ماهان شبکه ایرانیان

میزگرد نامه فرهنگ

چکیده: در این گفت وگو آقایان دکتر داوری، دکتر لاریجانی، دکتر ضیمران، دکتر نهاوندی و دکتر خانیکی به مسئله جهانی شدن و نحوه مواجهه ما با آن می پردازند .

نامه فرهنگ ، ش 43

چکیده: در این گفت وگو آقایان دکتر داوری، دکتر لاریجانی، دکتر ضیمران، دکتر نهاوندی و دکتر خانیکی به مسئله جهانی شدن و نحوه مواجهه ما با آن می پردازند .

داوری: استدعا می کنم نخست بفرمایید جهانی شدن یعنی چه؟ سپس به پیشینه آن و اینکه در حال حاضر چه صورتی یافته است و با آن چه می توانیم بکنیم، می پردازیم .

ضیمران: سال 2000 به طور کلی نویددهنده عصر تازه ای است و بر خلاف قرن بیستم که به قرن اتم معروف بود، قرن انفجار اطلاعات و دوران واقعیت های نامنظم است .

به طور کلی، به گمان بنده، قرن بیست و یکم منش و ماهیتی رایانه ای دارد و در حقیقت، واقعیت قرن بیستم به واقعیت مجازی در قرن بیست ویکم تبدیل شده است و حادثه مجازی سازی یکی از مهم ترین رویدادهایی است که در قرن بیست ویکم رخ خواهد داد . در واقع، در این عصر است که اصل، جای خود را به بدل می دهد . همه پدیده ها به نشانه تبدیل خواهند شد . واقعیت به فراواقعیت تغییرپذیر است .

خانیکی: ما می توانیم مسئله تحول و دگرگونی بزرگی را که رخ داده است و از آن به تعبیرهای گوناگونی یاد شده است، از نگاه های مختلفی ببینیم .

اگر بخواهیم یک رهیافت فرهنگی برگزینیم، به نظر من می شود جهانی شدن را پروسه و فرآیندی دید که نقطه آغازین آن الزاما در عصر ما قرار نمی گیرد; یعنی می شود این دگرگونی را در ادامه همان تحولاتی دانست که از دوران مدرنیته آغاز شده است . اما اگر بخواهیم آن را به عرصه سیاست تقلیل دهیم، آن گاه آن را پروژه ای خاص همین دوران خواهیم دید; طرحی سیاسی که به همگن سازی و یکپارچه سازی جهانی محدود می شود و قطعا معطوف به تصمیم گیری های مراکز خاص سیاسی در جهان است .

در خصوص روند جهانی شدن فرهنگ و ارزیابی واکنش های مختلف درونی، دو نکته مقدماتی را نباید از نظر دور داشت:

1 . جهانی شدن فرهنگ الزاما امری تازه نیست، بلکه می توان جلوه های جدید آن را از بدو ظهور مدرنیته دید . هرچند اکنون در مدرنیته متاخر - به قول گیدنز - با روندهای شدید و متراکم این پدیده قدیمی مواجه هستیم .

2 . جهانی شدن فرهنگ یک فرآیند پیچیده و چندوجهی است که، از یک سو، به تشدید روندهای یکسان سازی در سطح بین الملل کمک کرده است و از سوی دیگر، به رشد منطقه گرایی، بومی گرایی و توجه به فرهنگ های خرد اقلیمی و محلی منجر شده است .

با ورود به دوران مدرن، جهان بینی هر جامعه، از وجه تک ساختی دوره پیشین خارج شده و نظام معانی و ساختار ادراکات فرهنگی آن دستخوش معضلات پیچیده درونی می گردد . تمدن غربی به طور پیوسته فضاهای تک ساختی را شکسته و جهان چندشالوده ای خود را بسط داده است . چند شالوده ای شدن جهان چندوجهی و چندبنیادی به بحران هویت و معنا در فضای فرهنگی مغرب زمین انجامیده است .

اما در دنیای پیرامونی، در مواجهه با جهان گرایی دوران مدرن:

گروهی هدم سنت را پی گیری کرده اند و بر این باور بوده اند که یکسره باید به حسب موازین و معانی دنیای جدید، به سامان دهی امور بپردازند;

گروهی دیگر جهت حفظ میراث و ذخایر معنایی موجود، در پی نگاهبانی و کفایت میراث سنت بوده اند و

گروه سوم که بیش از همه در جلب آرای عمومی توفیق داشته اند، درپی آن بوده اند که میان این دو نظام متفاوت معنایی، پل هایی بزنند .

به این ترتیب، می توان گفت در پرتوی جهانی شدن، به معنای تازه ای که یکی دو دهه اخیر نمایانگر آن است، همه واکنش های سنتی ما به چالش کشیده شده است و همان گونه که غرب خود را نیازمند بازاندیشی یافته است، ما نیز به بازاندیشی نیاز پیدا کرده ایم . این شاید مهم ترین مسئله در پروسه ای دیدن جهانی شدن فرهنگ باشد .

داوری: اگر بپرسند که تکلیف فرهنگ ها در جریان Globalization چه می شود، چه پاسخ می دهید؟

خانیکی: اگر این فرآیند را به عنوان پدیده ای چندوجهی در نظر بگیریم، خواهیم پذیرفت که در وضع جدید باید هم در پی رصت بود و هم تهدید . در حقیقت باید گفت یک وجه این تحول به سوی همگن ساختن می رود; اما وجه دیگر آن مبتنی بر الگوهای چندگانه فرهنگی، به جای انحصار دوران مدرنیته، است . پس روشن است که جهانی شدن فرهنگ با به چالش کشیدن وضع مستقر و وضع سنتی همراه شده است . ازاین رو، این وضع، هم می تواند امکانی برای پیدایش یا شکل گیری گفت وگوهای چند طرفینی باشد و هم، در صورت نداشتن موضع و نقش فعال، می تواند به مخاطره ای جدی بینجامد . در فرآیندهای نوین جهانی، هویت هایی فراتر از هویت های صرفا سیاسی معنا می یابد . این مسئله، خود به خود، حساسیت ها را متوجه حوزه فرهنگ می کند .

یکی از فرصت هایی که امروز به وجود آمده است، همین امکان ورود به عصر اطلاعات و بازنگری فرهنگی در دوران فشردگی زمان و مکان است . روشن است که جهان کنونی به سمت گشودگی می رود; نه فروبستگی . ازاین رو می توان گفت امکان پیدایش دیالوگ بیش از مونولوگ شده است; هرچند در عرصه سیاست بین الملل، گرایش به سمت چیرگی طلبی می تواند با این فرآیند در تعارض باشد .

به نظر من، امروز این زمینه مشهود است که در لایه های بنیادین این جهان، امکان گفت وگو و تنوع فرهنگی به وجود آمده است . معنای این گفت وگو فراهم شدن فرصت برای فرهنگ ها و اندیشه های زنده و پویاست که البته با چالش ها و پرسش های نو نیز روبه رو هستند اگر در برابر این پرسش ها و چالش بتوانند نقش بازیگرانه ای داشته باشند، به یقین خواهند توانست سهمی هم به خود اختصاص دهند .

لاریجانی: تمایز بین پروژه جهانی شدن و پروسه جهانی شدن به نظرم موضوع بسیار مهمی است و در مباحث جهانی شدن، در واقع، این تفاوت خیلی اساسی است . جهانی شدن به عنوان پروسه، مبانی فلسفی دارد و عمدتا از تفکر لیبرال، به طور طبیعی، ناشی می شود . وقتی ما از هویت یک انسان صحبت می کنیم، بهتر است شناسنامه انسان در نهایت جهانی باشد . انسان شهروند یک جهان باشد، خیلی طبیعی تر از این است که شهروند این کشور یا آن کشور باشد .

من فکر می کنم به این ترتیب، تصور از انسانی که شهروند جهان است، تصور زیبایی است . مثلا من خودم در خیابان راه می روم، اول احساس می کنم شهروند ایران هستم، بعد احساس می کنم شهروند جهان هستم . پاسپورت جهانی دارم و هرجا بروم حقوق حفاظت شده ای دارم و این به نظرم موضوع جالبی است . اما جهانی شدن به عنوان یک پروژه - به نظرم - دقیقا تئوری آمریکایی ها و اروپایی هاست .

در این معنا جهانی شدن یعنی اداره کل دنیا توسط باشگاه غرب و در راس آن نیز باید مقوله ای قرار داشته باشد . مبناقراردادن سیاست برای آمریکا تنازعاتی با دیگر اعضای غربی باشگاه به وجود خواهد آورد; ولی اگر اقتصاد مبنا و محور گردد، گرچه باز هم شکل تنازع وجود خواهد داشت، ولی شدت آن بسیار کم خواهد بود . به نظر من در تاریخ بشر هیچ گاه سیطره حاکمان بر محکومان به این شدتی که امروز وجود دارد، و امکان آن پیدا شده، وجود نداشته است .

نهاوندیان: باید دید ما در رابطه با جهانی شدن چه می توانیم بکنیم که این برمی گردد به اینکه اصولا جهانی شدن را ما چه می دانیم؟ تعریف ما از جهانی شدن چیست؟

به نظر می رسد آنچه در این دوره اتفاق افتاده و آن را از دوره های پیشین جدا کرده است، این است که درجه شدت ارتباطات انسانی بالا رفته است که این مرهون تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات است . در حال حاضر این امر تجلیات گوناگونی یافته است . اصولا حوزه تاثیر و تاثر متقابل یک فرد انسانی و درجه شدت و درجه نفوذ آن در گذشته، با درجه شدت و نفوذی که الان دارد، متفاوت است .

سؤال این است که ما در قبال جهانی شدن چه کاری می توانیم بکنیم؟ اصلا چه چیز آن، متعلق اختیار ما قرار می گیرد . آیا ما می توانیم تصمیم بگیریم که این درجه شدت ارتباطات بالا نرود؟ آیا ما می توانیم از اثرگذاری این پدیده بر آحاد ملتمان جلوگیری کنیم؟ این میسور نیست . در مقابل ما سه گزینه وجود دارد: گزینه پرهیز; گزینه تسلیم، و گزینه مشارکت فعال و سهم خواه . گزینه های اول و دوم یا ممکن نیست یا توصیه کردنی نیست . بر روی گزینه سومی باید اندیشید که آیا ما در این مجموعه به عنوان کشوری در حال توسعه یا به عنوان مسلمان ها چه سهمی می توانیم داشته باشیم . آیا سهمی برای ما هست یا نه؟ نه در خود پدیده جهانی شدن، بلکه در پاسخ به این پرسش نهادسازی .

حال اگر بپذیریم که در قضیه جهانی شدن، در یک طرف، تقاضا، و در طرف دیگر، عرضه وجود دارد، در پاسخ به این تقاضا، کالای آن کسی مشتری پیدا خواهد کرد که حرف و پیامش جهانی تر باشد; یعنی اگر بپذیریم که تقاضای جهانی شدن به دلیل تکنولوژی و به دلیل شدت ارتباطات انسانی، مثل یک ظرف وجود دارد، حال چه پیامی در این ظرف قرار خواهد گرفت؟ به این سبب، اتفاقا می شود آینده مثبتی را از دل جهانی شدن بیرون کشید . اگرچه در حال حاضر حرف های داوطلبان و مدعیان پر کردن این خلا، حرف هایی کمتر انسانی و حقوق بشری است; اما آن پیامی که در نهایت بازار خواهد داشت، پیام هایی است که بیشتر انسانی و بیشتر عدالت گرایانه باشد . اگر از این دیدگاه بنگریم، اتفاقا ادیان الاهی در این گسترش ظرف تقاضای روحی جامعه بشری، باید یک فرصت جدید و بی سابقه را جست وجو کنند که زمینه های آن هم هست . مثلا آرمان اعتقاد و انتظار موعود که در همه ادیان بوده است، حرفی جهانی است . این گونه پیام ها، برای این ظرف تقاضا پیام های قابل عرضه تری هستند . البته متاسفانه ما در تریبون عرضه اش نیستیم، اما حرف قابل عرضه داریم; زبانش را نداریم، اما پیام آن را داریم .

ضیمران: شرایطی که به وجود آمده است و، به قول هایدگر، ما در این شرایط پرتاب شده ایم و باید در برابر این وضعیت که برای ما ایجاد شده است، واکنش نشان دهیم . در اینجا به چند مؤلفه اشاره می کنم:

یکی از مؤلفه ها این است که چگونه می توانیم گفتمان مناسبی را برای خود برگزینیم . به دلیل اینکه ما ناچاریم به شکلی در شبکه های قدرت سهیم شویم و اگر خودمان را از این شبکه ها دور قرار دهیم، به هرحال به نوعی کنار زده می شویم .

دومین مؤلفه این است که عصر کنونی، عصر اراده معطوف به قدرت، منهای عدالت فراگیر، است; یعنی در حقیقت، وقتی لیبرالیسم از آزادی فردی و فردگرایی صحبت می کرد، همیشه در کنارش تعریفی از عدالت داشت . ولی در حال حاضر، به خصوص در تحقیقات فلاسفه ای مثل فوکو و دیگران، وقتی بحث قدرت را مطرح می کنند، این قدرت منهای عدالت منظور می گردد; یعنی اراده معطوف به قدرت در چارچوب خشونت قدرت پیاده می شود .

در وضع فعلی، قدرت اقتصادی برپایه اقتصاد بازار و سودآوری میان دو طیف جهان فرودست و جهان ثروتمند، شکافی بسیار عمیق و پرنشدنی ایجاد کرده است و آمارها نشان می دهند که روز به روز این شکاف بین محورهای قدرتمند در تقابل با محورهای ضعیف بیشتر شده است . درصد آمار فقر در جهان سوم پیوسته رو به افزایش است . فقر، در حال حاضر، بسیار فراگیرتر از فقر در پنجاه سال پیش است .

پدیده دیگری که در این عصر بسیار چشم گیر شده است، چیزی است که من با عنوان تروریسم از آن یاد می کنم و در یازده سپتامبر اتفاق افتاده است . نیروها و کشورها و محورهای فرودست یا محروم شده از قدرت سعی می کنند زبان جدیدی را به کار گیرند .

چهارمین مسئله همان موضوع مهم حقوق بشر می باشد که ما در سراسر جهان شاهد بحث از آن هستیم و به عنوان یک گفتمان (1) مسلط مطرح است .

لاریجانی: این شرایط همانند یک سکه دارای دو روی جبر و اختیار است; یعنی یک سوی آن سلسله هایی است حاصل بخشی از تخم هایی که پیش تر کاشته ایم و اکنون نمو یافته است . ما پیش تر در معرض پرسش هایی بودیم که به خوبی می توانستیم از عهده پاسخ به آن برآییم; چرا که تنها در معرض خانواده، شهر و کشور قرار داشتیم . ولی انسان امروز در معرض یک دنیا قرار دارد و در مقام عرضه اعتقادات است; تنها کسانی را پیش رو ندارد که به راحتی می توانست، در قلمروی محدودتر، حریف آنان باشد . فرد امروزه حریف هایی دارد که غالبا جمع بندی پراگماتیستی دارند . غرض من از این توضیح آن است که جنبه های جدیدی پیدا شده است و من مسلمان ایرانی، امروزه در معرض یک دنیا هستم . آیا برای چنین مواجهه ای آمادگی دارم؟

مفهوم ناسیونالیستی که بسیار فرمال بود، جواب گوی شرایط موجود نیست . حال اگر بنا باشد تاثیر در اراده را جانشین قدرت شمشیر کنیم، ناچاریم این تاثیر را بر فکری استوار سازیم . حاکمانی که قادرند فکر خود را بهتر و مؤثرتر تزریق کنند، توان نفوذ بالاتری خواهند داشت . از آنجا که قرار شده است زور (شمشیر) کمتر اعمال گردد، حکومت ها، جهت وجودی خود را به فکر قوی تر معطوف می سازند و به شاخصه های پیشین، از حیث نفوذ و اقتدار داخلی و قدرت ملی، توجه کمتری نشان می دهند .

به طور طبیعی، حاکمان، دیگر برای تاثیرگذاری تنها از «زور» استفاده نمی کنند و تاثیرگذاری فقط باید از طریق جلب مغزها باشد و این نوع تاثیرگذاری نیاز به محوریت ایده دارد .

نهاوندیان: باید دید ما به عنوان جوامع اسلامی و مجموعه کشورهای در حال توسعه، آیا واقعا راهی و جایی برای اثرگذاری در این قاعده مندی های جهانی داریم یا نه؟ برای قاعده مندی های جهانی چندین گزینه هست: (1) قاعده مندی ها را شرکت های چند ملیتی بگذارند; (2) این قاعده مندی ها را سازمان های بین المللی بگذارند; (3) حکومتی قدرتمند مانند آمریکا (مثلا با مشارکت با اتحادیه اروپا و ژاپن) این کارها را انجام دهد . مواردی هست که اگر کشورهای در حال توسعه حرفشان را یکی کنند، می توانند در مقابل قاعده مندی هایی که به نفع قدرتمندترهاست، نقش آفرینی کنند . کشورهای درحال توسعه، به شرطی که توانمندی ها و امکانات و افکارشان را کنار هم بگذارند، می توانند از قاعده مندی های موجود استفاده کنند .

داوری: از کجا باید آغاز کنیم؟ بالاخره ما باید در این جریان جهانی شدن کاری بکنیم . چه کنیم که در این بازی آسیب نبینیم؟ و چگونه از این امکانات و شرایط بهره برداری کنیم؟

نهاوندیان: باید مردم خودمان را از این «عسرت اقتصادی » نجات بدهیم . با بیرون آمدن از عسرت اقتصادی است که می توانند آنچه را که دارند، ارج بنهند . این عسرت اقتصادی، به کم بهادادن به هویت فرهنگی مان انجامیده است . برای برون شد از این عسرت فرهنگی، باید هوشمندانه از فرصت هایی که جهانی شدن در اختیار ما قرار می دهد، بهره گیریم . بهترین نمونه آن مالزی و چین است . اگر ما در حوزه فرهنگ نیز منادی اخلاق در عالم، - هم در عمل و هم در سخن - می شدیم; یعنی اگر ما در این فرصتی که برایمان پیش آمد، مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر یک منشور جهانی اخلاق بشری بر اساس مشترکات فرهنگ دینی یهود و مسیحیت و اسلام تهیه می کردیم، چه پژواک پرطنینی می یافت . برخی از اصول اخلاقی دینی، باید در منشوری به عنوان «منشور جهانی اخلاق بشری » گردآوری شود تا نقص اعلامیه جهانی حقوق بشر را که به بخش تکلیف و مسئولیت توجه کافی نکرده است، برطرف سازد و به عنوان یک سند جهانی مورد استناد جدی قرار گیرد . و البته اگر عملکرد ما، چه در داخل و چه در خارج، چنان بود که مردم دنیا همانند پیام پیامبران خدا به پیام ما نگاه می کردند و عمل ما حجت می شد، جهان را بدون زور می گرفتیم:

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آری به اتفاق جهان می توان گرفت

اشاره

در این گفت وگو، هم در حوزه تحلیل ماهیت جهانی شدن و پیامدهای آن و هم از نقطه نظر مسئولیت های کشورهای در حال توسعه، به نکات قابل تاملی اشاره شده است . آنچه دراین گفت وگو مورد توافق اعضا می باشد آن است که در هر صورت، صرف نظر از چگونگی تکوین پروسه جهانی شدن و نیز جدای از خاستگاه تاریخی و نیز به رغم اینکه کشورهای قدرتمند غربی درپی منافع گسترده ای از قبل جهانی شدن می باشند، نباید این حقیقت را از نظر دور داشت که به ویژه در ابعاد فرهنگی و معنوی می توان سهم قابل قبولی را در جغرافیای جهانی بر عهده گرفت . گرچه داشتن چنین سهمی، طبعا نیازمند ظرفیت بالای فرهنگی است و پی گیری چنین هدفی، تلاش زیادی می طلبد .

مسلما در دنیایی که دموکراسی و لیبرالیسم به عنوان مکتب های نجات دهنده بشر مطرح شده اند و موفقیت هایی هم کسب کرده اند و از حمایت اندیشمندان زیادی برخوردارند، برقرارکردن مفاهمه و ارائه فرهنگ اسلامی به عنوان یک فرهنگ جهانی، کاری دشوار، اما شدنی است . ازاین رو، به رغم تلاشی که در جهت همگن سازی جهان صورت می گیرد، باز شدن درهای کشورهای دنیا به روی یکدیگر، این امکان را برای هواداران اندیشه های جهانی فراهم می کند که با تمام تلاش متاع خویش را عرضه کنند، و عزم یکسان سازی و غربی سازی از ناحیه کشورهای قدرتمند، گرچه تهدیدی برای کشورهای دیگر است، اما فرصتی است برای دیگران که با هوشیاری در بازی ای که دیگران راه انداخته اند، شرکت کنند و سهم خود را دریافت کنند .

پی نوشت:

1. discourse.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان