ماهان شبکه ایرانیان

درآمدی بر روش تحلیل سیاسی دینی

سیاست «مدیریت جامعه برای پیاده کردن دستورات شرع مقدس در حیطه جامعه» یا «مدیریت جامعه انسانی در روابط گوناگون اجتماعی» است

درآمدی بر روش تحلیل سیاسی دینی

سیاست «مدیریت جامعه برای پیاده کردن دستورات شرع مقدس در حیطه جامعه» یا «مدیریت جامعه انسانی در روابط گوناگون اجتماعی» است. «روش تحلیل سیاسی دینی» دین را تعریف می کند و توضیح می دهد که دین به انسان درباره ارتباطش با مبدأ و هدف آفرینش و همچنین درباره زندگی، دیدگاه روشن ارائه می دهد. دین، هم راه را نشان می دهد و هم برای زندگی دنیا برنامه اجرایی دارد. دین، مجموعه ای از بینش ها و وظایف عملی در شئون گوناگون فرد و جامعه است که از جانب خداوند برای پیاده سازی در زندگی فرستاده شده است.

عقل می تواند کلیات عبودیت و این که مخلوق باید در برابر خالق عبودیت و خضوع داشته باشد را درک می کند؛ اما در عین حال ما در روش رسیدن به راه، به تعبد نیاز داریم؛ یعنی با روش عقلی، نیاز و احتیاج خود را از خداوند متعال برای راهنمایی و ارسال رسل، درخواست می کنیم. بنابراین سخنان پیامبران الهی تعبدا باید پذیرفته شود.

دین در اصول اعتقادی، مسئله جدیدی نمی گوید، بلکه «راهنمایی» و «تحلیل کردن» است؛ اما همه مسائل عملی اش جدید است و برای انسان به طور مستقل راهی برای آگاهی و فهم نسبت به آن وجود ندارد. خداوند این اعمال را بر عهده ما قرار داده و ما نیز این امور را تعبد می کنیم.

دین از جانب خداوند متعال آمده است و ساختمان وجودی ما، قسمتی از آن، یعنی مسائل اعتقادی را درک می کند. و قسمت عمده ای از آن را که درک نمی کند توسط عقل حکم می شود که تحت لوای الله قرار بگیریم؛ بنابراین خداوند دین را می آورد تا برنامه های آن اجرا شود. آیت الله تحریری سیاست را این گونه تعریف می کند: «مدیریت جامعه برای پیاده کردن دستورات شرع مقدس در حیطه جامعه» یا «مدیریت جامعه انسانی در روابط گوناگون اجتماعی».

ایشان سپس به مسئله «نظام سازی» در عرصه های مختلف و «تبادل دستاوردهای اجتماعی» می پردازد و اساس مدیریت را «عدالت» می داند تا زندگی مادی هر شخصی به اندازه و حق خودش بچرخد.

آیت الله تحریری درباره نظام طولی ولایت معصوم بحث می کند که به ولایتِ «فقیه» می رسد و در ادامه به رابطه دین و علوم می پردازد. گسترة نفوذ دین در جامعه دینی و غیر دینی از دیگر بحث های آیت الله تحریری است.

روش تحلیل سیاسی دینی بر اساس مبانی شکل می گیرد. ما برای شناخت پدیده های سیاسی، باید چگونگی تحلیل سیاسی را بیاموزیم. همچنین باید بحث کنیم مسائل سیاسی و دینی چیست و آیا در سازمان دینی، بین مسائل سیاسی و دینی تفکیک وجود دارد یا مسائل سیاسی جزئی از دین است؟

معنای دین

ابتدا باید دین و معنای آن را مطرح کنیم. مقصود از دین، آموزه ها و برنامه هایی است که از جانب خداوند متعال آمده است. در قرآن کریم ـ که اساس دین باشد ـ لفظ «دین» به کار رفته است.

در قرآن، دین چند معنا دارد. ما قصد استقصای معانی آن را نداریم. اینجا بیشتر معنای «جزا» مورد توجه ماست؛ «مالک یوم الدین: خداوند متعال مالک روز جزا است». «جزا» در یک دیدگاه، از فروعات و بخش های دین محسوب می شود.

از این آیه شریفة سوره مبارکه شوری استفاده می شود که لفظ «دین» تنها برای «اسلام» نیامده، بلکه درباره دیگر ادیان الهی نیز لفظ دین به کار برده شده است:

«شَرَعَ لَکمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کبُرَ عَلَی الْمُشْرِکینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَنْ یشَاءُ وَیهْدِی إِلَیهِ مَنْ ینِیبُ؛ خدا، شرع و آیینی که برای شما مسلمین قرار داد، حقایق و احکامی است که نوح را نیز به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم، موسی و عیسی نیز آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید.

مشرکان را که به خدای یگانه و ترک بتان دعوت می کنی (قبولش) بسیار در نظرشان بزرگ می آید. (باری از انکار آنها میندیش که) خدا هر که را بخواهد به سوی خود (و مقام رسالت خویش) برمی گزیند و هر که را به درگاه خدا به تضرّع و دعا باز آید هدایت می فرماید». (شوری/13)

در این آیه شریفه، خداوند متعال، ادیان پنج گانه را بیان می کند. آنچه خداوند بر نوح وصیت کرد (که همان دین باشد) برای شما نیز تشریع شده است.

در بخش اول آیه، معنای صحیح دین به طور کامل مشخص نشده است، اما در ادامة آیه مشخص می شود. دینی که خداوند برای شما تشریع کرده و بر اقوام گذشته نیز تشریع شده بود، باید در زندگانی دنیا به پا داشته شود. وقتی مفهوم دین را این گونه تبیین می کنید، به این نتیجه می رسید که دین، روشی است برای زندگی کردن که باید تحقق پیدا کند.

از اینجا استفاده می شود که باید دیدگاهِ به زندگی، به خود، ارتباط انسان با مبدأ، هدف آفرینش و اموری که خداوند متعال خواسته است را پیدا کنیم. محور اول دین، پیدا کردن این دیدگاه ها است تا در زندگی پیاده شود.

دین یک روش زندگی است. دین، مجموعه ای از بینش ها و وظایف عملی در شئون گوناگون فرد و جامعه است که از جانب خداوند برای پیاده سازی در زندگی فرستاده شده است. در واقع مجموعه امور اعتقادی، اخلاقی، وظیفه ای و عملیِ مرتبط با هم، از دین استفاده می شود.

این امور عملی، از جانب خداوند متعال فرستاده شده است که به اعتقاد ما، خالق و رب ما است و ما را برای هدف خاصی آفریده و این روش را برای ما ارائه داده است.

دین، روش عملی پیاده کردن بینش های ماست تا در طول زندگی ارتباط بینشی خود را با خداوند متعال برقرار کنیم. حکمت خداوند اقتضا می کند تکالیف انسان با اهداف والا سنخیت داشته باشد.

راه شناخت دین

برای شناخت دین، ابتدا فرد باید مبانی اعتقادی را که مرکب از جهان شناسی و جهان بینی است، دنبال کند. جهان شناسی، مقدمه جهان بینی است؛ یعنی واقعیاتی را که در آن هستیم، درک کنیم. درک کنیم که موجودات، وابسته به حقیقت مطلقی هستند که دارای کمال و غنای مطلق و حکیم است.

این حکمت اقتضا می کند این عالم و انسان دارای هدفی والا باشد؛ چون انسان، ذی شعور است و دارای اختیار و انتخاب؛ پس زندگی او نیز برای رسیدن به آن اهداف والا باید طبق وظایفی شکل بگیرد. خداوند متعال نیز طبق حکمت خود باید این وظایف را در قالب مجموعه برنامه ها و قوانین ارائه دهد.

این «باید» از کمال مطلق خداوند انتزاع می شود، نه این که تعیین تکلیف بر او باشد. در علم کلام، به آن، قاعده لطف می گویند، اما این تعبیری که گفته شد، عمیق تر است و در مباحث عقلی از آن استفاده می شود و به آن «وجوب من الله» گفته می شود، نه «وجوب علی الله».

در قرآن کریم نیز این بحث مطرح شده و حق تعالی بر خود وظیفه تعیین کرده است؛ چون خداوند کمال مطلق است و کمال مطلق بودن اقتضا می کند این وظایف را داشته باشد.

قدم نخست: شناخت «راه»

جهان بینی، به مبدأشناسی، معادشناسی و راه شناسی تقسیم می شود. بعد از آن به طور خاص ما باید راه ها را بشناسیم تا بدانیم چگونه باید زندگی کنیم. هدف اصلی خلقت، بندگی برای خداوند متعال است و برای تحقق بندگی، لازم است این روش ها از جانب خدای متعال به واسطه انبیای الهی به بندگان رسانده شود.

انسان در اصل خلقت خود، یک موجود اجتماعی است و در پرتو جامعه به کمالات لایق خود می رسد. این جامعه نیاز به مدیریتی دارد که از جانب خداوند متعال اعمال شود. ما معتقدیم خداوند راه را از طریق انبیای الهی به ما می نمایاند و همان پیامبران را نیز حاکم ما قرار داده است.

وقتی بشر با اختیار خود دین را بپذیرد، تحت حاکمیت این حاکمان الهی قرار می گیرد. این می شود مجموعه دین؛ که عبارت است از اعتقادات و مباحث عملی. همراه شدنِ اعتقادات و عمل، مباحث اخلاقی را به دنبال خواهد داشت و ما را به کسب فضائل اخلاقی توجه می دهد.

در اینجا بحث هایی وجود دارد؛ مانند این که کسب فضایل اخلاقی به طور مستقل است یا به طور قهری تحقق پیدا می کند؟ اگر فرد به وظایف خود عمل کند باید به فضایل اخلاقی هم توجه داشته باشد. در مسائل تربیتی مستقیما به کسب فضایل توجه نمی شود، بلکه ابتدا به مسائل عملی، و در مرتبه دوم به فضایل اخلاقی توجه می شود.

این تعریف دین است. دین چارچوبی است که ساختمان وجودی انسان، تقاضامند آن است، که از آن به فطری بودن دین تعبیر می شود. خداوند ما را به گونه ای آفریده است که خواه ناخواه به دنبال بینش هایی می گردیم تا با تکیه به آنها زندگی کنیم.

 برای انسان در چگونگی خود، عالم و ارتباط خود با عالم دیگر، همچنین درباره قبل و بعد انسان به عنوان مبدأ و معاد یک سری سؤالات مطرح می شود. مسائل اعتقادی پاسخ گوی این پرسش هاست. به هر حال عقل انسان به دنبال پاسخ گویی به این سؤالات فطری است.

قدم دوم: عمل

قدم دوم به کار بستن و عمل است. مجموعه دین، هم بُعد عقلانی و هم بُعد عملیِ انسان را تأمین می کند. همچنین در بُعد صفات نفسانی، انسان را راهنمایی می کند که در زندگی چه صفاتی متناسب با انسان است؛ بنابراین انسانیت انسان ایجاب می کند آن صفات را داشته باشد، وگرنه مسیر انسانیت را با شاکله خاص خود نپیموده است.

این دین برای اجرا شدن نازل شده است. تنها با رسیدن به تئوری ها، شخص «متدین» نمی شود. اگر شخص بخواهد متدین شود باید دارای دین و معتقد به مسائل اعتقادی باشد و آن را در حد ظرفیت و بضاعت خود پیاده کند.

تمایل به دین، فطریِ انسان هاست؛ هرچه فرد عالم تر باشد، سؤالات پیشرفته تر می شود

تمایل به دین در تمام فطرت ها وجود دارد. هم برای کشاورز این سؤالات پیش می آید و هم برای یک عالم؛ اما برای فرد عالم و دانشمند این سؤالات به صورت پیشرفته تر ایجاد می شود و پاسخ دقیق تر می طلبد؛ بنابراین مباحث اعتقادی با روش های مختلفی تبیین می شود، که ممکن است با روش تقلیدی، خطابی یا استدلالی باشد.

روش علمیِ رسیدن به ابعاد دین متفاوت است

روش علمیِ رسیدن به ابعاد دین متفاوت است. روش رسیدن به مباحث اعتقادی، بر اساس عقل است. کار قوه عاقله که در ما نهاده شده، رسیدن به مباحث فکری و اعتقادی و پیدا کردن بینش ها است.این بینشها طبیعی و ماوراء طبیعی است.

بینش علمی به معنای رسیدن به قوانین علمی حاکم بر عالم است؛ مانند قوانین فیزیکی، بیولوژیکی و روان شناسی.گاهی نیز این بینش، ماورایی است. شهید مطهری بینش طبیعی را به جهان احساسی یا بینش تجربی تعبیر می کند.

حکم عقل و روش تعبد

عقل حکم می کند که ما برای فهم چیستی و چگونگی راه زندگی، به تعبد نیاز داریم؛ یعنی با روش عقلی، ضرورت احتیاج خود به راهنمایی شدن و ارسال رسل از سوی خداوند متعال را درک و درخواست می کنیم.

بعد از رسیدن راهنما و دریافت برنامه و شناخت راه، عقل حکم می کند که برای دستیابی به موفقیت و نتیجه لازم است انسان خود را در عمل به این برنامه ارسالی، موظف کند. این همان حکم عقل به تعبد است. تعبد نسبت به راهنمایی راهنما. تعبد نسبت به راهنمایی متخصص. بنابراین سخنان پیامبران الهی را تعبدا باید پذیرفت.

روش تعبد نیز مختلف است؛ گاهی تقلیدی است و گاهی اجتهادی. این از بحث های فرعیِ مسئله تعبد است، اما باید توجه داشت که شاخصه اولیه، تعبد است. ما به بحث های علمی خاص کار نداریم که رسیدن به مسائل تعبدی نیز با روش های عقلایی صورت می پذیرد.

بحث ما پذیرفتن وظایف عملی یا راه کارهای اخلاقی بر اساس تعبد است؛ اگرچه عقل کلیات آن را ـ این که مخلوق در برابر خالق، عبودیت داشته باشد و خضوع کند ـ درک می کند؛ حال از هر راهی که خضوع تحقق پیدا کند؛ اما به دلیل عدم آگاهی نسبت به راه آن، عقل دستور می دهد که از خود معبود بپرسیم.

عقل، کلیات و گاهی اوقات جزئیاتی از مباحث اعتقادی را درک می کند. این ادراکات بنیه های دین را شکل می دهد. این که «دین، ما را به اعتقاد نسبت به یگانگی خداوند متعال دعوت می کند»، باید با عقل درک شود؛ ازاین رو دین، دائما عقل را تحریک می کند.

بیانات دینی، استدلال می کند و این استدلال ها، قوه عقل را تحریک می کند که به مقتضای خود برگردد. دین در اصول اعتقادی، مسئله جدیدی نمی گوید، بلکه کارش «راهنمایی» و «تحلیل کردن» است؛ اما در عرصه عمل، همة مسائل عملی اش جدید است.

برای انسان به طور مستقل راهی برای فهم نسبت به چگونگی این مسائل عملی وجود ندارد. خداوند این اعمال را بر عهده ما قرار داده و ما نیز این امور را تعبدا می پذیریم.

دین برای اقامه و اجرا کردن است؛ با این هدف که ما متدین شویم. دین از جانب خداوند متعال آمده است و ساختمان وجودی ما، قسمتی از آن، یعنی مسائل اعتقادی را درک می کند. در آن قسمت عمده ای که قابل درک نیست، عقل حکم می کند تحت لوای الله قرار بگیریم و از او درخواست برنامه علمی و عملی برای اداره زندگی داشته باشیم.

دو محور اجرای دین؛ راهنمایی گرفتن و اجرا کردن

اساس اجرا کردن دین بر دو محور دور می زند. محور اصلی، راهنمایی گرفتن است که ما وظایف عملی خود را در شئون مختلف فرا بگیریم. این راهنمایی کردن بر عهده انبیا (علیهم السلام) است. آن ها راهنمایی می کنند و ما راهنمایی می گیریم. اولِ آن نیز به عهده خداوند تعالی است؛ «انا هدیناه السبیل» (انسان/3)

محور دوم اجرا کردن است یعنی علاوه بر راهنمایی کردن، روش هایی توسط پیامبر اعمال می شود تا دستورات دین اجرا شود. پیامبر صرفا نمی گوید این کارها را انجام بدهید و خودش نیز در خانه بنشیند؛ بلکه برای عبادت مسجد می سازد و می فرماید: «صلوا کما رأیتمونی أُصلّی»؛ یعنی هم اعلام می کند و هم نماز می خواند.

اقامه دین به این است که انسان، تربیت شود؛ «و یزکیهم». این تربیت، جزء نظام رسالت انبیاء و اولیاست که شئون تربیت را باید تحقق ببخشند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان