نبود بلوغ روانشناختی یا بهاصطلاح ناپختگی زوجها در نحوه حلوفصل تعارضها و درگیریهایشان، مانعی بر سر راه یک زندگی زناشویی سالم و شاد است. هر چند که توانایی حلوفصل تعارضها تضمینکننده شادکامی و سعادتمندی زوجها نیست، حلنکردن آنها میتواند در ناخشنودی زن و شوهر و خانواده تأثیر بسیاری داشته باشد. با این توضیح، ببینیم تعارضهای زنوشوهرها در زندگی زناشویی چه هستند و برای رفع آنها چه میکنند و چه باید کنند؟
روانشناسها میگویند تصور ازدواج و زندگی زناشویی بدون تعارض و اختلاف غیرممکن است و در این زمینه تقریباً با این باور عمومی که در مردم رایج است که «دعوا نمک زندگی است» همعقیدهاند. شاید بپرسید چرا؟ دلیل آن مشخص است: با ازدواج، دو نفر، یک زن و یک مرد، با سلیقهها، شخصیتها، نگرشها، احساسات و عواطف و وجوه متمایز و منحصربهفرد تشکیل خانواده میدهند و زندگی زناشویی را شروع میکنند. هر چند که لازمه این زندگی مشترک تفاهم دو طرف است، نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی کرد که در هیچ زندگی مشترکی زوجین در همه زمینهها با همدیگر تفاهم کامل صددرصدی ندارند و همه زنوشوهرهایی که اختلاف و دعوا یا بهاصطلاح روانشناسها تعارضات خانوادگی را تجربه کردهاند، خوب میدانند که چه مسائل جزئی و کوچکی به تعارض و دعوا منجر میشود.
به هر روی نبود تعارض و اختلاف و دعوا در زندگی زناشویی هنر نیست؛ بلکه هنر نحوه برخورد با تعارضات و حل آنهاست. به تعبیر روانشناسها، نحوه مهار و حل تعارض است که اهمیت دارد.
دلایل بروز تعارض در زندگی زناشویی
دلایل عمده بروز تعارض و اختلافهای زندگی زناشویی به طور کلی عبارت است از:
- نبود ارتباط مناسب یا توانایی ارتباط مناسب در طرفین؛
- تعارض ارزشهای زن و شوهر؛
- ناتوانی در تصمیمگیریهای مؤثر و ناتوانی در اداره مناسب زندگی زناشویی؛
- فاصله و شکاف در اجرای نقشهای زن و شوهر در خانه و خانواده؛
- حلنشدن تعارضهای قبلی، انباشتهشدن تعارضها بر هم.
تعارضها در چه زمینههایی روی میدهد؟
میتوان گفت همه جنبههای زندگی زناشویی، زمینههای تعارضزا هستند؛ اما در زمینههایی چون کسب درآمد و نحوه هزینهکرد و مصرف آن، حرفه اعضای خانواده، رفتار خانوادههای زنوشوهر و دخالتهای احتمالی آنها در زندگی مشترک زوجین، تربیت فرزند، امور جنسی بهویژه عدمارضا و کامرواسازی جنسی زوجین احتمال بروز تعارض بیشتر است.
شکایتها و غرولندهای زنوشوهرها از همدیگر که به آن تبادلهای منفی زوج گفته میشود، مرحله اول بروز تعارضهاست. معمولاً این غرولندها و شکایتها در دو دسته قرار میگیرند:
دسته اول: موقعی که یکی از طرفین نیازهای عاطفی دیگری را رفع نمیکند.
دسته دوم: موقعی که اعمال و رفتار یکی از طرفین دیگری را ناراحت و آشفته میکند.
مشکلات دسته اول نشانه ناتوانی زوج، زن یا شوهر، در ایجاد شادکامی و رضایت در همسرش است؛ در حالی که مشکلات دسته دوم نشانه ناتوانی در پرهیز و دوری از عمل یا رفتاری است که همسرش را ناخشنود میکند. به عبارت دیگر، زن یا شوهر نمیتواند عملی را که همسرش را ناراحت و ناخشنود میکند، انجام ندهد.
بررسیها نشان میدهد که عمدهترین اختلافات زنوشوهرها در زندگی زناشویی مربوط به دسته دوم است. اگر این را بپذیریم، نکتهای مهم که در ابتدای این نوشتار اشارهای تلویحی به آن شد بهتر درک میشود، اینکه هر چند حل تعارضهای زندگی زناشویی ضروری است، ولی رفع این اختلافات لزوماً به معنای افزایش عشق و محبت زوجها به همدیگر نیست و این موضوعی است که متأسفانه به آن توجه چندانی نمیشود.
زنوشوهرها برای حل تعارضها چه میکنند؟
بعد از آن که غرولندها و شکایتهای اولیه به مرحله تعارض و اختلاف در زندگی زناشویی رسید، زنوشوهر معمولاً از دو روش استفاده میکنند که بسته به بلوغ روانشناختی زنوشوهر و شرایط و زمینههای شخصیتی و خانوادگی آنها، متفاوت است: روش اول، روش تخلیه تمام نیرو و انرژی بر ضد هم است که بسیار مخرب است. در این روش هر یک از زوجین تمام انرژی و توان و منابع موجود را علیه دیگری به کار میگیرد، شکستن وسایل و ابزار شخصی همدیگر و سپس نابودی وسایل خانه و… . روش دیگر، شیوه قدرتفزایی یا نیرودهی است که در آن زن و شوهر با درک شرایط تعارضآمیز سعی میکنند تا تمام توان و انرژی یکدیگر را به صورت مشترک و در جهت یافتن راهحلی برای مشکلاتشان به کار گیرند. با دقت به این روشها درمییابیم که روش اول شکلی از بازی «برندهبازنده» است؛ یعنی «من باید به هر ترتیبی ببرم و همسرم به هر نحوی ببازد». روش دوم شیوه «برندهبرنده» است که بهترین شکل برای زن و شوهری است که زیر یک سقف زندگی میکنند. خصوصیت اصلی راهحل فوق این است که در آنجا زوجین در پی یافتن راهی برای رفع تعارضات و دعواهای خود در زندگی زناشویی هستند که نیازهای دو طرف را در نظر داشته باشد و آنها را مرتفع کند.
راهحلهای برندهبازنده در زندگی زناشویی
اگر شما یا همسرتان یکی از روشهای زیر را برای حل تعارضها و اختلافهایتان به کار میگیرید، مطمئن باشید که نمیتوانید اختلافها را حل کنید. چون از روش «من باید به هر قیمت که شده برنده شوم و تو بازنده شوی» استفاده کردهاید که طبیعی است به حل تعارضها و دعواها منجر نمیشود:
- استفاده از روشهای غیرمنطقی (غیرعقلانی) و شدید برای به کرسینشاندن حرف و نظر خود: بههمکوفتن محکم در، پرتکردن اشیا، با دیگران محکم و خشن رفتار کردن یا حرفزدن و…؛
- طعنه و کنایهزدن و بیان صحبتهایی که همسرتان را ناراحت میکند؛
- بهکارگیری روش خاموشی و سکوت؛
- کنارکشیدن و رعایت فاصله، برای پرهیز از بحث و جدل؛
- بهدلگرفتن و بعداً تلافیکردن، کینه و بعد انتقام؛
- نگرش یا این یا هیچ مثل «یا همین که من میگویم یا هیچی»، «شیوه من یا هیچ شیوهای»؛
- خشمگینشدن، انتقاد و سرزنشکردن، یا دیگر رفتارهای پرخاشگرانه؛
- اظهار اینکه «تو درست میگویی، عزیزم»، «آره حق با توست» و… که به معنی رفتار تسلیمطلبانه به منظور پرهیز از دعوا و درگیری است؛
- انکار یا وانمودکردن به اینکه همه چیز خوب و عالی است.
اگر از این روشها در حلوفصل تعارضات زندگی زناشویی با همسرتان استفاده کردهاید، الگوی «برندهبازنده» را به کار بردهاید که در نهایت هیچ ثمری برای برقراری آشتی و صلح و صفا در خانواده ندارد. آنها را کنار بگذارید.