الف) کنترل پیشفرضها در شناخت دلالت تصورى
در مرحله دلالت تصورى و خطور ظهور تصورى به ذهن، داشتن یک ذهن عرفى و آشنایى ارتکازى با موضوع له الفاظ کفایت مىکند و هرگز معارف بشرى و پیشفرضها ضرورت و حضورى ندارند; بلکه برعکس، وجود هر نوع ذهنیت و پیشداورى کلامى، فلسفى، علمى... به عنوان آفت مهم فهم این مرحله از ظهور تلقى مىگردد.
مرحوم امام و فاضل نراقى (نراقى، بى تا) وجود پیشفرضهاى فلسفى و کلامى و علمى را در این مرحله، آفتخلط فهم به حساب آورده و امام در این زمینه مىفرماید: «گاه برخى از دانشمندان میان واژههاى رایج علوم فلسفى و یا دقیقتر از آن با معناى عرفى خلط نموده...» (خمینى، 5: 1385) .
ب) کنترل پیش فرضها در شناخت ظهور تصدیقى استعمالى
در این مرحله، پیش فرضهاى حساب شدهاى که از معلومات درون زبانى و مشترک بین تمام زبانها نشات گرفته باید بهره گرفت. عدم تنقیح و تنظیم آنها یا عدم به کارگیرى صحیح آنها در نادرستى یا عدم دستیابى فهم این مرحله از ظهور مؤثر است. بسیارى از مباحث الفاظ علم اصول فقه براى تنقیح این نوع پیشفرضها است.
در شناخت این مرحله از ظهور، هیچ نوع معارف بشرى چه قطعى و چه ظنى دخیل نیست و تنها بناهاى عقلانیه مشترک تمام زبانها به عنوان پیشفرضهاى اساسى، نقش ایفا مىکنند و فقیه باید ذهن خود را از غیر آنها پاک نماید.
ج) کنترل پیش فرضها در شناخت ظهور تصدیقى کاشفه
در این مرحله فقیه باید تمام قراین لفظى و غیرلفظى را فرا بخواند. در فرایند کشف ظهور نهایى که موضوع حجیتبوده عوامل بیرونى و تمام احکام عقلى قطعى و آن قسم از دانش بشرى که قطعى و یقینى است. به عنوان پیشفرضهاى فقیه باید دخالت کند و این دخالت هم مقبول و هم مطلوب و هم واجب است.
زمانى حجتبر فقیه در فتاواىاش تمام مىشود که تمام آن چه به عنوان قراین کشف این ظهور دخالت دارند، جستجو و کسب نماید و از یافتن بیش از آنها به یاس برسد.
معارف ظنى بشرى نباید در این مرحله دخالت داده شود و فقیه نه تنها موظف به آنها نیست، بلکه واجب است ذهن خود را از آنها خالى نماید. همچنان که مدلول روایات ضعیف معارض را کنار مىنهد و از دایره ذهن او در حین استنباط کنار مىرود. بنابراین، امکان کنترل پیشفرضها در این مرحله نیز وجود دارد; کما این که کاملا مشخص و روشن است که فقیه کدام دسته از معارف را باید به عنوان پیش فرض در این مرحله فراخوانى نماید.
4.1.2.7. وجود زمینه فهم ظهور در عصر صدور
یکى از ملاکهاى مهم و اساسى موضوع حجیت ظواهر، ظهور عصر صدور آیات و روایات مىباشد. مرحوم فاضل نراقى یکى از دانشمندان اصولى است که به طور مفصل در این زمینه وارد بحثشده و بر این پیشفرض تاکید مىورزد. (نراقى، ص 19: بى تا) تمامیت این ملاک یا موضوع، بستگى به وجود زمینه فهم ظهور در عصر شارع دارد; زیرا اگر گفته شود معاصران همزبان و هم زمان و هم مکان معصومین (علیهم السّلام) ، امکان فهم کلمات آن را نداشتهاند، بلکه فهم درست و دقیق ظاهر کلمات قرآن و سنت مربوط به انسانهاى عصرهاى بعدى است، مهمترین ملاک حجیت ظهور، قابل اثبات نمىباشد.
وجود چنین زمینهاى از اصول مسلم اجتهاد و حجیت قرآن و سنت مىباشد و مدعاى خلاف آن، یعنى نبودن چنین زمینهاى مورد قبول هیچ دانشمند اصولى و فقهى نمىباشد.
5.1.2.7. امکان بازسازى افق صدور و کشف ظهور صادر
براى اثبات حجیت ظهور پیشفرض دیگرى ضرورى است و آن درک و کشف ظهور آیات و روایات در زمان صدور کلام مىباشد. فقیه باید بتواند فضاى صدور کلام و افق محاوره معصوم و نزول آیات را بازسازى کند. این پیش فرض از مهمترین مقدمات اعتبار ظهور و دینى بودن فهم فقها مىباشد که مورد اذعان نراقیین مىباشد. (نراقى، بى تا / نراقى، 1317) امروزه این پیش فرض درباره فهم قرآن و سنت، بالاخص در وادى فهم فقهى مورد انکار هرمنوتیک جدید مىباشد. با انکار این مقدمه، قدسى بودن فتاوى فقها و دینى بودن آنها رختبر مىبندد.
هرمنوتیک کلاسیک «یگانه کار اساسى در تاویل را بازسازى افق مؤلف و همخوانى مخاطب با آن افق تلقى مىکند» . (احمدى، 590: 1372) در مقابل هرمنوتیک جدید، «دستیابى به افق اصلى و اصیل سخن و گوینده را ناممکن مىداند» . (پیشین، 574) و یا حداکثر معتقد است: «دو افق زمانه نگارش متن و زمانه حاضر [لحظه وصول ] ادغام مىگردد که گریزى از آن نیست» . (پیشین، 572) به جز اندک از اصولیین و فقها، تمامى آنها معتقد به امکان بازسازى افق زمان گوینده هستند و قسمت زیادى از تلاشهاى اصولى و فقها آنان در فرایند استنباط احکام شرعى در واقع صرف بازسازى افق و فضاى زمان نزول آیات و صدور روایات مىشود; اگرچه در توفیق و نیل به هدف خود با یکدیگر متفاوت مىباشند. توجه به اقدامات آنان در این امر این ادعا را روشن مىسازد:
محققین اصولى و فقها براى دستیابى به ظهور آیات و روایات در افق صدور و سنتحاکم بر عصر القاى خطاب، سه کار عمده و اساسى انجام داده و مىدهند: اول، به کشف قواعد کلى و مشترک فهم ظهور در تمام زبانها مىپردازند، و دوم، اقدام به بررسى تاریخى انسانشناسى و جامعهشناسى و تاریخى کلام در افق صدور مىکنند، و در مرحله سوم، به بررسى کلام در پرتوى زمان و مکان در افق وصول و زمان مخاطب مىنشینند. این سه اقدام را باید سه فرآیند هرمنوتیکى براى دستیابى به منظور و نیتشارع از آیات و روایات تلقى نمود.
2.2.7. ملاحظاتى در همسانى قسمتى از اصول فقه با هرمنوتیک
علاوه بر آنچه درباره ارتباط اصول فقه و هرمنوتیک مطرح شد، نکات مهم ذیل جایگاه هرمنوتیک را در دانش مزبور بیشتر روشن مىنماید.
1.2.1.7. هدف هرمنوتیکى اصول فقه
هدف اساسى دانشمندان اصولى از طرح مباحث مربوط به کتاب و سنت اعم از مباحث الفاظ، ملازمات عقلیه، غیرمستقلات عقلیه، تعادل و تراجیح، قطع و حجیت ظواهر، دستیابى به مراد شارع و ملازمات عقلى آیات و احادیث است که یا از باب حجیت ظواهر و یا به خاطر حجیت ذاتى قطع بر عهده شارع مىگذارند. (نراقى، بى تا / نراقى 1317) این هدف اساسى، دانشمند اصولى را ملزم مىنماید که از صرف مباحث کیفیت دلالت زبان و ساختار زبانى الفاظ که دانش معناشناسى را تشکیل مىدهد و گونههاى آن در مقدمه مباحث الفاظ اصول آمده است، پا را فراتر نهد و به مباحث تفسیرى و هرمنوتیکى و مبانى آن وارد گردد.
2.2.2.7. توجه اصولى به تمام سطوح معنایى
دانشمند اصولى به دنبال هدف اساسىاش از بررسى کتاب و سنت، تنها به ظواهر کتاب و سنتبسنده نمىکند، بلکه به تمام سطوح معنایى خلاف ظواهر، اشاره، تطبیق، منشا و حتى باطن نظر دارد، و در این منظر، اختلافات زیادى بین دانشمندان اصولى در الحاق این قبیل مفاهیم به ظواهر رخ داده است.
این مباحث عمیق وطولانى که در سراسر مباحث الفاظ و ملازمات عقلیه و تعادل و تراجیح آمده است، هرگز مربوط به مباحث دستگاه دلالت زبانى و معناشناسى نمىباشد، بلکه یک فرآیند تفسیرى و هرمنوتیکى و مبناسازى براى آن علم مىباشد.
3.2.2.7. مراحل اجتهاد در دریافت ظهور نهایى (نیت گوینده)
پىگیرى ظهور بدوى که محصول مباحث معناشناسى و ساختار زبانى است تا رسیدن به ظهور نهایى و قطعى که موضوع حجیت ظهور است، مستلزم طى مراحل دشوار اجتهاد مىباشد; از جمله جستجو تا حد یاس یا یقین براى قراین، در میان آیات و روایات و ادله لبى و در مرحله دوم - در صورت یافتن قراین - و دفع تعارض یا ترجیح مىباشد.
این فرایند دو مرحلهاى، هرگز مربوط به دانش معناشناسى و دستگاه دلالت زبان نمىباشد، بلکه یک فرآیند تفسیرى و مبناسازى براى آن مىباشد.
4.2.2.7. اختلاف در ظاهر و اظهر
از نظر دانشمند اصولى، همه ظواهر در یک سطح نمىباشند; لذا برخى ظاهر و برخى اظهر تلقى شدهاند و بر همین اساس اختلاف در تشخیص ظواهر بین فقها و اصولیین در فرآیند استدلالهاى فقهى و اصولى امرى پذیرفته شده مىباشد، نزاعهاى طولانى شیخ انصارى با دیگران در ادله کتاب و سنتبر اصل برائت و اختلافات امام با نائینى در جاى جاى مباحث اصول ایشان بر سر استظهارات آیات و روایات در استدلال بر مبانى خود و بر علیه مبانى نائینى، همه شاهد روشنى بر این مطلب هستند.
5.2.2.7. مشروط بودن اخذ ظواهر در فرآیند استنباط
همه اصولیین این امر را مسلم مىدانند که اخذ به ظهور براى استنباط احکام شرعى از هر کسى پذیرفته نیست (نراقى، بى تا و 1408) و نفس مباحث اصول، دلیل روشنى بر این سخن مىباشد. تنها کسانى مىتوانند در وادى احکام شرعى به ظاهر تمسک نمایند که قادر باشند فرآیند اصولى اخذ ظواهر را بدانند و در عمل نیز به اجراى آن فرایند مسلط باشند. البته این حرف بدان معنا نیست که توده مردم حق استفاده کردن از ظواهر آیات و روایات را ندارد، زیرا مقصد قرآن و روایات فقط استنباط احکام شرع نمىباشد، بلکه چنان چه امام - رحمه الله - بیان داشتند، «مقصد اساسى قرآن انسان سازى است» . (خمینى، 193، 1369) که احکام فقهى جزئى از آن را تشکیل مىدهد.
6.2.2.7. بازشناسى اقسام جملات
تمییز بین محکم و متشابه، مجمل و مبین، عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ که به اعتراف زرکشى (زرکشى، 1957) بر عهده علم اصول است و این که کدام آیه و روایت، نص و کدام داراى ظهور و چه مقدار از ظهور است، و از آن مهمتر به دست آوردن معیار و اصول بازشناسى اینها از یکدیگر که وجهه همت نراقیین (نراقى، بى تا) و سایر دانشمندان اصولى است، یک بحث لفظى و معناشناسى نمىباشد، بلکه یک بحث تفسیرى و هرمنوتیکى و مبناسازى براى این دانش مىباشد.
7.2.2.7. تخطئه فهم ظاهر
گاهى یک دانشمند اصول فقه براى رد استدلال یا مبانى دانشمند اصولى دیگر به تخطئه فهم وى از آیه یا روایتیا کلامى پرداخته و خدشه را با ادعاى «هذا تفسیر بما لایرضى صاحبه» تمام مىکنند. این نشان مىدهد که نه تنها فرآیند استنباط فقهى مستلزم عمل تفسیر کتاب و سنت هست، بلکه در خود دانش اصول نیز مملو از تفسیر متون مىباشد.
نکته آخر که در پایان مطالب لازم به تذکر مىباشد، این است که: اگر چه در این مقاله تنظیر و تشبیهى بین مباحث الفاظ اصول فقه و برخى نشانهاى هرمنوتیک غرب به عمل آمد، اما باید بدین امر توجه داشت که خاستگاه هرمنوتیک در غرب، متون مقدس مذهبى در آن دیار بوده است که در حقیقتبا قرآن کریم فرسنگها راه فاصله دارد. تلاش هرمنوتیک جدید در تقدس زدایى آن متون ریشه در تحریف و بشرى شدن آن کتب آسمانى دارد، در حالى که وحى و کتاب مقدس قرآن در نزد اصولیین، معناى خاص و جایگاه ویژهاى دارد و علىرغم زبان بشرى آن، احدى به بشرى بودن و تحریف این کتاب اعتقاد ندارد. ثانیا بستر فلسفى هرمنوتیک غرب با بستر اندیشههاى کلامى و فلسفى و تفسیر و مباحث الفاظ اصول فقه در شیعه که در حکمت متعالیه متجلى شده است تفاوت فراوانى دارد. غفلت از این دو امر، امروزه سبب مغالطات فراوانى در داورى پیرامون فهم فقهى و اصولى دانشمندان فقه و اصول گردیده است.
نتیجهگیرى
آن چه گذشت، نشان مىدهد که قسمت عمدهاى از دانش فقه همخوان با شاخهاى از هرمنوتیک کلاسیک و نئوکلاسیک که امروزه در غرب طرفداران زیادى دارد، همخوان مىباشد و این ادعا که دانش اصول فقه خالى از مباحث هرمنوتیکى بوده و همه مربوط به معناشناسى است (مجتهد شبسترى، 1375)، ناتمام و به دور از حقیقت مىباشد و شاید بتوان در میان فرقى چون اسماعیلیه و ظاهرگرایان که در ظهور افراط کردهاند، زمینههاى اثبات این ادعا را پیدا نمود.
پرواضح است که بحث هرمنوتیک و مبانى آن منحصر در هرمنوتیک جدید (گادامر و...) نمىباشد تا بتوان براساس آن به دانشمندان اصول فقه نسبت غفلت از دانش تفسیر متن و هرمنوتیک داد. (پیشین، 1375) نتیجه مهم دیگرى که مباحث گذشته به دست مىدهد این است که توجه اندیشمندان به مباحث هرمنوتیکى اصول فقه حوزههاى علمیه افزون بر این که عظمت کار فقهى و اجتهاد را به آنان نشان مىدهد، عاملى در فهم زبان حوزه و نزدیکى دو قشر دانشگاهى و حوزوى بوده و بستر شایستهاى براى گفتمان بین اندیشمندان اسلامى حوزوى و متفکران غربى را فراهم مىنماید و از طرف دیگر، توجه حوزویان به مباحث هرمنوتیکى نه تنها مطلوب، بلکه یک ضرورت است.
منابع :
1. ابن سینا، الحسین عبدالله، الشفا، بى چا، قم، مکتبه آیت الله العظمى النجفى المرعشى، 1405 ق.
2. احمدى، بابک، ساختار و تاویل متن، چاپ دوم، 2 جلدى، تهران، نشر مرکز، 1372 ش.
3. آریان پور، عباس و منوچهر، فرهنگ فشرده انگلیسى به فارسى، چاپ دوازدهم، تهران، امیرکبیر، 1363 ش.
4. آملى، میرزا هاشم، تقریرات الاصول، تقریر ضیاء الدین نجفى، چاپ اول، تهران، انتشارات فراهانى، 1405 ق.
5. باقرى، مهرى، مقدمات زبانشناسى، چاپ چهارم، تهران، دانشگاه پیام نور، 1375 ش.
6. بروجردى، نهایة الاصول، تقریرات شیخ على منتظرى، چاپ اول، قم، نشر تفکر، 1415 ق.
7. خراسانى، شیخ محمد کاظم، کفایة الاصول، چاپ اول، قم، مؤسسه نشر اسلامى 1412 ق.
8 . خمینى، روح الله، مناهج الوصول، چاپ دوم، 2 جلدى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373 ش.
9. خمینى، روح الله، الرسائل، بى چا، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1385 ق.
10. خمینى، روح الله، آداب الصلوة، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1369 ش.
11. ریچارد، ا.پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمه سعید حنایى، چاپ اول، تهران، هرمس، 1377 ش.
12. ریکور، پل، رسالت هرمنوتیک، ترجمه مراد فرهادپور، چاپ اول، گیل با همکارى روشنگران، 1371 ش.
13. زرکشى، بدرالدین محمد، البرهان فى علوم القرآن، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول، مصر، 1957 م.
14. سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، چاپ دوم، تهران، مؤسسه فرهنگى صراط، 1371 ش.
15. شهابى، محمود، تقریرات اصول، چاپ هفتم، تهران سازمان چاپ دانشگاه، 1349 ش.
16. شهابى، محمود، رهبر خرد، چاپ ششم، تهران، کتاب فروشى خیام، 1361 ش.
17. صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، چاپ اول، بیروت، دارالکتاب اللبنانى، 1980 م.
18. صدر، محمد باقر، المعالم الجدیدة للاصول، چاپ دوم، تهران مکتبه النجاح، 1395 ق.
19. طوسى، شیخ نصیرالدین، شرح الاشارات، بى چا، دفتر نشر الکتاب، 1403 ق.
20. نائینى، محمد حسین، فوائد الاصول، تقریر على کاظمى، چاپ هفتم، 4 جلد، قم، نشر اسلامى، 1412 ق.
21. فاضل مقداد، جمال الدین، کنز العرفان فى فقه القرآن، چاپ پنجم، تهران، مرتضوى، 1373 ش.
22. فیروز آبادى، سیدمرتضى، عنایة الاصول، بى چا، 6 جلدى، نجف، مطبعه النجف، 1385 ش.
23. قاضى عبدالجبار، المغنى فى ابواب التوحید و العدل، تصحیح و تحقیق طه حسین و ابراهیم مدکور، بى چا، قاهره، 1960 م.
24. قمى (محقق)، میرزا، قوانین الاصول، چاپ اول، ظهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، 1378 ق.
25. کورنز هوى، دیوید، حلقه انتقادى، ترجمه مراد فرهادپور، چاپ اول، انتشارات مک گیل با همکارى انتشارات روشنفکران، 1373 ش.
26. مجتهد شبسترى، محمد، هرمنوتیک، کتاب و سنت، چاپ دوم، تهران، طرح نو، 1375 ش.
27. مظفر، شیخ محمد رضا، اصول الفقه، چاپ چهارم، 2 جلدى، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ق.
28. مظفر، شیخ محمد رضا، المنطق، بیروت، دارالتعارف، 1402 ق.
29. مگى، بریان، پوپر، ترجمه منوچهر بزرگمهر، چاپ اول، تهران، انتشارات خوارزمى، 1359 ش.
31. نراقى، احمد، مناهج الاحکام و الاصول، نسخه خطى، کاشان، بى تا.
32. نراقى، احمد، عوائد الایام، چاپ دوم، قم، انتشارات بصیرتى، 1408 ق.
33. نراقى، مهدى، تجرید الاصول، چاپ سنگى، بىجا، بى نا، 1317 ق.
34. هادوى، مهدى، مبانى کلام اجتهاد در برداشت از قرآن کریم، چاپ اول، قم، مؤسسه خانه خرد، 1377 ش.
مقالات:
1. نیوتن. ک. ام، هرمنوتیک، ترجمه یوسف آبادى، فصلنامه ارغنون، شماره 4، زمستان 1373.
2. یارمحمدى، لطف الله، مقابله منظور شناختى در زبانهاى انگلیسى و فارسى با عنایتبه چارچوبهاى فکرى یا راهبردهاى تلویحى فرهنگى، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانى، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دوره جدید، شماره سوم، بهار 1372 ش.
3. یارمحمدى، لطف الله، بهرهگیرى مترجم از تحلیل گفتمان، مجله مترجم، فصلنامه علمى - فرهنگى، سال نهم، شماره 32، بهار و تابستان 1379.
4. مجموعه مقالات قرآنى چهارمین کنفرانس تحقیقاتى علوم و مفاهیم قرآن کریم، قم، دارالقرآن، 1373 ش.
منبع: www.naraqi.com