سال گذشته مخاطبان بسیاری از «مرا با نامت صدا کن» Call Me by Your Name به کارگردانی لوکا گوادانینو Luca Guadagnino لذت بردند. آنها که گرمای ایتالیایی فیلم و لذت آن را چشیدهاند حتماً فیلم اخیر او به نام «سوسپیریا» Suspiria را تماشا خواهند کرد به امید آنکه تجربهی مشابهی داشته باشند. در این صورت نقشهی من این است که بیرون سینماهایی که «سوسپیریا» Suspiria را پخش میکنند پرسه بزنم و چهرهی شوکه شدهی تماشاگرانی که از سالن سینما بیرون میآیند را تماشا کنم.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم Beirut: فیلمی سرگرمکننده با بازی تأثیرگذار جان هم
برایم جالب است بدانم چه چیزی بیشتر آنها را غافلگیر خواهد کرد؟ داستانی که در زمان جنگ سرد و در برلین روایت میشود؟ استخوانهایی که با یک طلسم اهریمنی درهم میشکنند؟ باران شدیدی که میبارد؟ یا حتی بیرحمانهتر، فوارههای خون که از سرهای منفجرشده به بیرون میجهد؟ اینها چیزهایی هستند که مخاطبان میچشند.سال 1977 است و یک جوان آمریکایی به نام سوزی بنیون Susie Bannion (با نقشآفرینی داکوتا جانسون Dakota Johnson) به برلین میرود تا در یک آکادمی رقص پرآوازه امتحان بدهد. آرزوی قلبی او این است که تحت تعلیم معلم رقص مادام بلان Madame Blanc (با نقشآفرینی تیلدا سوئینتن Tilda Swinton) قرار بگیرد، کسی که با خشونت دوستداشتنیاش، لباسهای بلندش که به زمین میرسند و موهای موجدار و آبشارگونهاش درست مانند مارتا گراهام Martha Graham است؛ اما یک کاسهای زیر نیمکاسهی این آکادمی است، از سالن ورودی بزرگش گرفته که صدا در آن میپیچد تا سردابهایی که ورود به آنها ممنوع است؛ یکی از دانشآموزان به نام پاتریشیا Patricia (با نقشآفرینی کلویی گریس مورتس Chloë Grace Moretz) ناپدید شده است و یکی دیگر به نام اولگا Olga (با نقشآفرینی النا فوکینا Elena Fokina) در اتاق تمرین زندانی میشود.
جسد او بدون نشانهای و بدون اطلاع کسی طوری شکسته و خم شده است که قابلتشخیص نیست و رنج او در دیوارهای آینهای منعکس شده است. گویی او با شبح یا موجودی فرا طبیعی سروکار داشته است.گوادانینو Guadagnino و فیلمنامهنویس او دیوید کاجگانیچ David Kajganich که با همدیگر در «شیرجه» A Bigger Splash محصول سال 2015 هم همکاری داشتند خودشان را به رقصندهها محدود نمیکنند. این فیلم بهجاهای دیگری هم نگاهی میاندازد، بهطوریکه انگار میخواهد راحت نبودن را به همهجا گسترش دهد.
ما به بیرون از آکادمی میرویم و برلین غربی را میبینیم که در هم میپیچد، این شهر در زمان اوج قدرت کمپین گوریل ارتش سرخ در نابسامانی کامل به سر میبرد. از محدودهها عبور میکنیم و وارد برلین شرقی میشویم. ناگهان به حومهی اوهایو میرویم و به بالین زن بیماری که در بستر مرگ قرار دارد — این تکههای پازل چگونه در کنار هم قرار میگیرند؟ و سپس در تفکرات عمیق دکتر یوزف کلمپرر Dr. Josef Klemperer غرق میشویم، یک روانشناس مسن که پاتریشیای غیب شده را تحت درمان دارد.
(نام او یادآور ویکتور کلمپرر Victor Klemperer، دانشمند یهودی که خاطراتش گنجینهی ارزشمندی از روایت زندگی روزمره در رایش سوم است.) ترس او پس از شنیدن هذیانهای پارانوییک پاتریشیا در مورد رژیم عجیبوغریب آکادمی، از این است که مبادا حرفهای او هذیان نباشد.
بازیگری که نقش کلمپرر Klemperer را بازی میکند در لیست بازیگران به نام
لوتز ابرسدورف Lutz Ebersdorf آورده شده است و او هم بهنوبهی خود توسط تیلدا سوئینتن Tilda Swinton نقشآفرینی شده است. (پس از بررسیهای بسیار او حقیقت را برای مجلهی تایمز Times بازگو کرد.) این یک ترکیب فوقالعاده از استعداد دراماتیک و تصنع گرایی است، اما فراتر از آن، این موضوع شک ما را نسبت به اینکه در حال تماشای یک بازی واقعی هستیم قویتر میکند؛ اگر چیزی در مورد کلمپرر Klemperer ادراک ما را گمراه کند، همان چیز در مورد کل فیلم هم صادق است. مادام بلان Madame Blanc و همکارانش گروهی از جادوگران هستند و مراسمهای آنها — که در آن از قلابهایی از جنس گوشت استفاده میشود — شامل مناسبات و کارهای جادوگرانه است. (آنها حتی برای خنده دو پلیس را هیپنوتیزم میکنند و شلوارهایشان را پایین کشیده و آنها را مسخره میکنند.) اما اینکه از زنها برای توصیف مسائل عرف جادوگرانه استفاده شود اقدامی نامناسب تلقی میشود و وقتیکه کلمپرر بهعنوان یک روانشناس توانا، سعی دارد وضعیت اسرارآمیز آنها را توصیف کند، از کلماتی استفاده میکند که بیشتر شبیه طلسم جادویی هستند تا یک تشریح پزشکی: “سه مادر، سه الهه، سه شیطان. مادر تنبراروم Tenebrarum، مادر لاچیرماروم Lachrymarum و مادر سوسپیریوم Suspiriorum. تاریکی، اشک و آه.”
این فیلم در امتداد فیلم
«سوسپیریا» Suspiria از
داریو آرجنتو Dario Argento در سال 1977 است که در آن با رنگهای گرم و موسیقی دلهرهآور کابوسی ناشی از تب را به تصویر میکشد. ستارهی آن،
جسیکا هارپر Jessica Harper، نقشآفرینی تأثیرگذاری را در نسخهی جدید این فیلم به نمایش میگذارد. نه اینکه گوادانینو خواسته باشد این فیلم را بازآفرینی کند. بلکه به گفتهی خودش، «
سوسپیریا» Suspiria ادای احترامی به تأثیرگذاری عمیق نسخهی اصلی فیلم بر روی او است، زمانی که تنها سیزده سال داشت.
هواداران پر و پا قرص آرجنتو Argento این اثر را نادیده خواهند گرفت و طرفداران فیلمهای ترسناک از تماشای این فیلم به مدت دو ساعت و نیم، بیحوصله خواهند شد. در این فیلم هیجان وجود دارد اما هیجانهای آن هزینهی احساسی بالایی دارند. بهجای اینکه از جای خود بپرید، میلرزید، دلهره میگیرید، اخم میکنید و تحمل میکنید — مخصوصاً وقتیکه به محل رقص میرویم و بدنها در حرکت هستند.
داکوتا جانسون Dakota Johnson بالا میپرد و خودش را روی کاناپه میاندازد، گویی میخواهد هیجانات و لذتهای نامعمول و غیرطبیعی خود را که در سهگانهی
«پنجاه طیف» Fifty Shades از او خواسته شده بود، سرزنش کند.
اولین بار که
«سوسپیریا» Suspiria گوادانینو را دیدم با رنج بسیار از سالن سینما بیرون آمدم و از حجم زیاد داستانهای آن غافلگیر شده بودم. آیا یک شیرجه میتواند چنان بزرگ باشد که احساسات را غرق خود کند؟ چطور چنین فیلمی یکپارچه شده است؟ دومین بار با جریان همراهی کردم و فهمیدم مقصدی که این جریان مخاطب را با خود به سمت آن میبرد نه ترس است و نه تنفر، بلکه اندوه غیرمنتظره است. موسیقی آنکه توسط
تام یورک Thom Yorke از گروه
ریدیوهد Radiohead تنظیم شده است، شامل ضجههای حزنانگیزی است که در گوشه گوشهی فیلم احساس میشود. صحنهی اوهایو به یک کودکی پر مصیبت اشاره دارد؛ کلمپرر در جستجوی همسرش که مدتهاست از دست رفته است، به برلین شرقی سفر میکند؛ زنهای عجیبوغریب آکادمی قدرت خود را مدیون نیروی زنانهی باستانی هستند؛ و فیلم با تصویر در حال محو شدن یک قلب که بر روی دیوار تراشیده شده است تمام میشود.
و بالاتر از همه برلین را داریم، آبوهوایش تهوعآور است و خاطراتش از جنایتها هنوز تازه است. چیزی که باعث برانگیختن خشم گروهک ارتش سرخ و حامیانش شد تداوم حضور کارکنان نازی در زندگی عمومی پس از جنگ بود و البته عنوان پرشورترین رقص فیلم که مادام بلان آن را رهبری کرده بود که Volk نام داشت — و از حساسترین کلمات مورداستفاده در دوران نازی بود. آلمان کهن نمرده است و در زیرزمین در میان مادران دیو گونه، دنیای نوین در تقلا برای زایش است. همانطور که سوزی Susie به دکتر کلمپرر میگوید: “ما به احساس گناه و عذاب وجدان نیاز داریم؛ اما نه از طرف تو.”
این مطلب برگرفته از نوشتهی آنتونی لین Anthony Lane در وبسایت New Yorker است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
2