی[19]کسی که ﴿مُقیمَ الصَّلاةِ﴾ باشد ﴿وَ اجْنُبْنی وَ بَنِی أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ﴾[20] من و فرزندان مرا از بت پرستی نجات بده! کدام بت است که از این بت «هوی» بدتر است، این بت «هوی» از بت های سنگی و چوبی یقیناً بدتر است، آن بت سنگی و چوبی هم به وسیله همین بت نفسانی پذیرفته شده است؛ بنابراین این دو اصل را که در قرآن کریم هست ائمه(علیهم السلام) به صورت شفاف و روشن بیان کردند.

وجود مبارک امام جواد (سلام الله علیه) او هم این بیان نورانی را دارد وقتی به حضرت عرض کردند «أَوْصِنِی»؛ ما را نصیحت و موعظه کن! فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّک لَنْ تَخْلُو مِنْ عَینِ اللهِ فَانْظُرْ کیفَ تَکونُ»[21] فرمود تو بدان در مشهد و محضر و حضور خدای سبحان هستی، حالا ببین داری چه کار می کنی. ببینید ما را به حیا دعوت کردند، ما را به ادب دعوت کردند قرآن کریم که اول ما را به جهنم نترساند اول؛ یعنی آن سوره مبارکه «علق» که جزء عتایق سوَر است این را مکرّر شنیدید در همان اوایل سوره مبارکه «علق» که طبق قول مشهور جزء اوّلین بخش قرآن کریم است که نازل شد، خدای سبحان ما را به حیا دعوت کرد، به ادب دعوت کرد، فرمود: ﴿أَ لَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یری[22]انسان نمی داند که خدا او را می بیند؟! هنوز سخن از جهنم نبود، سخن از بگیر و ببند و ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ﴾[23] نبود بعدها سخن از جهنم و تعذیب مطرح شد. اول ما را به ادب دعوت کرد، اول ما را به حیا دعوت کرد، فرمود مگر انسان نمی داند که خدا او را می بیند: ﴿أَ لَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یری﴾ همین معنا که در سوره مبارکه «علق» آمده است در آیه61 سوره مبارکه «یونس» به صورت باز و روشن آمده است که فرمود: ﴿ما تَکونُ فی شَأْنٍ﴾ هیچ عملی نیست ﴿إِلاَّ کنَّا عَلَیکمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ﴾ هر عملی که می خواهید وارد بشوید در مشهد و محضر ما هستید. وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) فرمود بدان که در محضر خدایی «فَانْظُرْ کیفَ تَکونُ»؛ این چه توحیدی است؟ وجود مبارک امام جواد فرمود: «لَوْ کانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ رَتْقاً عَلَی عَبْدٍ ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجا»[24] این چه توحیدی است؟! فرمود اگر هیچ قطره بارانی از آسمان نبارد و هیچ گیاهی از زمین نروید اگر کسی باتقوا باشد خدا می تواند او را روزی بدهد، این چه ایمانی است؟! حالا مشکل ما این است که می گوییم یک جا کم آبی داریم، یکجا بیآبی، به ما فرمودند شما راه راست را بروید تأمین رزقتان به عهده خداست ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ﴾[25] فرمود: «لَوْ کانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ رَتْقاً عَلَی عَبْدٍ ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجا» این ایمان است.

مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) نقل می کند وقتی خواستند اباذر را متأسفانه از مدینه تبعید کنند حکومت وقت دستور داد هیچ کسی اباذر را بدرقه نکند ـ امروز هم سالگرد رحلت اباذر زمان ماست، مرحوم آیت الله طالقانی (رضوان الله علیه) حشر او با انبیا و اولیای الهی باشد! ـ ولی وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) امام حسن، امام حسین (سلام الله علیهما) بعضی از خواصّ اصحابِ حضرت بدون اعتنا به دستور حکومت وقت، اباذر را تا آن بخش پایانی مدینه بدرقه کردند هر کدام از این بزرگواران جمله ای گفتند که اباذر را تسلّی بدهند، خود اباذر هم در محضر سه معصوم و حجّت خدا جمله ای گفت. اباذر را به ربذه تبعید کردند ربذه یک روستای ضعیفی بین مکه و مدینه است؛ الآن هم که خیلی از آبادی های او تعریف می کنند یک روستای بسیار ضعیف و مخروب و کم آبی است، حالا او چندتا گوسفند دارد که بخواهد در یک منطقه بی آب و علف زندگی کند.

اباذر به عرض آنها رساند گفت من معتقدم اگر هیچ قطره بارانی از آسمان نبارد و بستر زمین مثل فلز بشود، هیچ گیاهی از زمین نروید خدا می تواند بنده اش را روزی بدهد،[26] این چه ایمانی است؟! این بیان را وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود در بین اهل بیت منتشر شد و رسید به وجود مبارک امام جواد فرمود اگر آسمان ها و زمین بسته باشد خدا می تواند نجات بدهد و روزی بدهد.

این روایت نورانی را که مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) نقل می کند به احترام حضور اینها نقل کنیم. مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) نقل کرد: «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ أُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّة»؛[27]هر کسی قیام کند جلوی آتش سوزی را بگیرد، جلوی آب گرفتگی را بگیرد، جلوی سیل را بگیرد، نگذارد خانه کسی، زمین کسی، مال کسی تلف بشود اهل بهشت است: «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیةَ مَاءٍ»، «عَادِیةَ مَاءٍ»؛ یعنی آبی که طغیان کرده، تعدّی کرده، زیاد شده، «نار» هم همینطور؛ یعنی آتش، جلوی آتش سوزی را بگیرد، جلوی سیل را بگیرد، جلوی آب گرفتگی را بگیرد او اهل سعادت و اهل بهشت است «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ أُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّة» این عزیزان هلال احمر در اثر راهنمایی های اسلام و قرآن و عترت به این شغل پربرکت موفق شدند که امیدواریم سعی همه اینها مشکور باشد و همه کسانی که در حفظ مملکت تلاش و کوشش می کنند سعیشان مشکور و اجرشان با ذات اقدس الهی باشد.

پی نوشت ها

[1] الأمالی(للصدوق)، النص، ص616.

[2] الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج1، ص11.

[3] سوره حج، آیه78.

[4] سوره ابراهیم، آیه36.

[5] الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج8، ص333.

[6] کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص905.

[7] عیون اخبار الرضا، ج2، ص64.

[8] الإختصاص، النص، ص68.

[9] سوره آل عمران، آیه19.

[10] سوره آل عمران، آیه68.

[11] سوره هود، آیه46.

[12] جامع الاخبار(للشعیری)، ص119.

[13] سوره إسراء، آیه36.

[14] سوره حجرات، آیه10.

[15] من لا یحضره الفقیه، ج2، ص616.

[16] مصباح الشریعة، ص16.

[17] معانی الاخبار، متن، ص52.

[18] سوره ابراهیم، آیه36.

[19] سوره ابراهیم، آیه40

[20] سوره ابراهیم، آیه35.

[21] تحف العقول، النص، ص455.

[22] سوره علق، آیه14.

[23] سوره حاقه، آیات30 و 31.

[24] بحار الانوار، ج75، ص78.

[25] سوره اعراف، آیه96.

[26] الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج8، ص208؛ «ثُمَّ تَکَلَّمَ أَبُو ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ عَلَیْکُمُ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ بِأَبِی وَ أُمِّی هَذِهِ الْوُجُوهُ فَإِنِّی إِذَا رَأَیْتُکُمْ ذَکَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ صل الله علیه و آله بِکُمْ وَ مَا لِی بِالْمَدِینَةِ شَجَنٌ‏ لِأَسْکُنَ غَیْرُکُمْ وَ إِنَّهُ ثَقُلَ عَلَى عُثْمَانَ جِوَارِی بِالْمَدِینَةِ کَمَا ثَقُلَ عَلَی مُعَاوِیَةَ بِالشَّامِ فَآلَی أَنْ یُسَیِّرَنِی إِلَى بَلْدَةٍ فَطَلَبْتُ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ إِلَى الْکُوفَةِ فَزَعَمَ أَنَّهُ یَخَافُ أَنْ أُفْسِدَ عَلَی أَخِیهِ‏ النَّاسَ بِالْکُوفَةِ وَ آلَی بِاللَّهِ لَیُسَیِّرُنِی إِلَی بَلْدَةٍ لَا أَرَى فِیهَا أَنِیساً وَ لَا أَسْمَعُ بِهَا حَسِیساً وَ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أُرِیدُ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ صَاحِباً وَ مَا لِی مَعَ اللَّهِ وَحْشَةٌ ﴿حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ﴾‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ».

[27] الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج2، ص164.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان