ماهان شبکه ایرانیان

بیان الادیان و نکته هایی دیگر

بیان الادیان / ابوالمعالی محمدبن نعمت علوی بلخی؛ تصحیح محمدتقی دانش پژوه؛ با همکاری قدرت اللّه پیشنماز زاده . تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۶

بیان الادیان / ابوالمعالی محمدبن نعمت علوی بلخی؛ تصحیح محمدتقی دانش پژوه؛ با همکاری قدرت اللّه پیشنماز زاده . تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1376

چکیده

بیان الادیان کهن ترین اثر موجود به زبان فارسی در باب ملل و نحل است که به سال 485 ق تألیف گردیده است. از این کتاب، چاپ های متعدّدی به عمل آمده، که تازه ترین و بهترین آن تصحیح مرحوم استاد محمّدتقی دانش پژوه است و بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به سال 1376 آن را منتشر کرده است. با این همه، هنوز مؤلّف و محلّ تألیف این اثر به درستی شناخته و دانسته نشده است. مقاله حاضر به این دو نکته پاسخ می گوید.

کلید واژه: بیان الادیان، ابوالمعالی محمّدبن نعمت علوی بلخی، ملل و نحل.

در شماره 23 فصل نامه گرامی آینه میراث (بخش نقد و معرّفی)، معرّفی بیان الادیان و چاپ های آن را از دوست دانشور جناب علی اوجبی ملاحظه کردم.1 در شماره بعد، نامه ای از استاد ایرج افشار دیده شد2 که تذکار و نقدگونه ای بود بر بخشی از نوشته جناب اوجبی و یادآوری چاپِ متنِ ویراسته مرحوم استاد محمّدتقی دانش پژوه که بنیاد موقوفات دکتر محمودافشار به سال 1376 آن را منتشر کرده است. نگارنده این سطور پیش تر، در مقالتی با نام «فرقه ناصریه» که در نشریه معارف به چاپ رسید3، به معرّفی اجمالی بیان الادیان پرداخت و به ویژه سیر تاریخی ویرایش ها و چاپ های آن را بیان کرد4 تا به پی گیری یک تصحیف که بر پژوهش های پیرامون ناصرخسرو تأثیر نهاده بود بپردازد. گویا هیچ یک از این دو بزرگوار آن مقاله را ندیده اند. از آنجا که آن نوشته در دسترس است، به تکرار مطالب آن نمی پردازم، و در این مقال به نکته هایی دیگر در بابِ بیان الادیان اشاره می کنم.

ابتدا باید گفت که بیان الادیان درباب فرقه شناسی و ملل و نحل، درقیاس با آثاری مانند فرق الشیعه نوبختی، المقالات والفرق اشعری و امثال آنها، حقیقتا منبع دست اوّلی نیست. اهمیّت این کتاب، نخست ازآنجاست که کهن ترین اثر در باب ملل و نحل به زبان فارسی است و تاریخ تألیف آن (485 ق) از نظرگاه تاریخ ادبیّات و سبک شناسی نثر فارسی در خور توجّه است، و دیگر و مهم تر آنکه نکاتی درباره برخی فرقه ها و اشخاص هم روزگار مؤلّف در آن هست که به حیثِ معاصرت، شایان دقّت و تأمّل است. نمونه برجسته این زمینه اخیر، مطلبی است که مؤلّف بیان الادیان درباب ناصرخسرو (م . ح 481 ق) آورده و فرقه ای با نام «ناصریه» را بدو نسبت داده و بسیاری از اهالی طخارستان را از پیروان او شمرده است.5 آنچه که فخررازی در اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین6 و جمال الدین محمّدبن حسین رازی در تبصرة العوام7 درباره ناصرخسرو و فرقه منسوب به او آورده اند، بی گمان برگرفته از بیان الادیان است.8

امّا چاپ های مختلف بیان الادیان، به دو ویراست از متن محدود می شود: ویراستِ شفر که طبعِ اقبال، رضی، دبیرسیاقی همگی بازچاپی از آن است، و ویراستِ دانش پژوه که پس از درگذشت او منتشر شد. متن ویراسته دانش پژوه بی تردید بر متن ویراسته شفر و چاپ های تَبَعی آن برتری دارد. به عنوان نمونه، با چاپ متن دانش پژوه آشکار شد که ناصرخسرو در «طبرستان» پیروانی نداشته و «طبرستان» در متنِ شفر، تصحیف «طخارستان» است که همان نواحی بدخشان و اطراف بلخ را شامل می شود.9

همین تصحیف در متن شفر و دیگر چاپ های بر اساسِ آن، محقّقان بسیاری را به اشتباه افکند. ناصرخسرو را مسافر مازندران پنداشتند و در تأیید آن به ابیاتی از او استشهاد جستند. حال آنکه ناصرخسرو هیچ گاه به «طبرستان» پای ننهاد و مقصود از آن «مازندران» که وی در اشعار خود بدان اشاره کرده، مازندران کنونی (= طبرستان) نیست و اساسا «طبرستان» در روزگار او «مازندران» خوانده نمی شد و منظور او از «مازندران» همان نواحی یمگان و بدخشان بوده است.10

ویرایش دانش پژوه، هرچند برخی مشکلات متن را گشود و آن را از بعضی تصحیفات پیراست، امّا خود نیز خالی از اشتباه و ناراستی نیست. مثلاً در متن او، فرقه اسماعیلیه با نام «الشفیعیه» یاد شده است. نگارنده پیش از این، استبعاد و تردید خود را درباره این نام با این عبارت که «در جای دیگری اسماعیلیه را بدان نخوانده اند»11 اظهار داشته بود و اکنون با اطمینان می گوید که «الشفیعیه» تصحیف «السبعیه» (= هفت امامیان) است.

در نقل میرزا عبداللّه افندی از بیان الادیان در ریاض العلماء، که دانش پژوه خود در مقدّمه اش یادآور شده12، چنین آمده است:

نسخه نفیس بیان الادیان متعلّق به افندی هم اینک موجود است و یکی دو سال پیش به کتابخانه آیت اللّه مرعشی در قم منتقل گردید13 و به گمان من، جای آن هست که بیان الادیان دیگربار براساس این نسخه تصحیح شود و به چاپ برسد.

باری، گویا مرحوم دانش پژوه در ماه های پایانی عمر خویش، حال و حوصله تصحیح و تحشیه متون را نداشت، چنانکه در سراسرِ مقدّمه و متن، آثار بی حوصلگی و شتابزدگی را می توان دید و صورت نهایی کتاب نیز ظاهرا فراهم کرده آقای قدرت اللّه پیشنماز زاده است. یکی از نشانه های شتابزدگی در این چاپ آن است که برای تکمیل و تتمیمِ مقدّمه مرحوم دانش پژوه که گفته او و نوشته آقای پیشنماز زاده است ، مقدّمه مرحوم عبّاس اقبال را عینا افست کرده و به دنباله آن افزوده اند. حال آنکه مقدّمه اقبال با همه سودمندی آن دچار اشتباهات پایه ای است و از آنجا که نسخه مورد استفاده او (همان متن طبعِ شفر) دچار سقط در عبارات بوده، حتّی مؤلّف نیز به درستی شناسایی نشده است.

در پشت جلد طبعِ دانش پژوه و مقدّمه او نام مؤلّف به گونه ای آمده، و در مقدّمه اقبال مؤلّف کس دیگری شناسانده شده، و این خود مایه حیرت و سردرگمی خواننده ای است که از پیشینه بحث آگاهی ندارد.

حال، باید به نکاتی در باب نام و نسب مؤلّف و محلّ تألیف بیان الادیان اشاره کرد که با همه این چاپ ها، تاکنون گِرِهی ناگشوده می نماید.

مؤلّف بیان الادیان، ابوالمعالی محمّدبن نعمت علوی بلخی، از خاندانی است که در بلخ و نواحی اطراف آن، به نسب بلند و حسب والا شهرت داشته اند. مؤلّف در مقدّمه بیان الادیان نسب خود را تا امیرمؤمنان علیه السّلام یاد کرده است. امّا هردو نسب نامه ای که در متن اقبال و متن دانش پژوه آمده، ناقص است و هرکدام در جایی افتادگی دارد. این افتادگی ها موجب شد که نگارنده نیز در شناخت نسب مؤلّف به اشتباه رود14، امّا پس از مدّتی آن نسب نامه را به شرح زیر تصحیح کرد:

ابوالمعالی محمّد بن [1] ابوعبداللّه نعمت بن [2] ابوعلی عبیداللّه (یارخدای) بن [3 [ابوالحسن محمّد بن [4] عبیداللّه بن [5] علی بن [6 [الحسن بن [7] الحسین بن [8 [جعفربن [9] عبیداللّه الزاهد بن [10 [حسین الاصغر بن علی (ع) بن حسین (ع) بن علی (ع) بن ابی طالب.

نگارنده هنوز توفیق آن را نیافته که نسخه ارزشمند متعلّق به افندی را از نزدیک ببیند، امّا اگر نسب نامه مؤلّف در آن نسخه به همین ترتیب باشد، آنگاه این تصحیح که حاصل تتبّع و قیاس است پشتوانه ای از «نصّ» نیز خواهد داشت.

مرحوم عبّاس اقبال براساسِ نسب نامه ناقص متن خود، «محمّد بن عبیداللّه بن علی بن حسن بن حسین» را مؤلّف بیان الادیان دانسته،15 و از اینجا به اشتباهات عجیبی افتاده، چنانکه جدّ مؤلّف حقیقی را فرزند او به حساب آورده و پدر او را حفید وی!16 همان گونه که در متن طبع دانش پژوه و نسخه متعلّق به افندی آمده، نام پدر مؤلّف بیان الادیان «نعمت» است. اقبال اشاره کرده که ابوعلی عبیداللّه پسری با نام «نعمت» داشته است.17 این «نعمت» باید پدر مؤلّف بیان الادیان باشد. بدین ترتیب، نسب مؤلّف بیان الادیان به 10 واسطه به امام زین العابدین علیه السّلام می پیوندد و او پسرعمّ «ابوالحسن علی بن ابی طالب» یعنی همان امامزاده مدفون در مزار شریف خواهد بود که در سال 466 ق برای فرزندش نقل حدیث کرده18، و این با تاریخ تألیف بیان الادیان (485 ق) سازگار است.

بر این اساس، ممدوحِ انوری شاعر (م. 583 ق در بلخ و مدفون در همان شهر)19، یعنی «مجدالدین ابوطالب بن نعمت»، که اقبال بدان اشاره کرده،20 برادر مؤلّف بیان الادیان خواهد بود. وی در بلخ سمت نقابت داشته و انوری سخت او را می ستاید و از نواخت و دِهِش او نسبت به خودیاد می کند. در دیوان انوری سه قصیده بلند در مدح او هست،21 و همچنین قصیده ای در مرثیه وی با عنوان های «در مرثیه نقیب بلخ» و «چون بارخدای22 سیّدالسادات مجدالدین ابی طالب بن نعمه در بلخ فرمان یافت، این مرثیه بگفت»، به مطلعِ:

شهر پرفتنه و پرمشغله و پرغوغاست سیّد و صدرجهان بار ندادست کجاست23

افزون بر این قصاید، سه قطعه نیز در دیوان انوری در مدح او دیده می شود،24 و همچنین چهار رباعی در ستایش او و بخشندگی اش:

بوطالب نعمه طالب نعمت نیست زان در کرمش تکلّف و منّت نیست
در همّت او هردو جهان مختصرست جزئی ز پیمبریست آن همّت نیست25

* * *

درعرصه ملکی که کمّی نپذیرد باچند هنر کز چو منی نگریزد
خورشید فراغتم فرو می میرد بوطالب نعمه کو که دستم گیرد26

* * *

دی درویشی به راز با همنفسی می گفت کریم در جهان مانده کسی؟
از گوشه چرخ هاتفی گفت خموش بوطالب نعمه را بقاباد بسی27

* * *

ای نسبت توهم به نبی هم به علی عمر ابدی بادت و عزّ ازلی
باقی به وجود تو پس از پانصد سال هم گوهر مصطفی و هم نام علی28

همگی این قرائن و تواریخ، نام و نسب و جایگاه و بودباش مؤلّف بیان الادیان را آشکارتر می سازد.

از همین جا می باید گریزی به محلّ تألیف این کتاب زد. زنده یاد دانش پژوه به احتمال، محلّ تألیف را «غزنین» گفته است. این احتمال را اوّل بار شفر مطرح کرد. دلیل او این دو اشارت کوتاه به «غزنین» است که در کتاب آمده: «... و به غزنی درخانه ایشان هست»29 و «... خلقی بی حدّ از شهر و رستاق مصر و غزنین بی راه کرده است»30. امّا همان گونه که اقبال به درستی نوشته: «این استنباط... چندان مسلّم... به نظر نمی رسد».31

آری، این دو عبارت نمی تواند دلیل تألیف کتاب در «غزنین» باشد، چه آنکه از این دست اشاره ها به شهرها و جای های گوناگون در کتاب فراوان است، از جمله اشاره به محلّه «نوبهاربلخ»32، یعنی همان جا که فرزند پسرعموی مؤلّف، «حسن بن علی بن ابی طالب حسینی»، در آنجا به خاک سپرده شده است.33

بنابراین، با توجّه به اقامت خاندان مؤلّف در بلخ و نقابت و امارت برادر و اجدادش درآنجا،34 احتمال آنکه «بلخ» و یا نواحی مجاور آن محلّ نگارش بیان الادیان باشد، بیش از دیگر جایهاست.

پی نوشت ها

1. آینه میراث (ش 23، زمستان 1382)، صص 219 222.

2. همان (ش 24، بهار 1383)، ص 235.

3. معارف (دوره 20، ش 1، فروردین تیر 1382)، صص 58 73، «فرقه ناصریه».

4. همان، صص 59 61.

5. بیان الادیان، ص 73.

6. اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین، ص 78.

7. تبصرة العوام، ص 184.

8. نک: معارف، «فرقه ناصریّه»، صص 60 61.

9. نک: همان، صص 63 64.

10. نک: پژوهشی در شاهنامه، صص 241 246؛ سفرنامه، مقدّمه مصحّح، ص بیست و دو.

11. نک: معارف، «فرقه ناصریه»، ص 61.

12. بیان الادیان، مقدّمه دانش پژوه، ص 4.

13. نک: معارف، «فرقه ناصریه»، ص 61، پانوشت 24.

14. نک: همان، ص 60 و پانوشت 16 همان صفحه، و بسنجید با نسب نامه و مطالبی که در این مقاله آورده ام.

15. بیان الادیان، مقدّمه اقبال، ص ج .

16. همان، ص و .

17. همان جا.

18. نک: سلسلة الابریز، ص 56.

19. سخن و سخنوران، صص 341 342؛ تاریخ ادبیّات در ایران، ج 2، ص 664.

20. بیان الادیان، مقدّمه اقبال، ص و .

21. نک: دیوان انواری، ج 1، صص 339 341، 377 380، 446 448.

22. در متن چاپی دیوان انوری، «باری خدای» [کذا] آمده است. این احتمال نیز می رود که در اصل «یارخدای» صحیح باشد که لقب جدّ او، ابوعلی عبیداللّه، نیز بوده است.

23. همان، ج 1، صص 46 48. یکی از امرا بر این قصیده نقدی کرد و انوری نیز پذیرفت و او را سپاس گفت (نک: همان، ج 2، ص 678).

24. نک: همان، ج 2، صص 524، 528، 595، نیز، نک: ج 2، ص 753، بیت 4.

25. همان، ج 2، ص 960.

26. همان، ج 2، 974.

27. همان، ج 2، ص 1036.

28. همان، ج 2، ص 1037.

29. بیان الادیان، ص 42.

30. همان، ص 72.

31. همان، مقدّمه اقبال، ص ح .

32. همان، ص 44.

33. نک: فضائل بلخ، ص 351.

34. نک: سلسلة الابریز، مقدّمه، صص 20 21.

منابع

اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین، فخرالدین رازی، تحقیق علی سامی النشار، قاهره، مکتبة النهضة، 1938 م.

بیان الادیان، ابوالمعالی محمّد بن نعمت علوی بلخی، تصحیح محمّدتقی دانش پژوه، با همکاری قدرت اللّه پیشنماز زاده، تهران، بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار، چاپ اوّل، 1376.

پژوهشی در شاهنامه، دکترحسین کریمان، به کوشش علی میرانصاری، تهران، سازمان اسناد ملّی ایران، چاپ اوّل، 1375.

تاریخ ادبیّات در ایران، دکتر ذبیح اللّه صفا، تهران، کتابفروشی ابن سینا، چاپ سوم، 1339.

تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، [جمال الدین محمّد بن حسین] رازی، تصحیح عباس اقبال، تهران، چاپ اوّل، 1313.

دیوان انوری، به اهتمام محمّدتقی مدرّس رضوی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1364.

سخن و سخنوران، بدیع الزّمان فروزانفر، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1358.

سفرنامه، ناصرخسرو، به کوشش دکترمحمّد دبیرسیاقی، تهران، زوّار، چاپ ششم، 1375.

سلسلة الابریز بالسند العزیز، ابی محمّد الحسن بن علی بن ابی طالب الحسینی البلخی، تقدیم: السیّد محمّد حسین الحسینی الجلالی، تحقیق محمّدجواد الحسینی الجلالی، قم، مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، الطبعة الاولی، 1413 ق.

فضائل بلخ، ابوبکر عبداللّه بن عمر واعظ بلخی، ترجمه فارسی عبداللّه محمّد بن محمّد بن حسین حسینی بلخی، تصحیح و تحشیه عبدالحیّ حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.



1. پژوهشگر و مصحّح متون.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان