خورشید اربعین به خون نشست/ پا به پای زینب (س) تا میعادگاه عاشقی

خورشیدِ اربعین هم نوا با عزاداران حسینی با چهره گلگون خویش، گویی به سوگی بس سترگ نشسته است و نوای «لبیک یا حسین» در گام به گام قدم‌های «زائران» اربعین حسینی از نجف تا کربلا و «جاماندگان» در مسیرهای دلدادگی، گویی لرزه مرگ بر تن کفر، شرک و استکبار جهانی افکنده است؛ گرد آمدن و نوای همراهی مسلمانان با دیگر مذاهب و همه ادیان الهی جهان تحت بیرق امامِ آز ...

خورشید اربعین به خون نشست/ پا به پای زینب (س) تا میعادگاه عاشقی

خبرآنلاین اصفهان - فاطمه کازرونی: ثانیه ها انگار سوار بر موج بی زمانی، چهل روز حُزن بی پایان را پشت سر گذاشتند تا خوشیدِ غروب به خون نشسته عاشورا، در صبح اربعین طلوع کرد، خورشیدی که قرن هاست از عاشورای 61 قمری تاکنون غروبگاه، با شرم سر بریدن حقیقت، سر در سیاهی شب پنهان می کند و روزها امیدوارانه و با روی سرخ سر بر می آورد شاید در روزی که خدا وعده آن را به نزدیکی داده است مفهوم «یرثها عبادی الصالحون» را درک کند و ظهور خورشید عدالت را قرنها پس از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مظلوم ترین سید جهان به چشم ببیند.

اربعین 1446 فرا رسیده است، عاشقان حسینی هم سوگ با با زینب و سکینه و هم داغ با امامین ناظر در صحنه عاشورا، چهل شب به احیا نشسته اند در انتظار اربعین سیدالشهدا (ع)، در انتظار شب قدری که بغض 40 روزه آسمان و زمین در سوگ کاروان اسیران محزونی در هم شکسته می شود که پس از غروب خورشیدِ به خون نشسته عاشورا، چهل منزلگاه راه پیموده اند تا نرفته، با جان و پای خسته به شوق باز دیدن پدر، همسر و سرورشان حسین (ع) به میعادگاه عاشقی برگردند.

خورشید اربعین به خون نشست/ پا به پای زینب (س) تا میعادگاه عاشقی

خورشیدِ اربعین هم نوا با عزاداران حسینی با چهره گلگون خویش، گویی به سوگی بس سترگ نشسته است و نوای «لبیک یا حسین» در گام به گام قدم‌های «زائران» اربعین حسینی از نجف تا کربلا و «جاماندگان» در مسیرهای دلدادگی گویی لرزه مرگ بر تن کفر، شرک و استکبار جهانی افکنده است.

در دلم می گذرد:

آنجا دخترکانی با پای خسته وبرهنه از بیابان های خارنشان و تفتیده کربلا گذر کردند و اینجا دختری، لباس عربی مشکی پوشیده و با موهای آشفته و دل کوچک عاشقانه اش، از زائران می خواهد که به میزبانیش از دلدادگان حسینی لبیک گویند ؛ کمی آن سوتر نیز دخترکی در میان ویرانه ها نشسته است و رنج یتیمی، پای آزرده از هجوم سیمان و سنگ های فرو ریخته وهراس از موشکهای غول پیکر آهنی را بر چهره دارد، چه تصویر سه گانه عجیب و غریبانه ای است.

 ندای «هل من ناصر ینصرنی» از فراز تاریخ

و چه خوش گفته اند که « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، امروز اربعین گویی ندای «هل من ناصر ینصرنی» را از فراز تاریخ هنوز فریاد می کند، صدای ناله زنان و کودکان با سر و رویی که خون و اشک بر زیبایی معصومانه آن در هم آمیخته است از غزه به گوش می رسد اما پس از 14 قرن انتظار برای مدرنیته!! هنوز گوش تمامیت دنیا برای شنیدن نوای آزادگی سیدالشهدا تاب ندارد که خطاب به همه دنیا با هر دین و آیینی فرمود که «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.»

خورشید اربعین به خون نشست/ پا به پای زینب (س) تا میعادگاه عاشقی

14 قرن به لحظه ای گویی می گذرد و قرنها پس از بازگشت اهل بیت امام حسین (ع) در اربعین 61 هجری زیارت اهل بیت حسین به کربلای حسینی، زائران کوی حسین و جا ماندگان زیارت اربعین، هم گام با یکدیگر و نیز پا به پای زینب (س) و سکینه (س) می روند تا میعادگاه عاشقی حسین (ع)، هم نوا با با سوگنامه حضرت زینب (س)، گویی زمین و آسمان نیز ضجه می‌زنند، خاک، سنگ و باد هم صدا نوحه می‌خوانند و از آسمان کربلا انگار خون فواره می کند، دل آسمان نیز از این غم خون چکان شده است برای اهل بیتی که فرصت نداشتند تا در روز خونین عاشورا در این ماتم مویه کنند و چه دید زینب که جز زیبایی ندید در صحنه ای که چشمان ظاهربین جز خیمه های خاکستر شده و کاروان اسیران را نمی دید.

تاول انتظار بر پاهای تفتیده و شوق دیدار در دل های منتظر

مسیر طولانی است و 1452 عمود از گنبد طلایی امامی که نماد عدالت مطلق است تا گنبدهای طلایی سروران حق و حقیقت، تاول انتظار بر پاهای تفتیده از خاک گرم کربلا نشانده است اما دل های منتظر و چشمان مشتاق این زائران چیزی جز دیدار ضریح شش گوشه ای که نور ظهور بر دنیا می تاباند و آرامش بی بدیل حرم علمدار کربلا بر نمی تابد.

نوای عزاداری از هر سو به گوش می رسد، در مسیر حرکت جاماندگان نیز درست همانند مسیر  پیاده روی اربعین، نوزادان بر کالسکه خویش خفته اند؛ شاید در رویای خویش به یاری نوزادی 6 ماهه برخاسته اند که نه از برای آب، بلکه برای یاری پدر در گهواره بی تاب بود.

 صحنه های ناب دلداگی در این مسیر هر روز تکرار می شود، کودکان لباس سیاه بر تن، خسته از پیاده روی کودکانه شان، در آغوش پر مهر رباب های زمانه تاب می خورند، صورت تفتیده و عرق کرده شان که مادران به مِهر عرق از آنها بر می گیرند و لب های تفتیده ای که با خنکای آب، از عطش دور می شود؛ یاد صحنه های سختی را در دل زائران پیاده زنده می کند و روانی زلال اشک را بر چهره ها بی تاب تر می کند.

خورشید اربعین به خون نشست/ پا به پای زینب (س) تا میعادگاه عاشقی

درمیانه همه این کاروان، مادری پیر به چشم می آید که با سربند سبز یا حسین بر سر، سوار بر ویلچری قدیمی، قابی از چهار فرزند شهید خود را بر سینه می فشارد، چشمان زلال و منتظر چهار جوان رعنای پیرزن، یاد بی شمار شهدای کشور و 24  هزار شهید نصف جهان را در خاطرم زنده می کند که عاشقانه به کربلای جبهه ها رفتند و بر کوله پشتی های خاکی رنگشان نوشته بود «می رویم تا راه کربلا را باز بگشاییم»، اکنون فرزندان آنها در مسیری گام نهاده اند که روزی آرزوی مشتاقان زیارت سیدالشهدا بود و این بار بر پیشانی کوله پشتی ها، تکرار تاریخ به شیوه ای دیگر رقم خورده است.

بیرق سبز ظهور در کنار بیرق سرخ شهادت

این جوانان سیاه پوش حسین، با یاد شهیدایی پای پیاده  به میعادگاع عاشقی می روند که عکس یا نامشان بر کوله پشتی های امروزی حک شده است؛ نمادی از این باور که زمانه و رنگ به رنگ شدن مدرنیته نیز نمی تواند حرارتی که شهادت سیدالشهدا در دل آزادگان جهان با هر نام و نشان و دینی بر پا کرده است، خاموش کند و در این میان عکس سه شهید متبسم در یک قاب بیش از همه خودنمایی می کند: یکی شهید خدمت است، دیگری شهید قدس و در کنارش شهید مقاومت.

امروز در اربعین 1446، گویی ندای لبیک یا حسین بندگان شایسته خداوند به عرش اعلا می‌رسد، گرد آمدن و نوای همراهی مسلمانان با دیگر مذاهب و همه ادیان الهی جهان تحت بیرق امامِ آزادگان این نوید را می‌دهد که سفره ظلم مستکبران به زودی برچیده خواهد شد و بیرق سبز ظهور در کنار بیرق سرخ شهادت فراز می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان