گفتگو با حجت الاسلام سید حسین موحد بلخی مسئول مؤسسه فرهنگی و اجتماعی الثقلین
درآمد
مردان بزرگ و نابغه را نمی توان در قالب یک کشور یا قومی گنجاند. زیرا وسعت ملک آنان به اندازه وسعت نظرشان است. بلکه بهترین صفت و تعبیری که می توان بر آن ها نهاد این است که آن ها را فرزندان بزرگ تاریخ نامید. گذر زمان امکان دارد همه چیز را به فراموشی بسپارد. اما کارنامه فکری و عملی بزرگ مردان نامداری همچون علامه سید اسماعیل بلخی هرگز فراموش ناشدنی است. او زاده بلخ باستان، خطه دانش پرور و مهد پرورش رجال نامی همچون حضرت مولاناست. آقای سید حسین موحد بلخی مدیر مسئول فصلنامه «شفاء» در این گفت و گو فرجام مبارزات همه جانبه علامه بلخی را بازگو می کند:
شهید بلخی کیست و چه جایگاهی در بین مردم افغانستان دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم: علامه سید میر اسماعیل بلخی یکی از معدود شخصیت های فکری، اندیشه ای و مبارز معاصر افغانستان است. او در یک خانواده معزز روحانی در یکی از ولایات شمالی افغانستان پا به عرصه وجود گذاشت، و از آنجایی که از استعدادهای عالی برخوردار بود در همان دوران کودکی و با درک و درایت مرحوم پدر محترم شان آقا سید محمد بلخابی راهی مشهد شد، تا در جوار مرقد مطهر امام هشتم علی بن موسی رضا (ع) آن قریحه ذاتی و آن استعداد را در راه تعلیم و تعلم به کار بیندازد. اتفاقاً همین طور هم شد.
شهید بلخی در دوران نوجوانی و با این استعداد شورانگیز با حادثه معروف کشف حجاب رضا خانی مواجه می شود. این حادثه با تحریک مرحوم آیت الله بهلول و برخی از علمای برجسته در مسجد گوهرشاد روی می دهد. شهید بلخی در آن زمان که شاید بیش از 15 سال نداشت به طور جدی وارد آن نهضت می شود، و در کنار مرحوم شیخ محمد تقی بهلول سخنرانی و اعتراض می کند. او پس از این حادثه تحت تعقیب قرار می گیرد و به خارج از ایران آواره و متواری می شود. سپس به هرات باز می گردد، و در آنجا علامه بر مبارزات سیاسی و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی به تحصیل علوم دینی ادامه می دهد.
زندگی شهید بلخی در آن مرحله آمیخته با آموزش علوم و معارف اسلامی و با تجربیات مبارزاتی ملت مسلمان ایران عجین شده است. زیرا کشورهای منطقه در آن روز بستر حوادث و تحولات بسیار گسترده مبارزاتی بوده است. و در حقیقت ابعاد شخصیت شهید بلخی در بستر پر فراز و نشیب و تحولات عمیق شکل می گیرد. و با همه این مسائل آشنا می شود. این سید بزرگوار سرانجام با احساس درد و درک عمیق از اوضاع سیاسی افغانستان و اوضاع بسیار ناگواری جهان اسلام و منطقه، تحصیلات خود را ناتمام می گذارد، یا به تعبیری بهتر در یک فراز بالاتر، یعنی آموزش و روشنگری مردم روی می آورد. و به مبارزات خود ابعاد تازه ای می بخشد.
او رنگ تازه ای به آموزش ها و تحصیلات خود می دهد و در همان دوران جوانی که 30 سال بیشتر سن نداشت، با درک قوی از اوضاع نابسامان کشور، در اول فروردین سال 1329 طرح قیام آزادی بخش، و واژگونی نظام استبدادی افغانستان را با تمهیدات قبلی که تدارک دیده بود می ریزد.
شهید بلخی با تشکیلاتی که از سران مذاهب و اقوام مختلف افغانستان ایجاد کرده بود، حزب سیاسی ارشاد اسلامی تأسیس می کند، ولی متأسفانه در اثر خبر چینی یکی از عوامل نفوذی، این طرح لو می رود و خنثی می شود، و بلخی مبارز و یاران او زندانی می شود. او به مدت 15 سال از عمر پر برکت خود را در زندان دهمزنگ کابل سپری می کند. ناگفته نماند که شهید بلخی خواسته های کلان زیادی داشت که طرح سرنگونی نظام حاکم استبدادی یکی از آن ها بود. آزادی مذهب تشیع، مشارکت سیاسی مردم در حق تعیین سرنوشت، ایجاد قانون اساسی و گام نهادن در مسیر آزادی ملی برخی از خواسته های عدالت طلبانه آقای بلخی را تشکیل می داد. که او در نتیجه مبارزات پیگیر موفق شد به تعدادی از خواسته ها و اهداف خود برسد. یعنی پس از گذراندن حدود 15 سال زندان و آزادی از زندان، رژیم حاکم مجبور شد تعدادی از خواسته های شهید بلخی را برآورده سازد. می توان گفت که به موجب قانون اساسی جدید شهید بلخی از زندان آزاد شد، و شیعیان هم از خفا و کتمان بیرون آمدند و برای نخستین بار در صحنه سیاسی افغانستان مطرح شدند.
به طور خلاصه می توان گفت که شهید بلخی یک شخصیت جهادی، علمی، دارای اندیشه سیاسی و دارای نقشه مبارزاتی دقیق با برخورداری از جهان بینی توحیدی و مرد عمل و حاضر همیشه در صحنه مبارزات بوده است. شهید بلخی در تاریخ معاصر نهضت های اسلامی افغانستان جایگاه خاص و منحصر به فرد دارد. شخصیت او متعلق به یک مذهب و یک قوم و قبیله نیست. درست است که یک عالم دینی شیعی بود، ولی برای همه مردم افغانستان مبارزه می کرد، و امروز هم مردم افغانستان به خصوص اندیشوران، دانشمندان و مبارزان از هر قوم و قبیله ای و از هر مذهبی به او علاقمند هستند. شهید بلخی را به عنوان بنیانگذار نهضت اسلامی افغانستان می شناسند، و ارادت خاصی به او دارند. می توان گفت که علامه بلخی یک شخصیت کلیدی و محوری و مطرح در صحنه ملی افغانستان بود. به تعبیری دیگر محور وحدت ملی و دینی مردم افغانستان بوده و هست. افکار شهید بلخی امروزه همچنان راه گشاست. در عین حالی که او اسلامی می اندیشید. درباره کل امت اسلامی اندیشه های راهبردی داشت. درباره نجات مستضعفان راهکارهایی فکری و عملی ارائه کرد.
جهان اسلام در چند دهه اخیر شاهد شکوفایی شخصیت های بزرگی همچون آیت الله امام خمینی (ره)، شهید آیت الله سید محمد باقر صدر، آیت الله مطهری و دیگران بوده است. بفرمایید که شهید بلخی را از کدام دسته و صنف ارزیابی می کنید؟
بدون شک اگر بخواهیم جایگاه تاریخی برای شخصیت علامه شهید بلخی پیدا کنیم، شاید او پشت سر امام خمینی (ره) قرار می گیرد. این دسته بندی درباره سایر شخصیت های اسلامی مصداق پیدا می کند. بدون شک امام خمینی (ره) پیشگام نهضت و انقلاب بین الملل اسلامی بود. شخصیت جامعی بود. شاید نسل های آینده بهتر بتوانند عمق این شخصیت را درک کنند. یک شخصیت سطح بالای علمی، مبارزاتی، سیاسی، اجتهادی، فقهی، ادبی و بالاخره مرد یکه تاز و تکاور در صحنه بود، که گوشه ای از چهره درخشان شخصیت امام خمینی (ره) در طول مبارزات ایشان و در دوران انقلاب آشکار گردید. حضرت امام ابعاد مختلفی داشت. در همین جهت است که مجموع شخصیت های محوری و کلیدی همزمان با امام یا بعد از امام را می توان به شخصیت فقهی، کلامی، مبارزاتی و عرفانی امام معطوف کرد. به هر صورت امام شخصیت جامع داشت.
به طور کل اگر بخواهیم نمایه ای از شخصیت علامه شهید بلخی ارائه دهیم، بی تردید او به ترتیب پشت سر امام و در خط امام قرار می گیرد. یعنی همان حساسیت هایی که امام (ره) از دوران جوانی بر علیه استعمار و بر علیه استبداد و سایر قضایای جهان اسلام داشت. و حساسیت هایی که نسبت به اسلام و لزوم تصویب و اجرای قوانین اسلامی داشت، همان حساسیت ها را نیز شهید بلخی در افغانستان داشت. همانگونه که امام بر لزوم اتحاد امت اسلامی اصرار می ورزید، و نسبت به معظل فلسطین، الجزایر و سایر کشورهایی که تا چند سال پیش از پیکر امت اسلامی جدا شده بودند. اسیر اژدهای کمونیسم شده بودند، تأکید می کرد، شهید بلخی هم در همین افق نگاه داشت و عمل می کرد.
هنگامی که آثار شهید بلخی را مطالعه می کنید، ملاحظه خواهید کرد که او همواره از درد و رنج ملت های اصیل که گرفتار سوسالیسم و کمونیسم شدند و از اشغال الجزایر و بحران فلسطین سخن می گفت و حساسیت نشان می داد. او در بعد مبارزاتی شبیه امام می اندیشید و مثل امام عمل می کرد، و اسناد تاریخی هم در این زمینه وجود دارد. شهید بلخی در سال 1329 که وارد زندان می شود قصیده ای می سراید به نام «شب دیجور» که در آن قصیده بسیار بلند می گوید: «نشد چاره از این شاهی و دمکراسی، مشترک از خط خود جمهوری اعلان می شود». لذا شهید بلخی طرح جمهوریت اسلامی را در همان زندان پایه گذاری می کند. او بنیانگذار نخستین تشکیلات اسلامی در افغانستان بوده است.
گرچه مبارزات شهید بلخی از لحاظ تاریخی پیش از دهه سوم قرن شمسی جاری آغاز شده منتها پس از آزادی از زندان با مرحوم امام خمینی (ره) در نجف اشرف ملاقات های ویژه و ارتباطات عمیق داشت. با امام تبادل نظر کرده و مشروعیت مبارزاتی خود را از مراجع نجف به خصوص از حضرت امام گرفته بود. امام مبارزات او را بسیار تحسین کرده بود. این دو بزرگوار نشست هایی با هم داشتند. در این باره داستان ها و خاطرات زیادی وجود دارد. در مجموع شاکله حرکت و نهضت شهید بلخی شبیه حرکت حضرت امام (ره) و در راستای همین خطی است که امام ترسیم کرده بود. گرچه این حرکت فراز و فرودهایی داشته ولی بالاخره شهید بلخی با همین اهداف و انگیزه ها، زودتر و از منطقه دیگری قیام خود را شروع کرد.
چه تفاوتی بین مبارزات امام خمینی (ره) و مبارزات شهید بلخی وجود داشت؟
همانگونه که می دانید مبارزات حضرت امام (ره) مبارزات سیستماتیک بود. ملاحظه کرده اید که در یک مرحله امام در حالی که جوانی بیش نبود صرفاً به عنوان یک مدرس بسیار قوی و فرازمند، در حوزه های علمی مطرح می شود. با بنیادهای فکری خود به حوزه های علمیه پویایی و نوآوری می بخشد. به طور مثال در ابعاد فلسفی، عرفانی و حکمت متعالیه کتاب های قوی و قیومی مانند شرح هایی بر فصول الحکم، درس های اسفار، درس های حکمی، فلسفی، اخلاقی، عرفانی و امثال اینها می نویسد. در یک مرحله مبارزات علمی و زیربنایی دارد. حضرت امام در مرحله بالاتر در بحث بیداری روحانیون و به موج کشاندن این نیروی ذخیره الهی زحمت می کشد و حوزه ها را از لحاظ مبارزاتی آماده می کند. در مراحل دیگر ابعاد مبارزات خود را به میان مردم و بازار و بیرون از حوزه ها می کشاند. سرانجام کاری می کند که در تاریخ بیسابقه بوده است.
ولی شهید بلخی از آغاز جوانی با روح حساسی که داشت، نسبت به فاجعه ای که در افغانستان به وجود آمد، و این کشور به تاریک خانه ای پر از ظلمت تبدیل شد به قیام برخاست. چنانچه انسان تاریخچه آن زمان افغانستان را بازخوانی کند، ملاحظه می کند غیر از دار و درفش و زندان و سلاخی و جلادی در آنجا چیز دیگری نبود.
شهید بلخی در چنین شرایطی درس و آموزش و حوزه را ترک می کند. میدان عملی را که حضرت امام داشت شهید بلخی نداشت. می خواست کاری کند تا مردم را با سرعت از این وضع نجات دهند.
به استثنای امام خمینی (ره) آیا با مبارزان ایرانی دیگری همچون شهید نواب صفوی یا آیت الله کاشانی هم ارتباط داشت؟
زمانی که حادثه سال 1314 مسجد گوهرشاد مشهد روی داد، شهید بلخی 15 ساله بود. در آن سن تحت تعقیب قرار گرفت و به هرات بازگشت، و پس از گذشت چند سال ازدواج کرد و چند سالی هم درس خواند. ولی عمده تلاش های او در مبارزات سیاسی متمرکز می شود. در این زمان است که با شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام آشنا می شود. در همین زمان است که بحران فلسطین هم اوج می گیرد. شهید نواب صفوی در ابعاد مبارزاتی در آن مرحله بسیار پیشگام بود. او در کنفرانس های منطقه ای، به ویژه در بیت المقدس سخنرانی کرد. داستان های معروفی از نواب صفوی وجود دارد. شهید بلخی تا جایی که از افراد موثق شنیده ام با مرحوم نواب صفوی و دیگر رهبران جنبش مؤتلفه اسلامی در ارتباط بوده است. با بزرگانی همچون شهید اندرزگو ارتباط داشته و از شخصیت هایی همچون آیت الله کاشانی، آیت الله امام خمینی و آیت الله میلانی رهنمون می گرفته است.
اندیشه تأسیس حزب ارشاد اسلامی توسط شهید بلخی از کجا و چگونه نشأت گرفت؟
پس از حادثه مسجد گوهرشاد مشهد، شهید بلخی به هرات باز می گردد. در آن زمان علمای بزرگی در هرات حضور داشتند، و حوزه علمی و معرفتی همیشه در آنجا مطرح بوده است. شهید بلخی در عین حالی که در زمینه های فلسفی، عرفانی و سایر درس های حوزوی در محضر شخصیت های آن زمان تحصیل می کرد. در عین حال برای اولین بار با سیاسیون آنجا آشنا می شود. با همکاری همان دوستانی که در آنجا بودند، هسته مرکزی حزب ارشاد اسلامی را تشکیل می دهند. شهید بلخی در سال 1319 از راه فاریاب در شمال افغانستان به مزار شریف سفر می کند و با تعدادی از اراکین ناراضی دولتی تماس برقرار می کند. از جمله با آقای خواجه نعیم فرمانده امنیتی منطقه. سپس خواجه نعیم مسئولیت نظامی طرح براندازی شهید بلخی را بر عهده می گیرد. او از اقوام محروم ترکمن و ازبک و تاجیک و پشتون دوستانی پیدا می کند و سرانجام یک هسته سیاسی به وجود می آورد و کارش را از هرات تا کابل آغاز می کند. در این حرکت افراد مختلف مسلمان و ناراضی و ملی گرا به او می پیوندند. و هسته مبارزاتی خود را شکل می دهد و اهداف و راهکار خود را مشخص می نماید. و شهید بلخی شخصاً نام این حزب را حزب ارشاد اسلامی نامگذاری می کند.
منبع: شاهد یاران شماره 64