ماهان شبکه ایرانیان

معرفت و شناخت واقعی به دنیا

برخی ها زندگی شان روی زمین است و زیر این آسمانی است که راه شیری دارد، شمس و قمری دارد و مانند آن، بر روی زمینی که دارای آب و هواست زندگی می کند

برخی ها زندگی شان روی زمین است و زیر این آسمانی است که راه شیری دارد، شمس و قمری دارد و مانند آن، بر روی زمینی که دارای آب و هواست زندگی می کند. این زندگی و این نظم طبیعی آنها در سایهٴ یک نظم فراطبیعی است که خدا اینها را آفرید، این یک زندگی است! برخی ها در دنیا دارند زندگی می کنند نه در روی زمین و نه زیر آسمان! اینها که در دنیا دارند زندگی می کنند؛ یعنی در پوچی و در وهم و در خیال که با دست خالی هم می میرند.

دنیا به معنای زمین نیست، چون زمین مخلوق خدا و آیت الهی است و به معنای آسمان نیست، به معنای آب و هوا نیست، به معنای دریا و صحرا نیست. این همه مذمّتی که در قرآن راجع به دنیا و در روایات هم راجع به دنیا شده است، دنیا به معنای زمین نیست. عدّه ای روی زمین زندگی می کنند، مؤمن هستند و یک عدّه هم در دنیا زندگی می کنند؛ یعنی در محدوده خودشان. دنیا را ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به پنج قسم تقسیم کرد، در سایر سوَر هم به دو قسم ذکر کرد و در همه اینها هم با ﴿إِنَّمَا﴾ حصر، بیان کرد. در سورهٴ «حدید» فرمود: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾، این مضمون هست: ﴿تَفاخُرٌ بَینَکمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾. «لعب» که وجود خارجی ندارد، «لهو» که وجود خارجی ندارد، «تفاخر» که وجود خارجی ندارد، همه اینها جزء اوهام و خیالات است. «تکاثر» که وجود خارجی ندارد، آنچه وجود خارجی دارد زمین است؛ امّا وقتی که می گوییم مالکیت این زمین برای زید است، یک امر اعتباری است؛ این زمین «مملوک» زید است، یک امر اعتباری و یک قراردادی است. در یک مجلس ممکن است کلاً اینها عوض شود، این شخص به او منتقل کند و او به سومی بفروشد و سومی به چهارمی بفروشد؛ این نقل و انتقالات مِلکی عناوین اعتباری است و چیزی به نام ملکیت، مالکیت و مملوکیت اینها که در خارج وجود ندارد؛ بلکه اینها یک عناوین اعتباری است که زندگی ما با آن نظم پیدا می کند. چه کسی برنده شد؟ چه کسی بازنده شد؟ یا ریاست و مرئوسیت، اینها عناوین اعتباری است.

 قرآن کریم از این گونه از عناوین به عنوان «اختیال» یاد می کند، گرچه باب «تفعّل» در قرآن به کار نرفته است؛ یعنی «تخیل»، امّا «اختیال» به کار رفته است؛ یعنی گروهی که عقل مدار و علم محور نیستند، اینها در وهم و خیال زندگی می کنند، قرآن کریم از اینها به عنوان «مختال» یاد می کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُور﴾. فلان کس در فلان بازی برنده شد، فلانکس در فلان بازی شطرنج بازنده شد، این بُرد و باخت یک امر قراردادی است و در خارج چیزی به نام بردن، باختن، بالا آمدن یا پایین آمدن نیست.

اینها که در دنیا زندگی می کنند، معرفت شناسی اینها هم موهوم است، هستی شناسی اینها هم موهوم است، درباره اینها گفته شد که «النّاسُ نِیامُ إذا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا»؛ فرمود بسیاری از مردم خواب هستند، وقتی مُردند بیدار می شوند؛ چطور خواب و چطور بیداری؟ ما یک خوابیدن داریم که انسان می خوابد، این را که رؤیا نمی گویند! در این خوابیدن یک سلسله صوَری را انسان می بیند؛ می بیند باغی دارد، راغی دارد، مقامی دارد که وسعتی دارد و اینها را به عنوان رؤیا می بیند، صبح که بیدار شد، می بیند خبری نیست. فرمود خیلی ها خواب می بینند که دارند؛ ولی هنگام مرگ میبینند چیزی همراه آنها نیست: «النّاسُ نِیامُ إذا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا»، البته همه ما کم و بیش می بینیم! کسی نیست که خواب نبیند! وقتی صبح که می شود و بیدار می شویم، می بینیم که نه؛ چیزی دست ما نیست! خواب دیدیم که فلانجا رفتیم، خواب دیدیم که فلان زمین را پیدا کردیم، خواب دیدیم که به فلان مقام رسیدیم و صبح که بیدار شد می بیند خبری نیست. وجود مبارک حضرت فرمود خیلی ها خواب میباشند، موقع مرگ بیدار می شوند و می بینند که دست آنها خالی است.

بنابراین بعضی ها در دنیا دارند زندگی می کنند. فرمود: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا﴾ این پنج مورد است. در بخش دیگری از قرآن کریم به جای آن پنج بخش فقط دو بخش را ذکر کرد و فرمود: ﴿إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ﴾،چون آن «تفاخر» و «تکاثر» و «زینت» آنها هم به وهم و خیال برمی گردد و هم به لهو و لعب برمی گردد؛ من این مقدار[مال] دارم، من این مقدار مقام دارم، این تکاثرها برای من است. فرمود آنچه حقیقت دارد «کوثر» است نه «تکاثر»! آن که دنبال «تکاثر» می گردد، «مختال» است و آن که به دنبال «کوثر» می رود، عاقل است؛ این از بیانات نورانی حضرت امیر در نهج البلاغه است. وجود مبارک حضرت فرمود: «شَهِدَ عَلَی ذَلِک الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَی»؛ فرمود در درون انسان یک قدرت الهی و نوری است که خدا خلق کرده به نام فطرت و به نام عقل، هوس و شهوت و غضب هم در درون اوست که اگر تعدیل نشود، طغیان می کند، اینها را نباید تعطیل کرد. برای اینکه الآن آنچه که در «یمن» می گذرد و این یمنی ها دارند دفاع می کنند، اگر قدرت دفاع و قدرت غضب نباشد، دفاع نمی کنند! که از این فرصت و از این روز پُر برکت و رحلت آن بانو است از خدای سبحان مسئلت می کنیم که به قدرت خود او، به حقّ قرآن و عترت، مظلومان یمن را در سایهٴ ولی خود یاری کند! مظلومان فلسطین را یاری کند! مظلومان سراسر عالم را یاری کند!

این غضب یک نعمت خوبی است؛ منتها باید تعدیل شود، نه تعطیل! اگر تعدیل نشد و طغیان کرد با عقل درگیر می شود که این همان جهاد درونی مطرح است که از آن به عنوان جهاد اوسط یا جهاد اکبر یاد میکنند. وجود مبارک حضرت امیر دو بیان دارد؛ فرمود: «کمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوی أَمِیرٍ»؛ فرمود در درون انسان که مبارزه در جهاد هست؛ یعنی جهاد نفسانی، گاهی شهوت و غضب پیروز می شوند و این عقل را به اسارت می گیرند؛ این عقل اسیر شهوت است، این عقل اسیر غضب است، این شخص عالماً و عامداً معصیت می کند، چون آنکه باید این را حفظ کند به اسارت رفته است. عقل را عقل می گویند، برای اینکه زانوی شهوت و غضب را «عِقال» می کند؛ این از بیانات نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، «عِقال» آن زانوبندی است که اعراب این شترهای چموش و جموح را با آن زانوبند «عِقال» می کنند. اینکه فرمود: «اعْقِلْ وَ تَوَکل»؛یعنی این! حضرت فرمود عقل را عقل می گویند، برای اینکه زانوی شهوت و غضب را «عِقال» می کند، همچنین زانوی وهم و خیال را هم «عِقال» می کند و نمی گذارد اینها چموشی کند؛ اگر این اسیر شد، آنها می آیند و این را به بند می کشند؛ لذا حضرت فرمود: «کمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوی أَمِیرٍ».

در بخش دیگری که دنیا را معرفی کرد، فرمود این حرفی که من می زنم، شاهد دارم، آن عقل شاهد است؛ در صورتی که عقل الآن دست و پای آن بسته است، زبان آن بسته است، اگر زبان و دست و پای آن باز شود، این حرفی را که من زدم را شهادت می دهد: «شَهِدَ عَلَی ذَلِک الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَی»، «أَسْرِ»؛ یعنی اسیر شدن، از اسارت هوس که بیرون بیاید، این هر چه من بگویم تصدیق می کند.

بنابراین بعضی ها در زمین زندگی می کنند، در نظام طبیعی زندگی می کنند و فراطبیعی را حاکم می دانند، اینها در رشته های خود موفق هستند. بعضی ها در دنیا زندگی می کنند که در آخر هم دست آنها خالی است؛ لذا اگر معرفت شناسی است که احساس پوچی می کند و اگر مسئله زهد و قناعت و امثال آن باشد، احساس پوچی و تهیدستی می کند؛ اگر کسی در درون خود این گوهر را حس نکند، معلوم می شود اهل دنیاست و اهل دنیا، یعنی کسی که در اوهام و خیالات زندگی کند. ممکن است طلبه ای باشد و به این فکر باشد که دنبال القاب بگردد، فلان لقب را پیدا کند، بعد لقب بالاتر، بعد لقب بالاتر، بعد به دنبال عُظمی بگردد؛ این شخص در دنیا زندگی می کند و این واقعیتی نصیب او نمی شود؛ وهم و خیال و شهوت و غضب و هوا اینها دنیاست. اگر گفتند روز طبیعت به سراغ طبیعت بروید، وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود»؛ صدر و ذیل جهان شهادت به وحدانیت خدا می دهد، چون پنج طایفه آیات در قرآن کریم هست که این بیانات نورانی حضرت امیر می تواند به منزلهٴ طایفهٴ ششم باشد.

