اشاره
قصد نگارنده در این نوشتار، نه بیان زندگى یا تعالیم مانى، بلکه بررسى ادبیّات مانوى و معرفى متون عمده آن است. دین مانى هرچند دینى اصیل نیست و آمیخته اى از تعالیم چند دین بزرگ، یعنى دین زرتشت، بودا و مسیحیّت، است با این همه از چند نظر از برخى ادیان دیگر ممتاز است.
شخص مانى به نوشتن کتاب، و به تصویر کشیدن تعالیم خود، اهمیّت داده است. برخلاف بودا و زرتشت و عیسى که چیزى به رشته تحریر درنیاوردند، مانى به دست خود، هشت کتاب نوشته است. علاوه بر این، ادبیّات مانوى انبوهى از کتابهاى مختلف است که به زبانهاى گوناگون نوشته شده اند، لذا دین مانى از لحاظ گوناگونىِ زبان متونش نیز جالب توجه است. متون مانوى به زبانهاى پارسىِ میانه، پهلوى، سغدى، چینى و اویغورى نوشته شده اند. تصویرگرىِ مانى و آثار به دست آمده در این زمینه (به ویژه کتاب ارژنگ) از امتیازات او محسوب مى شود.
نکته دیگر آنکه این دین گرچه ظاهراً رو به افول نهاده، امّا از آنجا که ریشه اى گنوسى داشته است، هنوز در قالب فِرَق گوناگون گنوسى، به ویژه در عالم مسیحیّت، به حیات خود ادامه مى دهد. «رستگارى از راه دانش» که اصل و اساس هر نوع تفکّر گنوسى است، هنوز آنقدر جاذبه دارد که افرادى را به سوى خود بکشاند. همانگونه که قدّیس آگوستین، یکى از آباى عظیم القدر کلیسا، اقرار مى کند که در دوران گرایش خود به مانویّت، بیشتر جذب این جنبه آیین مذکور بوده است.
ادبیّات مانوى به دو دسته متون مقدّس و جز آن تقسیم مى شود. ادبیّات مقدّس شامل 6 کتاب از 8 کتاب مانى است. ادبیّات غیرمقدّس شامل کتب گوناگونى است که بخش اعظم آنها را سرودها و نیایش ها تشکیل مى دهند. غیرمانویان نیز اطلاّعات ارزشمندى درباره دین مانى و کتابهاى او در اختیار ما نهاده اند که در این نوشتار، مورد بررسى قرار گرفته اند. این افراد یا به قصد مخالفت، آثارى را تألیف کرده و در آن، از مانى و دین او سخن رانده اند (مانند مسیحیان و زرتشتیان) و یا تنها به قصد گزارشى بى طرفانه، دست به چنین کارى یازیده اند (مانند نویسندگان مسلمان).
این اثر به عنوان گام نخست در مطالعات مانوى مفید تواند بود.
تعالیم مانى
مانویّت دینى است که مردى ایرانى به نام مانى (276ـ215م.) آن را بنیاد نهاد. این دین از ایران تا دورترین نقاط مغرب زمین گسترش یافت و در طىّ قرون سوم تا هفتم میلادى بسیار پرنفوذ بود. مانى در بنیاد اندیشه اش مروّج آیین گنوسى است، امّا برخلاف گنوسیانِ پیش از خود، بُن مایه هایى مهم از دین زرتشت، بودا و مسیح را به آیین خویش افزود و رنگى تازه و دینى به آن بخشید. گنوسیانِ پیش از او، چون مرقیون، باسیلیوس و والنتینوس همگى در شمار فرقه هایى گنوسى مسیحى بودند و بیشتر گرایشى عرفانى داشتند و آراى آنها براى خواصّ بود، در حالى که مانى آیینى نو آورد و گرایش عرفانى را به دینى مبدّل کرد که قرنها دوام یافت.[1]
در دین مانى، اعتقاد به دو اصل جاودانى وجود دارد، نور (یا روح) و تاریکى (یا مادّه). جهان کنونى از کنش و واکنش هاى میان این دو تشکیل شده است و زاییده نبرد میان تاریکى و نور است که به پراکندگى پاره هاى نور منجر شده و انتشار گوهر مینوى و محبوس ماندن آن در مادّه، منجر به زندانى شدنِ روح در قفس تن گشته است.
همه اینها بى تردید، باورهایى گنوسى است و مفهوم اصلى آن «طلا در گِل» (یعنى روحِ محبوس در مادّه) است، عنصر ارزشمندى که نیازمند رهایى است، تا به سرچشمه خویش بازگردد. آموزه رستگارىِ مانوى مبتنى بر دانش است. دین مانوى، همانند همه جنبشهاى گنوسى، «دانش» را مایه نجات آدمى مى داند و این نجات از راه پیروزىِ «نورنیکو» بر «تیرگىِ شرور» به دست مى آید. معرفت از طریق خاطره اى به رستگارى منجر مى شود که در آن، انسان تشخیص مى دهد که روحش پاره اى از نور و با خداى متعال همْ گوهر است.[2]
مانویّت اساساً یک دین مکتوب است. در میان دینهایى که مانى در ابداع خویش از آنها بهره برد، هیچ یک همچون دین او آثارى مکتوب نداشتند که به دست بانیان آن دین نوشته شده باشد. بودا، زرتشت و عیسى درباره دین خود چیزى ننوشته بودند. امّا مانى کتابهایى نوشت و نظام عقیدتى قابل فهمى از تلفیق آراء این ادیان بوجود آورد.
زبان مانى
مانى اهل بابِل بود و بابل بخش پایینىِ بین النهرین است که در آن زمان مردمانش به زبان آرامى (یا دقیق تر بگوییم، آرامىِ شرقى) سخن مى گفتند. مانى گفته است: «من شاگردى شاکرم که از سرزمین بابل برخاستم». زبان آرامى شرقى در ارتباطى تنگاتنگ با زبان سُریانىِ اُدِسایى، زبان ادبى اى که در اُدِسا رواج یافت، است. بخشهایى از اشعار مانوى که احتمالا خود مانى آنها را سروده است، به صورت محاوره اُدِسایى به رشته تحریر درآمده اند.
مانى در به کارگیرى ابزار زبان شناختىِ خود نیز ـ تا آنجا که به زبانهاى ایرانى، چون پارسى میانه و پهلوى مربوط مى شد ـ نوآور بود. او در حقیقت، پیچیدگیهاى نگارشىِ این زبانها را اصلاح کرد. مانى بخش بزرگى از آثار خود را نه به زبان ایرانى، بلکه به آرامىِ شرقى نگاشت. تنها یک کتاب او، شاپورگان، به زبان پارسىِ میانه نوشته شده است.
این نوشته ها نشان مى دهد که مانى مردى اهل دانش و برخوردار از فرهنگ گسترده اى بود و بى تردید با اناجیل چهارگانه و رساله هاى پولس، مکاشفات حضرت آدم، شیث، پولس، اندریاس آشنا بود و مهّم تر از همه توماس، مبلّغ مسیحیّت در هند، را نیز دیده بود. توماس از نظر او یک الگوى تبلیغ بود. او احتمالا با نوشته هاى فلسفى و شاعرانه بردیصان نیز آشنایى داشت، چون در کتاب رازها از او سخن مى گوید. نیز تردیدى نیست که مانى با سنّت زرتشتى آشنا بوده است و بعدها در سفرهاى تبلیغى خود با بسیارى از سنّتهاى زنده دیگر نیز آشنا گشت و بى شک فرصت مطالعه آیین بودایى مهایانه را نیز یافت.
نخستین بار سریانیان به مانى گفتند: «مانى حیّه» (مانىِ زنده به معناى بیدار، عارف و آگاه) و همین نام را یونانیان به نیز Manichaios بدل کردند، یعنى «مانىِ زنده» که در واژه انگلیسىِ Manichacism بازمانده است. مانى و شاگردان و جانشینان او به هنرهاى دیدارى، گرافیکى و خطّاطى بس ارج مى نهادند. به همین مناسبت، شهرت مانى به عنوان نقّاش تا سده هاى بسیار دوام یافت. به طور کلّى اعتماد فوق العاده مانى و پیروانش به سنّت نوشتارى و خلق آثار مکتوب در تاریخ عتیق امرى کاملا استثنایى بود; زیرا اندیشمندان عهد باستان وثوق سنّت شفاهى را بیشتر مى دانستند.
بنابر گفته دانشنامه بزرگ زرتشتیان، کتاب دینکرد، اهمیّت کلام شفاهى بى تردید بیشتر از نوشتار است. تأکید بر سنّت شفاهى در نوشته هاى افلاطون و اندیشه سقراط نیز دیده مى شود. از این لحاظ انبوه نوشته هاى مانى در میان ادیان دیگر به او ویژگى خاصّى مى بخشد.
مانویّت در سرزمینهاى مدیترانه و در آسیا و هند پیروانى یافت. در اثر مخالفتهاى قدّیس آگوستین، که خودش زمانى به دین مانوى گرویده بود، چندى رو به افول نهاد امّا بعد از جنگهاى صلیبى، گروهى مبادى مانى را از سرزمینهاى شرقى اقتباس کرده، دوباره به مغرب زمین آوردند و فرقه اى به نام کاتارها را ایجاد کردند که مدّتها در جنوب فرانسه رواج یافت. در سده یازدهم کاتارها در ایتالیا، آلمان و فرانسه پرآوازه بودند. امّا پس از قرن سیزدهم به تدریج دین مانوى پیروان خود را از دست داد.
متون مانوى
متون مانوى را به چند گروه مى توان تقسیم کرد: الف: نوشته هاى خودِ مانى که شامل هشت کتاب است. به جز دوکتاب، یعنى شاپورگان و ارژنگ، بقیه جزو متون مقدّس ومعتبر مانویان محسوب مى شود. ب: نوشته هاى بزرگان مانوى که ادبیّات غیرمعتبر مانویّت را تشکیل مى دهند. ج: آثار دیگران که در آنها بخشهایى از آثار مانوى آمده است.
از دست نوشته هاى ارزشمند و گوناگون مانى تنها مقدار کمى بازمانده است. نوشته هاى بزرگان مانوى براى ما نسبتاً بیشتر شناخته شده است تا نوشته هاى مانى. نوشته هاى مانى اساساً از طریق متن هاى مکشوف در ترفان پیدا شد، مجموعه هاى دیگرى از مواعظ، اشعار و سرودها نیز در دست است که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
مجموعه کتب مقدّس و آثار مانى (The Canon)
از میان آثارى که منسوب به مانى است شش اثر در زمره متون مقدّس مانویان و معتبر شمرده مى شوند که عبارتند از: 1ـ انجیل زنده 2ـ گنج حیات 3ـ رساله 4ـ کتاب رازها 5ـ کتاب غولان 6ـ نامه ها. اینک به معرّفى هریک از اینها مى پردازیم.
1ـ انجیل زنده: این اثر به زبان سریانى نوشته شده و بخشى از این کتاب که از سریانى به یونانى ترجمه شده است در مجموعه دست نوشته هاى مکشوف در اکسیرینخوس وجود دارد. در این کتاب، او خود را همان فارقلیط مى داند که مسیح مژده آمدنش را داده بود. به نظر مى آید که مانى در این کتاب ضمن همراهى با آموزه عیسى درصدد پیشى گرفتن بر اناجیل معتبر مسیحیان بوده است.
2ـ گنج حیات: این عنوان یادآور کتاب مقدّس منداییان، یعنى گَنْزَه (Ginza) به معناى گنج است و شاید این امر گواه ارتباط مانى و منداییان باشد. بخشى از این کتاب در کتاب ابوریحان بیرونى آمده است. بخشهاى دیگرى از آن نیز در کتاب آگوستین نقل شده است.
3ـ رساله: مضمون این اثر احتمالا نوعى اخلاق عملى بوده است امّا متأسفانه هیچ قطعه اى از این اثر در دست نیست و نمى توان سخن قطعى اى درباره آن گفت.
4ـ کتاب رازها: که شامل هجده فصل و مضمون آن حمله به جانشینان بردیصان است. عناوین فصول این کتاب در الفهرست ابن ندیم آمده است، امّا هیچ بخشى از آن کشف نشده است. آنچه از عناوین آن برمى آید این است که فصل 1 و 12 و 13 مربوط به تعالیم بردیصان بوده است. شاید بتوان حدس زد که این اثر به قصد مقابله با اثرى باشد که به همین نام نزد پیروان بردیصان رواج داشته است. بخشهایى از این کتاب نیز در کتاب بیرونى ترجمه شده است.
5ـ کتاب غولان: آنچه درباره این کتاب مى دانیم مدیون آثار مکشوفه در ترفان است. قطعات مذکور امروزه یک کلّ را تشکیل مى دهد، گرچه قسمتهاى افتاده اى نیز در آن دیده مى شود. در این کتاب، مانى یک اسطوره کهن شرق میانه را انتخاب مى کند و با استفاده از طرح آن به بیان نظرگاههاى خود مى پردازد. این اسطوره همان افسانه هبوط فرشتگانى است که با اژدهایى درگیر بودند. در نوشته هاى ایرانىِ میانه، سام و نریمان، دو کشنده اژدها و از چهره هاى آشناى اسطوره اىِ ایران باستان هستند. مانى این طرح را که خاستگاهى ایرانى دارد با داستان هبوط فرشتگان آن چنان که در کتاب اوّل اخنوخ آمده است آمیخت و اسطوره اى نوین را آفرید.
6ـ نامه ها: این نوشته ها در مجموعه اى به زبان قبطى به دست آمده اند و اکثر بخشهاى آن گمشده اند. جز عناوین و مقدمّات آنها نمى توان نکته اى را از این نامه ها دریافت. دو نامه اى که از مضمون آنها مطّلعیم محتوایى صددرصد عقیدتى ندارند بلکه بیشتر به نامه هاى شخصى شبیه اند. شاید بتوان گفت که این نامه ها برداشتهایى آزاد از رساله هاى قدّیس پولس اند. این نامه ها مانند رساله هاى پولس شامل قطعه هاى عقیدتى، جهت گیرى هاى عملى و روابط شخصى اند.
گرچه این نامه ها در آغاز به قصد انتشار به صورت یک کتاب تهیّه نشدند، امّا مانى در دوره زندگى اش آنها را همچون بخشى از دستاورد ادبى اش به دیگران مى داد تا بخوانند. فهرست مفصّلى از نامه هاى او در الفهرست آمده است. کتابهاى معرّفى شده همه به زبان سریانى به رشته تحریر درآمده اند.
ادبیات غیرمقدّس (Non-Canonical Literature)
دو اثر دیگر به مانى نسبت داده اند که بیرون از مجموعه رسمى و دینى قرار دارند. این دو اثر عبارتند از:
1ـ شاپورگان کتاب شاپورگان که به شاپور اوّل، شاه ساسانى، اهدا شده، به زبان فارسى میانه نوشته شده است (برخلاف دیگر کتابهاى مانى که همه به زبان سریانى نوشته شده اند).
این نخستین اثر مانى است که در آن، آموزه اش را شرح مى دهد و مضمونى جهان شناسانه و خصوصاً آخرت شناسانه دارد. در این کتاب مطالبى نیز درباره زمان و مکان تولّد مانى آمده است. شاید علّت تفاوت زبان این اثر با دیگر آثار مانى در این نکته باشد که او درصدد جلب نظر پادشاه بوده، از این رو، به گویش سلسله ساسانى اعتنا کرده است.
این کتاب را از قطعات به جا مانده در دستنوشته هاى مکشوفه در ترفان و نیز از گزارش بیرونى بازمى شناسیم. شاپورگان در طى 255ـ250 میلادى به رشته تحریر درآمد.
ارژنگ کتاب مصوّرى است که اکثر جنبه هاى مهّم آموزه هاى مانى را به تصویر کشیده است به شیوه اى که حتّى براى بى سوادان نیز قابل فهم است. در سراسر قرون وسطا در ایران، مانى به نقّاشى و صورتگرى معروف بود. او به تقلید از چینیان و هندوان براى شرح و توضیح تعالیم خود دست به کار آفرینش نقوش و تصاویر شد. وقتى که دین مانى در ایران نابود شد، مردم اویغور در ترکستان چین و آسیاى مرکزى همچنان به آن عقاید پایدار مانده و سلاطین ایشان آن را دین رسمى خود قرار دادند; در پایتخت ایشان، شهر چتچو (chatcho)، قسمتى از کتاب ارژنگ با تصاویر و نقوش به دست آمد که در قرون دوم و سوم هجرى نگاشته شده بود و بالاخره آن کتاب مصوّر را انجیل مانى یا «انگلیون» نیز گفته اند. ظاهراً در عهد غزنویان نسخه اى از کتاب انجیل مانى وجود داشته است.
کفالیا (Kephalaia)
اثر مهّم دیگرى که در نوشته هاى قبطى به دست ما رسیده، کتابى است که در ترجمه یونانى اش عنوان کفالیا را دارد. به نظر مى رسد که این کتاب بیش از 520 صفحه بوده و به فصول (کفالیا) متعدّدى تقسیم مى شده است. این نوشته گزارشى از آموزه ها، تفاسیر و الهامات مانى است و غالباً او را در حال گفتوگو با شاگردانش معرفى مى کند. امّا مضمون کتاب بسیار پراکنده و مطوّل است و هیچ نظام مشخصّى را ارائه نمى دهد. شاگردان مانى در اینجا گروهى ویژه اند که حواریّون عیسى را به یاد مى آورند. نویسنده کفالیا آشکارا عیسى را مدنظر داشته است. معلوم نیست که این کتاب را خودِ مانى نوشته یا یکى از پیروان او. در هر حال این کتاب مربوط به قرن چهارم و اثرى عقیدتى و یکى از منابع مهّم مانویان بشمار مى رود.
دست نوشته هاى مانوىِ کُلن (Cologne Mani-Codex)
این دست نوشته ها به زبان یونانى و مجموعه اى است کوچک مربوط به قرن پنجم میلادى که اکثر آن از میان رفته و مزیّن به مینیاتور و داراى عنوان «در تکوین بدن او (= مانى)» است. کتاب از زندگى مانى سخن مى گوید و شامل سخنان خودِ مانى است. در سال 1969 بخشى از مجموعه کُلن بازسازى و قرائت شد و بدینگونه زندگینامه مانى که داراى سبکى شورانگیز دست بدست آمد.
ادامه دارد ...
پی نوشت ها :
[1]. سى. آر. سى، آلبرى، زبور مانوى، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، ص11.
[2]. آیین گنوسى و مانوى، مجموعه مقالات، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، انتشارات فکر روز، 1373، ص122.