یا رَبِّ إِنَّک تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْک وَ تَتَحَبَّبُ إِلَی فَأَتَبَغَّضُ إِلَیک وَ تَتَوَدَّدُ إِلَی فَلَا أَقْبَلُ مِنْک کأَنَّ لِی التَّطَوُّلَ عَلَیک
صبر الهی تا زمانی است که عبد ظرفیت داشته باشد
پس از اینکه در قسمت گذشته به خدای متعال عرضه می دارند که مولایی کریم تر از تو سراغ ندارم که در برابر بنده پستی مانند من صابر باشد و نسبت به این برخورد لعین گونه من واکنشی سریعا نشان ندهد جهات کرامات الهی نسبت عبد در اینجا نشان داده می شود که انسان به هر دو جنبه اش لازم است توجه داشته باشد به جنبه اولش که کرامت حق تعالی باشد موجب جذب بیشتر عبد به سوی حق می شود موجب آرمش بیشتر عبد نسب به حق تعالی می شود و جبنه های لئامت یک هشداری است برای عبد توجه داشته باشد که در این خصوصیات فرو نرود و نسبت به آنها دوام نداشته باشد چون صبر الهی تا زمانی است که عبد ظرفیت داشته باشد خودش را از حیّز بهره برداری و رسیدن به یک نقطه مفیدی نینداخته باشد اما اگر هیچ راه ارتباط خوب با خدای متعال برای خودش نگذارده باشد خودش جنبه های ظهور حق تعالی در وجودش را قطع کرده است و در اینجا خدای متعال کرامتش و رحمتش را دیگر ظهور نمیدهد.
چگونه انسان به خدا پشت می کند؟
«یا رَبِّ إِنَّک تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْک»
در اینجا تعبیر «یا رَبِّ» بکار رفته است چون مقتضی ربوبیت خدای متعال اینگونه برخوردهای لطیف با بنده اش هست؛خدای متعال ربوبیت خاصی نسبت به انسانها دارد که آن ربوبیت تشریعی است و تنها این ربوبیت اقتضا ندارد که یک قانونی جذبش بشود و رها بشودبلکه این ربوبیت خیلی قوی و مستمر است با آوردن قانون که این انسان با آن رشد خاص پیدا می کند؛ دعوت و لطف و برخوردهای مهربان گونه همواره دنبالش است لذا نویدهای برای انجام دستورات داده می شود هشدارهای برای عدم انجام دستورات داده می شود و اینها همه در ادامه آن ربوبیت است لذا خواندن خدای متعال مستقیم یا به واسطه انبیاء اش این از فضایل ربوبیت خدای متعال است که خدای متعال به انبیاء علیهم السلام هم چنین سمتی را داده است که داعیا الی الله باشند و در مراحل گوناگون این دعوت برای انبیاء علیه السلام هست و همینطور حتی آن وقتی که بندگان با دین الهی سر ستیز پیدا می کنند قبل از شروع شدن جنگ اول دعوت صورت می گیرد و این یک اصل اساسی است.
اگر سیره نبی اکرم (ص) و علی (ع) و امام حسین(ع) را ملاحظه بکنیم می بینیم که هم این دعوت رو اعمال کرده اند و هم سفارش اکید کرده اند که اصلا قبل از دعوت نباید شروع به جهاد کرد؛آن وقتی هم که جهاد ابتدایی گفته می شود باز آنجا قبلش دعوت است پس اینطور نیست که خدای متعال بدون دعوت و راهنمایی محاجه کند و حجت را تمام بکند اصلا حجت بدون دعوت تمام نمی شود منتهی این دعوت مستمر است حتی آن وقتی هم که شخص ستیز کرده است و به چنگال مرگ مبتلا نشده است اگر از آن حالت عناد برگشت باز راه بازگشت بروی او باز است و تا این حد مسئله دعوت ادامه دارد و این مسئله در دستورات شرع مقدس ظهور پیدا کرده است.
دستورات شرع مقدس همواره از اوصاف جمیلیه خداوند نشاءت می گیرد یک نکته اش هم همین است که عرض کردم خدای متعال داعی است و این جنبه داعویّتش به سوی خودش در دستورات گوناگونش مرحله به مرحله آمده است؛ در دستوراتش هم همچنین است و شرایط زمانی و مکانی رو ملاحظه می کند اگر جامعه نوپا نسبت به مسائل دینی فقر فرهنگی دارد و تاکنون اصلا مسائل توحیدی به ذهنشان نیامده است و به گوششان نخورده یا خورده فراموش شده است مسئله داعی بودن خدا از آن ابتدایها شروع می شود اول مسئله دعوت به توحید و یکتا پرستی مطرح می شود و سپس مسئله عقیده؛ سپس دستورات بصورت تدریجی القاء می شوند تا آمادگی برای اجرای دستورات سخت تر پیدا بشود.
لذا دستور جهاد بعد از هجرت داده شد و دستور خمس و زکات عمدتا بعد از هجرت بیان شد و اینها مراحل داعویت به سوی خداست، پشت کردن انسانها هم به لحاظ برخورد به دعوت خدای متعال اتفاق می شود بهرحال در این قسمت بنده حالش را عرض می کند و آن کرامت الهی به رخ خدای متعال می کشد که تو همواره مرا دعوت می کنی و من هم حالت گستاخی پیدا کردم و به تو پشت می کنم.
انسان باید دقت داشته باشد که آن اموری که باعث پشت کردن به خداست چیست تا مرتکب آن امور نشود مانند نافرمانی که پشت کردن به حق تعالی است؛ سست تلقی کردن دستورات خدای متعال و اینکه کارهای دنیایی و روزمره را انسان بر انجام وظایف دینی ترجیح بده اینها به گونه ای پشت کردن به خداست و همینطور به لحاظ برخوردهای گوناگون با دستورات شرع مقدس پشت کردنها مختلف خواهد بود؛ لذا فرمودند: همین که یک کار خوبی به ذهن انسان آمد و پیش پای انسان گذارده شد و زمینه اش فراهم است مهلت ندهد و این مهلت ها را استفاده بکند«إنتهزوا فرص الخیر فإنّها تمرّ مرّ السّحاب، غرر الحکم و درر الکلم، ص: 152» فرصت ها مانند ابر که سریع و بدون صدا می رود از دست می روند لذا باید این فرصت ها را در انجام طاعات و در نشان دادن اوصاف حمیده صرف کند و بالاخره باید خیر را ظهور بدهد و اگر ظهور نداد فرصت از دست او می رود و دیگه نمی تواند بگونه ای جبران نماید و خیلی دامنه این پشت کردن به دعوت خدای متعال وسیع است چون دعوت خدا متعال وسیع هست و به لحاظ شئون گوناگون انسان و وظایف مختلفی که بر عهده انسان است دعوت وسعت دارد و هرکدامش را انسان بگیرد غنیمت است و نباید بگوید چون به دعوت های دیگر خدا متعال اعتنا نکرده ام اعتنای به این دعوت چه فایده ای دارد و هرکدام از اعمال خیر جایگاه خاصی داره البته تاثیر می گذارد در ضعیف شدن آثار هریک اما این طور نیست که ربط اینچنینی داشته باشد.
دستورات دین ناشی از محبت خاص الهی به بندگان است
وَ تَتَحَبَّبُ إِلَی فَأَتَبَغَّضُ إِلَیک
یک برخورد دیگری که خدای متعال دارد که البته پشتوانه این دعوت است اینطور نیست که از نظر واقعی این « تَتَحَبَّبُ » چیز دیگری باشد؛ تو همواره به من محبت می ورزی و لطف می کنی اما من با تو دشمنی می کنم.
ایجاد ما نوعی ابراز محبت است و آن محبت خاص به بندگان همان دستوراتی است که خدای متعال به بندگانش داده است و پشتوانه آن دعوت آن محبت است که حق تعالی نسبت به بنده اش محبت دارد که او را دعوتش می کند تا بسوی خودش ببرد« قُلْ إِنَّما أَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکرُوا ما بِصاحِبِکمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکمْ بَینَ یدَی عَذابٍ شَدیدٍ؛سباء آیه 46» همینطور دعوت های دیگر اینها از محبت حق متعال به ما سرچشمه میگیرد و توجه به این حقیقت انسان را بسوی جواب مثبت دادن به آن دعوت می کشاند و انسان باید متوجه باشد که ارتباط عبد با مولی یک ارتباط خشک نیست، یک ارتباط حاکم و محکوم دیکتاتوری نیست بلکه این ارتباط ارتباطی محبت گونه است، خدای متعال به بنده اش محبت و توجه دارد و محبت را با الفاظ و عناوین مختلف همواره بیان می کند و از این محبت با تعابیر مانند لطیف و رحیم یاد می کند اما حال عبد دشمنی کردن است و دشمنی از سوی خدای متعال نیست بلکه ابتدا محبت است و اگر خداوند با بنده اش دشمنی پیدا بکند این به لحاظ مجازات است که این بنده دیگر به جایی رسیده که محبت برای او مفید نخواهد بود و خودش را از قابلیت محبت شدن انداخته است در این وقت است که خدای متعال دشمنی می کند و انتقام می گیرد و اینجاست که می فرماید: «وَ اللَّهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقام، آل عمران 4» و در جریان غرق شدن فرعون و پیوانش می فرماید:«فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعین، زخرف 55» چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم، و نهایتاً همه را غرق کردیم؛ خدای متعال مراحل گوناگونی از هدایت و دعوت به حق را برای فروعونیان طی کرد و عده ای در این بین متنبه شدند و برگشتند در آن مراحل اولیه سحره اولین کسانی بودند که تقریبا برگشتند و خدای متعال این انتقام را در مرحله آخر انجام داد که فرعون و اتباعش در پی نابودی صد در صد حضرت موسی و اطرافیانش بودند.
وَ تَتَوَدَّدُ إِلَی فَلَا أَقْبَلُ مِنْک
«ودّ» یک محبت خاص که با تعبیر « فَلَا أَقْبَلُ » آن معنای خاصش استفاده می شود؛ گاهی انسان به کسی محبتی دارد و بهرحال به گونه ای این محبت را ابراز می کند اما زیاد آشکار نیست اما «ودّ» آشکار کردن آن محبت است و به نوعی نشانه های محبت ظهور پیدا می کند مانند اینکه شخصی بطرف شخص مقابل برود و او را در آغوش بگیرد و معانقه کند خدای متعال نسبت به بندگان اینگونه هست و سراپای بندگان را اقبال خدای متعال فرا گرفته است اما بنده پشت می کند « فَلَا أَقْبَلُ مِنْک» و گستاخی عبد به جای میرسد که گویا این بنده طلبکار است.
کأَنَّ لِی التَّطَوُّلَ عَلَیک
این روی نیاوردن من و پشت کردن من به تو مانند این است که من بر تو منت دارم و می خواهم همواره تو به دنبال من باشی؛ این تعبیرات بیانگر نهایت لطف خدای متعال است خدای متعال این کار را می کند و کارت دعوت فرستاده است و دنبالم هست؛ قرآن و کتابهای آسمانی کارت دعوت الهی است و سمت رسولان الهی و انبیاء دنبال کردن است به هر گونه که شده باید انبیاء جمعیت را دنبال کنند و پیام را برسونید هرچند این دنبال کردن با مشکلات همراه باشد و باید در پی بندگانم بروی و این باید بروی ناشی از همان« ودّ» الهی است که خدا نسبت به بندگانش دارد و به بی اعتنایهای مردم شما اعتنا نکنید و تا جایی بی مهربانی بنده قطعی نشده است تو مهربانی ات را ظهور بده و در نهایت مسئله نفرین پیش می آید حضرت نوح (ع) بعد از 1900 سال نبوت می گوید: « قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیلاً وَ نَهارا * فَلَمْ یزِدْهُمْ دُعائی إِلاَّ فِراراً * وَ إِنِّی کلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکبَرُوا اسْتِکباراً * ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً * فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّارا؛ نوح آیات 5-10 »
«پروردگارا! من قوم خود را شب و روز(بسوی تو) دعوت کردم، (5) امّا دعوت من چیزی جز فرار از حقّ بر آنان نیفزود! (6) و من هر زمان آنها را دعوت کردم که(ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدّت استکبار کردند! (٧) سپس من آنها را با صدای بلند(به اطاعت فرمان تو) دعوت کردم، (٨) سپس آشکارا و نهان(حقیقت توحید و ایمان را) برای آنان بیان داشتم! (٩) به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است... (١٠).