گروه جهاد و مقاومت مشرق - برای شناخت کامل نسبت به این اثر مهم درباره جنایتهای داعش در عراق، بهتر است بی مقدمه به مقدمه نویسنده بر ترجمه فارسی کتاب بپردازیم و پس از آن، مقدمه مترجم را با هم بخوانیم؛
روزی که گروههای تروریستی و افراطی شهر موصل را اشغال کردند مانند همه عراقیها غافلگیر شده بودم. روزهای بعد، بارها از خودم میپرسیدم مگر میشود مردم شهری به وسعت و قدمت موصل که در تاریخ و تمدن آشور ریشه دارد در برابر آنچه در شهرشان رخ میدهد. دست بسته و ناتوان باشند؟!
با این فکر، دست به نوشتن داستان کوتاهی با عنوان تکتیرانداز زدم. در آن داستان، پس از اشغال شهر، تکتیراندازی موصلی مخفیانه و با یک قبضه سلاح تکتیرانداز مجهز به صدا خفهکن، عناصر گروه تروریستی را که اهالی شهر را تحقیر میکنند، با دوربین اسلحه رصد میکنند و آنها را از پا درمیآورد. پس از پایان نگارش آن کتاب احساس کردم که بازهم حق مطلب ادا نشده است. با رسیدن اولین کاروان آوارگان موصلی به شهر کوچکم در مرکز عراق، دغدغه مقاومت به نمایندگی از اهالی موصل در درونم شعلهور شد تا با قلمم به جنگ با گروه تروریستی بروم. محافظت از یافت اجتماعی و متنوع شهر را نماد این مقاومت برگزیدم. از این رو، سه دختر جوان را به عنوان شخصیتهای اصلی داستان جدیدم انتخاب کردم که هر یک نماینده یکی از طوایف و ادیان متعدد عراقاند؛ دختران جوانی که هر سه با هم دوست هستند و در دانشگاه موصل در رشته روانشناسی درس میخوانند اما با اشغال موصل، اتفاقات تلخی برایشان میافتد. با این بستر رویدادهای شهر در دوران اشغال، از زاویه دید یکی از دختران برای مخاطبان روایت میشود.
با اینکه بهار نخستین روایت داستانی من است، از همان ابتدای نگارش آن به این موضوع توجه داشتم که ممکن است خوانندگانی سالها بعد، متن اصلی کتاب با ترجمه آن را بدون احساسات و عواطف کنونی ما بخوانند. این مسئله انگیزهای قوی بود تا برای انتقال تصویر واقعی تا جایی که میتوانم بیطرف باشم. نویسنده باید در برابر متن مانند فردی باشد که از بالای صخرهای بلند نظارهگر حرکت افراد و وقوع رویدادهاست و نگذارد که قلمش شخصیتها را به حرکت درآورد.
این مقدمه را برای ترجمه فارسی به قلم دوست ارجمندم، سیدرضا قزوینی و ترجمههای بعدی آن به زبانهای دیگر مینویسم. نگارش این مقدمه میخواهد این پیام را برسانند که؛ ای مردم! اگر گرفتار وضعیتی فوقالعاده شدید و شهرهایتان به اشغال دشمن در آمد، همدیگر را با صمیمیت در آغوش بگیرید و حمایت کنید و دچار تفرقه و تشتت نشوید؛ زیرا شمایید که میمانید و بیگانگان دیر یا زود خواهند رفت.
این همان پیام روایت داستانی بهار است و امیدوارم که مطالعه آن در نظر خوانندگان فارسی زبان مقبول افتد.
عامر حَمِیّو
سیدرضا قزوینی غرابی (مترجم کتاب) نیز در مقدمهای بر این ترجمه مینویسد؛
صبح 20 خرداد 1393، عراقیها و سایر مردم جهان وحشتزده و ناباورانه خبر اشغال دومین شهر بزرگ عراق به دست گروه تروریستی داعش را از رسانهها شنیدند. شاید آنها گمان نمیکردند که این روز سرآغاز بسیاری از تحولات تاریک و سیاه در سالهای آینده شود. اشغال موصل و تأسیس خلافت خودخوانده دولت اسلامی که سر آغاز توسعه و گسترش غافلگیرکننده این خلافت در عراق و سوریه و مناطق گستردهای از پهنۀ جهان اسلام بود از سیاهترین مقاطع تاریخ بشر به شمار میرود. گروهی با ادعای احیای دین و خلافت اسلامی به شیوه پیامبر قاند، با ارتکاب خشونتآمیزترین جنایات در حق مسلمانان و اقلیتهای دینی و مذهبی تلاش میکردند تا هرگونه قرائت متفاوت با ایدئولوژی خود را تکفیر و از صحنه حذف کنند. هر چند این خلافت خودخوانده در ابتدا توانست با شعارهای فریبنده، بخشی از تودهها را در بعضی مناطق با خود همراه کند، ولی دیری نگذشت که رفتارهای قرون وسطایی و تحملناپذیر عوامل آن، نارضایتی همسان تودهها را به بارآورد؛ به ویژه آنکه مردم آن مناطق میدیدند کرامت و احترام آنان زیر پای بیگانگالی لگدمال شده که خود را صاحب آن سرزمین میدانند.
گروه تروریستی داعش از همان ابتدای تشکیل، سیاست رفتار خشونتآمیز را در برابر ساکنان مناطق در پیش گرفت تا از طریق ایجاد رعب و وحشت، زمام امور را در اختیار داشته باشد. داعشیها اهالی غیر مسلمان را مجبور به پذیرش اسلام بر اساس مبانی فکری خود میکردند. گزارشهای فراوانی منتشر شده است که نشان میدهد. این گروه برای مسلمان کردن غیر مسلمانان به تهدید و شکنجه و قتل گسترده دست زده است. خشونتی که این گروه تروریستی در پیش گرفت، عمدتاً اقلیتهای دینی مانند مسیحیان، مندانیها، ایزدیها و آشوریان را هدف قرار داد.
یکی از شدیدترین عملیات ضد حقوق بشری داعش علیه اقلیت ایزدی صورت گرفت. اقدامات خشونتآمیز و کشتار جمعی تروریستها علیه ایزدیها زمانی آغاز شد که نیروهای پیشمرگ اقلیم کردستان عراق در نیمه مرداد سال 1393 ناگهان از شهر سنجار عقبنشینی کردند و داعش جای آنها را گرفت. پس از آن بود که حدود 5 هزار ایزدی کشته و هزاران زن و دختر اسیر شدند و تعداد زیادی نیز به کوه سنجار فرار کردند و پس از چند روز، به دلیل بیماری و گرسنگی و تشنگی جان خود را از دست دادند. گفته میشود 1500 تن از زنان، قربانی تعرض دستهجمعی داعشیها شدند و حدود هزار نفر هم در بازار بردگان به فروش رفتند.
فجایعی که بر ایزدیها رفت، باعث شد تا سازمان ملل متحد این جنایت را نسلکشی بنامد. این جنایات که در نوع خود کمسابقه بود باعث ظهور گونه جدیدی از ادبیات داستانی در عراق شد؛ ادبیاتی که علاوه بر ثبت جنایات داعش برای آیندگان، روایتگر مصائب و مقاومت مردمانی شد که در خط مقدم جنایات این گروه تروریستی قرار داشتند.
تاکنون آثار داستانی متعددی در عراق دوران سیاه حضور داعش را برای مخاطبان روایت کردهاند و بخش چشمگیری از آنها نیز روایتگر مظلومیت دختران و زنان ایزدی بودهاند. بهار یکی از این روایات داستانی است که به قلم «عامر حمیو»، نویسنده عراق نگاشته شده است.
«بهار» روایت سه دختر دانشجوی همکلاس عراقی است که هم زمان با سقوط موصل به دست داعش به اسارت این گروه تروریستی درمیآیند. هر یک از این دختران نماینده یکی از گروههای قومی و مذهبی عراق هستند. نویسنده با انتخاب این بافت تلاش کرده علاوه بر نشان دادن تنوع فرهنگی عراق و اتحاد اقوام و مذاهب، همه آنها را قربانیان تروریستهای تکفیری معرفی کند.
کتاب از دو جنبه درخور اهمیت و توجه است: نکته نخست اطلاعات چشمگیر نویسنده از درون جامعه ایزدی و آداب و رسوم و متون مقدس آنهاست که در بخشهای متعددی از کتاب به چشم میخورد؛ اطلاعات فراوان نویسنده در این باره حتی شگفتی جامعه دینی ایزدی را نیز در پی داشت؛ به گونهای که در ابتدا گمان آنها بر این بود که این کتاب را نویسندهای ایزدی نوشته است. مراجعه نویسنده به کتابهای مقدس ایزدی و مطالعه چندین کتاب درباره این دیانت، علاوه بر در اختیار داشتن صدها تصویر از آداب و رسوم و اماکن مذهبی آنها باعث شده است که او نه تنها اطلاعات بی نقصی در دست داشته باشد بلکه مکانهای مذهبی ایزدیها را چنان دقیق توصیف کند که گویی آنها را از نزدیک دیده است.
نکته دوم توصیف دقیق جنایات این گروه تروریستی و توصیف موشکافانه خشونت آنها علیه قربانیان به ویژه زنان زندانی است. نویسنده همان طور که در مقدمهاش نوشته بدون جانبداری رویدادها و رفتارها را آن چنان با دقت به تصویر میکشد که گویی در صحنه حاضر است. شاید این دقت به دلیل بررسی گزارشهای متعددی است که همان زمان درباره اقدامات داعش در موصل منتشر شد. علاوه بر آن نویسنده این امکان را داشته است که با تعداد زیادی از آوارگانی که از همان مناطق به شهروی مهاجرت کردند. گفتگو کند.
نویسنده برخی صحنههای تجاوزهای جنسی عناصر گروه تروریستی به دختران ایزدی را با جزئیات خشونتآمیز نقل کرده است. هر چند بار خوان این جزئیات عمق نفرت خواننده را نسبت به این افراد بیشتر میکند، ترجیح دادیم آنها را در ترجمه فارسی نگنجانیم.
همچنین نویسنده جز در یکی دو جای کتاب نام داعش را نیاورده و تلاش کرده به جای آن از عبارتهایی همچون گروه و تشکیلات استفاده کند. در ترجمه فارسی از نام داعش استفاده کردهایم که به گوش خواننده فارسی زبان آشناست.
اینک که چاپ نخست ترجمه فارسی بهار در اختیار خوانندگان قرار میگیرد. چاپ سوم آن در جهان غرب نیز منتشر شده است. چاپ اول کتاب در مهرماه 1395 توسط انتشارات لیندا در سوریه منتشر شد. ازآنجا که نویسنده کتاب شخصیت نامآوری نبود، هیچ کدام از ناشران و رسانهها حاضر به تبلیغ کتاب نشدند و توزیع آن را خود
نویسنده و دوستان وی به ابتداییترین شکل در شهرهای مختلف عراق بر عهده گرفتند. دربی استقبال از چاپ اول کتاب در سوریه، همان ناشر سال بعد به چاپ دوباره کتاب دست زد و این بار آن را در کتابفروشیهای سوریه و عراق و امارات متحده عربی توزیع کرد. نسخههایی از کتاب نیز سر از کتابفروشیهای مراکش و اسکاندیناوی درآوردند.
بهار که این بار دیگر کتاب شناخته شدهای بود سومین بار توسط ناشری مصری تجدید چاپ شد و به کشورهای شمال آفریقا مانند تونس و الجزایر نیز راه یافت. تابستان 1397 که به عراق سفر کرده بودم، مقدمات دیدار با نویسنده کتاب فراهم شد. آقای حمیو قبول زحمت کرد و از شهر کوچک خود در مرکز عراق به نجف آمد تا جزئیات بیشتری از روند نگارش کتاب را به اطلاع من برساند.