حقوق متعلم از دیدگاه شهید ثانى

نکته هاى دقیق دیگرى هم در فرمایش مرحوم شهید ثانى رحمة اللَّه ذکر شده است که به اختصار به آنها اشاره مى کنیم : از دیگر حقوق متعلم بر استاد، این است که اگر به هر دلیلى چند روزى از محضر درس او غیبت کند، استاد موظف است که به وسیله دیگر شاگردان از حال او بپرسد و یا اگر غیبت او طولانى شد، خود به عیادت او برود و از وضع او باخبر شود

حقوق متعلم از دیدگاه شهید ثانى

نکته هاى دقیق دیگرى هم در فرمایش مرحوم شهید ثانى رحمة اللَّه ذکر شده است که به اختصار به آنها اشاره مى کنیم :
از دیگر حقوق متعلم بر استاد، این است که اگر به هر دلیلى چند روزى از محضر درس او غیبت کند، استاد موظف است که به وسیله دیگر شاگردان از حال او بپرسد و یا اگر غیبت او طولانى شد، خود به عیادت او برود و از وضع او باخبر شود. اگر مشکلى دارد، در حد توان ، حل کند و اگر مشکلى ندارد، براى او دعا کند.
استاد موظف است که در بر خورد اول با دانش آموز و دانشجویانش ، اسامى آنها را سؤ ال و آنها را با اسم و خصوصیت شناسایى کند و بر حالات آنها مراقبت داشته باشد و آنها را با القاب و اسامى مورد علاقه شان صدا بزند؛ نه با اسامى و القابى که شاید به آن مشهور شده اند، ولى مورد علاقه آنها نیست .
این ظرافت ها در موازین اخلاقى شرع مقدس اسلام باید براى کسانى مورد توجه باشد که امروز داعیه دار فرهنگ و مدنیت هستند.
در فرمایش امام سجاد علیه السلام آمده است که استاد موظف است که علم را به دانشجویان خود بیاموزد و در آموختن بخل نورزد. به تعبیر حضرت و ان انت منعت النَّاس عِلمُک یعنى تو نباید نسبت به آموختن دانسته ها و معلوماتت بخل بورزى .
در معارف دین چه در آیات و چه در روایات باب مفصل و قابل توجهى درباره کتمان علم داریم . در سوره مبارکه بقره این آیه شریفه وارد شده است که مى فرماید:
و لا تلبسوا الحقّ بالباطل و تکتموا الحقّ و انتم تعقلون (218).
((حقّ را به باطل نیامیزید؛ و حقیقت را با این که مى دانید کتمان نکنید)).
یا در آیه دیگرى در همان سوره مبارکه مى فرماید:
انَّ الَّذین یکتمون ما اءَنزلنا کسانى که دلایل روشن ، و وسیله هدایتى را که نازل کرده ایم ، آن هم بعد از آن که در کتاب براى مردم بیان نمودیم را کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى کند؛ و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن مى کنند)).
وقتى که مؤ من به علوم الهى اطلاع پیدا کرد، موظف است ، این علوم را به دیگران برساند؛ که اگر کتمان نکند، به لعنت الهى مبتلا مى شود. آیات دیگرى هم در این باره آمده است که براى رعایت اختصار، از اشاره به آنها خوددارى مى کنیم .
اما در روایات ائمه معصومین علیهم السلام نیز سخنان قابل توجهى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم . از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
مَن کَتَمَ علما فکاءنَّهُ جاهل (220).
((اگر کسى علمش را کتمان کند و به دیگران نیاموزد، با جاهل تفاوتى ندارد)).
چون انسان جاهل ، قدرت آموزش ندارد، خیرش نیز به دیگران نمى رسد و عالمى هم که در مقام تعلیم برنمى آید، با جاهلان تفاوتى ندارد.
الجواد مَن بذَل ما یُضَنُّ بمثله (221).
((بخشنده کسى است که مى بخشد آنچه را که دیگران نمى بخشند)).
این را درباره مسائل دقیق علمى و علوم کمیاب تفسیر فرموده اند، در فرمایش دیگرى از امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
قراءُت فى کتاب على علیه السلام انِّ اللَّه لم یاءخُذ على الجُهَّال عَهدا بطلب العلم حتَّى اءَخَذَ على العُلَمَاء عهدا بِبَذل العِلم للجُهَّال لانَّ العلم کان قبل الجهل (222).
((خدا قبل از آن که جاهلان را نسبت به خطاهایشان محاکه کند، از علما سؤ ال خواهد کرد که چرا شما وظیفه خود را در آموزش تعطیل کردید)).
مطلب ، خیلى قابل توجه است ؛ در قیامت از خطاکاران مى پرسند که چرا خطا کردید، مى گویند: نمى دانستیم . مى گویند: چرا نیاموختید؟ اگر جواب دهند علما به ما نیاموختند، در پیشگاه الهى ، عالمان جوابى نخواهند داشت . در سخن دیگرى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم روایت شده است ، که حضرت فرمودند:
اءَیُّما رجل آتاه اللَّه علما فکتَمه و هو یَعلَمه ، لقى اللَّه عزوجل یوم القیامَةِ مُلجَما بِلجام مِن نار(223).
((اگر کسى مورد عنایت الهى قرار گرفت و خدا به او توفیق داد که در رشته از علوم ، تخصص و آگاهى پیدا کرد و عالم شد و این علم را کتمان کرد و در آموزش آن بخل ورزید، هنگام ورود به قیامت به دهان او لجامى از آتش زده مى شود)).
بنابراین ، انسان عالم به حکم وظیفه شرعى و اخلاقى موظف است به دیگران بیاموزد؛ منتها در این آموزش و آگاهى ، نباید این توصیه امام سجاد علیه السلام فراموش شود که آموزش همراه با تواضع و نرم خویى باشد؛ چرا که منعت النَّاس علمک کنت له خائنا و لخلقه ظالما اگر علمت را از مردم دریغ کردى و یا به هنگام آموزش تندى کردى ، خیانت کرده اى . هم باید آموزش دهد و هم این آموزش ، آمیخته با تواضع و فروتنى باشد؛ زیرا در غیر این صورت خیانت کرده است ؛ چون امام سجاد علیه السلام در ابتداى این حقّ فرمودند که منزلت و جایگاه معلم ، منزلت امانتدار و کلیددار است و امانتدار، امینى است که سرمایه اى در اختیار او قرار گرفته . وقتى خدا و صاحب امانت او را مکلّف به بخشیدن کرده است ، سر باز زدن او، خیانت در امانت است .
با این توضیح معناى تعبیر امام سجاد علیه السلام که مى فرمایند کنت له خائنا و لخلقه ظالما روشن مى شود. از یک طرف به خدا و امانت خیانت کرده است و از طرف دیگر به بندگان خدا ظلم کرده است ؛ یعنى دو گناه بزرگ خیانت به خدا و ظلم به بندگان او.
بنابراین ، آموزش یک وظیفه است و بین فقها این بحث مطرح است که اگر دیگران به علم او علوم واجبه و مورد نیاز انسان ها محتاج باشند، آیا در مقابل تاءمین این نیاز مى توان مطالبه اجر مادى کرد؟ معمولا مى فرمایند که جایز نیست در قبال علومى که مورد احتیاج انسان ها است ، مطالبه پول شود و بر این اساس هیچ فقیهى براى آن که مردم را به احکام الهى آشنا کند و هیچ عالم و متکلّمى براى این که اعتقادات مردم را اصلاح کند، و در یک کلام هیچ معلم و مربى ، در آموزش علوم مورد نیاز افراد، حقّ ندارد از آنها مطالبه پول کند. حتى درباره اطبا و پزشکان که علمشان مورد نیاز بیماران باشد نیز محل شبهه است که بتوانند در قبال طبابت خود، اجر مادى طلب کنند.
از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
قِوامُ الدِّین باربعة : بعالم ناطق مستعمِل له ، و بغنىّ لا یَبخَلُ بفضله على اهل دینِ اللَّه ، و بفقیر لا یَبیع آخرتَه بدُنیاه ، و بجاهل لا یَتَکَبَّر عن طلب العلم (224).
قوام دین به چهار اصل است ؛ یعنى این استوانه ها، موجب برقرارى خیمه حیات دین و دنیاى انسانند: اول ، عالمى که آموزش دهد و خود نیز اهل عمل باشد که اگر علمش را کتمان کند، در حقیقت قواعد دنیا را به هم ریخته است ؛ و دوم ، ثروتمند و سرمایه دارى که بخل نورزد و سرمایه هایى را که خدا به فضل و رحمتش در اختیار او گذاشته ، به نیازمندان برساند؛ سوم ، فقیرى که به دلیل نیاز مادى دین و معتقدات خود را نفروشد؛ چهارم ، جاهلى که در راه تحصیل از روى کبر کوتاهى نکند.
علاوه بر حقوقى که در مباحث قبل ذکر شد معلم و مربى باید به نکات دیگرى هم توجه داشته باشد: اول ، در آموزش ‍ به قدر استعداد و توان محصل سخن بگوید. در این باره پیامبر گرامى اسلام صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم مى فرمایند:
اءِنَّا معاشرَ الاَنبیاء اُمرنَا اءَن نُکلّمَ النَّاس على قدر عُقولِهِم (225).
((ما رسولان الهى ماءموریم که با مردم ، به اندازه فهم و درکشان صحبت کنیم )).
بنابراین ، این نکته دقیقى است که معلم در شیوه تعلیم و تدریس خود، حال محصل و متعلم را رعایت کند.
همه علوم براى همگان قابل تعلیم نیست ، درباره بسیارى از علوم ، تعبیر به اسرار مى شود و اگر کسانى حافظ و حامل اسرارند، نهى شده اند که این علوم را در اختیار دیگران قرار دهند؛ چرا که باید استعداد، توان و ظرفیت محصل و طالب علم ، مورد توجه و دقت معلم باشد، تا این سرمایه هاى گرانبها بیهوده ضایع نشود.
معمولا مربیان بشر؛ یعنى ائمه هدى علیهم السلام این علوم را در اختیار افراد خاصى قرار مى دادند یا در بسیارى از موارد، اصلا کسى نبوده است که توان تحمل برخى علوم آنان را داشته باشد. امیرالمؤ منین علیه السلام به سینه مبارک خویش اشاره کرده ، مى فرمودند:
انَّ ههُنا لَعِلما جَمَّا لو وَجدتُ له حَمَلَة (226).
((در سینه ام علوم بسیارى است که باید استعداد قابل براى انتقال آنها بیابم )).
از جابر بن یزید جعفى نقل شده است که مى گوید:
رَوَیتُ خمسین اءَلف حدیث ما سمعه اءَحد منِّى (227).
((من پنجاه هزار حدیث آموخته ام ، که هیچ کس نباید آنها را از من بشنود؛ چرا که همگان توان فراگیرى و درک این علوم را ندارند)).
جابر مى گوید:
حدَّثنَى اءَبوجعفر علیه السلام تسعین اءلفَ حدیث لم اءُحدِّثَ بها اءَحد قطُّ و لا اءُحدِّثُ بها اءحدا اءبَدا، قال جابر: جُعلتَ فداک انَّک قد حَمَلتَنِى وَقرا عظیما، بِما حدَّثتَنى به مِن سرِّکم الَّذى لا اءُحدِّثُ به اءَحدا، فربَّما جَاش فى صدرى یاءخذَنى منه شبهُ الجنون (228).
((امام باقر علیه السلام نودهزار حدیث به من آموخته اند که من تاکنون براى کسى بازگو نکرده ام و بعد از این هم براى کسى نقل نخواهم کرد. بعد مى گوید: خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم فدایتان شوم شما یک بار دشوارى از اسرار بر گردن من نهاده اید که گاهى آن چنان بر من سنگینى مى کند که از حالت اعتدال خارج مى شوم )).
حضرت فرمودند: در چنین شرایطى در بیابان حفره اى ایجاد کن و این مطالب را در آن حفره بگو! یعنى این کار بهتر از این است که این علوم را به نااهلان و نامحرمان بگویى تا از آن سوءاستفاده کنند. شاید پذیرش این مطالب کمى سنگین باشد، اما با بیان این مطالب ، روشن مى شود که آموختن برخى علوم ، موجب ظلم و ستم به جامعه بشریت مى شود. صاحبان قدرت ، از امکاناتى که پیشرفت علوم براى آنها فراهم کرده است ، به اقتدار و سلطه علمى رسیده اند و از آن سوءاستفاده مى کنند؛ مثلا بشر در علم فیزیک آنقدر پیشرفت کرده است که موفق به شکافتن هسته اتم مى شود و در سایه آن موفق مى شود ابزار و آلاتى را بسازد که با فشردن دکمه اى ، میلیون ها انسان را به خاک و خون بکشد؛ در حالى که ممکن است در آینده ، اسرار دیگرى از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام روشن شود؛ اما دقت در وضع موجود نیز عمق سخنان این بزرگواران را بر ما روشن مى کند.
حقّ دیگرى که در زمره حقوق متعلم بیان شده ، این است که استاد و مربى ، همه تلاش خود را به کار گیرد تا او را از اشتغال به امورى که باعث انحراف او از مسائل علمى مى شود بازدارد. او را هدایت کند که اوقاتش را صرف یادگیرى و فراگیرى مسائل علمى کند و از اتلاف وقت بپرهیزد. در دعاى مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام مى فرمیاند:
اللَّهم صل على محمَّد و آله ، واکفنى ما یشغلنى الاهتمام به (229).
((خداوندا بر محمَّد و آلش درود فرست و از آنچه مورد توجه و اهتمام من است ، کفایتم کن )).
علم از ضرورى ترین امور زندگى است و امام سجاد علیه السلام از خدا مى خواهد که او را در چیزهایى که باعث مى شود از امور ضرورى بازماند، کفایت کند تا فقط به آن وظایفى که او براى انسان ، تعیین کرده است مشغول باشد. استاد نیز باید متعلم و دانش آموز را به این نکته هاى دقیق توجه دهد که هدف از خلقت او چه بوده است .
در مباحث قبل ، اشاره کردیم که خداوند متعال ، علم را تشریفا به خود نسبت مى دهد؛ در حالى که همه مخلوقات عالم از آن خداوند متعال است ؛ ولى سایر مخلوفات و خزائن آن ها را به یکى از اوصاف خود نسبت داده است . بنابراین وقتى که علم چنین منزلتى دارد دیگر انسان نباید وقتش را صرف امور دیگر کند.
حقوق دیگرى که باید معلم نسبت به دانش آموز رعایت کند، این است که در پاسخ به سوال ، حقّ تقدم دانشجویان را رعایت کند. این یکى از ظریف ترین نکاتى است که در فرمایش ائمه معصومین علیهم السلام بدان توجه شده است . مرحوم مجلسى رحمة اللَّه روایتى را این چنین نقل مى کند:
و رُوِىَ اءَنَّ اءَنصاریا جاءَ الى النَّبى صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم یساءَلُه ، و جاء رجل مِن ثَقیف ، فقال رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم : یا اءَخا ثقیف انَّ الانصارىَّ قد سَبَقَکَ بالمسالةِ فاجلِس کیما نُبدِى ءُ بحاجة الانصارىّ قبل حاجتک (230).
((یکى از انصار، خدمت پیامبر گرامى اسلام صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم رسید تا سوالى از آن حضرت بپرسد. بعد از او یکى از مسلمان ها از قبیله ثقیف آمده بود و چون از راه دور آمده بود متوقع بود، پیغمبر زودتر جواب او را بدهد حضرت فرمودند: اى برادر اهل ثقیف ! این مرد انصارى قبل از تو آمده است ؛ بنشین تا پاسخ سوال او را بگویم ، بعد پاسخ تو را بدهم )).
حقّ دیگرى که بر عهده معلم و استاد است ، این است که موظف است هیچ یک از دانشجویان و دانش آموزانش را در اظهار محبت و احترام بر دیگرى برترى ندهد، که این عمل باعث کینه ورزى و ایجاد حقد و حسادت در افراد و محصلین مى شود. بنابراین استاد موظف است ، اگر همه دانش آموزانش از نظر دیانت ، شرایط سنى و... در یک رتبه هستند، همه را با یک چشم نگاه کند و احترام و منزلت آنها را یکسان رعایت کند.
از حقوق دیگرى که متعلم بر استاد دارد، مراقبت به تحصیل و توان تحصیلى محصل است . اگر استاد احساس کند محصل در معرض اذیت و آزار قرار گرفته است و توان آموختن علوم را در این حد و مقدار ندارد، باید او را از این کار بازدارد، تا او به حال عادى و طبیعى ، به تحصیل علم بپردازد. منظور این است که گاه افرادى اساسا به خاطر شور و اشتیاق فراوان به تحصیل ، از سایر نیازها و احتیاج هاى خود غفلت مى کنند و به صورت افراطى فقط به تلاش هاى علمى مى پردازند؛ غافل از این که انسان بنا به آفرینش و خلقت خود موظف است که همه نیازهاى ضرورى خود را پاسخ گوید؛ و استاد موظف است او را از این افراط و تفریطها بازدارد.
حقّ دیگرى که براى متعلم ذکر فرموده اند این است که استاد و مربى هرگز به خاطر جهل و بى خبرى خویش ، محصلان خود را از یادگیرى سایر رشته هاى علمى منع نکند؛ چرا که به صورت طبیعى ممکن است شاگرد او علومى را نزد دیگران فراگیرد که در وى نیست . به عبارت دیگر، این که انسان به یکى از رشته هاى علمى آشنایى ندارد، نباید دیگران را از یادگیرى آن رشته بازدارد که امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند:
النَّاس اعداء ما جهلوا(231).
((انسان ها، دشمن آن چیزى اند که نسبت به آن جاهلند)).
مبادا استاد نسبت به آنچه که نمى داند دشمنى کند و مانع از یادگیرى رشته هاى مورد علاقه دانش آموزان و محصلین شود و یا مانع آموختن رشته هاى مورد نیاز اجتماع شود.
نکته دیگر این که گاهى برخى معلمان و اساتید به خاطر این که نتوانسته اند خود را از نظر شخصیتى و اخلاقى به کمال لازم برسانند، از این که محصل و دانش آموزان نزد دیگر یعلم بیاموزد، آزرده مى شوند به عبارت ساده تر، خوشحال نیستند که شاگرد از انحصار آنها خارج شود؛ و این یکى از سیئات اخلاقى است و معمولا این خلق و خو در اساتید پایه هاى بالاى علمى رخ مى نماید؛ چرا که در رتبه هاى ابتدایى و یا متوسطه این رفتار نمود ندارد؛ ولى در پایه هاى علمى بالاتر؛ مثلا در حوزه یا در دانشگاه ، که افراد در دو یا سه رشته مشغول کار علمى هستند، یا در همان رشته ، استادان متنوعى را انتخاب مى کنند، اساتیدى که دچار ضعف نفس هستند و یا به مراتب عالى اخلاقى نرسیده اند، از این که طلبه یا دانشجو یا محصلشان نزد دیگرى علم بیاموزد خوشحال نمى شوند و او را نهى مى کنند؛ یا به ترتیبى با برخوردهاى غیراخلاقى او را آزرده مى کنند. این کار، دو اثر منفى مستقیم دارد: یکى در روح خود معلم و استاد و دیگرى در روح محصل و دانش آموز.
اثر مستقیم در روح استاد این است که او را از مراتب معنوى و انسانى به دور نگه داشته و از درک و بیان حقایق محروم ساخته و به عمق جهل او مى افزاید؛ و اثر سوء و غیراخلاقى که براى متعلم دارد این است که او هم با همین ویژگى اخلاقى تربیت مى شود و به جاى این که استاد او را به سوى مکارم اخلاقى هدایت کند، به سوى زشتى هاى اخلاقى ، راهنمایى کرده است . در این باره ، مولا امیرالمؤ منین علیه السلام چنان که در مباحث گذشته به این مطلب اشاره کردیم مى فرمایند:
مَن نَصَبَ نَفسَهُ للنَّاس اماما فَلیَبدا بتَعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تاءدِیبه بسیرته قبل تاءدیبه بلسانه و معلِّم نفسه و مودِّبُها اءَحَقّ بالاِجلال من معلم النَّاس و مؤَدِّبهم (232).
((کسى که خود را پیشوا و امام مردم قرار مى دهد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، به تعلیم خویش بپردازد؛ و باید تادیب کردن او به عملش ، پیش از تاءدیب کردن به زبانش باشد. کسى که معلم و ادب کننده خویشتن است ، به احترام ، سزاوارتر از کسى است که معلم و مربى مردم است )).
از دیگر حقوق متعلم بر معلم این است که اگر استاد در محصل و دانش آموز خود، استعداد و لیاقت بازگویى و تدریس ‍ آموخته ها را دریافت ، او را به تدریس و آموزش دیگران تشویق کند. شاید بتوانیم این مطلب را این گونه تفسیر کنیم که وقتى معلم احساس کند که متعلم بى نیاز از آموزش و فراگیرى است ، او را تشویق کند که اوقات خود را به کار مفیدترى که براى مردم نیز بازدهى و منفعت دارد، صرف کند؛ یعنى دانشجو و یا طلبه را تشویق به تدریس و استقلال در تشکیل مجلس و محفل درس کند. مبادا استاد، از این که محصل او براى خود کرسى مستقل تدریس فراهم کرده است ، ناراحت شود.
در انتها با سخن امام سجاد علیه السلام این بحث را به پایان مى رسانیم که اگر استاد حقوقى را که ذکر شد رعایت نکند:
کان حقّا على اللَّه عزَّ و جَلَّ اءَن یَسلُبَکَ العلم و بهاءَهُ و یسقط من القلوب محلَّکَ.
((حقّ الهى چنین اقتضا مى کند که آن علم را از او بگیرد و آبرو و اعتبارى را که خداوند در سایه این علم به او عنایت کرده است را از او سلب نماید)).من البیِّنات و الهَدى من بعد ما بیَّنّاهُ للناس فى الکتاب اولئک یلعَنَهُمُ اللَّه و یلعنهم اللاّعِنون (219).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر