خواندنی ها برچسب :

فیه-ما-فیه

کلیدی‌ترین سخن مولانا این جمله است: «هر چیز را که اولی و آخری باشد آن قالب باشد.» چیزی که اول و آخر دارد زمان‌مند و مکان‌مند است و آنچه که تخته‌بند زمان و مکان است از جنس عالم ماده است. در عالم معنا زمان و مکان معنا ندارد.
روزی مولانا جلال‌الدین محمد به مجلس شیخ صدرالدین درآمد و شیخ در صدر صفه بالای سجاده نشسته بود و اکابر علما و اعاظم عرفا حاضر بودند. شیخ سجادۀ خود را به مولوی باز گذاشت که بنشیند، مولوی برای حرمت وی بر سجادۀ او ننشست و فرمود: به قیامت چه بگویم که چنین بی‌ادبی کنم. شیخ گفت: سجاده‌ای که تو را نشاید مرا نیز نشاید. سجاده را برداشت و کنار نهاد.
غیرت برای رابطۀ عارف و خداوند، همان نقش و کارکرد ابلیس را برای خداوند دارد. مولوی می‌گوید: همان طور که سگِ خان اجازه نمی‌دهد غریبه‌ها وارد خانۀ خان شوند، شیطان نیز با وسوسه‌انداختن در دل مردمان، آنان را به گناه می‌اندازد تا نتوانند به خدا نزدیک شوند.
در ایران باستان به اسطرلاب می‌گفتند استاره‌یاب. ایرانیان مسلمان هم برای اسطرلاب نام‌های دیگری در آستین داشتند از قبیل جام جم، جام جهان‌نما، آینۀ جم. حافظ هم که می‌گوید «عکس روی تو چو در آینه جام افتاد»، نیم‌نگاهی به همین اسطرلاب دارد.
کلیدی‌ترین جملۀ مولانا در این فراز از فیه ما فیه این جمله است: «در حقیقت کِشنده یکی است اما متعدد می‌نماید.» این جمله البته لزوما جنبۀ توحیدی ندارد ولی شباهت زیادی به این بیت مشهور هاتف اصفهانی دارد: که یکی هست و هیچ نیست جز او/ وحدهُ لا‌ الهَ الّا هو.
خیالات عموم مردم هم، از نظر مولانا، معمولا مانع از مشاهده و درک مستقیم حقیقت امور از سوی آن‌ها می‌شود. و البته که در این جهان، ما همواره گرفتار این خیالاتیم و این وضع مقتضای وجودی ماست. به قول مولانا: تو جهانی بر خیالی بین روان.
اگرچه این آرای متناقض (در فیه‌مافیه و مثنوی) هر دو متعلق به مولوی‌اند، ولی به نظر می‌رسد که رای اصلی مولانا همان است که در دفتر پنجم مثنوی آمده است و آنچه در فیه‌مافیه دربارۀ فقدان اهمیت "سخن" در پذیرش آرای دیگران می‌گوید، ربط عمیقی به مبانی فکری مولانا ندارد.
سقراط نه فقط اهل قلم نبود، بلکه اساسا فیلسوفی ضد قلم بود و نوشتار و نوشتن را تحقیر می‌کرد. از سقراط پرسیدند چرا به کار تألیف و تصنیف نمی‌پردازی؟ گفت: «من نمی‌خواهم آنچه را که از دلِ مردمِ زنده می‌تراود بر پوست گوسفند مرده بنویسم.»
برخی از مولوی‌‌شناسان گفته‌اند که خوانندۀ آثار مولانا، یعنی کسی که مثنوی و دیوان شمس و مجالس سبعه و مکتوبات و فیه‌مافیه را بخواند، با یک شخص و سه چهره، بلکه یک شخص و سه شخصیت مواجه می‌شود: مولانای پیش از طلوع شمس، مولانای شوریده، مولانای قراریافته و آرام‌گرفته.
کتاب «هنر، خیال، زیبایی» نوشته مریم جعفری نقد می‌شود.