 بخشی از آیات قرآن دارد که هر چه در آسمان و زمین هست مُسلم، مطیع و منقاد خداست: ﴿وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾، مُسلم به معنای مطیع و منقاد است. طایفه دیگر آیات تسبیح است که میفرماید: ﴿یسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ﴾ که گاهی به صورت فعل ماضی است، گاهی به صورت فعل مضارع است، گاهی به صورت امر است و گاهی هم به صورت مصدر است؛ هم ﴿سَبَّحَ﴾است، هم ﴿یسَبِّحُ﴾ است، هم ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّک الْأَعْلَی﴾ هست، هم ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْری﴾است، صدر و ذیل جهان، تسبیح گوی حق است! بعضی به صورت آیاتی است که به نام سجده یاد می کند که ﴿یسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ﴾این سجده، این خضوع، بعضی از آیات تسبیح است، آیات تحمید است: ﴿إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾ که همه تسبیح گوی حقّ هستند؛ تسبیح گوی او فرشته و انسان و اینها نیست؛ بلکه به تعبیر سعدی «هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد»،پس تسبیح است، ﴿یسَبِّحُ﴾ است، تحمید هم است: ﴿إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾، تحمید میکند، تسبیح است تحمید است، اسلام است، سجده است، طوع و رغبت است که خدای سبحان فرمود: ﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کرْهاً قالَتا أَتَینا طائِعینَ﴾مطیع بودن، مسلم و منقاد بودن، مسبّح بودن، ساجد بودن، محمِّد بودن، حامد بودن، مسبّح بودن، اینها آیاتی است که قرآ ن دارد.

 بیان نورانی حضرت امیر این است که اینها شاهد به وحدانیت حق هستند، هیچ موجودی نیست که شهادت ندهد این «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» زبان همه موجودات است، فرمود: «تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود»؛ هر چه در جهان هست می گوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ منتها یک گوشی می خواهد که انسان این حرف ها را بشنود؛ وگرنه اینها شهادت می دهند «تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی».بنابراین ما اگر بخواهیم از واقعیت برخوردار شویم ـ واقعیت علمی و واقعیت عینی ـ باید در نظام طبیعی که زیرمجموعه فراطبیعی است، زندگی کنیم؛ وگرنه زندگی دنیا، یعنی مقام، جاه، خواستن، من و ما، صدر و ذیل و بالا و پایین و من جلوتر هستم و مانند اینها دست آدم را خالی می کند که اینها می شود «اختیال». این هم بی رحمانه می گزد، این طور نیست که حالا حوزویان را رها کند؛ در حوزه به یک سبک است، در دانشگاه به یک سبک است، در بازار به یک سبک است و هر کسی را به یک وضع گرفتار می کند.

 اینکه قرآن کریم اوصاف جلال و جمال خدا را ذکر می کند، کمالات اولیا را ذکر می کند، مشکلات مردم را ذکر می کند؛ یعنی این یک بیماری است که در درون شما هست، شما خود را معالجه کنید! فرمود یک شرک رقیقی در خیلی ها هست: ﴿و ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکونَ﴾، شرک هم یک گناهی نیست که به این زودی ها از آن بگذرند؛ فرمود اکثر مؤمنین یک مشکل شرکی دارند، در خیلی از موارد به دیگران مراجعه می کنند و غیر خدا را مؤثر می دانند؛ می گویند خدا هست؛ ولی اگر فلانکس نبود مشکل ما حلّ نمی شد! از وجود مبارک امام معصوم(سلام الله علیه) سؤال می کنند، ذیل همین آیه است که چطور مؤمن، مشرک می شود؟ فرمود همین که می گوید: «لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَکت»یعنی چه؟! همین تعبیرهای ناروا که گاهی برخی از ما داریم می گوییم اول خدا، دوم فلان کس، خدا اوّلی نیست که دوم داشته باشد! بنابراین این فرصت ها، مخصوصاً فرصت هایی که به نام اهل بیت(علیهم السلام) است و این بانوی مکرّمه که توانست فرزندانی را در راه رضای الهی، پای رکاب سالار شهیدان(صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) قربانی کند، این فرصتها، فرصت های خوبی برای بازیابی خود ما است، برای درون نگری خود ما، برای موحّد شدن انسان.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان