ماهان شبکه ایرانیان

عدالت مهدوی؛ تداوم رسالت انبیا (۱)

مقدمه دغدغه ی انسان برای فراتر رفتن از «زیستن» به مرحله «به زیستن» او را به این نتیجه رساند که بدون تعامل و تعاون با دیگران نمی تواند به این هدف نائل شود

عدالت مهدوی؛ تداوم رسالت انبیا (1)

مقدمه

دغدغه ی انسان برای فراتر رفتن از «زیستن» به مرحله «به زیستن» او را به این نتیجه رساند که بدون تعامل و تعاون با دیگران نمی تواند به این هدف نائل شود. اما زندگی اجتماعی لوازم و اقتضائات دیگری را به دنبال داشت، از مهم ترین لوازم زندگی اجتماعی «نظم» بود. زندگی اجتماعی بدون نظم، نه تنها کمکی به تحقق اهداف جامعه ی انسانی نمی کرد، بلکه «زیستن» انسان را نیز دچار چالش می نمود. بنابراین «نظم» نیز از سوی انسانِ قائل به ضرورت زندگی اجتماعی پذیرفته شد. پذیرش «نظم» یعنی پذیرش نابرابری! زیرا در هر نظمی یک فرمان دهنده قابل تصور است و یک فرمان بر! تخطی از نظم بحث ضمانت اجرای نظم را به میان می آورد. بنابراین فرمان روا باید از قوه ی قهریه نیز برخوردار باشد تا خاطیان از نظم را مجازات و کیفر دهد.
اما از همان ابتدا پرسش اساسی این بود که ملاک «نظم» چیست؟
همین جا بود که «قانون» متولد شد. قانون نیز به خود لوازم دیگری داشت، از جمله کیستی قانون گذار، مبنا و ملاک قانون گذاری، هدف قانون گذار، مجریان قانون و... تفاوت در میزان رضایت مندی از نظم موجود و لوازم و اقتضائات جانبی آن باعث شد تا مفاهیم دیگری از قبیل عدل و ظلم متولد شوند و سخن از دو نوع نظم، قانون، ناظم، قانون گذار و هدف به میان آید: نظم عادلانه و نظم ظالمانه؛ قانون عادلانه و قانون ظالمانه، حاکمان عادل و حاکمان ظالم، اهداف عادلانه واهداف ظالمانه و...
بنابراین، از همان آغازِ تکوین زندگی سیاسی و اجتماعی، موضوع و متعلق عدالت متعدد و متنوع شد. موضوع عدالت هر چه باشد، چه نظام هستی، چه نظام سیاسی و اجتماعی، یا قانون و یا شخص، در بحث از هر یک از موضوعات مذکور می توان محورهای مشترکی را مشاهده کرد. آسیب شناسی وضع موجود نسبت به موضوع و متعلق عدالت، نقطه ی شروع، ارائه وضع مطلوب ، نقطه ی میانی و شیوه ها و ساز و کارهای رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب، سرانجام بحث است.
با توجه به آن چه گفته شد سعی خواهیم کرد تا سه محور مذکور را نسبت به برخی از مهم ترین موضوعات و متعلقات عدالت مورد بحث قرار دهیم. مدعای اصلی مقاله حاضر این است: از آن جا که عدالت در دیدگاه اسلامی امری واقعی است نه اعتباری، عدالت مهدوی تداوم بخش رسالت انبیای الهی، به ویژه رسالت آنها نسبت به عدالت گستری است.
اجمالاً اشاره می کنم که مبنای حسن و قبح عقلی و ذاتی مسئله ی ظلم و عدل مبنای نظری ما در مقاله ی حاضر است که از پرداختن به آن، به دلیل پرهیز از تطویل، اجتناب شده است.
بر اساس این مبنا و با توجه به آن چه در سوره ی حمد آمده، می توانیم جامعه انسانی را، به لحاظ اوضاع و شرایط عینی و از منظر میزان حساسیت به عدالت در سطوح و مراتب مختلف آن، در سه وضع تصویر کنیم:
1. جوامعی که بر صراط مستقیم حرکت می کنند. این جوامع برخوردار از رهبری الهی، قانون الهی و اهداف الهی هستند. مبدأ و مقصد حرکت آنها خداست. دغدغه ی انبیا، اوصیا و اولیای الهی حرکت انسان و جوامع انسانی در مسیر صراط مستقیم است. بنابراین از این نظر رسالت حضرت حجت (عج) در تداوم رسالت انبیای الهی، تشویق انسان به ایجاد قسط، تحقق عدالت در جمیع مراتب و سطوح آن ونفی ظلم و ستم در همه اشکال و انواع آن است. در واقع عدالت فقط در همین وضعیت تأمین می شود.
2. جوامعی که بر خلاف مسیر الهی حرکت می کنند. کسانی که جنگ و تعارض با انبیاء اوصیا و اولیای الهی را در کارنامه ی خود دارند، تلاش گران عرصه ی گسترش ظلم در سطوح و مراتب مختلف آن بوده و هستند. اینان در برابر عدالت مهدوی نیز به نزاع می پردازند. «مغضوبین» صفتی است که خداوند به این گروه می دهد. زیرا عمداً بر خلاف حق و عدالت حرکت می کنند. از این رو هم چون ابلیس مغضوب درگاه الهی اند.
3. جوامعی که در گمراهی به سر می برند و قابل هدایت اند، اما جهل آن ها باعث شده است تا در مسیر عدالت گام بر ندارند. وصف الهی برای اینها «ضالین» است.
در ادامه سعی خواهیم کرد تا نزاع عدل و ظلم را در موضوعات و متعلقات اصلی عدالت و ظلم مورد بحث قرار دهیم.

اول) آسیب شناسی وضع موجود

آن چه اکنون در دنیا می گذرد، از جهات مختلف با عدالت در تعارض است. اگر حرکت بر مدار ارزش های غیر دینی ملاکی برای تشخیص مسیر عادلانه از غیر عادلانه باشد، جهان امروز عمدتاً در اختیار کسانی است که تمام اهتمامشان مبتنی بر«خود محوری» است. اصل «تنازع بقا» و توأم بودن «قدرت و حقیقت» از اصولی است که مبنای رفتار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این افراد را تشکیل می دهد. تثبیت حق «وتو» برای پنج کشور قدرت مند دنیا، حمایت از اسرائیل، حمله به کشورها، دست اندازی به ثروت های جهانی، استخدام شعارهایی مثل مبارزه با تروریزم و امثال آن در جهت تأمین منافع خود از اهم مصادیق ظلم های نهادینه شده در جهان امروز است.
می توانیم ظلم هایی که امروز در سطح جهان صورت می گیرد در حوزه ی رهبران، قوانین، ساختارها و عمل کردها نشان دهیم. رهبران حاکم بر دنیا واجد ویژگی های لازم برای رهبری نیستند. خداوند به صراحت فرموده: (لا یُنالُ عَهدِی الظّالِمینَ) بر این اساس ستم گران شایستگی رهبری جوامع را ندارند، در حالی که عمده ی کارگزاران سیاسی امروز دنیا، در حال ستم گری به خود و دیگران هستند. قوانین حاکم بر دنیا نیز به دلیل این که از سر چشمه های سکولاریستی برخاسته، در بسیاری از جهات با قوانین الهی مغایرت دارد. این قوانین باعث شده است تا روز به روز فاصله و نابرابری میان ملت ها و کشورهای فقیر و غنی افزوده شود. عمل کردهای ظالمانه باعث شده است تا محیط زیست به مخاطره افتد. لذا عرصه های رقابت به نفع قدرت مندان است. در حالی که در برخی از کشورها انواع بهره مندی ها رایج است در برخی از مناطق شاهد گسترش گرسنگی، فقر و انواع بیماری ها هستیم. می توانیم بگوییم آن چه ابلیس به خداوند متعال گفت محقق شده است:
(قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ).(1)‌
بنابراین اگر از نگاه کلان به مسائل جهان امروز بنگریم نمی توانیم بگوییم عدالت در جهان امروز برقرار است. حاکمان مسلط بر جهان امروز نیز چنین ادعایی ندارند، بلکه می توانیم به صراحت بگوییم ظلم در جهان امروز بر قرار است. ظلم در سطح رهبران و کارگزاران، قوانین و مقررات، ساختارها و نهادها و ظلم در سطح عمل کردها. اگر نظامی مثل جمهوری اسلامی، یا مردمی مثل مردم فلسطین، لبنان و عراق نیز بخواهند درمقابل این ظلم ها بایستند به شدیدترین وجهی با آنها برخورد می شود.
جهانی شدن، مبارزه با تروریزم، دفاع از حقوق بشر، مبارزه با گسترش سلاح های کشتار جمعی و اتمی، دفاع پیش گیرانه و تأمین امنیت جهانی شعارها و بهانه هایی است که در خدمت نهادینه کردن این ظلم ها قرار دارد. در واقع می توانیم بگوییم حکومت امروز جهان در دست جریان «مغضوبین» است و جریان «صراط مستقیم» در اقلیت است. جریان «ضالین» نیز عمدتاً اسیر تبلیغات مغضوبین است.

دوم) وضع مطلوب؛ بنیاد ها و آرمان ها

بر اساس دیدگاه اسلامی و شیعی، تحقق عدالت در سطوح مختلف کارگزاران و رهبران، قوانین، ساختارها و عمل کردها نیازمند آن است که انسان، با استفاده از نعمت اختیار، که خداوند به او داده، راهی را که خداوند متعال پیش پای او قرار داده است برگزیند. این مسیر از طریق تصحیح جریان رهبری جهانی می گذرد. به عبارت دیگر، همان گونه که عدالتِ خداوندی باعث شده است تا در نظام تکوین شاهد آفرینش عادلانه باشیم، همان عدالت ایجاب می کند تا در نظام تشریع نیز بهره مند از عدالت الهی باشیم. عدالت و لطف الهی در ارسال رسل و امام و کتاب برای بشر خود را نشان داده است:
(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط)؛(2) به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آن ها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
قیام مردم برای قسط در ظلّ رهبری رهبران الهی و عمل به کتاب و قانون الهی می تواند منشأ استقرار عدالت در سطوح مختلف باشد.
وضع مطلوب، که در نگاه اسلامی و شیعی در قالب حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) تحقق می یابد، بدان دلیل مطلوب است که عدالت را در سطوح مختلف اجرا می کند؛ عدالت در سطح رهبران و کارگزاران؛ در سطح قوانین و مقررات؛ در سطح نهادها و ساختارها و تشکیلات و عدالت در سطح عمل کردها. چون رهبری بر عهده ی امام منصوب از سوی خدا بوده و معصوم است، اقدامات و دستورهای صادر شده عادلانه خواهد بود. کارگزاران منصوب از سوی امام نیز بر اساس ملاک های شایستگی و عدالت انتخاب خواهند شد. چون مبنای تمام عمل کردها قوانین الهی است، از این جهت نیز ظلمی بر مردم نخواهد شد، ساختار و عمل کردها نیز چون مبتنی بر آموزه های دینی و رهبری الهی است بر اساس تأمین عدالت سامان خواهد یافت.
نظام مطلوب و آرمانی شیعه، در مقایسه با مکتب های دیگر، به ویژه لیبرال دمکراسی و نیز نظام های توتالیتر و استبدادی در ابعاد مختلف، متفاوت و بلکه متعارض است. اگر ما زندگی فردی اجتماعی و سیاسی انسان را یک حرکت بدانیم، آن گاه می توانیم برای این حرکت نقطه ی آغاز، مقصد، مسیر، راهنما و سایر الزامات و اقتضائات مربوط به یک حرکت را در نظر بگیریم، تفاوت مکتب ها نوعاً در تفاوت این ارکان است؛ مثلاً مبدأ و مقصد و راهنما در یک حرکت الهی به گونه ای تصویر می شود که در حرکت های سکولار پذیرفته نمی شود. عدالت، صنفی است که هم بر حرکت خود انسان از مبدأ تا مقصد اثر می گذارد، هم بر نوع رهبری و راهنمایی و هم بر نوع مقررات و قوانین. خداوند متعال، انبیا و اولیای الهی، هم خود عادل اند و هم انسان را دعوت به عدالت می کنند. عدالت در اسلام اگر تحقق یابد، تعالی و تعادل در درون فرد و اجتماع و نظام هستی تحقق یافته است.
در این جا به طور اختصار به بیان مبدأ، مقصد، راهنما و نظام سیاسی و اجتماعی مشروع و عادلانه از نگاه قرآن کریم می پردازیم:

1) مبدأ هستی

دو نوع نگاه به هستی، باعث دو نوع نگرش به تمام پدیده ها، مخصوصاً باعث پدید آمدن دو دسته پدیده های فرهنگی و اجتماعی می شود. دو نگاه به طبیعت، دو نگاه به انسان، دو نگاه به قانون، دو نگاه به حکومت، دو نگاه به حق، دو نگاه به هدف و مقصد و حرکت هستی، دو نگاه به غرایز، دو نگاه به اقتصاد، دو نگاه به زندگی، دو نگاه به رهبری، دو نگاه به خیر و شرّ و ... حاصل دو نگاهی است که درباره ی اصل هستی وجود دارد.
نتیجه ی جهان بینی الهی پذیرش توحید است. نگاه توحیدی باعث می شود تا انسان از غیر خدا اطاعت ننماید. حکومت و قوانین غیر الهی را نپذیرد و طرف آزادی باشد.
آزادی بشر، با اصل توحید، به این نحو محقق می شود که هیچ انسان و یا جامعه و ملتی حق ندارد دیگران را از آزادی محروم کند و یا برای آنها قانون وضع نماید، زیرا شناخت و درک انسان ها ناقص است، بنابراین نمی توانند قوانینی که ضامن سعادت و کمال انسان باشد، وضع نمایند. ضمن این که اگر قانون گذاران انسان باشند، ممکن است که منافع فردی، گروهی، قبیله ای و... را در امر قانون گذاری دخالت دهند. تنها خداوند متعال است که اطاعت از قوانین او موجب سعادت و کمال می شود و تنها او است که آزادی ما را محدود می کند. همین مضامین در آیات ذیل مورد تأکید قرار گرفته است:
(اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْ‌ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لاَ یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ‌)؛(3) هیچ معبودی جز الله نیست. زنده ی پاینده و نگه دار و نگهبان. او را چرت و خواب نمی رباید، از اوست، هر چه در آسمانها و زمین است. کیست که در نزد او، جز به اذن و رخصت او، شفاعتی کند؟ هر چه پیش روی و هر چه پشت سر آنها (بندگان) است، می داند. و آنان (بندگان) به چیزی از دانش او، مگر آن چه خود او بخواهد، احاطه و آگاهی ندارند. تخت قدرت و حکم رانی او بر آسمان ها و زمین گسترده است. و نگهبانی آسمان و زمین او را گران نمی آید و اوست بلند مرتبه و بزرگ.
آفریدگاری و سیطره ی تکوینی خدا، مستلزم آن است که قانون گذاری و تشریع نیز در اختیار او باشد و همگان ملزم به تبعیت از قانون خدا باشند. دانش بی پایان خدا مستلزم آن است که صلاحیت تنظیم مقررات بشری در انحصار او باشد. عبودیت موجودات در برابر خدا مستلزم نفی طاغوت است.(4)
(وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللهِ أَندَاداً یُحِیُّونَهُم کَحُبّ اللهِ وَ الَّذِینَ ءَ امَنوا أَشَدُّ للهِ وَ لَو یَرَی الَّذینَ ظَلَمُوا إذ یَرَونَ العَذَابَ أَنَّ اَلقُوَّةَ لِلهِ جَمِیعاَ وأنَّ اللهَ شدیدُ العَذَابِ)؛(5) گروهی از مردم به جز خدا به رقیبان و هماوردانی روی می آورند. به آنان عشق می ورزند هم چون مهری که باید به خدا ورزید. و مؤمنان راستین، در دوستی خدا شدیدتر و استوارترند. اگر آنان که (با سر سپردگی به غیر خدا) ستم کرده اند، آن گاه که عذاب را مشاهده می کنند، می دیدند که قدرت یک سره از آنِ خداست و عذاب خدا، سخت و سهمگین است (بی گمان از رفتار خود پشیمان می شوند).
توحید، علاوه بر آن که یک بینش فلسفی و عرفانی است، مؤمنان به آن به عنوان یک اصل زندگی ساز نگاه می کنند. توحید برای مؤمنان عقیده ای است که بنای زندگی اجتماعی و فردی بر آن نهاده می شود.
(قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلاَ تَتَّقُونَ‌)؛(6) بگو: چه کسی آنان را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ یا چه کسی شنوایی و بینایی ها را در قبضه ی اختیار دارد؟ و چه کسی بیرون می آورد زنده را از مرده و مرده را از زنده؟ و چه کسی جهان را تدبیر می کند؟ (درتکوین) خواهند گفت: خدا. بگو: پس چرا پروا نمی کنید؟ (و غیر او را به اداره ی امر جهان و تشریع انتخاب می کنید؟)
و پس از چند آیه میان هدایت الهی و غیر آن مقایسه کرده، انسان ها را به داوری فرا می خواند.
(قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَ یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؛(7) بگو: از میان این شریکان پنداری، چه کسی به سوی حق رهبری می کند؟ بگو خدا به سوی حق رهبری می کند. پس آیا کسی که به حق رهبری می کند شایسته تر است که پیروی شود، یا آن که خود راه نمی یابد، مگر آن که رهبری شود؟ پس شما را چه می شود؟ چگونه قضاوت می کنید.
و در سوره آل عمران خداوند به پیامبر دستور داده است که همه را به سوی خدا بخوان:
(قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ‌ )؛(8) بگو: ای اهل کتاب به سوی سخنی که میان ما و شما برابر باشد روی آورید، و آن این که هیچ کس جز خدا را عبادت نکنیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و هیچ یک از ما دیگری را به جای خدا، رب و سرپرست و مدیر کار خود نگیرد. پس اگر سر پیچیدند به آنها بگویید: گواه باشید که ما تسلیم و منقاد این رویه هستیم.
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛(9) ای انسان ها عبادت کنید پروردگارتان را با آن که آفرید شما را و همه ی گذشتگانتان را، شاید به تقوا آراسته شوید.
تقوا عمل به دستورهای الهی در زندگی این جهان است. اما خداوند دستور خود را چگونه در اختیار بشر قرار می دهد؟ رهبران الهی برای انجام چنین رسالتی برگزیده شده اند. خداوند کسانی را از جنس انسان ها مبعوث کرد تا راه هدایت را به انسان نشان دهند.
از منظر علمای شیعه این رهبری الهی تا پایان تاریخ جریان دارد، چنان که از آغاز تاریخ شروع شده است. اولین سلسله از رهبران الهی انبیا هستند. پس از ختم نبوت، اوصیای الهی، رهبری را ادامه می دهند و در عصر غیبت ولیّ اعظم الهی حضرت حجة ابن الحسن المهدی (عج) اولیاء رهبری را عهده دار هستند. نبوت، امامت و ولایت در امتداد تاریخ، جریان هدایت الهی را رقم زده و خواهند زد.

2) معاد و مقصد

حرکت هستی؛ به ویژه حرکت انسان در هستی به سوی هدفی نهایی چشم دارد. این هدف نهایی بازگشت به محضر خداوند متعال است.
سعادت نهایی و نیز مجازات مناسب برخی جرائم تنها و تنها در قیامت امکان دارد. بدیهی است که فرض معاد و قیامت و اعطای پاداش به نیکوکاران و مجازات بدکاران در فرض جهان بینی و هستی شناسی الهی متصور است والاّ مادی گرایان، جهان را کهنه کتابی دانند که اول و آخر آن افتاده و همه اش در دنیای طبیعی ومادی خلاصه می شود.
اعتقاد به معاد و نیز برای هستی، پایانی الهی دیدن باعث می شود تا انسان در تمام اقدامات خود خداوند و احکام او را در نظر داشته باشد و به خود و دیگران ظلم نکند و از صراط حق خارج نشود. ساحران، پس از آن که به حقانیت موسی پی بردند، درمقابل فرعون ایستادند و چنین گفتند: (إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً)؛(10) ما از روز قیامت که روزی، گرفته و سیاه و دردناک است می ترسیم.
با یک آیه، که جامع مراحل هستی از آغاز تا پایان است و به مثابه جمع بندی این بحث محسوب می شود، بحث مربوط به مقصدشناسی را به پایان می بریم:
(کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)؛(11) مردم! چگونه کافر می شوید به خدا و حال آن که شما مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند وباز زنده کند و عاقبت به سوی او باز خواهید گشت.

3) هدایت و رهبری الهی

فلسفه ی نیاز انسان به رهبری و وحی الهی این است که انسان به تنهایی نمی تواند نیازهای معنوی خود را فراهم کند و بر طرف نماید. انبیا آمده اند تا انسان را بسازند و خدا را به انسان معرفی کنند. انبیا آمده اند به انسان کمک کنند تا استعدادهای خود را از قوه به فعلیت در آورد.
لازمه اعتقاد به رهبری الهی، از جمله نبوت، دخالت در سرنوشت اجتماع است، زیرا هدف و مقصود انبیا نیز همین مسئله بوده است.
به همین جهت اگر همه رهبران الهی و انبیا در یک زمان در یک محلی جمع بشوند هیچ اختلاف و نزاعی در میان آنها رخ نخواهد داد.(12) انبیا به دنبال شکستن کنگره ها و کاخ های ظلم، (13) مسلط بر نفس خویش،(14)، خدمت گذار مردم (15) و جلوه ی رحمت حق تعالی بوده اند (16) و ثبات قدم داشته (17) و فروتن (18) و ساده زیست بوده اند.
شما می بینید که بزرگ ترین افراد بشر انبیا بودند و ساده ترین از همه هم آنها بودند. در عین حالی که بزرگ تر از همه بودند و همه آنها را به بزرگی می شناختند در عین حال ساده ترین افراد بودند در وضع زندگی شان.(19)
نه تنها خوبی توده های مردم از برکت انبیا است،(20) بلکه تمام خیرات عالم اثر انبیا است.(21) انبیا عهده دار تزکیه انسان هستند.
فلسفه ی ارسال رسل و رهبران الهی این است که مردم از خدا اطاعت کنند و از طاغوت اجتناب نمایند.(22) در نگاه الهی سرانجامِ کار از آنِ مؤمنان و رهبران الهی است، هر چند که دشمنی ابلیس و پیروانش در طول تاریخ در مقابل خداجویان قرار داشته و دارد.(23)
با ختم نبوت، رهبری الهی خاتمه نمی یابد، بلکه در امامت و ولایت تداوم پیدا می کند. چرا که خداوند در قرآن راه را بر هر گونه اطاعت غیر الهی بسته است.

4) نظام سیاسی و مسئله مشروعیت

پس از آن که ضرورت زندگی اجتماعی برای انسان پذیرفته شد، ضرورت نظم اجتماعی مطرح می شود، زیرا زندگی اجتماعی بدون نظم، نه تنها مفید به حال انسان نخواهد بود، بلکه ضررهای جبران ناپذیری هم دارد. فرمان روایی سیاسی بر بستر نظم اجتماعی مستقر می شود. در هر فرمان روایی یک نوع «نابرابری» متولد می شود، این نابرابری که انسان ها را به دو دسته فرمان روا و فرمان بر، دستور دهنده و اطاعت کننده، حاکم و محکوم و... تقسیم می کند نیازمند استدلال، استناد و توجیه است. به آن چه نابرابری را توجیه و پذیرفتنی جلوه می دهد و در واقع مشکل عدم اطاعت فرمان بران از فرمان روایان را حل می کند «مشروعیت» گفته می شود.
در طول تاریخ توجیهات مختلفی برای مسئله نابرابری سیاسی صورت گرفته است که در یک تقسیم بندی می توانیم از چهار نظریه در باب مشروعیت یاد کنیم:
1. نظریه های فرا دستی و فرو دستی طبیعی؛
2. نظریه های فرمان روایی معطوف به شناخت خیر و سعادت؛
3. نظریه های فرمان روایی الهی؛
4. نظریه های فرمان روایی مبتنی بر رضایت.(24)
درباره ی منابع مشروعیت، نظرات دیگری نیز ارائه شده است (25) که هر یک نوعی در طبقه بندی مذکور یافت می شود. علمای شیعه در آثار خود از مشروعیت الهی به تفصیل سخن گفته و بر درستی آن استدلال کرده اند. سایر نظریه های مشروعیت از نظر این علما یا نادرست است یا این که در مشروعیت الهی وجود دارد. فی المثل نظریه های مشروعیت معطوف به شناخت خیر و سعادت در نظریه مشروعیت الهی وجود دارد، زیرا سعادت انسان مهم ترین دغدغه کسانی است که از سوی خداوند به عنوان رهبران جامعه انسانی معرفی شده اند. هم چنین رضایت مردم در نظریه مشروعیت الهی لحاظ شده است، زیرا، نظام اسلامی، بدون حضور و نظر مردم در عالم خارج محقق نمی شود.
نظام های سیاسی سلطنتی، که مشروعیت آنها نوعاً از نوع طبیعی (ترکیبی از قهر، غلبه، وراثت و نخبگی) است در اندیشه سیاسی علمای شیعه نفی شده است. آیات متعددی بر نفی مشروعیت مبتنی بر قهر و غلبه، سلطنت و وراثت و مشروعیت های ناشی از غیر خدا و طبیعت انسان ها دلالت می کنند. برخی از این آیات را بیان می کنیم:
1. آیاتی که مشروعیت حاکمانی چون فرعون را نقد کرده و مورد طرد و مذمت قرار داده است: (26)
آیاتی که به صراحت مشروعیت را از فرعون و پیروانش سلب کرده و برای خدا و اهل تقوا قرار داده است. آیات دیگری نیز در زمینه ی عدم مشروعیت نظام سیاسی فرعون وجود دارد.(27)
2. آیاتی که ظلم در آنها نفی شده و بر عدم تعلق رهبری معنوی و سیاسی به ظالمان دلالت دارد و بدان تأکید شده است. مشهورترین آیه در این باره آیه ای است که خطاب به حضرت ابراهیم (علیه السلام) نازل شده است:
(قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌)؛(28) ابراهیم عرض کرد: این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطاخواهی کرد؟ فرمود: (آری، اگر عادل و صالح و شایسته ی آن باشند که) عهد من هرگز به مردم ستم کار نخواهد رسید.
در این آیه مشروعیت مبتنی بر وراثت صرف، بدون شایستگی، نفی شده است. چون حکومت ظالمان مشروعیت ندارد، نباید مؤمنان با ظالمان همکاری داشته باشند:
(فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ وَ لاَ تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ *وَ لاَ تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لاَ تُنْصَرُونَ)؛(29)
پس ای رسول ما! تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن و کسی که با همراهی تو به خدا رجوع کرد (نیز پایدار باشد) و هیچ از حدود الهی تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما می کنید بصیر و داناست. و شما مؤمنان هرگز نباید باظالمان هم دست و دوست باشید و گرنه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد افتاد و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی شما را یاری نخواهد کرد.
خداوند بر آنان که علیه مسلمانان و نظام الهی ظلم روا دارند مجازات های سختی مقرر کرده است.(30)
در زمینه نفی ظلم، آیات بسیار زیادی وجود دارد که از ذکر آنها صرف نظر می کنیم.(31)
3. آیاتی که اطاعت از گذشتگان را مورد نقد و مذمت قرار داده است. محتوای این دسته از آیات دال بر این امر است که خداوند متعال اطاعت از رهبران غیر الهی را مشروع نمی داند:
(إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً *خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لاَ یَجِدُونَ وَلِیّاً وَ لاَ نَصِیراً *یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ *وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ)؛(32)
خدا کافران را لعن کرد و بر آنان آتش دوزخ مهیّا گردانید. آنان در آن دوزخ همیشه معذّب اند و بر نجات خود هیچ یار و یاوری نخواهند یافت. در آن روز صورت هاشان بر آتش همی گردد و گویند: ای کاش خدا و رسول را اطاعت می کردیم و گویند: ای خدا! ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان (فاسد) خود را کردیم که ما را به راه ضلات کشیدند.
در آیات دیگری از این مسئله به صورت یک سنّت یاد شده است که معمولاً مردم به پیامبران الهی می گفتند: از آن چه از پدرانمان به ما رسیده دست بر نمی داریم، و معمولاً در این سخن رد پای سیاست مداران غیر الهی دیده می شود:
(وَ کَذلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ‌)؛(33) و هم چنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر و دیاری نفرستادیم جز آن که اهل ثروت و مال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آنها البته پیروی خواهیم کرد.
4. آیاتی که بر تساوی ذاتی انسان ها تأکید دارد، و تمام مشروعیت های مبتنی بر طبیعت و ویژگی های ذاتی انسان ها را نفی می کند. پیش از این، دیدگاه های علمای شیعه را درباره ی ویژگی های ذاتی و اکتسابی انسان ها در بحث مبانی انسان شناختی به تفصیل آورده بودیم و دوباره تکرار نمی کنیم و تنها به ذکر یک آیه بسنده می کنیم:
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ)؛(34) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
در جمع بندی این قسمت به این نتیجه می رسیم که هر مشروعیت غیر الهی از جانب علمای شیعه نمی تواند پذیرفته شود و فقط مشروعیت الهی پذیرفته شده است.
پیش از این، گفته شد که هر نظریه مشروعیتی در صدد توجیه و توضیح نابرابری سیاسی در عرصه ی فرمان روایی است. هم چنین گفتیم که این توجیه اگر ریشه در فرامین الهی نداشته باشد قابل قبول نیست، ولو تحقق خارجی هم داشته باشد. اینک مشروعیت مورد قبول از دیدگاه اسلامی و شیعه را بیشتر توضیح می دهیم:
خداوند متعال حق حکومت را به انبیا واگذار کرد و در واقع آنها را برای حکومت بر مردم نصب نمود. برخی از انبیا هم چون حضرت سلیمان، حضرت یوسف و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) حکومت تشکیل دادند و جامعه را بر طبق احکام الهی اداره کردند. در واقع پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هم ولایت در ابلاغ وحی داشت و هم ولایت در حوزه های اجرایی و قضایی. وظیفه اجرای احکام و هدایت مردم، پس از آن حضرت به امام علی (علیه السلام) و سایر امامان (علیه السلام) منتقل شد.(35)
درباره ی اهداف و وظایف دولت اسلامی در فصل بعدی بحث خواهیم کرد، اینک به همین مقدار اکتفا کرده و مستندات قرآنیِ زعامت سیاسی انبیا، امامان و فقهای جامع الشرایط را ارائه می کنیم. ولایت فقیه، به عنوان استمرار حرکت انبیا و ائمه (علیه السلام) ولایتی است برخاسته از آن چه در قرآن و روایات با بیان اوصاف و شرایط، قابل استنباط و استخراج است. آیاتی که بر نظام سیاسی مشروع الهی تأکید دارد در چند نکته قابل دسته بندی است:
1. آیاتی که در حقانیت و مشروعیت نظام سیاسی انبیای الهی اشاره دارد:
(فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ )؛(36) پس به یاری خدا کافران را شکست دادند و داود، امیر آنها، جالوت را کشت و خدا به او پادشاهی و فرزانگی عطا فرمود.
طبق این آیه و صراحت نهفته در آن، منصب حکومت و سیاست از سوی خدا به داود عطا شده است.
(وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ)؛(37) پیغمبر آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به پادشاهی شما بر انگیخت. گفتند: از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی روا است در صورتی که ما به پادشاهی شایسته تریم. او را مال فراوان نیست. رسول در جواب آنها گفت: او از این رو به شاهی شایسته تر خواهد بود که خداوندش بر شما برگزیده و او را در بسط دانش و توانایی تن افزونی بخشیده و خدا مُلک را به هر که خواهد بخشد. در این آیه نیز گزارش درگیری و نزاع میان مشروعیت برخاسته از اراده ی الهی و مشروعیت برخاسته از تصورات غیر الهی را مشاهده می کنیم و این مشروعیت الهی است که از سوی خداوند مورد تأیید قرار گرفته است.
حضرت سلیمان نیز قدرت و شوکت را از خداوند تقاضا کرده است:
(قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لاَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‌)؛(38) گفت: پروردگارا به لطف و کرمت از خطای من در گذر و مرا مُلک و سلطنتی عطا فرما که پس از من احدی لایق آن نباشد که تو بخشنده ی بی عوضی.
2. آیاتی که منصب سیاسی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از آنها استفاده می شود. پیش از همه آیه ای را ذکر می کنیم که در مکه نازل شده و در آن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از خداوند توفیق تشکیل نظام سیاسی و جعل ولایت سیاسی را برای خود تقاضا کرده است:
(وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِیراً)؛(39) و ای رسول ما! دایم دعا کن که بارالها (همیشه به هر جا روم) مرا به قدم صدق داخل و خارج گردان و به من از جانب خود قدرتی قرار بده که یار و مددکار من باشد.
در قرآن کریم تنها یک مورد کلمه «سلطان» با «نصیر» آمده است و آن همین آیه است. در سایر موارد «سلطان» با کلماتی چون «مبین» به کار رفته، که به معنای «دلیل»،«بینه» و «برهان» می باشد.(40) هم چنین آیاتی وجود دارد که بر اطاعت از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در کنار اطاعت از خدا تأکید شده است:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ)؛(41) ای اهل ایمان! فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت کنید و چون در چیزی کارتان به گفت و گو و نزاع کشید به حکم خدا و رسول بازگردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید.
علامه طباطبایی نظریه برخی از مفسران را که گفته اند. تکرار «اطیعوا» در آیه برای تأکید است رد کرده و بر این رأی معتقد است که تکرار «اطیعوا» دلالت دارد بر این که پیامبر، علاوه بر امور وحیانی که در اختیار مردم می گذارد و آنها را بدان ها امر و نهی می کند، اوامری نیز بر اساس صلاح دید خود صادر می کنند که خداوند متعال با این بیان به آن اوامر مشروعیت بخشیده و دستور وجوب و لزوم اطاعت داده است.(42) در این آیه، همان گونه که مشهود است، دستور به اطاعت از اولوالامر نیز در چارچوب اوامر الهی صادر شده است.
در آیه دیگری بر نادرستی اعتراض به حکم خدا و پیامبر تصریح شده است:
(وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِینا)؛(43) هیچ مرد و زن مؤمن را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول کند دانسته به گمراهی افتاده است.
آیات دیگری نیز قابل استناد است که از ذکر آنها صرف نظر می کنیم.
3. آیات مربوط به امامت؛ از جمله آیه ولایت، (44) آیه ی تطهیر، (45) و آیه مودّت.(46)
رهبری الهی در عصر غیبت بر عهده ی فقهای واجد شرایط است؛ زیرا فقها، نایبان عام امام زمان (عج) هستند. این مسئله از اندیشه های فراگیر، حتی در میان توده ی مردم در عصر صفویه است. آیات فراوانی وجود دارد که بر لزوم عادل بودن کارگزاران حکومت اسلامی و امین بودن و عالم بودن آنها به قوانین و دستورهای الهی دلالت دارد. به برخی از این آیات، اشاره می شود:
(قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ‌ )؛(47)
یوسف به عزیز مصر گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که حافظ (امین) و دانایم.
در این آیه بر شرط علم و دانایی تأکید شده است.
(قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ‌)؛(48)
یکی از آن دو گفت: ای پدر! (خطاب به حضرت شعیب است) او (موسی) را استخدام کن زیرا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی آن کسی است که «قوی» و «امین» باشد.
در این آیه به صفات امانت و قدرت تأکید شده است:
(إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ)؛(49)
همانا خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبان آنها باز گردانید و چون در میان مردم داوری کنید، به عدالت حکم برانید.
به نظر برخی از علما مفهوم «حکم» که در آیه آمده، هم شامل قضاوت، که شأن قاضی است، می شود و هم حکومت را، که شأن زمام داران است، در بر می گیرد. برای اثبات این مدعا به حدیثی که در مجمع البیان ذیل این آیه آمده و نیز به آیه ی دیگری از قرآن استناد شده است، حدیث چنین است: «اَمَرَالله الُولاةَ وَ الحُکّامَ اَن یَحکُمُوا بِالعَدلَ وَ النَّصِفَةِ»؛(50) خداوند به فرمان روایان و حاکمان دستور داده است که با عدالت و انصاف حکم برانند.
از آن چه گفته شد نکات ذیل به دست می آید:
1. نظام سیاسی و دولت لازمه ی زندگی اجتماعی و زندگی سیاسی است. زندگی سیاسی بدون نظم عمومی و فردی ممکن نیست. لذا دولت به وجود می آید تا این نظم را بر قرار نماید. برای برقراری نظم لازم است کاربرد انحصاری قدرت در اختیار دولت قرار گیرد، تا دولت مجاز باشد قوانین عام و فراگیر را به مرحله ی اجرا بگذارد.
2. انسان ها اگر از دولت ها اطاعت نکنند، دولت ها نمی توانند دوام بیاورند. برای این که انسان ها از دولت ها اطاعت نکنند. نیز لازم است آنها را نامشروع بدانند. مشروعیت توجیهی است برای اقناع فرمان بران از فرمان دهندگان، زیرا هر نوع فرمان روایی متضمن نوعی نابرابری سیاسی است که یک طرف آن حاکمان و فرمان روایان قرار می گیرد و طرف دیگر آن فرمان بران.
3. از قدیم، توجیهات مختلفی برای فرمان روایی صورت گرفته است، این توجیهات در دو دسته: الهی و غیر الهی قابل تقسیم است. نظریه مشروعیت اسلامی و شیعی، که مبتنی بر آموزه های قرآنی است، از نوع نظریه های مشروعیت الهی است. در این نظریه انسان ها هیچ یک بر دیگری ولایت و حق سلطه ی سیاسی ندارند. تنها خدا، به عنوان خالق انسان، حق ذاتی برای فرمان دادن انسان را دارد. خداوند از طریق انبیا، امامان و فقهای واجد شرایط (فقاهت و عدالت) احکام خود را در اختیار انسان ها قرار داده است. رهبران الهی برای اجرای فرامین الهی، با همکاری مردم حکومت تشکیل می دهند. اگر مردم از رهبران الهی اطاعت ننموده یا در جهت تحقق منویات و فرامین الهی مشارکت نکنند، رهبران الهی، علی رغم این که از مشروعیت الهی برخوردار هستند، موفق به تشکیل حکومت دینی نخواهند شد؛ زیرا حکومت دینی دو پایه دارد: از سویی مشروعیت خود را از خدا می گیرد و از سوی دیگر قدرت خود را جهت تحقق عینی از مردم به دست می آورد.
4.پس از تشکیل نظام سیاسی اسلامی، رهبران و مردم، باید بر اساس قوانین الهی عمل کنند، به عبارت دیگر آزادی رهبران و کارگزاران نظام سیاسی دینی و مردم در چارچوب حدود و مقررات الهی است و هیچ یک اجازه ی تخطی از آن را ندارد.

ادامه دارد...

پی نوشت ها :

1- حجر (15) آیه ی 39.
2- حدید (57) آیه ی 25.
3- بقره (2) آیه ی 255.
4- سید علی خامنه ای، طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن، ص 37- 38.
5- بقره (2) آیه ی 165.
6- یونس (10) آیه ی 31.
7- همان، آیه ی 35.
8- آل عمران (3) آیه ی 64.
9- بقره (2) آیه ی 21.
10- الانسان (10) آیه ی 10.
11- بقره (2) آیه ی 28.
12- صحیفه ی نورف ج 11، ص 81.
13- همان، ج2، ص 214.
14- همان، ج 11، ص 81.
15- همان، ج 15، ص 217.
16- همان، ج 16، ص 2.
17- همان، ج 13، ص 130.
18- همان، ج16، ص 268.
19- همان، ج 13، ص 3- 262.
20- همان، ج 17، ص 20.
21- همان، ص 133.
22- نحل (16) آیه ی 36 و اعراف (7) آیات 59، 65 و 66.
23- مؤمن (40) آیه ی 51 و 52.
24- برای مطالعه تفصیلی این دیدگاه ها نک. به : چین همپتن، فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، طرح نو، 1380 ، ص 21- 81.
25- فی المثل ماکس وبر سعی کرده است تا بر اساس منبع مشروعیت از مشروعیت های سنتی، قانونی و کاریز ماتیک یاد کند. نک . به: ماکس وبر، اقتصاد و جامعه، ترجمه عباس منوچهری و دیگران، تهران: مولی، 1374، ص 400- 401.
26- اعراف (7) آیات 136 و 139.
27- مثل آیه ی 83 سوره ی یونس: (وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ). نیز آیه ی 4 سوره ی قصص: ( إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الْأَرْضِ). این آیات دلالت بر عدم مشروعیت نظام سیاسی سرکشان و مفسدان دارد.
28- بقره (2) آیه ی 124.
29- هود (11) آیات 112 و 113.
30- مائده (5) آیه ی 33.
31- آیة الله سید عبدالحسین لاری در رساله مستقلی که در دفاع از حکومت مشروطه مشروعه نوشته آیات مربوط به ظلم را گرد آوری کرده است. وجه استدلال چنین است که در اسلام ظلم حرام است. از طرف دیگر در تکلیف، قدرت شرط است. از سوی دیگر ظلم موجود در حکومت سلطنتی استبدادی بیشتر از ظلم حکومت سلطنتی مشروطه است؛ ما مسلمانان های ایران می توانیم و مقدورمان هست که سلطنت استبدادی را به سلطنت مشروطه تبدیل کنیم، پس واجب است که در جهت تقلیل ظلم چنین اقدامی را انجام دهیم. نک. به: سید عبدالحسین لاری، رسائل سید لاری، به کوشش: سید علی میر شریفی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1377، 3 مجله ، رساله ی آیات ظالمین. آدرس برخی از آیات به این شرح است: مریم، آیه ی 59؛ نساء، آیه ی 160؛ شعراء، آیه ی 18؛ فرقان، آیه ی 23؛ آل عمران، آیه ی 57، 86 و 94. رساله آیات الظالمین در جلد یک مجموعه آمده است.
32- احزاب (46) آیات 64- 67.
33- زخرف (43) آیه ی 23.
34- حجرات (49) آیه ی 13.
35- اشاره به آیه ی 67 سوره ی مائده دارد که در برگشت از حجة الوداع در غدیر خم بر حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) نازل شد: (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ).
36- بقره (2) آیه ی 251.
37- همان، آیه ی 247.
38- ص (28) آیه ی 35.
39- اسراء (17) آیه ی 80.
40- برای بررسی بیشتر و تحلیل های مختلفی که از این آیه صورت گرفته، نک . به: عبدالقادر حامد التیجانی، اصول الفکر السیاسی فی القرآن المکی، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، عمان، 1416. این کتاب توسط نگارنده در فصلنامه علوم سیاسی، شماره 7 معرفی شده است.
41- نساء (4) آیه ی 59.
42- علامه سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 4، چاپ چهارم، 1362، ص 413- 414.
43- احزاب (33) آیه ی 36.
44- شورا (42) آیه ی 23.
45- احزاب (33) آیه ی 33.
46- شورا (42) آیه ی 23.
47- یوسف (12) آیه ی 55.
48- قصص (28) آیه ی 26.
49- نساء (4) آیه ی 58.
50- طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار مکتبه الحیاه، ج2، ص 135، به نقل از : شئون و اختیارات ولی فقیه، (ترجمه ی مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع حضرت امام خمینی)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

منبع مقاله :
صافی گلپایگانی، جوادی آملی، فاضل هرندی؛ مقاله ها جواد منصوری- [و دیگران]؛ چکیده ها محمد تقی رکنی لموکی... [و دیگران]؛ (1386)، گفتمان مهدویّت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیّه ی قم)، چاپ دوم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان