امامان معصوم (ع) برای فهم معانی قرآن و توجّه دادن به مفاهیم آن،مجموعه ایات را در نظر می گرفتند و به یک جمع بندی می رسیدند و در برابر کسانی که ـ از روی شیطنت ـ یک آیه را در نظر می گرفتند و مطلبی را مطرح و بر آن ایراد می گرفتند ،جواب این افراد را با ایات می دادند.
امام جعفر صادق (ع) شاگردانی را در این زمینه تربیت کرده است و آنان در چنین میدان هایی وارد می شدند و دشمنان و بدخواهان را مجاب و خلع سلاح می کردند.
ابن ابی العوجاء مادی گرای عصر عباسی از آن افراد است. او روزی به هشام بن حکم گفت:مگر خدا حکیم نیست و سخنان او مگر نباید حکمت آموز باشد؟
هشام بن حکم گفت: خدا نه تنها حکیم است،بلکه احکم الحاکمین است.
ابن ابی العوجاء:به من بگو سخن خدای عزوجلّ در این باره چیست؟«فانحکوا ما طاب لکم من النّساء مثنی و ثلاث و رباع فإن خفتم ان لا تعدلوا فواحدة؛پس از بانوان آن که را خوش دارید،نکاح کنید دو تا،سه تا چهار تا و اگر بیم داشتید که عدالت نتوانید کنید پس یک همسر کافی است».(سوره نساء، ایه 3) نظر شما درباره این حکم چیست؟
هشام:حکم حکیمانه ای است.
ابن ابی العوجاء:پس به من از این سخن خدای عزوجل خبر بده :«و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النّساء و لو حرصتم فلا تمیلوا کلّ المیل؛شما هرگز نمی توانید میان زنان، عدالت را رعایت کنید هر چند که بخواهید، پس خیلی به انحراف نکشانید و کج مدارید…».(سوره نساء، ایه 129) به من بگو! کدام حکیم چنین سخن می گوید؟
هشام بن حکم گوید:من جوابی نداشتم که بگویم، عازم سفر شدم تا در مدینه حضور امام صادق (ع) برسم.
در مدینه به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم.امام پرسید:ای هشام! اکنون وقت حج و عمره نیست، چرا در این موقع آمده ای؟
هشام گفت: قربانت شوم،ابن ابی العوجاء چیزی از من پرسید و من جوابی نداشتم.
امام صادق (ع):مسأله چیست؟
هشام قضیه را برای امام (ع) تعریف کرد. امام (ع) فرمود:موضوع ایه نخست،هزینه و نفقه است و امّا موضوع ایه دوم مهر و محبّت می باشد که به عواملی بستگی دارد خارج از اختیار آدمی.
هشام با دست پر به عراق برگشت و با ابن ابی العوجاء دیدار کرد.
وقتی ابن ابی العوجاء پاسخ را شنید،گفت:«ای هشام! این پاسخ از تو نیست.»
* * *
همیشه افرادی وجود دارند که کارشان القای شبهه در میان مردم بویژه جوانان است.اینان مدام به تخریب فرهنگی مشغولند و خود قرآن چه زیبا فرموده است:
«و تجعلون رزقکم انّکم تکذّبون؛ شما روزی تان را تکذیب می کنید.»(سوره واقعه، ایه 82)
و این حکایت از نامتعادلی روحی و روانی آنان دارد،امّا سیره امامان نشان می دهد که با این پدیده چگونه برخورد می کردند؛ یعنی با تربیت شاگردان قرآن پژوه؛آنان را به فرهنگ قرآنی مسلّح و مجهّز می کردند و به میدان مبارزه با مخرّبان فرهنگی می فرستادند.
Madretanding the meaning of holy Quran
In order to make others understand the meanings of the Holy Quran and Pay
attention carefully to its concePts, the Infallible Imams(A.S.) would consider a collection of the verses and they then would answer with these verses to those Persons who mischievously consider a verse to Pose a question about it and object to it.
In this regard, Imam Sadiq (A.S.) had trained many disciPles who entered such a scene to confute and to condemn the enemies and evil - wishers with convincing answers.
At the time of the Abbassides, a materialist called Ibn Abi al - Auja was among those Persons. He once told Hisham ibn Hakam: زGod not only is the sage; but He is the King of all the rulers.س
He then asked Hisham: زTell me what is the word of the Glorious God about this?: Then marry such woman as seem good to you, two and three and four; but if you fear that you will not do justice (between them), then (marry) only one ...سThe Quran (5:3) What is your oPinion about this verdict?
Hisham answered: زIt is a wisely command.س
Ibn Abi al- Auja asked: زSo let me know about this word of the Glorious God: زAnd you have it not in your Power to do justice between wives, even though you may wish (it), but be not disinclined (from one) with total disinclination.سThe Quran (5:129) And tell me which sage says such word?!
Hisham says: زI had no rePly to tell him. So I travelled to Medina to see Imam Sadiq (A.S.). In Medina I went to meet the Imam(A.S.).
The Imam(A.S.) asked: زO Hisham! it is not time now for Haj or Umrah. Why have you come here at this time?
Hisham in his rePly said: زMay I randsom to you. Ibn Abi Auja asked me a question, but I could not able to answer his question.
The Imam (A.S.) asked: زWhatصs the matter?س
Hisham then began to exPlain the matter to the Imam.
The Imam (A.S.) rePlied: زThe subject of the first verse is exPenditure; but that of the second verse is different and it means love and affection dePending on the factors which is beyond human control.
Hisham then haPPily returned to Iraq and visited Ibn Abi al - Auja to rePly his question. When Ibn Abi al - Auja heard his rePly, he said: زThis resPonse is not yours. i.e. this rePly belongs to the Leader of Religion.س
Throughout the history, there have been many individuals who induced doubts among PeoPle esPecially the youth. These PeoPle used to ruin the culture and how nice the Holy Quran says: زAnd to give (it) the lie you make your means of subsistance.سThe Quran (56:82)
And this is indicative of sPiritual and mental disorder; however the conduct of the Imams (A.S.) shows how they came across with this Phenomenon, that is to say, by training Quranic researcher disciPles, they equiPed them with Quranic culture to send them to fight cultural destroyers.