ایران، 6/3/83
«جهانی شدن لیبرالی» همچون ظرفی است که از همه طرف ترک برداشته است. این نوع جهانی شدن قبل از هر چیز سیستمی برای سلطه کشورهای شمالی بر جنوبی، سرمایه داری آمریکایی انگلیسی بر دیگر انواع سرمایه داری و به بیان ساده، سلطه قدرتمند بر فرودست است. در واقع، تبلور مشخص پیاده کردن ایدئولوژی سرمایه داری است.
اما «جهانی شدن از نوع دیگر» جنبشی در مقابل جهانی شدن لیبرالی است که به اعتقاد نویسنده، چشم امید بسیاری از کسانی که تحمل جهان ناعادلانه و نامفهوم کنونی را ندارند و به دنبال یافتن راه حل های دیگری برای تغییر آن هستند، به این جریان دوخته شده است. جهانی شدن لیبرالی حاصل تصمیمات و گزینش های مشخص سیاسی است، نه روند تحول طبیعی سیستم های اقتصادی و تکنولوژیک. حتی می توان آن را به عنوان انتخابی استراتژیک محسوب کرد که به تدریج از سال های 1968 به بعد قوام گرفت و هدف آن استقرار نظمی جدید و مبتنی بر گسترش بی کاری در کشورهای غربی و تعمیق قرض کشورهای فقیر است.
سیاست گذارانی همچون تاچر و ریگان و نیز سرمایه گذاران و شرکت های چندملیتی نقش عمده ای در گسترش جهانی شدن لیبرالی ایفا نموده اند. این شرکت ها خیلی زود متوجه شدند که با سازمان دهی نوین کار می توانند با یک تیر در واقع سه نشان را مورد هدف قرار دهند: تضعیف جنبش سندیکایی و مقاومت در کشورهای غربی از طریق کم کردن اهمیت شرکت ها در این کشورها و انتقال بخش بزرگی از کار به مناطقی که مقرون به صرفه تر است؛ افزایش سود از طریق کاهش حقوق بگیران و همچنین استفاده از بخشودگی های مختلف مالیاتی و اجتماعی و در عین حال استفاده از بهشت های مالیاتی و بالاخره القای عوام فریبانه این امر که گویا با انتقال شرکت ها به توسعه کشورهای جنوب کمک می شود و موجب تأسیس کارخانه در آن مناطق می گردد. اما هدف جنبش نوپای جهانی شدن از نوع دیگر، استقرار نظم نوین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دموکراتیک جهانی است.
برای مقابله با جنبش جهانی شدن لیبرالی باید نخست خود این جنبش به درستی شناخته شود و سپس، سیاست ها و منطق نئولیبرالیستی با راه حل های بدیلِ مورد پیشنهادیِ جنبش جهانی شدن از نوعی دیگر، به صورت تدریجی تغییر یابد. به عنوان مثال حذف بهشت های مالیاتی یکی از خواسته های جنبش است که می توان آن را در سطح بین المللی، قاره ای، ملی، درون کشوری و فردی مطرح نمود.