آثارمثبت و منفی حرکت اخباریان

چکیده   اخباری گری که در برهه ای از تاریخ فقه و اصول امامیه ظهور و بروز بارزتری داشت، آثار و پیامدهای مثبت و منفی فراوانی دراندیشه و عمل اصولیان بر جای گذاشته است

آثارمثبت و منفی حرکت اخباریان

چکیده
 

اخباری گری که در برهه ای از تاریخ فقه و اصول امامیه ظهور و بروز بارزتری داشت، آثار و پیامدهای مثبت و منفی فراوانی دراندیشه و عمل اصولیان بر جای گذاشته است. هر چند امروزه تجلی و ظهور چندانی از این حرکت دیده نمی شود، هنوز هم شاهد نتایج مثبت و همین طور رسوبات این اندیشه در رفتار و منش برخی اصولیان هستیم. این مقاله برآن است که گوشه ای از این آثار و پیامدها را به تصویر بکشد.

واژگان کلیدی: اخباری، اصولی، اخباری گری، اصولیان، حدیث، روایت.
 

مقدمه
 

فقیهان امامی از عصر نزول وحی تاکنون برحسب نیاز و در راستای پاسخ گویی به نیازهای زمان خویش از ابزار اجتهاد به خوبی استفاده برده اند. البته کمیت و کیفیت بکارگیری اجتهاد با توجه به عنصر زمان و گستره نیازها متفاوت بوده است. از
آنجا که آنان دراین مسیر از به کار گرفتن علم اصول ناگزیر بوده اند، به اصولیان شهرت یافته اند.
واژه اجتهاد با توجه به کاربردی که در فقه اهل سنت دارد، می تواند دارای بار معنایی منفی نیز باشد؛ از این رو، در سخن امامان پاک (علیهم السلام) نکوهش شده است. با توجه به آنچه گفته شد، جمعی از عالمان امامی این معنا را برنتافتند و مکتب تازه ای را پی افکندند. از آنجا که این مکتب تازه، فقط اخبار را منبع دستیابی به حکم خدا می دانست و حتی ظاهر قرآن را هم تنها با اخبار می پذیرفت، «اخباریه» نام گرفت و پیروان آن به اخباریان شهره شدند.
گرچه اخباری گری نگاهی انحرافی ـ نسبت به آنچه مشهور عالمان امامی عمل کرده اند ـ تلقی می شود، ازآنجا که این نگاه کاملاً خیرخواهانه و معتقدانه بوده، خدمات فراوانی را نیز به جهان اسلام، به ویژه تشیع، ارائه کرده است. در کنار این خدمات، پیامدهایی منفی نیز به جا گذاشته است که می توان آن را با عنوان «رسوبات اخباری گری در اندیشه اصولیان» مطرح ساخت. این نوشتار نگاهی گذرا به این دو بخش خواهد داشت.

1ـ خدمات اخباریان
 

در این بخش در ضمن چند مبحث، نمونه هایی از خدمات اخباریان ذکر می شود.

1ـ1ـ پیدایش جوامع مهم حدیثی
 

یکی از خدمات دوره اخباری گری که بسیار تأثیرگذار و پاینده است، به وجود آمدن جوامع مهمی در حدیث و اخبار است؛ از قبیل الوافی تألیف فیض کاشانی (م. 1091 ق.)، وسایل الشیعه تألیف شیخ حرّ عاملی (م. 1104 ق.) و بحارالانوار اثر محمدباقر مجلسی (م. 1110 ق.). به اختصار مطالبی در معرفی هر کدام ذکر می شود.

الف) الوافی
 

این اثر تمامی احادیث کتابهای حدیثی چهارگانه شیعه (تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه) را با ترتیب خاصی جمع کرده است که با مراجعه به آن، نیازی
به مراجعه مستقیم به کتابهای یاد شده نمی باشد. در این کتاب، علاوه بر مقدمه، 14 فصل مستقل با عناوین العقل و الجهل و التوحید، الحجّه، الایمان و الکفر، الطهاره و الزینه... و درانتهای آن، خاتمه آمده است.
این کتاب بزرگ، 273 باب مختلف و حدود پنجاه هزار حدیث دارد. اخیراً کتابخانه امیرالمؤمنین (ع) اصفهان آن را در 26 مجلد منتشر کرده است.

ب) وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه
 

کتاب وسائل الشیعه مشتمل بر یکی از دو بخش علم، یعنی فروع فقهیه است. کتابی است جامع با نکاتی دقیق و ارزشمند که در طول سه قرن، همه مباحث فقهی، دایر مدار آن بوده و مورد استفاده همه فقیهان شیعه قرار گرفته است. همه فقیهان بر حکایت از این کتاب و استناد به آن اتفاق نظر دارند.
وسائل الشیعه ازبهترین جوامع حدیثی است که احادیث پیامبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) را در احکام و واجبات و مستحبات و آداب، جمع آوری کرده است. علاوه بر احادیث فراوانی که از کتابهای حدیثی چهارگانه شیعی ذکر کرده، احادیث زیادی را از اصول و کتابهای معتبر اصحاب امامان معصوم (علیهم السلام) آورده و نام 180 کتاب از این کتابها را در ابتدای فهرست وسائل الشیعه ذکر کرده است (حرّ عاملی، 1409: 4-9).
این کتاب از زمان تألیف تاکنون همیشه از مهم ترین منابع و مصادر حدیثی بوده و همه عالمان اصولی و اخباری با اعتماد از آن نقل می کرده اند. مصنف حدود بیست سال برای این کتاب وقت صرف کرده است (همان: 1/1). پس از او نیز شرحها و تعلیقه های فراوانی بر آن نوشته شده است. در حال حاضر، این کتاب هم در دوره های بیست مجلدی و هم دوره های سی مجلدی بارها به چاپ رسیده است. تمامی ابواب فقه از طهارت تا دیات در این کتاب به همراه روایات مربوط به آن آمده است.
از ابتکارات ارزشمندی که مصنف در این کتاب به کار گرفته، ذکر فهرست با مقدمات خاصی است که خود یک کتاب جامع فقهی است و ازآن به «من
لایحضره الفقیه) یاد کرده است. مصنف خود می نگارد:
از آنجا که این فهرست شامل بیشتر اقوال امامان معصوم (علیهم السلام) می باشد، سزاوار است که به نام «من لا یحضره الفقیه» نامیده شود (همان: 1/مقدمه).
شیخ حرّعاملی که خود از محدثان بزرگ و اخباریان معروف مکتب اخباری گری به معنای جدید آن می باشد، علاوه بر تألیف دهها کتاب و اثر دیگر، این تحفه ارزشمند را نیز به دانشیان فقه عرضه داشته است.
در الذریعه آمده است:
این کتاب یکی از جوامع بزرگ حدیثی متأخر است. این جوامع عبارت اند از وافی، بحار و وسائل... . این کتاب تمام احادیث کتابهای چهارگانه شیعه را که مدار فقاهت برآن است، دربر دارد. علاوه بر آنکه اکثر روایات کتابهای شیعه را نیز شامل می شود (آقابزرگ تهرانی، 1409: 4 /352).
البته اخباری که در جلد نخست اصول کافی آمده، در این کتاب ذکر نشده است. این کتاب با نام تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه معرفی شده که به اختصار کتاب وسائل یا وسائل الشیعه گفته می شود.
برخی این کتاب را جامع تر و مرتب تر از وافی فیض کاشانی و بحارالانوار مجلسی (آقابزرگ تهرانی، 1409: 4 /354) و نسبت این کتاب را به سایر مراجع حدیثی پسینیان، همچون نسبت کافی به سایر کتابهای جوامع حدیثی پیشینیان دانسته اند. جامعیت این کتاب نسبت به کتاب وافی امر مسلمی است؛ زیرا در وافی فقط اخبار کتب اربعه آمده است.
البته باید متذکر شد که این کتاب در عین جامعیت نسبت به روایات اهل بیت (علیهم السلام) بازهم تعداد زیادی از احادیث را که از آن بزرگواران روایت شده نیاورده است که بعدها محدث نوری در کتاب مستدرک وسائل الشیعه به جمع آوری و نقل برخی از این موارد پرداخته است.

ج) بحارالانوار الجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار (علیهم السلام)
 

علامه محقق محمدباقر مجلسی (م. 1110 ق.) این کتاب را در 26 مجلد بزرگ
چاپهای قدیم تألیف کرد. این کتاب در یکصد و ده مجلد در قطع وزیری بارها چاپ شده است. این کتاب را می توان دایره المعارف شیعی نام گذاشت. تمامی احادیث کتابهای حدیثی چهارگانه شیعه به جزاندکی و نیز احادیث فراوان دیگری که در آن کتابها نیامده است، در این دائره المعارف بزرگ آمده است. به طوری که هیچ گاه شخص محققی که در پی فهم نظر دین و مکتب در موضوعی از موضوعات باشد، از مراجعه به این کتاب بی نیاز نیست.
البته روایات متناقض و متهافت یا روایاتی که قابل عمل نیست، در این مجموعه بزرگ روایی وجود دارد؛ مثلاً در یک باب، قصه یا معجزه ای را به یک امام نسبت می دهد و در باب دیگر به امام دیگر، که البته نمی توان چنین چیزی را تهافت یا تناقض خواند؛ زیرا امکان چنین معجزه ای برای هر دو امام موجود است. این هم از فواید و برکات این مجموعه عظیم است که زمینه نقد و بررسی را با ردیف کردن این روایات فراهم آورده است.
قبل از این اثر ارزشمند، روایات در ابواب مختلف پراکنده بود، به گونه ای که کمتر کسی می توانست بر همه اخبار معلق به مقصدی از مقاصد دینی دست یابد، مگر با زحمات فراوان که نوعاً سبب بی رغبتی مردم می شد.
در فضیلت این کتاب گفته شده:
این کتاب جامعی است که نه قبل از آن و نه بعد از آن، کتاب جامعی مانند آن نوشته نشده است؛ زیرا که علاوه بر جمع آوری روایات، نکات دقیق تحقیقی و پژوهشی فراوانی در آن هست که غالباً در غیر آن یافت نمی شود (آقابزرگ تهرانی، 1409: 3 /16).
علامه مجلسی پس از تألیف کتاب، دیگران را دعوت به استفاده از آن کرده است:
ای برادران دینی که ادعای ولایت امامان معصوم (علیهم السلام) را دارید! به سرعت به این طعام و غذایی که برایتان فراهم ساخته ام، روی آورید و با اعتماد و یقین به آن چنگ بزنید (مجلسی، 1403: 1 /5).
او سپس کتاب خویش را از نظر طراوت و زیبایی بی نظیر می خواند و هر کس را که منکر برتری مباحث آن است، نابینا و دشمن می شمارد (همان).
یکی از ایراداتی که بر روایات بحارالانوار گرفته شده، ضعیف بودن برخی از روایات و عدم پالایش آنهاست، حال آنکه با توجه به شأن مجلسی که درصدد تهیه یک دایره المعارف و یا بانک اطلاعاتی گسترده بوده و بنا نداشته است که به پالایش بپردازد، چنین ایرادی وارد نیست. بهتر است دقت نظر و نگاه عالمانه و موشکافانه او در مرآه العقول که شرح بر کتاب ارزشمند کافی است، مورد ملاحظه قرار گیرد.
جمعی از بزرگان همانند استاد واعظ زاده، مجلسی را اخباری نمی دانند و به نظر می رسد این نظریه با توجه به آثار او کاملاً درست است، ولی نمی توان انکار کرد که فراهم بودن شرایط در عصر اخباری گری تأثیر به سزایی در شکل گیری این دائره المعارف شیعی داشته است.
البته منظورازذکر این جوامع حدیثی در شمار خدمات اخباریان جدید، آن نیست که اصل وجود این جوامع حدیثی به سبب وجود اخباریان جدید بوده است، بلکه مقصود آن است که پیدایش اخباری گری جدید، زمینه را مساعد ساخت تا اندیشمندان بزرگ، همچون صاحبان جوامع حدیثی یاد شده، فرصت را غنیمت شمرده، به خلق این آثار ارزشمند بپردازند؛ کاری که اگر شرایط به غیر این بود، شاید با دشواریهای بیشتر روبرو می گشت. تسهیل شرایط و دست یافتن به منابع جدید با بکارگیری تلاش جمعی در جمع آوری و استفاده از آن، علت اساسی انجام این خدمت بزرگ به عالم فقاهت و استنباط شیعه بوده است.

1ـ2ـ تأثیرگذاری در رشد و باروری هر چه بهتر علم اصول فقه
 

گرچه تلاش اخباریان جدید در راستای نابود ساختن علم اصول تلقی می شد، سخنان آنان در نکوهش اصولیان و انتساب آنان به تقلید از اهل سنت و اقتباس علم اصول از آنان، سبب شد تا اصولیان بزرگی همچون وحید بهبهانی، شیخ انصاری، آخوند خراسانی و دیگران تا عصر حاضر با نگاهی ژرف تر به مباحث اصولی که اساس بسیاری از مباحث معرفت شناختی امروزی را تشکیل می دهد، به تنقیح و توسعه مباحث اصولی بپردازند. آن قدر که می توان با نگاهی به کتابها و مباحث
اصولی قبل و بعد از دوره اخباری گری و مقایسه آن با هم، به خوبی شاهد این شکوفایی بود. ذکر مواردی هر چند با رعایت اختصار، اثبات کننده این مدعاست. البته این مقایسه نشان می دهد که این تأثیرگذاری در دو راستای پیدایش موضوعات جدید و فربه شدن موضوعات قبلی بوده است.

الف) معارج الاصول
 

این کتاب از نظر کمیت مباحث، چیزی کمتر از نصف کفایه الاصول آخوند و کمتر از یک پنجم فرائدالاصول شیخ انصاری است. با توجه به آنکه فرائدالاصول فقط قسمتی از مباحث اصول را مطرح ساخته و کفایه الاصول آخوند خراسانی از نظر ایجازگویی مباحث اصول ضرب المثل است، می توان دامنه وسیع مباحث اصول را بعد از دوره اخباری گری جدید شاهد بود.
معارج الاصول را نمی توان از نظر محتوایی و کیفیت پرداختن به مباحث با دو کتاب یاد شده مقایسه کرد. گرچه معارج الاصول سالیان طولانی در حوزه های علمیه تدریس شده و در ضمن ده باب، مباحثی همچون معانی اصول فقه، خطاب، حقیقت و مجاز، اوامر، نواهی، عام و خاص، مجمل و مبیّن، افعال و احکام پیامبر (ص)، اجماع، خبرواحد، خبر متواتر، تعارض، ناسخ و منسوخ، اجتهاد و تقلید، قیاس، استقراء، مصلحت و برخی مباحث متفرقه آورده شده است، از دو جهت بسیار محدودتر ازکتابهای یاد شده است.
جهت نخست محدودیت مباحث آن در هر یک از موارد یاد شده است، به طوری که مطالب هر بحث در چند صفحه خلاصه شده و از فروض، اشتقاقات، رد و استدلالهای کتابهای اصولی بعد از عصر اخباری گری جدید خبری نیست.

جهت دوم، نپرداختن به مباحث دیگری است که جای آنها فقط در علم اصول است؛ نظیر:
 

1. صحیح و اعم؛ 2. ترتّب؛ 3. اجتماع امر و نهی؛ 4. تمسک به عام در شبهه مصداقیه؛ 5. دوران امر بین متباینین؛ 6. دوران امر بین اقل و اکثر؛ 7. دوران امر بین محذورین؛ 8. علم اجمالی؛ 9. شبهه محصوره و غیرمحصوره؛ 10. اضطرار به بعض
اطراف علم اجمالی؛ 11. استصحاب امور تدریجی؛ 12. استصحاب احکام شرایع سابقه؛ 13. استصحاب کلی؛ 14. اصل مثبت؛ 15. تمسک به عام و استصحاب حکم مخصّص؛ 16. استصحاب تعلیقی؛ 17. مناط بقای موضوع در باب استصحاب؛ 18. نسبت بین اصول؛ 19. نسبت بین اصل و اماره؛ 20. حکومت؛ 21. ورود (گرجی، 1375: 335).
البته پاره ای از این مباحث در گذشته نیز مطرح بوده است، لکن به صورت خیلی گذرا و سطحی، با وجود این، بیشتراین موارد در بحثهای اصولیان گذشته هیچ رد پایی ندارد.

ب) تهذیب الوصول الی علم الاصول
 

تهذیب الاصول علامه حلّی، آخرین کتابی است که قبل از پیدایش معالم الاصول در حوزه های علمیه تدریس می شد. اخیراً در تهران در 109 صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب دارای دوازده مقصد است که پس از مقدمات و بحثهای لغوی به مباحثی همچون امر و نهی، عام و خاص، مجمل و مبیّن، افعال معصوم، نسخ، اجماع، اخبار، قیاس، تعادل و تراجیح و اجتهاد پرداخته است. محدودیت عناوین و محتوای مباحث در حدی است که به خوبی توسعه علم اصول و گسترش دامنه آن را بعد از علامه و در دوران پس از اخباری گری کاملاً مشهود می نماید.

ج) القواعد و الفوائد
 

شهید اول دراین کتاب در کنار قواعد فقهی و ادبی به قواعد اصولی نیز پرداخته است. او در مباحث اصولی بیشتر از علامه حلّی متأثر بوده است، به گونه ای که هم از لحاظ شکلی و هم از لحاظ محتوایی، قواعد اصولی خویش را درکتاب القواعد و الفوائد مطابق با مباحث علامه حلّی در کتاب تهذیب الوصول که قبلاً ذکر کردیم، مطرح ساخته است.

د) تمهید القواعد الاصولیه و العربیه لتفریع الاحکام الشرعیه
 

مؤلف در کتاب صد قاعده ادبی، صد قاعده اصولی را برحسب معهود ابواب اصولی ذکر کرده است. هفت مقصد این کتاب که ابواب اصولی را ذکر کرده، عبارت
است از: فی الحکم، فی الکتاب و السنّه، فی الإجماع، فی القیاس، فی أدلّه اختلف فیها، فی التعادل و التراجیح، و فی الاجتهاد و التقلید.

هـ) معالم الاصول
 

کتابی که مدتها کتاب درسی حوزه های علمیه بود. در این کتاب گذشته از آنچه در مقصد اول درفضیلت علم و وظایف عالمان بیان کرده، نُه مطلب و یک خاتمه اصولی را در مقصد دوم ذکر کرده است که مباحث الفاظ، اوامر و نواهی، عام و خاص، مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن، اجماع، اخبار، نسخ، قیاس و استصحاب، اجتهاد و تقلید را دربر دارد و درخاتمه تعادل و تراجیح آمده است. این کتاب گرچه بسیار موجز و مختصر به ذکر مباحث اصولی پرداخته است، مهم ترین کتاب اصولی است که مقارن با آغاز عصر اخباری گری جدید نوشته شده و سالها مورد اهتمام حوزویان قرار گرفته است.
آنچه گفته شد، بیانگرگوشه ای از تلاش عالمان شیعی در دانش اصول فقه، قبل از عصر اخباری گری جدید بود که مقایسه آن با آثار اصولی بسیار پردامنه ای که هم از نظر کمّی و هم از نظر کیفی، دانش اصول را متحول ساخته و همه مربوط به بعد از عصر اخباری گری جدید است، تأثیرگذاری تلاشهای اخباریان جدید را در محو علم اصول و عکس العمل متقابل آن را به خوبی می نمایاند. برخورد شدید اخباریان و اصولیان در همان عصر اخباری گری جدید، سبب تألیف پاره ای از کتابهای مهم اصولی شد؛ همانند:
1ـ غایه المأمول فی شرح زبده الاصول تألیف فاضل جواد (قرن یازدهم) (آقابزرگ تهرانی، 1409: 16 /15)؛
2ـ حاشیه معالم تألیف فاضل تونی (قرن یازدهم) (همان: 6 /208)؛
3ـ وافیه تألیف مولی عبدالله تونی معروف به فاضل تونی (قرن یازدهم) (همان: 25 /17)؛
4ـ شرح زبده الاصول تألیف مولی صالح مازندرانی (قرن یازدهم) (همان: 13 /300)؛
5ـ حاشیه معالم الاصول تألیف محقق حسین بن جمال الدین خوانساری (قرن
یازدهم) (همان: 6 /206)؛
6ـ شرح عدّه الاصول تألیف مولی خلیل قزوینی (قرن یازدهم) (همان: 13 /368)؛
7ـ شرح وافیه تألیف سیدصدرالدین رضوی قمی (قرن یازدهم) (همان: 14 /166)؛
هرچند علم اصول در عصر جدید اخباری گری رو به ضعف نهاد، کتابهای یاد شده و مواردی از این قبیل که در پایان این دوره نوشته شد، نقش اساسی در ایجاد زمینه مساعد برای تحول شگرف دانش اصول را فراهم ساخت که در سده های اخیر شاهد آن هستیم.
یکی از محققان درباره مقایسه آثار اصولی بعد از عصر اخباری گری جدید از لحاظ تعداد با آثاری که در ادوار گذشته در این دانش تألیف شده است، می گوید:
به یقین می توانیم تحقیقات اصولی این دوره را ـ مخصوصاً تحقیقاتی که در یک قرن اخیر، یعنی از زمان شیخ انصاری تاکنون، انجام گرفته است ـ با مجموع تحقیقات اصولی گذشته، یعنی تحقیقاتی که در حدود یازده قرن انجام گرفته است، مقایسه کنیم و در این صورت بدون شک چه از لحاظ کم و چه از لحاظ کیف، ترجیح با تحقیقات این دوره است (گرجی، 1375: 323).
دانش اصول هم به طور عام از رشد و بالندگی خاص برخوردار گشت و هم به طور خاص و مباحث ویژه ای که مورد حمله اخباریان بود، همانند عدم جواز اعتماد به مقدمات عقلی برای استنباط حکم شرعی، عدم حجّیت ظواهر کتاب، حجّیت استصحاب و نظایر آن مورد دقتهای ویژه و پژوهشهای خاص قرار گرفته است.
مناسب است برای تتمیم فایده بحث، فهرستی از کتابهای اصولی بعد از این دوره را مرور نماییم (همان: 331):
1ـ الفوائد الحائریه تألیف وحید بهبهانی (1205 ق.) (آقابزرگ تهرانی، 1409: 16 /331)؛
2ـ قوانین الاصول تألیف میرزا ابوالقاسم قمی (1231 ق.) (همان: 17 /202)؛
3ـ المحصول تألیف اعرجی کاظمی (1240 ق.) (همان: 20 /151)؛
4ـ مفاتیح الاصول تألیف سیدمحمد طباطبایی (1242 ق.) (همان: 21 /300)؛
5ـ هدایه المسترشدین تألیف شیخ محمدتقی بن عبدالرحیم (1248 ق.) (همان: 25 /195)؛
6ـ عناوین الاصول تألیف میرزا عبدالفتاح مراغی (1250 ق.) (همان: 15 /350)؛
7ـ حقایق الاصول تألیف مولی عبدالرحیم نجف آبادی (1286 ق.) (همان: 7 /30)؛
8ـ الفصول فی علم الاصول تألیف شیخ محمدحسین بن الرحیم (1260 ق.) (همان: 16 /241)؛
9ـ اشارات الاصول تألیف مولی محمدابراهیم کاخکی اصفهانی معروف به کلباسی (1262 ق.) (همان: 2 /97)؛
10ـ ضوابط الاصول تألیف سیدابراهیم موسوی قزوینی (1264 ق.) (همان: 15 /119)؛
11ـ فرائد الاصول تألیف شیخ مرتضی انصاری (1281 ق.) (همان: 16 /132)؛
12ـ مطارح الانظار تألیف میرزا ابوالقاسم تهرانی کلانتر (1292 ق.) (همان: 21 /136)؛
13ـ بشری الوصول الی علم الاصول تألیف سیدحسین کوه کمری (1299 ق.) (همان: 3 /120)؛
14ـ جوامع الشتات تألیف محمود میثمی (1308 ق.) (همان: 5 /251)؛
15ـ بدایع الافکار تألیف حاج میرزا حبیب الله رشتی (1312 ق.) (همان: 3 /63)؛
16ـ بحرالفوائد فی شرح الفرائد تألیف حاج میرزا محمدحسن آشتیانی (1319 ق.) (همان: 3 /44)؛
17ـ کفایه الاصول تألیف آخوند محمدکاظم خراسانی (1329 ق.) (همان: 18 /88)؛
18ـ مقالات الاصول تألیف آقاضیاءالدین عراقی (1361 ق.) (همان: 21 /389)؛
19ـ فوائد الاصول (تقریرات درس نائینی)، تقریر شیخ محمدعلی کاظمی (1365 ق.) (همان: 16 /323)؛
برخی از تألیفات اصولی اخیر همچون مباحث اصولی شیخ انصاری که حداقل در دو عنوان فرائد الاصول و مطارح الانظار معرفی می شود، علاوه برآنکه دهها شرح و حاشیه را تاکنون با خود همراه ساخته و به تعبیر صاحب الذریعه (همان: 132) فهمیدن مباحث شیخ انصاری خود افتخاری بزرگ محسوب می شود، با حجم بیش از سه هزار صفحه مباحث ناب اصولی را مطرح ساخته است.
همچنین نهایه الافکار آقاضیاء اراکی که شاگرد آخوند است، در چهار مجلد با حدود 1600 صفحه و تحریرات فی الاصول سیدمصطفی خمینی در هشت مجلد
بیش از 3750 صفحه و دروس فی علم الاصول شهید صدر در چهار مجلد و حدود 1600 صفحه و چندین نمونه دیگر، حکایت گر توسعه این دانش در سده های اخیر، به ویژه در سده معاصر، است.

1ـ3ـ نگاهی نو به برخی از مباحث اصولی
 

گرچه این مورد را می توان از زیرمجموعه های نمونه پیشین به شمار آورد، اهمیت آن به طور خاص جای ذکر جداگانه برای چنین مقوله ای را می گشاید. اخباریان به طور خاص، اجماع و دلیل عقل را مورد حملات خویش قرار دادند و در مواردی به طور خاص دلیل عقل را برنتافتند؛ از قبیل بحث حجّیت استصحاب از باب عقل و دلیل ظنّی؛ از این رو، دقت نظر اصولیان در بازنگری این مسائل دست آوردهای تازه ای را به ارمغان آورد.

الف) اجماع
 

نگاهی به بحث گسترده شیخ انصاری در فرائد الاصول (انصاری، 1375: 1 /92-126) نسبت به این مقوله بیانگر آن است که اجماع به عنوان یک دلیل قابل استدلال نمی تواند مورد توجه باشد؛ زیرا اساس آن بر کاشفیت از نظر معصوم (ع) یا دلیل معتبر است که تحصیل آن محال است و منقول آن ارزش دلیلیت ندارد و بر فرض دلیلیت، زیرمجموعه سنت است و نه بیشتر. این نگاه به مقوله اجماع که از زمان شیخ طوسی (رحمه الله) تا زمان شیخ انصاری و از زمان او تاکنون در کتب فقهی استدلالی امامیه به عنوان یکی یا تنها دلیل از ادله اثبات حکم معرفی شده است، تا حدود زیادی معطوف به اشکال و ایراد اساسی بر اجماع است که اخباریان جدید مطرح ساختند.
این نگاه درکلام اصولیان بعد از شیخ نیز به خوبی مشهود است. آخوند خراسانی در بحث اجماع پس از توضیحاتی، در حجّیت آن می نگارد:
خلاصه آنچه گفتیم، ارزش اجماع منقول به خبر واحد از جهت حکایت کردن نظر امام (ع) به دلالت تضمنی یا به دلالت التزامی مثل خبر واحد است، مشروط به آنکه کسی که اجماع برای او نقل شده است، ملازمه بین نظر امام (ع) را با آنچه برای او نقل شده است، قبول داشته باشد (آخوند خراسانی، 1368: 2 /73).
عالمان اصولی کنونی هم هر چند اجماع را یکی از ادله اربعه می دانند، معترف اند که خود اتفاق و اجماع به تنهایی اعتباری ندارد، بلکه اجماع را به عنوان اینکه رأی معصوم (ع) درآن است و ناقل اجماع قاطع به رأی معصوم (ع) است، معتبر می دانند (فاضل لنکرانی، 1374: 4 /244).
البته همین نگاه از قدیم هم در بین اصولیان بوده است، ولی آنچه بعد از عصر اخباری گری اتفاق افتاد، نقد و بررسی بیشتر نظریه حجّیت اجماع بود تا هم دیدگاه امامیه با صراحت بیشتر مطرح شود و هم عالمان اصولی از اتهام پیروی اهل سنت در قبول اجماع مبرّا شوند.
آخر سخن اینکه بهترآن بود، مباحث اجماع این قدر مورد تأکید قرار نمی گرفت، بلکه حرکت اخباریان در این زمینه مورد تأیید واقع می شد و اجماع فقط در حدّ ذکر مباحث در قالب اصول فقه مقارن نقد و بررسی می شد، وگرنه بحثی با این همه شاخ و برگ که کمترین استفاده فقهی را در مقام اثبات احکام دارد ـ اگر نگوییم که هیچ استفاده ای ندارد ـ و صرفاً از باب مشاکلت با اهل سنت مطرح می شود، به تضییع عمر شبیه تراست.

ب) دلیل عقل
 

اخباریان عقل را به عنوان یک دلیل مستقل قبول نکردند. انکار دلیل عقلی، انگیزه ای برای بررسی بیشتر و تنقیح مباحث مربوط به این موضوع شد و مسائل مربوط به ملازمات عقلیه، درک حسن و قبح عقلی، تابعیت حکم شرع نسبت به حکم عقل و حجّیت حکم عقل مورد بحثهای فراوان قرار گرفت.
البته زیاده روی در اعتبار بخشیدن به دلیل عقلی به گونه ای که حتی کتاب و سنت هم تحت شعاع آن قرار بگیرد، هیچ گاه در بین اصولیان رایج نبوده است. ولی اینکه آیا ملازمه ای بین حکم عقل و حکم شرع وجود دارد تا از طریق حکم عقل به حسن و قبح بتوان به حکم شرع دست یافت، از بحثهایی است که به دنبال انکارحجّیت عقل و دلیل عقلی از سوی اخباریان پیدا شده است؛ زیرا اخباریان نیز همانند سایر امامیه و برخلاف اشاعره، حسن و قبح عقلی را می پذیرند، ولی اینکه از طریق
چنین حکمی بتوان به حکم شرع دست پیدا کرد، مورد انکار آنان است.

ج) استصحاب
 

نگاه اصولیان به استصحاب پس از عصر اخباری گری جدید واقعاً دست خوش تغییر اساسی شد. در کلام پیشینیان، استصحاب حجّیت خویش را از حکم عقل به بقا کسب می کرد و به عنوان اماره ظنّیه معرفی می شد، اما اشکالهای اخباریان، اصولیان را به تفحص بیشتر واداشت و دست یابی به منابع جدید روایی و تألیف جوامع حدیثی، مسیر را هموارتر ساخت تا با استناد به روایات به اثبات حجیت استصحاب بپردازند، تا جایی که تنها دلیلِ همان اخبار معرفی شده (آخوند خراسانی، 1368: 2 /281-282) و استصحاب را تعبّداً حجّت بدانند، آن هم به عنوان یک اصل نه یک اماره ظنیه.
شیخ انصاری در این باره می نگارد:
نخستین کسی که به اخبار استصحاب ـ برای اثبات حجیت آن ـ تمسک کرد، پدر شیخ بهایی (رحمه الله) در عُقَد طهماسبی بود... . سپس بین کسانی که متأخر بودند، شایع شد (شیخ انصاری، 1375: 2 /648).
ولی مسلماً آن بحث محدود پدر شیخ بهایی یا صاحب الذخیره تنها به عنوان یک احتمال در مقابل دلیل عقلی مسلم و بنای عقلا مطرح شده و هیچ گاه تا زمان مباحث دقیق شیخ، اخبار استصحاب این گونه مورد بررسی و اهتمام قرار نگرفته بود.

د) پیرایش علم اصول
 

از مباحث اصولی اهل سنت گرچه امروزه رویکرد دانش فقه و اصول، رویکرد به فقه مقارن و اصول مقارن است و وارد ساختن آنچه در کتابهای اصول اهل سنت مورد توجه است (همانند قیاس و استحسان، مصالح مرسله و سدّ ذرایع و...) در کنار مباحث اصولی شیعه و بحث و بررسی آنها یک ارزش تلقی می شود، ازآنجا که این گونه مباحث سبب تهمت زدن به اصولیان شیعی شده بود که به تقلید و پیروی از اهل سنت به علم اصول روی آورده اند و می رفت تا چنین اتهامی به ریشه دانش
اصول در شیعه صدمه بزند، اصولیانِ عصر اخباری گری جدید و پس از آن، تلاش کردند تا این مباحث را از علم اصول خارج سازند.
این کار هم اصولیان را از چنین اتهامی مبرّا می ساخت و هم نشان دهنده آن بود که اصولیان شیعی به هدف تکمیل منابع استنباط دست به وارد ساختن مباحث اهل سنت نزده اند؛ زیرا منابع استنباط از نظر آنان ناقص نبوده است تا نیاز به تکمیل داشته باشد، بلکه هدف تحقیق در جوانب مختلف دانش فقه و به دست آوردن راه درستی برای استنباط بوده است. در این مسیر ضرورتی نبود تا مباحثی چون قیاس و استحسان که نقشی در فقه شیعه نداشت بلکه مورد نهی هم واقع شده بود، در اصول فقه بحث شود؛ لذا علم اصول از چنین مسائلی رهایی یافت. معلوم است چنین پالایشی ازخدمات اخباری گری جدید به شمار می رود. هر چند درصدد تراشیدن عذر برای این مخالفت اخباریان با اصول اهل سنت و شیعه نیستیم؛ زیرا مخالفت آنان با اصول اهل سنت ناشی از تعصب شدید و تنفر آنان از سنّی گری بود که شرایط سیاسی زمان هم به چنین ابراز تنفری دامن می زد؛ بنابراین، همین مطلب می تواند به عنوان خلفیات آنان مطرح شود که به آن خواهیم پرداخت.

2ـ رسوبات اخباری گری در اندیشه اصولیان
 

تأثیرات منفی اخباری گری در اندیشه اصولیان از ضایعات علمی به شمار می رود که آثار منفی آن تا عصر کنونی هنوز دیده می شود. در این بخش، ضمن چند مبحث به برخی از این آثار منفی اشاره می کنیم:

2ـ1ـ فاصله گرفتن از اصول فقه مقارن
 

گرچه در مبحث قبل و در ارتباط با خدمات اخباریان جدید، زمینه سازی آنان برای پالایش مباحث اصولی شیعه از عناصر وارداتی از اهل سنت معرفی شد ـ و این سخن در جای خود سخن درستی است ـ این پالایش در حدی که اصول شیعه و معتقدات اصولی از آنچه عناصر وارداتی از اهل سنت می نامیم، تفکیک شود، برای این امر کافی بود؛ به گونه ای که محقق اصولی وقتی در آثار اصولی شیعه می نگرد، علاوه
بر به دست آوردن نظریه های شیعه در اصول، ازآرای غیرشیعه هم در کنار آرای شیعه مطلع شود تا در مقام مقایسه بتواند صحیح را از سقیم جدا سازد.
متأسفانه خالی شدن کتابهای فقهی و اصولی شیعه پس از عصر اخباری گری از آرای فقهی و مسائل اصولی اهل سنت، دانش اصول مقارن را که از نیازهای اساسی امروز است، کمرنگ ساخت. عالمان بزرگ امامی که پاره ای از آنان در صفحات همین نوشته یاد شدند، مهارت و احاطه فراوانی بر فقه و اصول مقارن داشتند؛ به گونه ای که برای هر فرقه ای با دلیل و مذهب خود آن فرقه سخن گفته، استدلال می نمودند، ولی اصراراخباریان جدید بر اتهام وارداتی بودن اصول شیعه، سبب تخلیه این دانش از کتابهای فقهی و اصولی ما و کمرنگ شدن دانش فقه و اصول مقارن گردید.
خوشبختانه در سالهای اخیر، احساس نیاز منطقی به داشتن اطلاعات کافی از فقه و اصول مقارن، محققان را وادار به تتبع بیشتر دراین زمینه ساخت و اندک اندک می رود تا علمای شیعه در کتابهای فقهی و اصولی، دانش اصول را به شکل مقارن مطرح سازند.

2ـ2ـ دوری جستن از شرکت در مظاهر مختلف سیاست و حکومت
 

گرچه روایاتی در ترجیح عزلت گزینی در عصر غیبت داریم، به احتمال زیاد، همان طور که در برخی روایات آمده است، این کار یا ریشه در وحشت از مردم دارد که به مقدار شناخت انسان از مردم بستگی دارد یا ریشه عرفانی درانس با خدای سبحان دارد. به هر حال به معنای حمایت نکردن و همراهی نکردن با حکومت حق نیست؛ زیرا چه خدمتی بالاتر از اینکه به یاری حکومتی همت گماشت که زمینه ساز گسترش احکام خدا در روی زمین است. حضور قاطع عالمان دین هم حمایت گر است و هم هدایت گر، ولی متأسفانه این امر کمرنگ می نماید. البته علتهای متعددی برای چنین پدیده ای می توان جست و جو کرد، ولی نمی توان منکرشد که یکی از علتها همان رسوبات اندیشه اخباری گری در اذهان برخی اصولیان امروزین است. گویا این مورد را جزو شبهات تحریمیه به حساب آورده اند و حکم به حرمت آن
صادر نموده اند.
نویسنده درصدد انکار حضور ارزشمند عالمان راستین دین و تلاشهای مستمر و شبانه روزی آنان که هم در اصل ایجاد این تحول و گرایش ارزشمند به سمت و سوی حکومت دینی و هم در تداوم بقای این حرکت تأثیر اساسی داشته است، نیست، بلکه گلایه مندی از عدم همراهی دیگرانی است که حضورشان ضروری و سکوتشان موجب تفرقه و بی اعتمادی مردم است.

2ـ3ـ فتوا به احتیاط در موارد متعدد در رساله های عملیه
 

از شاخصه های اخباریان، فتوای به احتیاط در شبهات حکمیه است، در حالی که در همان شبهات به عقیده اصولیان، برائت جاری است و باید حکم به برائت داد. شیخ انصاری درآنجا که سخن یکی از اخباریان را نقل می کند که اخباری به قول معصوم (ع) عمل می کند و هر جا که حکم را نداند به احتیاط عمل می کند پس مؤاخذه نخواهد شد، می گوید: کسی منکر خوب بودن احتیاط نیست، ولی سخن آن است که فتوای به احتیاط غیرازعمل کردن به احتیاط است. فتوای به احتیاط خود شبهه ای تحریمیه است؛ زیرا چون وادار ساختن مردم به احتیاط در تمام شبهات، موجب تنفر آنان از دین خدا می شود، پس مفسده آن بسیار بیشتر از فتوا دادن به برائت است (شیخ انصاری، 1375: 1 /438).
بنابراین، اصولیان که این مبحث را در کتابهای اصولی خود با شدت و حدّت دنبال می کنند، چگونه است در رساله های عملیه این قدر به سراغ فتوای به احتیاط می روند؟ شاید این هم ازآثار و رسوبات بر جای مانده از اندیشه اخباری گری است که تأثیر خودش را بر اصولیان تا عصر حاضر بر جای گذاشته است.
البته کلام در مقایسه بین فتاوای قبل و بعد از اخباری گری نیست؛ زیرا رساله های عملیه به شکل کنونی که حاوی فتاوای مجتهدان است، در زمانهای اخیر رواج یافته است. سخن آن است که اصولی با چنان اندیشه ای که نقل شد، نباید در مقام فتوا این اندازه فتوای به احتیاط بدهد. اخیراً حرکتی در راستای نوشتن رساله عملیه بدون آنکه فتوای به احتیاط در آن باشد، آغاز شده است.

2ـ4ـ برنیافتن نوآوریها
 

پویایی اجتهاد شیعی، تازگی و طراوت همیشگی را برای فقه شیعه به ارمغان آورده است تا آن حد که می توان ادعا کرد، این اجتهاد پویا توان مندی کافی (بالفعل یا بالقوه) برای پاسخ یابی و پاسخ گویی به تمامی مسائل نوپیدای کنونی را دارد.
مسیر دستیابی به نقطه اجتهاد، مسیری بسیار دشوار، پرخطر و پرآفت است که کمتر کسی حاضر به پذیرفتن خطرها و دشواریهای آن است. در بین اندک افراد خطرپذیر و پرطاقت، افرادی که از آفتها در سلامت بمانند، بسیار کمترند تا آن گاه که به قله اجتهاد دست یابد، بتواند دین خدا را بفهمد، عمل کند و بفهماند.
روشن است که باید زمانی بس طولانی سپری شود تا شخص بتواند به این جایگاه رفیع دست یابد و این مسئله با هجوم فراوان مسائل نوپیدا و رو به فراوانی و تکثر امروزین هیچ تناسبی ندارد. باید تلاش کرد تا دشواریهای مسیر کم شود تا آنهایی که این راه پرخطر را پیموده اند، در زمانی معقول، قدرت اجتهاد را یافته و فرصت کافی برای پرداختن به همه مسائل نوپیدا برایشان فراهم گردد، نه اینکه وقتی چنین توانمندی را بیابند، دیگر فرصت، انگیزه و قدرت کافی برای پرداختن به همه نیازهای جامعه انسانی درآنها نباشد.
به نظر می رسد یکی از راههای کوتاه ساختن این مسیر، رسیدگی به متون درسی باشد که هم از نظر شکل و هم محتوا زمینه ساز چنین اجتهادی متناسب با نیاز زمان باشد.
متأسفانه جمود بر متون موجود ـ که البته بسیار ارزشمندند ـ راه را بر چنین تحولی بسته است و این جمود به تفکر اخباری گری شبیه تر است تا اندیشه پویای اصولی؛ ازاین رو، ادعای اینکه جمود بر این متون نیز از رسوبات اندیشه اخباری گری است، ادعایی دور از واقعیت نیست.
نویسنده که خود ازدانش آموختگان همین متون است و سالها توفیق مباحثه همین متون را نیز داشته، درصدد انکار ارزشمندی این متون نیست. حتی پیشنهاد جایگزینی آن را با هیچ متن خاصی را ارائه نمی کند، بلکه اعتقاد دارد باید همین متون که اساس و پایه اجتهاد صحیح بر آن شکل گرفته، باقی باشد و تدریس گردد.
آنچه نویسنده درصدد بیان آن است، اصل چنین فکری است که متناسب با اجتهاد و پویایی مکتب تشیع است و متأسفانه انکار چنین تفکری موجب آن شده است که هیچ محقق و دانشمند فرهیخته ای به خود اجازه اقدام عملی در این زمینه را ندهد و نتیجه چنین جریانی، عقب ماندگی هر چه بیشتر از پاسخ یابی و پاسخ گویی به مسائل نوپیدای امروزین است.
خوشبختانه حرکتهای تازه ای در حوزه های علمیه برای بررسی بیشتر این موضوع و چاره سازی برای این مشکل آغاز شده است که امید است منشأ برکات فراوانی برای جامعه علمی باشد.

نتیجه
 

در مجموع حرکت اخباری گری را با تمام لطمات و صدماتی که برای فقه امامیه داشته است، نمی توان حرکتی کاملاً منفی تلقی نمود، بلکه با توجه به نیت خیرخواهانه بنیان گذاران آن، آثار ارزشمندی نیز بر جای مانده که باید از آنها استفاده بهینه کرد. البته حرکتهای افراطی در هر جریان سالمی مضرات خود را بر جای می گذارد که باید کاملاً مراقب بود و با شناسایی تأثیرات منفی این حرکت، برنامه ریزی درستی برای مقابله با آن ارائه داد.

کتاب شناسی
 

1ـ آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایه الاصول، چاپ هشتم، قم، کتابفروشی اسلامی، 1368 ش.
2ـ آقابزرگ تهرانی، محمدحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالضواء، 1409 ق.
3ـ انصاری، شیخ مرتضی، فرائد الاصول، قم، دهاقانی، 1375 ش.
4ـ حرّعاملی، محمدبن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، 1409 ق.
5ـ فاضل لنکرانی، محمد، ایضاح الکفایه (درسهای متن کفایه الاصول)، به قلم سیدمحمد حسینی قمی، چاپ دوم، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب، 1374 ش.
6ـ گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، تهران، سمت، قم، چاپ مهر، 1375 ش.
7ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق.
منبع:نشریه الهیات و حقوق، شماره 27
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر