ماهان شبکه ایرانیان

نقش مدیریت در تحقق اهداف نبوت

تدبیر و مدیریت جامعه بشری از مهم ترین حکمت های ارسال رسل و انزال کتب آسمانی است و نیز اگر سیاست را مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان ها در مسیر حیات معقول معنا کنیم، به حکم عقل یکی از عالی ترین کارها و تلاش ها محسوب می شود

نقش مدیریت در تحقق اهداف نبوت

مقدمه

تدبیر و مدیریت جامعه بشری از مهم ترین حکمت های ارسال رسل و انزال کتب آسمانی است و نیز اگر سیاست را مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان ها در مسیر حیات معقول معنا کنیم، به حکم عقل یکی از عالی ترین کارها و تلاش ها محسوب می شود. ازاین رو در مکتب اسلام این عبادت با ارزش برای عموم شایستگان واجب کفایی و برای شایستگان منحصربه فرد، مثل انبیا و ائمه، در زمان خود واجب عینی است (ماندگار، 1379، 190).

در این میان، پیامبر اکرم الگوی تمام عیار برای فرزندان آدم است و ملاحظه سیره آن بزرگوار مانع از سیر انحرافی امت می شود. ایشان برای امت اسلام به مثابه الگوی تمام عیاری است که مشی بر طبق رفتار و گفتار و کردار ایشان برای امت، حجت قاطع است  (سید علوی، 1381، 32).

نکته قابل تأمل این که پیامبر اکرم در مقام نبوت، رسالت، مدیریت و وضعیت فردی، شخصیتی جامع بوده است. ازاین‏رو، هنگامی که سخن از الگو بودن پیامبر می رود، این الگو تنها در مسائل عبادی و رفتارهای فردی - اخلاقی ایشان منحصر نمی شود، بلکه تمامی شئون ایشان، از جمله مدیریت اجتماعی که در چهره جامعه اسلامی نمود وسیعی داشته است را در مقیاس گسترده پوشش می دهد (قراملکی، 1381، 96).

بیان مسئله

گرچه هدف اصلی و غایی رسالت انبیای عظام آزاد کردن انسان از بند خودمحوری و دنیاگرایی و دعوت به خدامحوری و در نهایت، سوق دادن انسان ها به سعادت اخروی و حیات طیبه است؛ اما به حکم عقل، تحقق چنین هدف والایی، با نبودن هدایت های راستین انبیا در حیات جمعی انسان ها و انحصار دعوت آنان بر شئون فردی آنان سامان نخواهد یافت. چرا که مقتضای برخی گرایش های طبیعی انسان که نمودهایی همچون خودخواهی و منفعت طلبی دارد، فضایی نامساعد برای تربیت الهی انسان ها فراهم می آورد. ازاین رو، به حکم عقل لازم است تصحیح معیشت دنیوی انسان ها و تلاش برای اصلاح مناسبات اجتماعی بشر با فراهم نمودن در سرلوحه برنامه انبیای الهی باشد (کریمی والا، بی تا، 55).

از سوی دیگر مدیریت، در حقیقت دستاوردی بشری، دینی، اجتماعی و فرهنگی است که وام‏دار تجارت بشر در گذر تاریخ و ادیان بوده است و ظهور حقیقی و واقعی آن در حوزه روابط انسانی و تعامل انسان ها است و کارکرد مصطلح و تعریف شده و عمده آن، همانا برخورداری افزون تر انسان ها از سعی و تلاش فرد و جمع در قالب وظایف شخص و در محورهای معین و مؤلفه های تعریف شده است. ازاین رو، در تعالیم مکتب مترقی اسلام، که آیینی دارای ابعاد اجتماعی و کاربردی است، تبیین جایگاه مدیریت و طرح مباحث آن یک ضرورت تامّ به شمار می آید. این مهم زمانی ضرورت بیش ازپیش می یابد که محوریت را به مدیریت رسول اعظم (ص) بدهیم. زیرا یکی از ابعاد اساسی در سیره و مدیریت اجتماعی و سیاسی پیامبر عظیم الشأن  (ص) ، تأسیس حکومت سیاسی و نوعی مدیریت نوبنیاد برای اداره امور مختلف زندگی مردم در جهت رسیدن انسان به کمال الهی است. این امر بعد از هجرت به مدینه و فراهم شدن شرایط و فرصت این مهم انجام شد. هرچند قبل از هجرت و همان دوران سراسر همراه با محدودیت در مکه نیز به صورت غیر رسمی انتظام سیاسی و هماهنگی لازم در اجرای امور تازه مسلمانان وجود داشت تعیین و خطمشی گذاری [1]مأموریت ها و تفکیک سمت ها و وظایف هرکدام به طور رسمی بعد از استقرار مسلمانان در مدینه آغاز گردی. از دیگر سوی، حکومت ها و دولت ها در دنیا هرکدام شاخصه ها و ویژگی هایی دارند که بیشتر به آن شناخته می شوند، و نه تنها در زمان حکومتشان، بلکه در گذر تاریخ نیز آنها را با همان خصوصیات یادآوری می کنند. همه حکومت ها همگی دارای جنبه های مثبت و منفی هستند، اما در حکومت انبیا و پیامبران، عموم ارزش های واقعی در راستای تربیت جامع انسانی به وجود آمده و کامل ترین این نوع حاکمیت را در همان دوران محدود حاکمیت آخرین فرستاده خداوند حضرت محمد (ص) می توان پیدا کرد (میر حسینی، 1385، 66-67).

در این مقاله به دنبال بررسی نقش مدیریت در تحقق اهداف نبوت می باشیم.

ضرورت ایجاد مدیریت

نیاز هر جامعه به دستگاه مدیریتی، از مسائل بدیهی و مسلم نزد متفکران و از نیازهای طبیعی انسان است. گزارش های تاریخی و تحقیقات جامعه شناختی و مردم شناختی و شواهد دیگر مؤید این مطلب است که تمامی اقوام و ملل در همه دوران های تاریخ با هر فکر و عقیده، هیچ گاه از نهاد رهبری و مدیریت خالی نبوده است، هرچند شکل و شیوه های مدیریت و رهبری متفاوت بوده است. تبیین جایگاه فلسفی آن این است که در زندگی اجتماعی، وجود قانون که حدود وظایف و حقوق اجتماعی افراد را تعیین کند، ضروری است. از سوی دیگر قانون بدون پشتوانه اجرایی بی تأثیر است. ازاین رو لازم است فرد یا گروهی بر اجرای قانون نظارت نمایند و این همان مدیریت جامعه است که در طول تاریخ با شکل های ساده و پیچیده وجود داشته است (سید علوی، 1381، 36).

در سخنان امام علی بر ضرورت مدیریت تأکید شده است تا آنجا که اگر زمامدار صالح و نیکوکار یافت نشود و امر جامعه دایر بر این باشد که یا زمامداری ناصالح عهده دار تدبیر نظام حکومتی جامعه گردد، یا نظام سیاسی بر جامعه حکمفرما نباشد، و جامعه به دست هرج ومرج سپرده شود، فرض نخست رجحان دارد چنان که فرمود:

"لا بدّ من أمیر برّ أو فاجر" (خطبه 40 نهج البلاغه) ؛ مردم را از رهبر و پیشوا گریزی نیست، حال آن رهبر یا نیکوکار و خیرخواه است و یا ستمکار و نابکار.

ضرورت وجود حکومت، مدیریت و رهبری در جامعه بشری، به طور عام، و در جامعه اسلامی، به طور خاص، یکی از اصول مسلم در فلسفه و کلام اسلامی است. آنان براین اساس بر وجوب نبوت و امامت استدلال کرده اند. ابن سینا درباره وجوب نبوت گفته است، از آنجا که انسان به تنهایی نمی تواند زندگی کند، بلکه به مشارکت و تعاون در امور زندگی نیاز دارد لازم است برای حفظ نظام اجتماعی قانونی وجود داشته باشد که توسط قانون گذاری که بر دیگران برتری دارد و آنان اطاعت از او را بر خود لازم می دانند، تدوین شده باشد. چنین قانون گذاری کسی است که از جانب خداوند برگزیده شده است. وی درباره وجوب رهبر و زماندار در جامعه بشری گفته است: هر عاقلی که با مردم معاشرت داشته و با خلق وخوی مردم آشنایی دارد، می داند هرگاه در جامعه رهبری مدبر و با کفایت وجود داشته باشد، ظلم و فساد از جامعه رخت برمی بندد و یا به حداقل ممکن تقلیل می یابد و شرایط زندگی عادلانه برای مردم فراهم می گردد و هرگاه چنین رهبر و زمامداری وجود نداشته باشد، ظلم و تباهی جامعه را فرا می گیرد، یا شرایط زمینه تحقق آن فراهم تر می باشد (ربانی گلپایگانی، 1379، 48-49).

ضرورت سامان دهی نظام های اجتماعی و مدیریت آن توسط انبیا

همه اشکال حیات آدمی با هدف اولی و قصد با لذات دعوت انبیای عظام که سوق دادن انسان ها به معنویت و خدامحوری و در نهایت وصول به سعادت اخروی است، سازگاری ندارد. بدین روی، منجر می شود که طبیعت آمیخته به خودخواهی، حبّ ذات، استخدام گری، منفعت طلبی و ستیزه جویی بشر آکنده از ظلم و استبداد و زورمداری را بر جامعه بشری حاکم کند و وضعیتی به وجود آورد که به طور حتم با اهداف اصیل انبیا سازگار نباشد، ازاین رو به، حکم عقل لازم است تصحیح معیشت دنیوی انسان ها و تلاش برای اصلاح مناسبات اجتماعی بشر، با فراهم نمودن تشکیلاتی منسجم و نظام یافته، به عنوان هدفی بالتبع و قصدی ثانوی در سرلوحه برنامه انبیای الهی قرار گیرد که البته ممکن است توجه متفکران برجسته اسلام به هر دو امور دنیوی و اخروی در معرفی نبی براساس همین الزام عقل و نشأت گرفته از این واقعیت باشد که رسالت حقیقی انبیا در رهبری انسان ها به سرمنزل سعادت، بدون توجه به این نیاز اساسی بشر ناموفق و ناتمام خواهد ماند.

چنین نظرگاهی، به ویژه در خصوص پیامبر اکرم مورد تأیید آیات الهی است و قرآن کریم آن حضرت را به عنوان کسی که برای دخالت در زندگی مردم اولی و دارای ولایت است معرفی کرده و ایشان را واجد فرمان حکومت به عنوان نبی الهی دانسته است، می فرماید: النّبیّ أولی بالمؤمنین من أنفسهم (احزاب6/) به تصریح مفسران، این اولویت اختصاص به مسائل دنیوی و اخروی مردم ندارد، بلکه همه امور آنان اعم از دنیوی و دینی را شامل می شود.

اطلاق آیه شریفه که اولویت و ولایت پیامبر را به عرصه خاصی محدود نکرده و در نتیجه همه حوزه های ولایت پذیر را که در رأس آنها حوزه رهبری و مدیریت سیاسی و اجتماعی است شامل می شود و آن حضرت از سوی خداوند ولایتی فراگیر بر مردم پیدا می کند. امام باقر (ع) در ذیل این آیه فرموده اند: این آیه درباره رهبری و زعامت پیامبر نازل شده است (کریمی والا، بی تا، 47-49).

تفاوت مدیریت پیامبر با سایر مدیریت ها

هنگامی که پیامبر به مدینه هجرت نمود و به مدیریت و ساماندهی اجتماعی پرداخت، تحقق دو امر در ایجاد نظم، ضروری به نظر می رسید:

1-ایجاد یک نهاد و ساز و کار تشکیلاتی؛

2-قوانین و قواعد رفتاری.

اولی به مدیریت نیاز داشت و دومی مجموعه ای از معارف، قوانین، اخلاق، باورها و روش ها را فراهم آورد (قراملکی، 1381، 96). اما روش مدیریتی پیامبر با سایر روش ها تفاوت هایی دارد. که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1-منبع قدرت

در طول تاریخ بشر مهمترین مسئله در عرصه حکومتی، کدیریت و رهبری نهادهای مختلف جامعه بوده است. براین اساس، دیدگاه ها و نگرش های افراد و گروه ها به مسند قدرت بسیار متفاوت بوده است که در اینجا به بررسی آن می پردازیم:

الف-قدرتمندان و پادشاهان:

تسلط یک فرد یا گروه بدون رضایت مردم. در اینجا تمرکز شدید قدرت وجود دارد که در نهایت بی قانونی را به دنبال خواهد داشت (سید علوی، 1381، 39).

ب-نگاه پیامبران به مدیریت،

این نگرش وابسته به هدف و قلمرو دین است. آنان مدیریت آن را از خدا می دانند. تعبیر «مکناهم، آتیناه الملک و جعلناک خلیفة» و امثال آن در قرآن دال بر این است که این قدرت را نه از راه زور و تزویر و نه با عقل و تدبیر کسب کرده اند بلکه اعطای الهی بوده است. در این نظریه، حاکمیت غایی و سلطه از آن خداست، دین بر همه چیز غلبه دارد و مدیریت ابزار دین است. (سیدعلوی، 47، 1381-40)

2-هدف مدیریت:

رسالت حقیقی انبیای عظام بر این اصل استوار بوده است که عبودیت در برابر حق تعالی، که حاکمیت اصیل و بالذات را در گستره تکوین و تشریع از آن او میب داند، در وجود انسان ها نهادینه نمایند و آنان را در شناخت مصداق حقیقی سعادت و در وصول به آن دست گیری و هدایت کنند. براین اساس، رهاورد حتمی اطاعت از تعالیم وحیانی الهی، سامان یافتن جامعه ای متعالی با معیارهای الهی خواهد بود که ارکان آن بر بنیاد خدا محوری و حق گرایی بنا نهاده شده است (کریمی والا، بی تا، 47).

در مکتب انبیا انسان خلیفه خدا است و هرآنچه آفریده شده، برای استفاده انسان است. هدف اصلی دعوت به عبودیت به عنوان فلسفه خلقت بوده و سایر اهداف مانند مدیریت جامعه، مقدمه ای برای این اصل است.

در این راستا مدیریت در نظر آنان وسیله ای مقدس برای رسیدن به اهداف و مقاصد عالی و تأمین مصالح و نیازمندی های مادی و معنوی است. انبیاء پیش از آن که به امنیت صرف و برابری اقتصادی فکر کنند، متضمن هدایت و متوجه غایت خلقت انسان هستند (سید علوی، 1381، 54).

ازاین رو، سیاست و حکومت در تفکر انبیا هدفی دارد که رهبری جامعه براساس مصالح مادی و معنوی و سوق به سوی کمال مطلق بوده و حاکم دینی در جست وجوی راه کارهای بهینه و مناسب در جهت وصول همگان به سعادت است (علوی، 1385، 251).

3-درآمیختگی قدرت ومعنویت:

یکی از مسائل روشن و مشخص در حکومت پیامبر، درآمیختگی قدرت و معنویت بود. در اندیشه ایشان، قدرت برای قدرت نیست، چنانکه سیره همه قدرت مندان عالم بر این استوار بوده که قدرت، ابزاری برای اجرای نفسانیات و توسعه نفسانی قدرت است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «همانا حاکمان و فرمانروایان (غیرمنزه) هنگامی که به شهری وارد شوند، آن را به فساد کشیده و عزت و سربلندی اهل آن را به ذلت و خواری تبدیل می کنند و به این صورت عمل نمایند. » ( نمل 34/)

این روایتی از قدرت های غیرمنزه در قالبی عام و فراگیر است. یعنی همه حکومت های طاغوتی و نفسانی از چنین ماهیتی برخوردارند.اما در رسالت پیامبر اکرم قدرت، درآمیخته با معنویت است. یعنی فلسفه قدرت در حکومت پیامبر، توسعه ارزش های آسمانی است. پیامبر تأسیس دولت و شروع مدیریت را با ساختن مسجد آغاز کرد تا قدرت و قانون را با عبادت و اطاعت خدا همراه بدارد و الگویی نیکو برای همه رهبران و زمامداران باشد. مدیریت آن حضرت، به لحاظ ماهیت و مضمون و به لحاظ عمل و اقدام، هرگز مبتنی بر جباریت و ستم گری نبوده است. بلکه ماهیتی رحمانی و معطوف به ارزش های الهی دارد و واجد فلسفه تربیت ویژه ای است که مدیریت او را از سایرین جدا می نماید.  (دری، 1381، ص 59 ).

4-نحوه مدیریت

مدیریت به دو دسته تقسیم می شود:

1-مدیریت نفسانی

2-مدیریت عقلانی

مدیریت نفسانی این است که مدیر چنان رعب و وحشت یا تطمیع را بر نفوس دیگران حاکم کند که حرکات آن نفوس براساس جاذبه و دافعه مدیر واقع شود. صاحبان این گونه مدیریت ها می توانند در مجموعه مشخصی نظم و هماهنگی و قدرت ایجاد کنند و به کار و فعالیت بپردازند.

حکومت نفس دو جزء دارد: یکی اینکه حاکم نفسانی باشد و جزء دوم اینکه محکوم نیز براساس نفس از حاکم جبار اطاعت نماید. محکوم کسی باشد که حاکم به او سلطه داشته باشد. طبیعت فسّاق بدین گونه است که اگر خفیف شوند، اطاعت می کنند و در صورت احترام و تکریم، طغیان می کنند.

خصلت افراد نفسانی و غریزه پرست این است که اگر آنان را خفیف کنی، اطاعت می کنند و اگر آنها را مورد احترام قرار دهی به طغیان دست می زنند. بنابراین روش حاکم در حکومت های طاغوتی که اساس آنها بر مدیریت نفسانی است بر تحقیر زیردستان مبتنی است.

مدیریت عقلانی عبارت است از اینکه مدیر حرکتی را به صورت هماهنگ بین مجموعه ای ایجاد نماید، که در نهایت، آزادی، شرافت و سایر فضائل حکمفرما باشد ( حائری شیرازی، 1365، 21-18).

مدیریت پیامبر بدین صورت است زیرا او به دنبال سلطنت نیست و مدیریت او به معنای حکم راندن شخصی مستبد و مقهور نفسانیت نمی باشد، چرا که نفسانیت در ساحت وجود او راهی ندارد.

ارسال پیامبر مبتنی بر این است که سلطنت شیطان را از دل مردمان براند و حاکمیت الهی را بر قلوب بشری نهادینه سازد. تلاش های پیامبر همه در راستای رهانیدن انسان از سلطه شیطان و حرکت به سمت حکومت خدا و عرش الوهی است. او می خواهد انسانی الهی و عرشی تربیت کند و همین معنای آموختن دانایی و حکمت و انجام تزکیه در نهاد انسان است.

مدیریت پیامبر، ابزار و وسیله و نیز ظرف و فضایی برای انسان شدن و نورانیت وجود او است. زیرا عقیده راسخ و ایمان پایدار، مردمان عادی را تبدیل به مسلمانانی امین و با اخلاص می کند که به هنگام ورود به صحنه اجتماع و پذیرش مسئولیت های مدنی، نمونه های زیبایی از سلوک و رفتار اسلامی را به نمایش می گذارند.

جهت گیری های پیامبر آن گونه بود که نفوس انسانی را بپرورد، آنها را در راه آورده و نفوسشان را تکمیل کند.

این نکته کلیدی را از اینجا می فهمیم که پیامبر در کلیات مسائل و در مبانی حرکت خویش در درون مدیریت ده ساله مدنی، همواره در انتظار وحی الهی بودند و در مواردی که وحی الهی تکلیفی را مشخص نموده و مبنای کلی را به پیامبر داده است در راستای آن مبانی حرکت می کردند. این اساسی ترین مسئله در حوزه مدیریت رسول خدا بود. آن حضرت برای اقدامات مهم اجتماعی به انتظار وحی و فرمان الهی می نشست و حتی اگر انگیزه ها و شرایط لازم برای کاری فراهم بود، باز هم بدون ادن خدا دست به آن کار نمی زد (دری، 1381، ص 59).

5-نگرش امانت بودن مسئولیت و مدیریت

نگرش امانتی در پذیرش مدیریت، اصلی بنیادی و قاعده ای فراگیر در بینش اسلامی و قرآنی است. زیرا در منطق دینی همه نعمت ها ودایع و امانت های الهی اند.

نگرش امانتی در باب مدیریت، هم به دلیل اثرگذاری گسترده آن و هم از جهت مسائل روان شناختی مربوط به آن، از اهمیت زیادی برخوردار است. زیرا حبّ ریاست از غرایز سرکش و از دام های شیطانی و وسوسه های راهزن است و از سوی دیگر قدرت می تواند زمینه ساز تولید آسیب ها و آفت های فراوان فردی و اجتماعی شود. بدین ترتیب در این نگرش الهی تأکید بر نفی اصالت ریاست و طرد برداشت مادی از آن است.

نکته مهم دیگر اینکه در نگرش مادی ممکن است مدیریت تنها امانتی اجتماعی تبقی شود، اما این امانت در بینش الهی سه ضلعی است: امانت خدا، امانت مردم، و امانت مدیرانی که قبل از ما این امانت را به عده داشته اند. البته این امانت ها طولی و ترتبی است و ریشه آن امانت الهی و به دنبال آن امانت اجتماعی و مردمی و سپس امانت از سوی فرادستان در سلسله مراتب مسئولیت است.

امام علی (ع) به صورتی زیبا دو مقوله صعمه و امانت را در باب مسئولیت و مدیریت مقابل هم قرار داده است. واژه طعمه دارای معنایی عام است که می تواند شامل همه اموری شود که انسان برای ارضای نیازهای شخصی مادی و دنیوی به کار می گیرد. بدین ترتیب حضرت خطاب به استاندار تذکر می دهد: مدیریت به عنوان طعمه ای در دست تو نمی باشد، بلکه باید مسئولیت خود را امانت بشماری (اعرافی، 1380، 25-27).

مؤلفه های اساسی در مدیریت نبوی

1-حاکمیت بر محور توحید [2]و یگانه پرستی

توحید، محور و اساس زندگی مؤمنان را تشکیل می دهد. خداوند علت فرستادن پیامبران در محیطهای مختلف را توحید معرفی کرده است: «و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم تا بگوید خدا را بپرستید؛ هود63/». آنجا که توحید، محور زندگی انسانی قرار گیرد، نابرابری های غیر توحیدی همچون نژاد و برتری های اجتماعی و اقتصادی رنگ می بازد و الهی زیستن، ملاک حقیقی سنجش قرار می گیرد.

قران کریم می فرماید: گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست  (حجرات13/). بر این اساس، روزهای آغازین دعوت علنی اسلام آنگاه که پیامبر اکرم (ص) با پیام مشرکین مواجه شد که از سوی آنان، و به تصور باطل خودشان، می خواستند حضرت را وادار به سازش نمایند؛ به حضرت به ابو طالب، ابلاغ کننده پیام مشرکین، فرمود: «تنها یک سخن را از من بپذیرند تا بر عرب پادشاهی یابند و عجم به دین آنان درآیند». ابو جهل گفت: «حاضریم ده کلمه بپذیریم ». رسول خدا  (ص) فرمود: «گفتن لا اله الاّ اللّه و ترک بت پرستی» (جعفریان، 1373، ص 201). همه برنامه ها و حرکت های پیامبر اکرم براین اساس تنظیم شده بود و این مطلب برای هیچیک از آشنای ان با مرام اسلام قابل تردید نیست؛ چنانکه در اولین بند از بیعت عقبه فرمود: «بایعونی علی أن لا تشرکوا باللّه شیئا (... بخاری، 1426 ق، ص 12).

2-اصل عدالت محوری[3]

اهمیت اصل عدالت محوری به گونه ای است که در قرآن، یکی از اهداف بعثت پیامبران معرفی شده است: «به راستی پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند؛ حدید 25 /».

فلسفه مدیریت نبوی، تحقق آرمان های اسلامی، از جمله عدالت اجتماعی، در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... بود. در این صورت امنیت روحی و فکری در سایه عدالت اجتماعی تأمین می گردد. پیامبر اکرم آگاه بود تا هنگامی که عدالت عقلی-معرفتی و عدالت اخلاقی-تربیتی ایجاد نگردد، خبری از عدالات عمومی و جمعی نیز حادث نمی شود. براین اساس، بسط عدل را از مهم ترین اهداف رسالتش و بهترین دلیل لزوم دین ورزی و خداگروی در متن حیات معقول انسانی قرار داد. عدالت، رایگان یا به بهای اندک به دست نمی آید، بلکه عمل به عدالت و عادل حقیقی بودن هزینه های سنگینی در پی دارد که پیامبر و یارانش هزینه های آن را در مکه و مدینه قبل از تکوین حکومت دینی و پس از آن تحمل کرده و پرداخت نمودند (رودگر، بی تا، 136-137).

پیامبر اکرم، پس از جنگ حنین، غنائم جنگی را میان مسلمانان قسمت کرد و خمس بیت المال را که مخصوص خود او بود، میان سران قریش، که تازه اسلام آورده بودند، تقسیم نموده و به ابو سفیان، معاویه و پسر او، حکیم بن حزام، سهیل بن عمرو و... صد شتر دادکه در فقه اسلامی به مؤلفه القلوب معروف است. این امر حتی بر برخی مسلمانان، به خصوص انصار که به مصالح عالی عطایای پیامبر واقف نبودند، گران آمد و آن را بر تعصب خانوادگی پیامبر حمل کردند و مردی از قبیله بنی تمیم به نام ذو الخویصره گستاخی را به جایی رساند که رو به پیامبر کرد و گفت: من امروز کارهای شما را دقیقا بررسی کردم و دیدم در تقسیم غنایم راه عدالت را پیش نگرفتید. پیامبر از سخن گستاخانه این مرد ناراحت شد و فرمود: «وای بر تو اگر عدالت و انصاف پیش من نباشد، پیش کیست؟» (سبحانی، 1383، 843-844).

3-مدارا در مدیریت در کنار صلابت و اقتدار

قرآن کریم یکی از عوامل مهم مدیریتی پیامبر اکرم (ص) را، که از عوامل بنیادین گسترش اسلام بود، چنین معرفی می نماید:

«فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم » (آل عمران 159/). پیامبر (ص) با نرمش و مهربانی با جامعه برخورد می کرد. یعنی در اوج نرمش و ملایمت فردی، در مسائل اصولی و کلی اسلام صد در صد صلابت داشت و انعطاف ناپذیر بود  (مطهری، 1378، 174).

به بیان دیگر مدارا و مدیریت، حلم و حکومت، مهر و قهر را به هم آمیخته بود و می فرمود: «أَمَرَنِی رَبّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أمَرَنِی بِأَدَاءِ الفَرَائِضِ؛ کلینی، 1413 ق، ج 2، 117». به تعبیر استاد شهید مطهری: «سبک و متد و روش منطقی که اسلام در رهبری و مدیریت می پسندد، لین بودن و نرم بودن و خوش خو بودن و جذب کردن است، نه عبوس بودن و خشن بودن... پیغمبر با مسلمین آن چنان اخلاق نرمی داشت که عجیب بود، فریفتگی و شیفتگی مسلمین نسبت به پیغمبر فوق العاده است... » (مطهری، 1378، ج 16، صص 176-178)

از جمله رفتار با مدارا و رأفت، که در اوج قدرت و اقتدار سیاسی اما با عفو و گذشت توأم بود، حادثه فتح مکه بود. همه کسانی که پیامبر، چه در مکه و چه در مدینه، مبارزه کردند و از هیچگونه تهمت و افترا و محاصره اقتصادی، و جنگ و خونریزی و... ابا نداشتند، نگران برخورد انتقام جویانه پیامبر اکرم بودند و انتظار می کشیدند که پیامبر آنها را از دم تیغ بگذراند و کشته و اسیر نماید. پیامبر اکرم فرمود: چه می گویید و درباره من چه فکر می کنید؟ مردم بهت زده و حیران و بیمناک، با صدای لرزان و شکسته و با آگاهی از عواطف بزرگ پیامبر گفتند: ما از تو جز خوبی و نیکی چیزی ندیده و سراغ نداریم، تو را برادر بزرگ خویش و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم... پیامبر  (ص) نیز فرمان عفو عمومی صادر کرد  (مجلسی، 1308 ق، 21، صص 109 و 132).

4-اصل تعلیم حکمت و تهذیب نفوس

قرآن کریم در آیات متعدد[4] هدف رسالت پیامبر را تعلیم کتاب و حکمت در اصلاح بینش و جهان بینی مردم و ارائه منطق و فلسفه درست زندگی و تزکیه نفوس و از بین بردن رذائل اخلاقی بیان کرده است. قرآن کریم نیز هدف دیگر رسالت پیامبر را ارائه ایدئولوژی جامع و فراگیر زندگی و تنظیم رابطه انسان با خدا، خود، جامعه و جهان و حاکمیت اخلاق در حوزه های فردی، خانوادگی و اجتماعی دانسته است. در نظام سیاسی و حکومتی اسلام نیز اصل را بر آموزش توحید، تربیت اسلامی و الهی قرار داده است. مقایسه عصر جاهلیت با عصر بعثت و انقلاب درونی و برونی که پیامبر اکرم (ص) ایجاد کرد، نشانه و شاهد کاملی بر نوع تدبیر و تربیت فرد و جامعه از سوی پیامبر اکرم  (ص) است تا یک جامعه قرآنی را ساماندهی نماید. چنان که پیامبر اکرم وقتی معاذبن جبل را به یمن فرستاد ضمن دستوراتی به او فرمود:

«... و أظهر أمر الإسلام کلّه صغیره. کبیره... ؛ حرانی، 1404 ق، ص 25). در این میان، نماز و عدالت از اوصاف جامعه قرآنی است، که ناظر بر معنویت و معرفت و عقلانیت و عدالت اجتماعی است (حکیمی، 1378، 39- 40). زیرا به تعبیر علامه جوادی آملی: «تفویض تدبیر انسان ها به نبی اکرم (ص) ، تنها محور تدبیر تعلیمی، تهذیبی و تزکیه ای نیست بلکه تدبیر همه شئون جامعه انسانی و اسلامی است زیرا رسول اکرم شأن تلاوت آیات و تعلیم کتاب و حکمت را داراست و هم شأن تهذیب و تزکیه و هم شأن سیاست و ادره امور حکومتی را» (جوادی آملی، 1379، ج 9، 105 ).

لذا پیامبر اسلام (ص) برای این که حکومتی مبتنی بر عدالت اجتماعی بنا نماید به فردسازی، تربیت نیروی انسانی حکیم، مسئولیت پذیر، مهذب و دارای اخلاق حسنه، الهی و توحیدی، عادل و عدالت خواه و عدالت گستر پرداخت و اصلاح بنیادین و انقلاب حقیقی و بعثت آفرین خود را در پرتو اصلاح انگیزه، اندیشه، اخلاق و عمل افراد جامعه قرار داد تا عمل صالح دینی، ضامن تشکیل، تحکیم یا تکوین و تکامل جامعه اسلامی باشد.  (رودگر، بی تا، ص 130). چنانکه فرمود: «کما تکونوا یولی علیکم» (محمدی ری شهری، 1377، ج 10، 733).

استاد مطهری در معنای آن می گوید: «معنایش این است که تا وقتی شما وضع خودتان را اصلاح نکرده اید، آنها بر شما حاکم هستند، اگر شما وضع خودتان را اصلاح کنید خود به خود، آنها طرد می شوند و می روند، نه این که همیشه کار باید از بالا شروع شود، این جور نیست. جامعه اگر از بنیاد یک حرکت اصلاحی را شروع کند، خود به خود اگر وضع نامتناسبی وجود داشته باشد، طرد و رفع می شود؛ مطهری، 1378، ج 13، 808».

ماهیت الهی مدیریت پیامبر

امام خمینی در کتاب«مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة »چنین می نگارد: «حقیقت محمدیه، همان خلافت و نیابت عظمی و کبری است که آن حضرت، تجلی آن خلافت و تجلی آن نیابت شده است، پیامبر با خلافت کبرای خودش از ناحیه خداوند در ساخت حکومت، چهره ای به عالم انسانی گشوده و با توجه به نیابت عظمی و کبرایی که دارد، در عرصه حکومت در مسیر تجلی صفات الهی حرکت نموده است و لذا جوهر حکومتش، آمیخته با مهربانی، تزکیه، تربیت، هدایت، بصیرت، عدالت و سایر صفات الهی گردیده است؛ نقل از دری، 1381، ص 95».

مدیریت پیامبر دارای ویژگی های زیر است:

الف- برخورداری از نیروی معنوی عقل در حد کمال که نه تنها برای امت اسلام، بلکه برای سایرین نیز راه گشا است.

ب- برخورداری از اتصال به سرچشمه زلال دانش الهی و قرار گرفتن در مدار توحید ناب.

مورد فوق از این جهت دارای اهمیت است که او «و ما ینطق عن الهوی» است و احکام و دستوراتش از منشأ نفس سرکش اماره نیست (نجم5/-3). این باوری است که نه تنها از فحوای قرآن کریم که از مطالعه در سیره آن بزرگوار به دست می آید.

شناخت حقیقی از بی اعتباری دنیا و نیالودن دامن خویش به متاع دنیوی، دومین وجه گرایش است. زیرا در اثر چنین روحیه ای خصوصیت سعه صدر به فرد ارزانی می شود. چیزی که امام علی (ع) آن را ابزار سروری نامیده است (رودگر، بی تا، 129). از دید کارکرد مدیریتی، سعه صدر موجب جبل اعتماد و محبت دوست و دشمن است. زیرا مدیر واجد این خصلت کریمه تحمل مخالفان و مشی و مدارا داده می شود.

پیامبر، به تصریح قرآن، از امتیاز شرح صدر برخوردار است (انشراح1/). بنابراین پیامبر دارای محبوبیت عام و غیر ارادی انسان ها می شود؛ زیرا وقتی انسان در مدار توحید و خلوص قرار گرفت و زبانه های نفس را خاموش کرد و زوایای خفی شرک و خودخواهی را از خود دور ساخت، واجد همه ارزش ها می شود و در این حال، انسان های ارزش خواه و حق طلب گرد او می ایند. این دوری از حجاب خودخواهی که شهره اصلاح و پاکی نفس و مدیریت بر خویشتن خویش است، موجب نزدیکی قلب ها به وی و مهیا شدن قدرت رهبری و مدیریت بر قلب هاست (سید علوی، 1381، 64).

پیامبر اکرم در تأسیس نظام سیاسی مورد قبول خود، هدفی اخروی داشت و آن قرب الهی است. پیامبر می فرماید: «انی بعثت لا تمم مکارم الاخلاق ». این هدف رسالت است، ولی می توان برای دولتش اهدافی دنیوی نظیر دعوت به پذیرش حق و گسترش قلمرو اسلام را در نظر گرفت. این برخلاف دیدگاه کسانی است که غایت دولت را پاسخ گویی به مطالبات دنیوی انسان دانسته و تنها تلاش دارند که ارزش های اخلاقی را در محدود سازی و کنترل انسان در جامعه، جست وجو کنند. بدین ترتیب جوهر اندیشه سیاسی پیامبر مبتنی بر آموزه هایی است که از یک نظام منسجم دینی حاصل می آید. آیین اسلام، مجموعه ای از تعالیم قدسی است که در کلام وحی-قرآن-از طرف خداوند به پیامبر اکرم نازل گردیده است. سیره پیامبر به عنوان نص مفسر در کنار قرآن به عنوان نص اول، بنیاد معرفتی شکل گیری دولت اسلامی در مدینه است. بر پایه همین بنیاد معرفتی است که معیار فضیلت اخلاقی دولت و کار ویژه های دولت اخلاقی نزد پیامبر با سایر اندیشمندان پیشین تفاوت های آشکاری می یابد. در سیره و سنت پیامبر، فرمان های اخلاقی همان اوامر الهی است که منشأ خوبی ها، کمالات و فضایل اخلاقی است و از بدی ها و رذایل نهی می کند. معیار فضیلت اخلاقی و غایت کنش های اخلاقی نزد ایشان، رستگاری و وصول به مقام قرب الهی و خلیفه اللهی است حیات معنوی انسان را در برگرفته و از جنس ایمان است (زهیری، 1385، 161).

در نهایت، در خصوص ماهیت مدیریت نبوی، چند ویژگی بارز را می توان بیان کرد:

1) حق مداری و حق گویی مدیریت؛

2) عطف قدرت و مدیریت به ارزش ها  (نه نفسانیت شخصی) ؛

3) برخورداری از فلسفه تربیتی تزکیه و رشد انسان؛

4) نزاهت مدیران و سیستم مدیریت.

از مجموع اقدامات، تأکیدها و الزام هایی که در ارتباط با مدیریت از پیامبر اکرم صادر شده و از نتایج عملی مدیریت آن حضرت، یک نکته مهم را در باب ماهیت مدیریت نبوی در می یابیم: مدیریت نبوی در قوانین مبنایی حاکمیت، در ساختار مدیریت، انتصاب مدیران، ساختار حاکمیت و نهادها و ساختارهای اجتماعی کاملا ماهیت الهی داشته و امری نیست که با انگیزه های شخصی پیامبر یا خواست نفس مدارانه اجتماعی تحقق یافته باشد. شاکله حاکمیت پیامبر، شاکله های الهی، معنوی رحمانی و ملکوتی است  (دری، 1381، ص 59).

نتیجه گیری

با نگرش به آیات بسیاری در قرآن کریم که در مورد لزوم اطاعت از خدا رسول و پرهیز از مخالفت او آمده و آنچه به صراحت به وضوع سرپرستی و زعامت جامعه اشاره دارد، این آیات عمدتا دال بر وجوب اطاعت از پیامبر اسلام است. به خصوص از آیاتی که در آنها لفظ«اطیعوا»تکرار شده به خوبی استناد می شود که اطاعت از آن وجود مقدس مختص احکام الهی نیست که وی فقط حامل، مبلغ و مبین آنها باد، بلکه شامل امر و نهی هایی که از خود او صادر می شود نیز می باشد (سید علوی، 1381، 53).

مناسبات پیچیده اجتماعی، ضرورت ایجاد نظمی که در آن حیات بشری تداوم یابد و زندگی دارای معنا شود و سرانجام سعادت و بهروزی انسان را فراهم آورد، آشکار می سازد. ایجاد چنین نظمی از اهداف مدیریتی پیامبر به شمار می آید. ازاین رو پیامبر برای رسیدن به چنین سامانی، بر تربیت اخلاقی انسان تأکید می کند.

امام خمینی دراین باره می گوید: اگر برای هر دولتی برنامه ای است، برنامه رسول اکرم را می شود گفت همان سوره ای که در اول وارد شده است، آن برنامه رسول خداست. تمام انبیا موضوع بحث شان موضوع تربیت شان، موضوع علم شان انسان است. آمده اند انسان را تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی ما فوق الطبیعه، ما فوق الجبروت برسانند (قوامی، 1384، 154).

آنچه از این آموزه ها حاصل می شود آن که کمال انسانی به اتصال با جامعه است نه به انقطاع از آن؛ بنابراین سلوک پیامبر در انسان سازی، داخل کردن دین به حوزه عمومی است. این امر نیز زمانی تحقق می یابد که پیامبر با مدیریت خویش و تدوین قوانین اجتماع و تشکیل نهادهای مدنی در عصر مدنی، مناسبات جدیدی بر پایه آموزه های اسلامی بنا گذارد (زهیری، 1385، 162، 163).

این ها نشان می دهد که مدیریت اگر هم از لوازم ذاتی نبوت نباشد، پس از تحقق شرط مردمی آن، یعنی پذیرش و بیعت آنان-یا مشابه آن-به عنوان مقوم موضوعیت می یابد.

در چنین طرحیمدیریت در کنار دستورات دین به مثابه یک کل خواهند بود که این دو بخش در آن مکمل یکدیگرند. دین به مثابه روح و مغز آن تحقق بخشنده بخش نظری و ایدئولوژیکی است و مدیریت اندام های عملی و اجرایی آن را مجسم می کند.

با این توصیف همچنان که روح و مغز بدون وجود اندام جسمی فاقد توانایی برای اندام حسی می باشد، دین نیز بدون حضور در عرصه مدیریتی فاقد تضمین عملی برای اجرای دستورات نجات بخش می باشد.  (سید علوی، 1381، 58)  در واقع پیامبران الهی برای این که بتوانند اهداف الهی خود را در جامعه انسانی عملی سازند نیازمند آن هستند که در سایه تشکل مؤمنان و سازمان خاص اجتماعی آن، تحت تدبیر و مدیریت شایسته، بستر مناسبی را برای رسیدن به این مهم فراهم نمایند.

منابع:

قرآن کریم

نهج البلاغه

ابن شعبه، حسن بن علی (1404 ق) ؛ تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم، قم: انتشارات جامعه مدرسین.

اعرافی، علیرضا (1380) ؛ نگرش به حکومت و مدیریت از منظر امام علی علیه السلام؛ مجله حوزه و دانشگاه، شماره 62-

بخاری، محمد بن اسماعیل (1426 ق) ؛ صحیح البخاری؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ سوم.

جعفریان، رسول (1373) ؛ تاریخ سیاسی اسلام، ج 1؛ تهران: سازمان چاپ و انتشارات.

جوادی آملی، عبد اللّه (1379) ؛ تفسیر موضوعی قرآن مجید؛ قم: مرکز نشر اسراء.

حائری شیرازی (1365) ؛ مدیریت عقلانی و مدیریت نفسانی؛ مجله تربیت، سال دوم، شماره سوم.

حکیمی، محمد رضا (1378) ؛ جامعه سازی قرآنی؛ تهران: دفتر نشر فرهنگاسلامی.

دری، بهروز (1381) ؛ تعامل دین و مدیریت در اندیشه علوی علیه السلام؛ مجله اندیشه حوزه، شماره 32 و 33-

ربانی گلپایگانی، علی  (1379 ) ؛ حکومت ولایی از دیدگاه امام علی علیه السلام؛ مجله کلام اسلامی، شماره سی و شش.

رودگر، محمد جواد (بی تا) ؛ اصول اخلاقی در مدیریت نبوی؛ مجله حکومت اسلامی، سال یازدهم، شماره چهارم.

زهیری، علیرضا (1385) ؛ کار ویژه های دولت نبوی؛ مجله علوم سیاسی، سال نهم، شماره سی و پنجم.

سبحانی، جعفر (1383) ، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب.

سید علوی، ابراهیم (1381) ، رهبری صالح از دیدگاه نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، شناره 4 و 5-

علوی، سید جعفر  (1385 ) ؛ روش های پیامبر اعظم (ص) در مدیریت محیطهای اجتماعی، مجلة تخصصی الهیات و حقوق، شماره 21 و 22-

فرامرز قراملکی، احد  (1381 ) ؛ امامت روش شناختی و چیستی؛ مجله الهیات و حقوق دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره 3-

قوامی، سید صمصام الدین (1384) ، نقش عدالت در مدیریت، مجله حکومت اسلامی، شماره 35-

کریمی والا، محمد رضا  (بی تا) ، حکومت لازمه شأن نبوی پیامبر اعظم، مجله معرفت، شماره 12-

کلینی، محمد بن یعقوب  (1413 ق) ، اصول کافی؛ بیروت: دار التعارف للمطبوعات، چاپ دوم.

ماندگار، محمد مهدی (1379 ) ، نهج البلاغه و مبانی خط مشی گذاری در حکومت، مجله علوم سیاسی، شماره یازدهم.

مجلسی، محمد باقر (1308 ق) ؛ بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفا.

محمدی ری شهری، محمد (1377) ، میزان الحکمه، نشر دار الحدیث.

مطهری، مرتضی  (1378) ؛ مجموعه آثار، تهران؛ انتشارات صدرا.

میر حسینی، سید احمد (1385) ؛ مؤلفه های اساسی در مدیریت دینی، فرهنگ مدیریت، سال چهارم، شماره سیزدهم.

پی نوشت

[1] Policy Making

[2] Unification،Unity

[3] Justice

[4] سوره های جمعه: 2، بقره: 151 و 129، آل عمران: 16 و...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان