ماتئو سالوینی، وزیر کشور ایتالیا، رییس حزب پوپولیست و دست راستی لگا است.
فرادید؛ چند لحظه بیشتر نبود که از هواپیما پیاده شده بود که طعنههایش شروع شد. ماتئو سالوینی، در پایان سفر به آقریقا میگفت که پناهجویان "که تجاوز، دزدی و موادفروشی میکنند"، با قانون امنیتی تازه، متوقف خواهند شد. او گفت که ایتالیا به دیگر از راه دادن پناهجویانی "که از جنگ فرار نمیکنند، بلکه جنگ را به کشور ما میآورند"، خسته شده است.
به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، روزی نیست که سالوینی از این سخنان تحریکآمیز نگوید. رییس حزب دست راستی لگا، که از روز 1 ماه ژوئن سال جاری به عنوان وزیر کشور در دولت حضور داشته، بدل به صدای دولتی به نخستوزیری جوزپه کونته، شده است. شعار سالوینی ساده است: "اول ایتالیاییها". لحن او حریفطلبانه است؛ و پیامدهای رویکرد او در همۀ عرصهها قابل مشاهده است.
در ماکارتا، عابران سیاهپوست در روز روشن هدف گلوله قرار گرفتند. در آپریلا، مردی مراکشی را به حد مرگ کتک زدند. در کاسرتا، جوانان به مردانی از مالی آتش گشودند. جریان مداوم این حوادث در تابستان و پاییز سال 2018، موجب انزجار در ایتالیا و بیرون از آن شده است. در بین ماهها ژوئن تا اکتبر، حداقل 70 حادثۀ نژادپرستانه به ثبت رسیده است.
سرجو ماتارلا، رییس جمهور ایتالیا، نسبت به اقدامات خودسرانه و "روحیۀ غرب وحشی" هشدار داده است. در ماه جولای، آژانس پناهجویان سازمان ملل "نگرانی عمیق خو نسبت به رشد تعداد حملات علیه مهاجران، پناهجویان، متقاضیان پناهندگی و شهروندان ایتالیایی با منشا خارجی" را اعلام کرد. کنفرانس اسقفهای ایتالیایی، نسبت به "وضعیت عدم اعتماد، دشمنی و خشم" هشدار داد.
به نظر میرسد که نئوفاشیستها و رادیکالهای دست راستی در نقاط مختلف کشور احساس قدرت میکنند، و گویی خارجیهراسی پذیرفته شده است. گاد لرنر، نویسندۀ یک سریال تلویزیونی در رابطه با نژادپرستی، حتی از "گرداب فاشیست که کشورمان در حال تسلیم شدن در برابر آن است"، سخن میگوید. اما کسی نظیر سالوینی، چندان نگران انتقادها نیست. او که پشت میزش در وزارت کشور زیر عکس مسیح نوزاد در میان مریم مقدس و آنۀ قدیس نشسته است، ژست مرد قدرتمندی را دارد که عقب نخواهد نشست.
او بندرهای کشور را به روی قایقهای پناهجویان بسته و تعداد ورودیهای جدید را به یک پنجم مقدار سابق کاهش داده و قانونی تازه را پیش برده که سرعت روند پناهندگی و اخراج را بالا برده است.
زبالهسوزی در فضای باز
وقتی که از سالوینی راجع به نژادپرستی میپرسند، میگوید، "چرند محض" است. با اینکه چیزی از اینکه دختری 13 ماه با تفنگ بادی در ستون فقراتش هدف قرار گرفت، نگذشته است. بچه، از یکی از زاغهنشینهایی بود که سالوینی پیش از وزیر کشور شدن، از آنها بازدید کرده بود و قول داده بود که با بولدوزر با خاک یکسان کند.
آدرس این سکونتگاه در مرز شرقی پایتخت ایتالیا، خیابان سالونه، شمارۀ 323 است.
مسیر رسیدن به جایی که رمیها نامش را "کمپ آوارگان" گذاشتهاند و شبانهروز توسط پلیس نگهبانی میشود، در پشت دیوارهای بتنی دو متری قرار دارد. اینجا محل زندگی 614 نفر است که نیمی از آنها کودک هستند. آنها در کانتینرهای تغییر داده شده و خانههای قابل حمل زندگی میکنند. سیستم فاضلاب مشکل دارد و پس از یک باران شدید، کل اینجا را سیل برمیدارد. زبالهها در بیرون از کمپ جمع شده و بوی مدفوع انسان از آن میآید. این زاغه که که از سایر جهان جدا افتاده، یادآور محلههای فقیر نشین بمبئی و نایروبی است، عمدتاً ساکنانی از کولیهای جنوب شرقی اروپا دارد. در حالی که فاصلۀ آن از شیکترین مناطق رم تنها 15 کیلومتر است.
از هر هفت کولی جنوبشرقی اروپا (که روما و سینتی خوانده میشوند) در ایتالیا، یکی در چنین سکونتگاههای مجزاشدهای زندگی میکند. اینگونه رفتار با روماها و سینتیها، از دلایلی است که کمیسیون اروپایی از سال 2012، ایتالیا را هدف تحقیق در مورد تخطی از قوانین ضد تعویض و برابری نژادی قرار داده است. حال برنامۀ سالوینی، پاکسازی اینگونه کمپهاست. اما، او پیش از این امر میخواهد که همۀ ساکنان را ثبت نام کند.
وزیر کشور میتواند روی حمایت اغلب همسایههای این سکونتگاهها، از جمله کسانی که در نزدیکی خیابان سالونه زندگی میکنند، حساب باز کند. این حمایت تنها به دلیل این که دو رومای بوسنیایی دو دختر محلی را دستبند زدند و به آنها تجاوز کردند، نیست. بلکه، در واقع واکنشی است به اینکه این سکونتگاه روماها مدتهاست که تبدیل به تاسیسات زبالهسوزی در فضای باز شده است.
ایتالیاییهایی که به دنبال آنند تا ارزان و غیرقانونی از شر زبالههای خود خلاص شوند، با کمک روماها کامیون کامیون زباله و پلاستیک اینجا تخلیه میکنند. ستونهای سیاه دودی که شبها به آُسمان میرود، نشان میدهد که کسبوکار همچنان با قدرت ادامه دارد. در محلۀ متوسطنشین کاسه روسه که در همین نزدیکی است، سطح آلودگی هوا معادل آلودگی هوا در محلهای انباشت زبالههای خطرناک است.
یک سخنگوی کمپ روماها، میگوید: "غیرممکن است که بتوانیم کسی که زبالهها را میسوزاند پیدا کنیم. این موضوع همیشه در شب اتفاق میافتد. " در نزدیکی ورودی کمپ، همسایهها پوستری چسباندهاند که رویش نوشته شده: "سوزاندن را متوقف کنید! دنبال جنگ هستید؟ ما آمادهایم. ".
اما شلیک به یک دختربچۀ کوچک رومایی در آغوش مادر بیخبر از همه جایش بوده، آن هم در زمین بازی؟ چه کسی میتواند اینقدر قسی القلب باشد؟ مشخص شد که تیرانداز یک کارمند بازنشستۀ سنای ایتالیا بود که از بالکن خانهاش در طبقۀ هفتم با استفاده از تفنگ بادی تقویتشدهاش به بچه شلیک کرده است. کودک به بیمارستان برده شد و در ابتدا تصور میشد که شاید برای همیشه فلج شود.
وضعیت در آستانۀ انفجار
نژادپرستی شدید علیه روماها و سینتیها، که اغلب با لفظ توهینآمیز "زینگاری" به آنها اشاره میشود، چیزی نیست که پس از به قدرت رسیدن دولت جدید ظهور کرده باشد. اما به گفتۀ ناجو آدزویچ، سالوینی و رفقایش مسئول تشدید خشونتها هستند. او میگوید: "این دولت به مردم مجوز تنفر داده است. وضعیت در آستانۀ انفجار است. "
آدزویچ که کلاهی سفید به سر دارد و پیراهنی یقه باز به تن و دستبندی طلا به دست دارد، به عنوان سفیر میان دو جهان در رم عمل میکند. او میان مسئولان دولتی و مردم خودش میانجیگری میکند و به دنبال حل مناقشات میان گروههای رقیب است و این موضوع را که "جرائم کوچک معضل کمپهای ماست" را انکار نمیکند. اما او نگران وضعیت خطرناک کشور است.
او اخیراً نگرانیهایش را در نامهای سرگشاده علنی کرد و نسبت به "هلوکاستی خاموش" هشدار داد و به معرکهگیران دست راستی ایتالیا هشدار داد که مقاومت خواهند کرد. "این بار، به شما اجازه نخواهیم داد که ما را به اردوگاههای مرگ ببرید. "
لوییجی مارکونی میگوید: "شکی نیست که نژادپرستی در ایتالیا افزایش یافته است؛ و این موضوع خطرناک است و میتواند بدتر شود. اما شما باید نگاهی به ارقام بیاندازید. در اوایل دهۀ 90 میلادی، 800000 خارجی در کشور بودند. اکنون تقریباً شش میلیون هستند. "
مارکونی سابقاً وزیر کشور و سناتور بوده و به نویسندگی و فعالیت در زمینۀ حقوق بشر مشهور است. این روزها، این جنتلمن موسفید، ریاست دفتر ملی عدم تبعیض نژادی را بر عهده دارد. جالب اینجاست که این نهاد بخشی از وزارت کشور است که تحت اختیار سالوینی است.
مارکونی میگوید که تابوی ضدنژادی در ایتالیا، شاید فقط به غیر از آلمان، بیش از هر کشور اروپایی دیگری جدی گرفته میشده است. آیا سالوینی را میتوان مقصر افزایش خارجیهراسی دانست؟ او میگوید: "مسئلهای که جدید است، این است که کشور با مخلوطی از احساس غریزی و کینه در حال اداره است، یعنی چیز که قبلاً یک گرایش محسوب میشد، اکنون ظاهراً سیاست رسمی دولت است. "
آنچه که مارکونی نمیگوید و، اما از روزهای سناتوریش آن را درک کرده این است: نژادپرستی نهادی چیز جدیدی در ایتالیا نیست. روبرتو کالدرولی، که همین امروز نایب رییس مجلس اعلا است، باری گفته بود که اولین وزیر سیاهپوست این کشور "شبیه اورانگوتان" است.
فاشیستهای هزارۀ سوم
نظرات نژادپرستانۀ بیمحابا از دیرباز یکی مشخصههای سیاست ایتالیا بوده و تنها به اقلیتهای دست راستی محدود نمیشود. یک دادستان، که زمانی به خاطر سرسختیش در برابر مافیا مورد تقدیر بود، و بعداً وارد کابینۀ چپگرای رومانو پرودی شد، گفته بود که اگر ایتالیا نتواند مهاجرت را کنترل کند، به زودی بدل به "شاشدانی اروپا" خواهد شد.
بزرگداشت موسولینی با حضور ادا نگری موسولینی، خواهرزادۀ او
این واقعیت که ایدههای رادیکال دست راستی، هشتاد سال پس آنکه قوانین نژادی توسط بنیتو موسولینی، دیکتاتور فاشیست، اجرا شدند، دوباره مقبولیت پیدا کردهاند، نیز احتمالاً ناشی از دیدگاه آشتیجویانهای است که بسیاری از ایتالیاییها در قبال تاریخ خود دارند. با وجود 20 سال حکمرانی فاشیستها، هرگز هیچ دادگاهی در ایتالیا برگزار نشد که حتی دورادور شباهتی به دادگاههای نورنبرگ آلمان باشد که در طول آن جنایات ملت به صورت عمومی مورد بررسی قرار گرفتند.
موسولینی و همدستانش مسئول حدود 2 میلیون مرگ هستند، اما این موضوع به ندرت ذکر میشود. سیلویو برلوسکونی زمانی به شوخی گفته بود: "موسیلینی هرگز کسی را نکشته بود. او فقط مردم را به تبعید به درون زمین میفرستاد. "
اگر میخواهید نئوفاشیستها را ببینید، میتوانید در سن جووانی سوار مترو شوید و به سمت شرق بروید. مارکو کنتینیسو، در ایستگاه سانتا ماریا دل سوکورسو منتظر است. یک مرد 28 سالۀ ریشو که نمایندۀ محلی کازاپوند است. کازاپوند حزبی است که لقب "فاشیستهای هزارۀ سوم" را به خود دادهاند.
این جنبش که نام خود را به افتخار ازرا پوند، شاعر آمریکایی و ستایشگر موسولینی، کازاپوند گذاشته در سال 2003 تاسیس شد و اکنون بیش از 100 دفتر و 20000 عضور در سراسر کشور دارد. در رم، به خصوص در شرق شهر، نئوفاشیستها بدل به یک قدرت قابلملاحظه شدهاند. بخشی از آن به کمک روزانۀ این حزب به نیازمندان و بخشی از آن به حضور آن در محلهایی بازمیگردد که حکومت مدتهاست رهایشان کرده است.
مارکو کونتینیسیو سوار بر هیوندایش میشود و شروع به گشتزنی در محدودهای بزرگ میکند که بلوکهای آپارتمانی قدیمی، کارخانههای متروک و انبارهای در حال فروریختن را شامل میشود. در ابتدا، شهر رم سعی داشت تا پناهجویان را در این خرابآّباد صنعتی و ساختمانهای متروک اسکان دهد. اما، فعالان کازاپوند، در جلوگیری از این کار بسیار موفق بودهاند.
کونتینیسیو به جایی که سابقاً پناهگاه صلیب سرخ برای مهاجران در خیابان فرانتویو بوده و او و دوستانش تا تعطیل شدنش در مقابلش تحصن کرده بودند، اشاره میکند. او همچنین از جلوی تپههای زباله که در خیابان سالونه، کمپ روماها را محاصره کرده عبور میکند. کازاپوند از اعتراضات همسایگان در اینجا حمایت میکند. کونتینیسیو میگوید: "روماها حیوان هستند، بی فرهنگ و اصلاً قصد یکپارچه شدن با جامعه را ندارند. "
روماها و سینتیها که کمپشان به جایی برای دفع ارزانقیمت زباله بدل شده
نئوفاشیستها با استراتژی مشخصی خود را وارد عرصۀ اجتماعی پایتخت کردهاند. آنها کنترل کمیتههای منطقهای شهری را که زمین تحت تسلط چپها بود در دست گرفتهاند. آنها به نیازمندان غذا میدهند و شبها در نقاط ناامن به گشتزنی میپردازند؛ و به محض این که ایتالیاییهایی که غیرقانونی در جایی ساکن شدهاند در خطر تخلیه شدن برای اجارۀ محل به مستاجران خارجی قرار میگیرند، سروکلۀ نئوفاشیستها برای حمایت پیدا میشود.
پذیرای همکاری
کازاپوند، مونوپولی حکومت در زمینۀ نیروی انتظامی را به چالش کشیده و این امر اغلب با رضایت حکومت انجام میگیرد. کونتینیسیو میگوید: "ما آمادهایم تا برای دفاع از منافع ایتالیاییهای فرودست هر کاری بکنیم. ما یک جنبش رادیکال هستیم. " آیا نئوفاشیستها فکر میکنند که سالوینی برای هدف آنها خوب بوده است؟ پاسخ میدهد: "از نظر محتوی، ما بسیار به همدیگر نزدیک هستیم. شعار او که "اول ایتالیاییها" است، همانی است ما پانزده سال است برایش کار میکنیم. از لحاظ سازمانی قبلاً قرابت بیشتری داشتیم، اما ما همچنان پذیرای همکاری هستیم. "
تا جایی که کارش در سوپرمارکت اجازه بدهد، کونستینیسیو با رضایت هر چه کازاپوند از او بخواهد انجام میدهد. این گروه از اعضایش انتظار دارد که در همۀ عرصههای زندگی نقشی فعال بازی کنند؛ چه در شبهنظامیگری خیابانی، چه در باشگاه هنرهای رزمی، چه در کتابفروشیهای طرفدار حزب و چه در پخش کردن نوشیدنی در مراسمات.
رهبران حزب را میتوان عصرها در کاتی سارک پیدا کرد که میخانهای است در محلۀ مونتی رم، و جایی است که "فاشیستهای هزارۀ سوم" عملاً تنها مشتریانش هستند. در سمت چپ بار، پرترهای از بشار اسد، رییس جمهور سوریه نصب شده است.
رهبر کازاپوند، جیانلوکا لانونه نیز اینجاست. مرد بزرگجثهای که شلوارک به پا دارد و شعار موسولینی روی گردنش خالکوبی شده است. لانونه، که اولین بار برای حمله به یک مامور پلیس به چهار سال زندان محکوم شده بوده، در مورد دوران موسولینی میگوید که "بهترین تجربه در تاریخ ایتالیا بوده است. "
او و نئوفاشیستهایش سازماندهی دقیقی دارند و شبکههایشان بینالمللی است و خود را به خوبی در فیسبوک تبلیغ میکنند. همۀ اینها از دفتر اصلی حزب در خیابان ناپلئونه 3 در قلب پایتخت کنترل میشود. فعالان کازاپوند در سال 2003 این ساختمان را به صورت غیرقانونی اشغال کردند و از آن زمان در آنجا ماندهاند. چندین هزار متر مربع فضا در یک مکان عالی، بدون پرداخت اجاره.
دفتر مرکزی آتزیونه فرونتاله به رهبری ارنستو مورونی
سالوینی، وزیر کشور، میگوید که کارهای مهمتری از تخلیۀ پلازا در خیابان ناپلئونه 3 دارد. تا سال 2015، حزب لگای او با کازاپوند متحد بود.
جداگانه راهپیمایی کنید، با هم حمله کنید: این شعار راست افراطی ایتالیاست که برای تسلط بر عرصۀ سیاسی به کار میبرند. همۀ احزاب دست راستی، آنطور که اومبرتو اکو زمانی نوشته است، میدانند که چطور نیاز مردم را به دشمنسازی بیدار کنند و پشت یک رهبر مقتدر متحد شوند؛ از لگای سالوینی تا فراتلی دیتالیای پسا فاشیست و کازاپوند نئوفاشیست.
آیا وقتی لیلیانا سگره میگوید که در ایتالیا برخی اوقات "چیزها همان چیزهای سابق را یادآوری میکنند"، حق با اوست؟ بازماندۀ یهودی 88 سالۀ اردوگاه آشوویتز، که سناتوری مادامالعمر است، در ماه ژوئن به مجلس اعلا همدستی فاشیستهای ایتالیایی در جنایاتهای نازیها را یادآوری کرد و هشدار داد که "هوشیاری" ضروری است.
همدستی؟ ارنستو مورونی در دفترش که با کلاهخودهای آهنی، خنجر و پرترههای از موسولینی تزیین شده، میگوید: "ای بابا. قانونهای نژادی موسولینی برای رضایت آدولف هیتلر ایجاد شده بودند. " مورونی رییس سازمان "آتزیونه فرونتاله" در رم است و دربارۀ یهودیان میگوید: "آنها سرمایهگذاران هیتلر بودند و اینطوری خودشان با چشم باز این بلاها را سر خودشان آوردند. " یعنی یک قوم در واقع به خواست خود دست نابودی خود زده؟ پاسخ میدهد: "چرا که نه؟ ابراهیم حاضر بود پسر خودش را قربانی کند. "
مورونی طاس و کوهی از عضله با چشمان آبی نافذ است. یک مرد خانوادۀ دلربا که در کسبوکارش موفق بوده است و در سال 2014 به خاطر فرستادن سر خوک به یک کنیسه و سفارت اسراییل در رم در میان یهودیها مشهور شد. او به همراه رفقایش در آتزیونه فرونتاله، برای رسیدن به "شکل خالص فاشیسم که همۀ طبقات اجتماعی را با هم متحد میکند و مستضعفان را از یاد نمیبرد" مبارزه میکنند. این گروه در هفته دو بار غذای مجانی توزیع میکند. در آن روزها، نیازمندان در میان یادگارهای موسولینی جمع میشوند تا یک کاسۀ آلومینیومی پاستا بگیرند.
با فرا رسیدن تاریکی شب، مورونی و دیگران شروع به "گشت" میکنند. بدون سلاح، اما در گروههای 6 تا 8 نفره. آنها میخواهند حضورشان در این محله که به جرم و خلاف مشهور است، احساس شود. آنها در مسیرشان استیکرهایی روی تیرهای چراغ برق میچسبانند یا روی مغازههای قصابی و آرایشگاههای متعلق به خارجیها برگههایی میچسبانند که چیزهایی نظیر این رویشان نوشته شده است: "از مغازههای ایتالیاییها حمایت کنید. " مورونی اصرار دارد که اینگونه اقدامات مقاومتی برای مقابله با "تهاجمی که در معرضش قرار داریم" ضروری است.
تسبیح کالیبر
38
مورونی راجع به سالوینی چه فکر میکند؟ او میگوید: "او برای ما فاشیستها منجی سرزمین پدری نیست. " سپس با دیگر فاشیستها راه میافتند و به پرداپیو، محل تولد موسولینی میروند تا قدری وقت گذرانی کنند. در اینجا شهردار اتاق خواب کودکی موسولینی را محل کار خود کرده است. برخی از نئوفاشیستها سالی سه بار به پرداپیو میروند: برای تولد موسولینی، برای روز مرگش، و برای سالگرد راهپیماییش به رم. در این شهر، زائران میتوانند با پنج یورو باتونهایی مزین به شعار موسولینی را بخرند: "باور داشته باش - تبعیت کن- مبارزه کن. " سپس حلقۀ ارشد برای شرکت در مراسم مذهبیای که در باغچۀ ویلا کارپنا، که موسولینی زمانی در آن زندگی میکرد، میروند.
مراسم سالمرگ موسولینی در آوریل سال جاری
رفقا به احوالپرسی یکدیگر میپردازند. یکی از نوادگان یکی از قدیمیترین خاندانهای سلطنتی ایتالیا، خود را اینگونه معرفی میکند: "من ضدیهودی نیستم، اما یهودیها پسر خدا را کشتند. متاسفانه راهی برای تطهیر این موضوع نیست. "
سپس "پدر" جولو تام، یک کشیش اخراجی، شراب اتحاد و یک جام را از وانت خود بیرون میآورد و حالا میشود مراسم به افتخار موسولینی را شروع کرد.
او با تسبیح پنج کیلویی خود که از آن چندین صلیب ساخته شده از پوکههای گلولههای کالیبر 38 آویزان است، "پدر" خطبههای خود را شروع میکند: "اگر میخواهید با "هجوم اسلامی" بجنگید، باید بیدار شوید. باید دشمنی را که میخواهید شکست دهید را بشناسید. "
"پدر" جولو تام، کشیش اخراجی که در بزرگداشت موسولینی رهبری مذهبی مراسم را برعهده دارد
چند ساعت بعد، هنگام عصرانه، ارنستو مورونی یک ترانۀ فتوکپیشده را توزیع میکند و رفقا شروع به خواندن میکند: "جووینتزا"، سرود ایتالیای دوران فاشیست است. هر بار که نام موسولینی میآید، جولو تام، علامت سلام فاشیستی را که دست راست کشیده است، را ادا میکند. پس از آن و پیش از دسر، وقت اجرای ترانۀ نازیها به نام "اس اس به قلمروی دشمن میتازد" است که به ایتالیایی ترجمه شده است.
وقتی که نئوفاشیستها صبرشان لبریز میشود، به راهپیمایی میروند، و در مقابل ساختمانی که فقیرترین فقرا، یعنی کسانی که در اسکلت سیمانی آلوده به آزبست که در خیابان تیبورتینا واقع است در آن زندگی میکنند، میروند و اعتراض میکنند. این کارخانۀ سابق پنیسلین، خانۀ بدبختترین مهاجران به ایتالیا است. پنجرهای ندارد، ضمخت است و کف آن پوشیده است از داروهای به جا مانده و زبالههای پلاستیکی.
پیرزنان بیدندان، مادران و کودکانشان، و به خصوص، مردان جوانی که از غرب آفریقا آمدهاند، ساکنان این خرابه هستند. بیش از 600 نفر در این سازه پناه گرفتهاند و در دور باطلی گیر افتادهاند که از آن گریزی ندارند: آنها بدون داشتن یک آدرس ثابت، صلاحیت اجازه اقامت یا دسترسی به سیستم اجتماعی را ندارند.
برای کسی که از بیرون آمده، یافتن راه در این خرابهها بدون کمک مصطفی درامه، غیرممکن است. او 25 ساله است و یکی از دوازده فرزند خانوادهای در گامبیا است. او مرد جوان باهوشی که مسیر سختی را برای رسیدن به اینجا طی کرده است: که گذر از بیابان برای رسیدن به لیبی، گذر از مدیترانه با قایق تا رسیدن به لامپدوسا و سپس گذر از کالابریا برای رسیدن به رم را شامل میشود.
شکم او از جراحات ناشی از بدرفتاریهایی که در لیبی با او شده پر است و چشم راستش به گفتۀ خودش پس از حملۀ پلیس ایتالیا به اینجا در اثر ضرب و شتم، کور شده است. با این حال، مصطفی از دیگران خوششانستر بوده است. امدادگران پزشکان بدون مرز، او را از یک کمپ بیرون کشیدند، که دلیلش تا حدی به توانایی او در صحبت به پنج زبان آفریقایی مربوط میشد. او حالا به عنوان مترجم همزمان کمک میکند و از جمله وظایفش رفتن به کارخانۀ پنیسیلین به همراه گروهی از پزشکان کلاه سفید است.
در داخل آن، روی یکی از فنسها اعلامیهای از سوی پلیس نصب شده که آنجا را "غیرقابل سکونت" خوانده است. اخیراً، ماتئو سالوینی خود به کارخانۀ پنیسیلین اشاره کرد و گفت که آنجا نمادی از چیزی است که بایستی در برخورد با خارجیها تغییر کند. سالوینی گفت: "مواد مخدر، الکل و کثیفی برای آنها معیار است. ".
اما دیری نخواهد پایید. او گفت: "اینجا باید به زودی پاکسازی شود. هرج و مج بس است. اما نظم و آرامش را باز خواهیم گرداند. "
روز دوشنبۀ هفتۀ پیش، او به قولش عمل کرد. ساختمان مورد حملۀ پلیس قرار گرفت.