ماهان شبکه ایرانیان

آخرین لحظات در کنار برادر

در آخرین لحظه اى که امام (ع ) در قید حیات بود، با زینب گفتگویى دارد و باز هم وصایایى با این مخدره نموده و او را نایب خود قرار مى دهد که بعد از وى کارها را دنبال کند

آخرین لحظات در کنار برادر

در آخرین لحظه اى که امام (ع ) در قید حیات بود، با زینب گفتگویى دارد و باز هم وصایایى با این مخدره نموده و او را نایب خود قرار مى دهد که بعد از وى کارها را دنبال کند. و آن وقتى بود که امام از اسب به زمین افتاد، زینب بلافاصله خود را به میدان بر بالین برادرش مى رساند و مى بیند که زخم و جراحت زیادى به آن حضرت وارد شده و خون بسیارى از وى جارى است ، پس خود را بر روى جسد برادر انداخت و گفت : (انت احسین اخى ، انت ابن امى ، انت نور بصرى ، انت مهجة قلبى ، انت حمانا، انت کهفنا، انت عمادنا، انت ابن محمد المصطفى ، انت ابن على المرتضى ، انت ابن فاطمه الزهراء).
امام در حالى که بیهوش بود، با گریه و زارى زینب به هوش آمد.
زینب گفت : برادرم ! به حق جدم رسول خدا (ص ) تو را قسم مى دهم با من سخن بگو.
امام (ع ) فرمود: (یا اختاه هذا یوم التناد، و هذا یوم الذى و عدنى به جدى و هو الى مشتاق ).
سپس فرمود:اى خواهرم ! قلبم شکست و سختى و کرب من زیاد شد. به خدا قسمت مى دهم که ساکت شوى و صبر پیشه کنى ، زینب فریاد زد: واویلا! برادرم ! فرزند مادرم ! چگونه ساکت باشم در حالى که تو چنین حالتى دارى ... الخ )
(1)
بنابراین ، آخرین کسى که توانست در آن لحظات آخر سخن برادر خود را بشنود و از وصایا و سفارشات آن حضرت آگاه گردد، زینب بود. این مهمترین ویژگى زینب بود که دیگران از آن بهره اى نداشتند.(2)

 

نویسنده: عباس عزیزى

 


منبع : 200 داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان