شناسه : ۱۵۴۴۱۵۶ - یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۸
کرخه و درسهایی که باید از آن آموخت
دکتر محمود شفاعی بجستان، عضو هیات علمی و استاد گروه سازههای آبی دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران در یادداشتی که در اختیار ایسنا خوزستان قرار داده است، شرایط سد کرخه و سیلاب پاییندست را تشریح کرد
دکتر محمود شفاعی بجستان، عضو هیات علمی و استاد گروه سازههای آبی دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران در یادداشتی که در اختیار ایسنا خوزستان قرار داده است، شرایط سد کرخه و سیلاب پاییندست را تشریح کرد.
به گزارش ، تغییر آب و هوایی در منطقه خاورمیانه منجر به بارشهای نسبتاً خوبی از اوایل سال آبی 1398-1397 در ایران عزیز شده است که در اواخر اسفندماه و اوایل بهار، شدت بارشها بهخصوص در نواحی زاگرس بسیار زیاد بوده است. با توجه به خشکسالیهای متمادی سالهای قبل و عدم امکان پیشبینیهای بارش درازمدت با دقت قابل قبول و طبق برنامه مدیریت منابع آب، بدیهی است که مخازن سدهای خوزستان در اویل زمستان تقریباً (70-80٪ حجم مخازن) باید پر شده باشند. چنین رویهای به دلیل ذخیرهسازی برای ایران که بیشترین بارشها را در ماههای آبان تا فروردین دارد، معمول بوده است.
از اواسط بهمنماه، پیشبینی بارش سنگین باران در هفتههای بعد منجر به این شد که بخشی از مخازن سدها به تدریج تخلیه شود، ولی باز هم تصمیم به تخلیه بیشتر حجم مخزن با ریسک بسیار زیادی همراه بود؛ چون عدم قطعیت بارشهای آتی بهخصوص در حوضه کرخه بسیار زیاد بود.
با نزدیک شدن به اواخر اسفند ماه و پیشبینی دقیقتر بارشهای سنگین در زاگرس، باز هم دریچههای سدها باز شد. در سد کرخه، رهاسازی با 400 متر مکعب در ثانیه شروع شد که به دلیل وقوع خشکسالیهای طولانی مدت سالیان گذشته و تغییر شدید مورفولوژی رودخانه (که منجر به کاهش ابعاد شده بود) و تصرف اراضی حریم و حتی بستر رودخانه، مشکلاتی را برای اراضی کشاورزی ایجاد کرد.
با پیشبینی وقوع موج دیگری از بارشهای سهمگین در اوایل فروردین، دریچههای سد کرخه به تدریج باز شد و همزمان اجازه داده شد تا حجم بیشتری از آورد رودخانه در مخزن سد ذخیره شود. در این جبهه از بارشها، میزان حجم ورودی به سد بسیار زیاد بود، بهطوری که باعث شد تا رکورد 60 ساله آورد رودخانه در سال آبی 97-98 (در حالیکه هنوز 6 ماه از این سال آبی باقی است) شکسته شود و به حجم نزدیک به 9 میلیارد مترمکعب برسد. مقدار حداکثر دبی ورودی در این مرحله به عدد بیش از 8200 مترمکعب بر ثانیه رسید که بر اساس نظر کارشناسان هیدرولوژی، این دبی معادل دبی است که احتمال وقوع آن هر هزار سال یکبار است.
خوشبختانه با پیشبینیهای خوبی که از قبل انجام شده بود و رهاسازی، توانستند سیلاب ورودی را در مخزن سد تسکین دهند و خروجی را به تدریج افزایش و به حداکثر 2500 متر مکعب بر ثانیه برسانند. در حال حاضر حجم مخزن بیش از 6 میلیارد مترمکعب آب ذخیره دارد که در تاریخ سد کرخه بیسابقه است. پیشبینی اراضی و شهرهایی که در چنین دبی خروجی مواجه با سیل خواهند شد توسط کارشناسان انجام و موضوع به ستادهای بحران استان و شهرستانها ابلاغ شد و از این رو، روستاییان فرصت تخلیه منازل و ترک روستاها را داشتند. هرچند که برای روستاییان و کشاورزان بسیار سخت است تا اراضی کشاورزی خود را که باید بهزودی برداشت میکردند از دست بدهند و یا خیلی سختتر است که مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شوند، ولی حفظ جان آنها از همه مهمتر است.
خوشبختانه در این سیلاب تلفات جانی گزارش نشده است و این نشان از مدیریت خوب در بحث کنترل سیل بوده است. نکته مهم دیگر که باید اشاره شود این است که سیلابهای ورودی به کرخه به صورت پی در پی رخ میدهد. بدین معنی که آورد پیک سیل قبلی تمام نشده، پیک سیل دیگری، شاید بزرگتر وارد شده است. تصور کنید در سیل گلستان تنها یک واقعه بارش البته سهمگین منجر به این همه خسارت و تلفات جانی شد، ولی مدیریت مناسب مخزن در سیل اخیر کرخه با آوردهای بسیار بزرگتر و وقایع پیاپی منجر به خسارت مالی خیلی کمتر از سیل گلستان شده است.
حالا سوالهای مختلفی که توسط تعداد زیادی از هموطنان مطرح میشود این است که چرا سد کرخه خالی و یا نیمه پر نبوده تا بتوان سیلهای مخرب را تسکین داد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا توجه شما را به این نکته جلب میکنم که اولویت احداث سدهای مخزنی در مناطقی مثل خوزستان، ذخیره آب برای استفاده در فصول خشک سال هست و در درجه بعد برای کنترل سیلاب. این بدان معنی است که بهرهبرداران سدها اجازه ندارند برای کنترل سیلی که ممکن است اتفاق افتد، مخزن سد را آنهم در زمان منتهی به فصل خشک خالی نگه دارند، چرا که وقوع پدیدههای جوی همچون بارش و متعاقب آن سیل، دارای عدم قطعیت زیادی هستند. مسلماً اگر میشد پیشبینیهای هواشناسی را با دقت قابل قبولی از ماهها قبل داشت حتماً کارشناسان بهرهبرداری سد حجم زیادی از مخزن را از ماهها قبل تخلیه میکردند؛ ولی وقوع پدیدههای هواشناسی با دقت قابل قبول شاید زودتر از دو هفته قبل از واقعه نباشد. همچنین با وجود همه مدلهای پیشرفته، نمیتوان تخمین دقیقی از میزان بارش و توزیع مکانی بارش داشت.
پایین دست سد کرخه سرمایهگذاریهای عظیمی برای آمادهسازی اراضی به منظور کشاورزی انجام شده است. بخش عمده محصولات کشاورزی در همین اراضی تهیه میشود و اشتغال تقریباً تمام مردم از طریق کشاورزی است. علاوه بر اینکه دیگر اهداف سدسازی تأمین انرژی برق آبی است. برقی که بیشترین مصرف آن در تابستان در همین استان خوزستان است. با توجه به موارد فوق هیچ کارشناسی این ریسک بزرگ را نمیکند که مخزن را تخلیه کند برای اینکه ممکن است سیل بزرگی بیاید که در صورت عدم وقوع، با کم آبی شدید اراضی پایین دست و کمبود برق مواجه شوند.
نکته دیگری که ذهن تعدادی از هموطنان را مشغول کرده این است که پس بود و نبود سد کرخه برای سیل چه فایده داشت؟ برای پاسخ این سوال توجه خواننده را به ارقامی که ذکر شد جلب میکنم. اگر سد کرخه نبود و تنظیم جریان مدیریت نمیشد، دومین سیل (دهه اول فروردین 98) با حداکثر دبی 8200 متر مکعب بر ثانیه یعنی بیش از سه برابر حداکثر دبی رها شده کنونی (که تقریباً همه روستاهای حاشیه رودخانه تخلیه شدهاند و زیر آب هستند) در بستر رودخانه جریان مییافت و تصور کنید این پیک سیل علاوه بر تخریب و گرفتن جان و مال هزاران روستایی در عرض کمتر از پنج روز به شهرهای بزرگی چون سوسنگرد، حمیدیه و بستان میرسید و منجر به نابودی تمام این شهرها میشد. از طرف دیگر آورد رسوب رودخانهها معمولاً به توان دو دبی بستگی دارد که همین پیک سیلاب بیش از 64 میلیون تن رسوب با خودش حمل میکرد و تقریباً تمام روستاها و شهرهای پاییندست، زیر تلی از رسوب مدفون بودند و امکان فرار مردم روستاها و حتی شهرهای مختلف فراهم نبود.
در چنین شرایطی، خسارات جانی بسیار گسترده و زیان وارد شده به تأسیسات زیربنایی و ساختمانهای مسکونی بسیار زیاد و غیرقابل تصور بود. سالیان طولانی باید سپری میشد تا بتوان آلام این فاجعه را فراموش کرد و هزینههای زیادی صرف تنها لایروبی رسوبات بهجامانده و اصلاح ویرانیها کرد.
و اما درسهایی که از این سیل باید بیاموزیم تا در آتی اینگونه حوادث تکرار نشود چه میتوانند باشد؟ به نظر من راهکار استفاده از مجرای طبیعی رودخانه برای انتقال بخش بزرگی از سیل همیشه با بحرانهای اجتماعی و خسارت زیاد همراه است. اینکه بیاییم مسیر رودخانه را لایروبی کنیم، راهکاری برای کنترل سیلهای بزرگ نیست. لایروبی رودخانه علاوه بر هزینه بسیار سنگین (به دلیل اینکه اراضی اطراف باید تملک شوند) بسیار طولانی است و امکانات گستردهای لازم دارد. همچنین تنها با رودخانه کرخه مواجه نیستیم، بیش از 1000 کیلومتر رودخانه در استان خوزستان در پایین دست سدها قرار دارند که باید لایروبی شوند و اولین سوال اساسی در بحث لایروبی این است که ابعاد اصلاح شده رودخانه چقدر باشد؟ معمولاً رودخانهها بهطور طبیعی در طی چند سال ابعاد آنها بر اساس دبی مورفولوژی یا سیل با دوره بازگشت کم و بیش دو ساله تنظیم میشوند. چنین ابعادی نمیتواند سیل 2500 متر مکعب را تخلیه کند و برای چنین سیلی باید ابعاد خیلی بزرگتر مثلاً با دبی با دوره بازگشت 25 ساله اجرا شود. خوب اگر با هزینه زیاد این ابعاد اجرا شوند در طی این 25 سال ابعاد بر اساس دبی مورفولوژی شکل خواهند گرفت و در نتیجه بعد از 25 سال ابعاد جدید ظرفیت عبور سیل فوق را نخواهد داشت.
تجربه سالهای گذشته هم نشان داده که حفظ حریم رودخانه تقریباً غیرممکن است و دخل و تصرفهای زیادی صورت میگیرد. بهخصوص در مناطق خشک و نیمهخشک که ممکن است چندین سال با خشکسالی مواجه باشیم. پس باید چکار کرد؟ مسلماً من در اینجا نمیخواهم از راهکارهای کلاسیک نظیر مرتعداری، آبخیزداری و سدسازی در بالادست سد کرخه نام ببرم، هرچند همه این راهکارها مناسب و باعث تأخیر پیک سیلاب ورودی به سد میشوند؛ ولی بعضاً بسیار وقتگیر، پرهزینه و یا بعضاً با درصد کمی میتوانند به کاهش پیک سیلاب کمک کنند. من فرض میکنم همه این راهکارها کم و بیش در بالادست انجام شده، ولی بازهم با رهاسازی دبی بزرگتر از ظرفیت عبوری رودخانه مواجه شده باشیم یا بارش در حوضه میانی منجر به سیل شود. راهکار پیشنهادی استفاده از شبکه کانالهای جداگانه برای عبور ایمن سیل به هور است. با مطالعه دقیقتری میتوان چنین شبکهای را طوری طراحی کرد که بتوان از کانالهای موجود زهکشی، پستیهای موجود در اراضی و یا احداث کانالهای خاکی جدید بهره برد.
بدیهی است حجم زیادی از طریق این شبکه را در زمانهای ضروری میتوان تخلیه کرد، بدون اینکه روستاها و اراضی کشاورزان را تهدید کند. در صورت وجود چنین شبکه مستقلی برای عبور سیل در همین واقعه اخیر میشد دبی مشخصی را از اوایل اسفند و یا حتی زودتر رها کرد بدون اینکه دغدغه ایجاد خسارت به شهرها و کشاورزان را داشت و یا با ممانعت حاکمان سیاسی، مردم شهرها، کشاورزان و روستاییان مواجه بود. این رویه یعنی احداث گذرگاههای سیلابی در قدیم برای حفاظت شهر اهواز در مقابل سیل بهکار گرفته شده است. وجود انهاری چون ماله (بالادست اهواز) و بحره (پایین دست اهواز) که حفاری شدهاند به همین منظور بوده است. لذا برای ایمنسازی شهرها، روستاها و اراضی زیر سد کرخه پیشنهاد میشود تا مسولان مطالعات جامعی برای پیشبینی مسیرهای شبکه کانالهای زهکشی برای عبور ایمن سیل را در دستور کار خود قرار دهند.
این یادداشت در تاریخ 18/01/1398 نوشته شده است که در صورت تداوم بارشها در بالادست سد کرخه، امکان رهاسازی از مسیر رودخانه کرخه تا دبی 4000 مترمکعب بر ثانیه پیشبینی شده است که در این صورت حجم خرابیها بسیار گستردهتر خواهد بود.