شیهه ذوالجناح

اسب حضرت بنام ذوالجناح ،وقتی صاحب خود را کشته دید ،سر خودرا به خون امام رنگین کرد وشیهه کشان بطرف خیمه هارفت در حالیکه همهمه می کرد وبازبان بی زبانی می گفت :وای بر گروهی که فرزند پیامبر خود را شهید کردند!

زینب می گفت :وامحمداه !این حسین ،فرزند گرامی توست که درخاک وخون غلطیده است واعضایش از یکدیگر جدا جلاء شده اند!وامحمّداه !این حسین توست که عریان در صحرای کربلاافتاده است!
شیهه ذوالجناح

اسب حضرت بنام ذوالجناح ،وقتی صاحب خود را کشته دید ،سر خودرا به خون امام رنگین کرد وشیهه کشان بطرف خیمه هارفت در حالیکه همهمه می کرد وبازبان بی زبانی می گفت :وای بر گروهی که فرزند پیامبر خود را شهید کردند!

چون زنها ودخترها،صدای ذوالجناح را شنیدند،سر وپای برهنه از خیمه بیرون دویدند وچون چشمشان به اسب بدون سوار افتاد،فریاد واحسیناه !وااماماه !بلند کردند.

امّ کلثوم دست بر سر می زد وندبه می کرد ومی گفت :وامحمّداه !اینک حسین تو،بی عمامه وعباء وشهید درصحرای کربلا افتاده است !

زینب می گفت :وامحمداه !این حسین ،فرزند گرامی توست که درخاک وخون غلطیده است واعضایش از یکدیگر جدا جلاء شده اند!وامحمّداه !این حسین توست که عریان در صحرای کربلاافتاده است!

«راوی گفت :وقتی حسین(ع) کشته شد،لشگریان عمر سعدبرای غارت لباس واسلحة حضرت هجوم آوردند!عمامه حضرت رااخنس برد!نعلین را اسودبن خالد برد!بجذل انگشتر را با انگشت مبارک ،قطع نمود!زره را مالک بن یسر برد!شمشیر را(غیر از ذوالفقار) اسودبن حنظله برد».

 

نویسنده : محمد تقی صرفی


منبع : منتهی الامال
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان