استغفار پیامبر صلى الله علیه و آله براى امت‏

با توجه به قرآن و معارف الهى، معلوم مى شود که اگر گنهکار به حضرت حق رو کند قطعاً پس از توبه با شرایط، مورد عفو و غفران قرار مى گیرد و کمک یک آبرومند واقعى در این زمینه براى شخص گناهکار یا مؤمن مستحق غفران، براى رسیدن به مغفرت الهى، امرى است که خداوند بزرگ آن را پذیرفته است و استغفار دیگرى براى انسان علتى از علل آمرزش است.

اگر کسى پیامبر صلى الله علیه و آله را بشناسد و امر و نهى و سنن و آداب رسول اکرم صلى الله علیه و آله را پیروى کند از استغفار پیامبر صلى الله علیه و آله بهره ‏مند خواهد شد.
استغفار پیامبر صلى الله علیه و آله براى امت‏

با توجه به قرآن و معارف الهى، معلوم مى شود که اگر گنهکار به حضرت حق رو کند قطعاً پس از توبه با شرایط، مورد عفو و غفران قرار مى گیرد و کمک یک آبرومند واقعى در این زمینه براى شخص گناهکار یا مؤمن مستحق غفران، براى رسیدن به مغفرت الهى، امرى است که خداوند بزرگ آن را پذیرفته است و استغفار دیگرى براى انسان علتى از علل آمرزش است.

در قرآن مجید آمده که ملائکة اللّه براى اهل ایمان و شب بیداران و اهل توبه استغفار مى کنند و خداوند استغفار آنان را موجب آمرزش و غفران اهل ایمان و تائبان قرار مى دهد:

[الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ ] «1».

فرشتگانى که عرش را حمل مى کنند و آنان که پیرامون آن هستند، همراه سپاس و ستایش، پروردگارشان را تسبیح مى گویند و به او ایمان دارند و براى اهل ایمان آمرزش مى طلبند، [و مى گویند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چیز را فرا گرفته اى، پس آنان را که توبه کرده اند و راه تو را پیروى نموده اند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.

در آیه شریفه دقت کنید که استغفار ملائکه براى همه کس منفعت ندارد، منفعت استغفار براى اهل ایمان، اهل توبه و روندگان راه رضایت است.

ما باید با حفظ شرایط دلگرم به دعا و استغفار دیگران باشیم، نه این که به طور مداوم غرق معصیت بوده و امید به دعا یا استغفار دیگران داشته باشیم.

در سوره یوسف آمده که برادران پس از بازگشت به حق و توبه از گناه از پدربزرگوار خود درخواست توبه کردند.

 [قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ* قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ] «2».

گفتند: اى پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بى تردید ما خطاکار بوده ایم.*

گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

و به نبىّ بزرگوار صلى الله علیه و آله در قرآن مجید دستور مى دهد براى امت «واجدان شرایط» طلب مغفرت کن.

[فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ ] «3».

بنابراین از آنان گذشت کن و براى آنان آمرزش بخواه.

و به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى فرماید:

اگر گنهکاران به نزد تو آمدند و روى توبه آوردند و از تو خواستند براى آنان استغفار کنى هر آینه من تواب و رحیم هستم و طلب غفران تو را براى آنان قبول کرده از گناهشان گذشت مى کنم و آنان را مورد عفو و آمرزش قرار مى دهم.

[وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً] «4».

و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه ] به خود ستم کردند، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى کرد، یقیناً خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان مى یافتند.

بنابراین یک منفعت پیامبر صلى الله علیه و آله براى امت، استغفار او جهت گناهکاران تائب است، که در سرعت جذب عنایت و مغفرت خدا به سوى گناهکار بسیار مؤثر است.

این نکته را هم فراموش نکنید که استغفار پیامبر صلى الله علیه و آله براى منافق و مشرک و کافر در صورتیکه در نفاق و شرک و کفر به مانند سودى ندارد.

[سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ ] «5».

براى آنان یکسان است چه براى آنان آمرزش بخواهى چه نخواهى، خدا هرگز آنان را نمى آمرزد. مسلماً خدا مردم فاسق را هدایت نمى کند.

به فرموده حضرت صادق علیه السلام در جملات پایانى روایت، اگر کسى پیامبر صلى الله علیه و آله را بشناسد و امر و نهى و سنن و آداب رسول اکرم صلى الله علیه و آله را پیروى کند از استغفار پیامبر صلى الله علیه و آله بهره مند خواهد شد، بى خبرانى که درخواست این گونه حاجات را از آبرومندان درگاه خدا، منافات با توحید مى دانند، گرفتار حماقت و بى خردى و جهل به معارف الهى هستند و قرآن و اسلام را نفهمیده و جیره خوار و نوکر استعمارند «6».

شفاعت

مسئله شفاعت در قرآن مجید و روایات و اخبار به عنوان یک اصل مهم اسلامى و در عالم طبیعت به عنوان یک اصل مهم تکوینى مطرح است و انکار هر یک از دو اصل تشریعى و تکوینى، ناشى از جهل و بى اطلاعى نسبت به حقایق الهى و مسائل عالى طبیعى و تکوینى است.

در عالم طبیعت چه در نظام سماوى چه در عالم جمادى، چه در جهان نبات و حیوان، موجودات مکمل یکدیگرند و کمبود و نقص موجودى، با مایه گذاشتن موجود دیگر در صورتى که موجود اول استعداد و لیاقت و پذیرش خود را از دست نداده باشد، قابل برطرف شدن است و این معناى شفاعت در عالم تکوین است.

درخت در صورتى که ریشه فعال و زنده اى داشته باشد وقتى جفت زمین شود و همبستگى با خاک پیدا کند با شفاعت زمین، نیاز خود را نسبت به آب و املاح تأمین مى کند، اما اگر ریشه اش خشک و فعالیت تنه و ساق و برگ و پیوندها و آوندها متوقف شده باشد، شفاعت زمین براى او سودى ندارد.

طفل با شفاعت سینه مادر، مواد لازم را جذب و از شیر که همراه با مواد مورد نیاز بدن اوست استفاده مى کند، ولى اگر طفل آنقدر مریض و بى حال و در شرف مرگ باشد، شفاعت سینه مادر نفعى به حال او ندارد.

ما با شفاعت هوا به وسیله دستگاه تنفس، از هواى آزاد استفاده کرده و ادامه حیات مى دهیم، اما اگر دستگاه تنفس ما از کار بیفتد از شفاعت هوا چه سودى عاید ما مى گردد.

در عالم تشریع هم شفاعت از همین قبیل است. ما اگر از توحید با خبریم، از حلال و حرام خدا مطلعیم و اگر از ایمان به قیامت و ملائکه و کتب آسمانى بهره وریم و اگر در مسیر رشد و کمالیم، همه و همه از برکت پیامبر و امامان علیهم السلام است و شفاعت آنان در دنیا نسبت به ما در پیشگاه حضرت حق معنایى جز این ندارد، به عبارت دیگر اگر ما تنهاى از نبوت و امامت بودیم، از حقایق بى خبر مى ماندیم و راه رشد و کمال و ایمان و اسلام و عمل صالح و اخلاق حسنه به روى ما بسته بود، ولى اکنون که در کنار نبوت و امامت قرار دادیم از آن همه حسنات برخورداریم و این معناى شفاعت پیامبر و امامان علیهم السلام نسبت به مرحله زندگى دنیایى ماست.

در آخرت نیز قضیه شفاعت از همین قرار است، به این معنى وقتى ما مؤمن وارد آخرت شویم و تا حدى داراى عمل صالح باشیم و وضع ما نشان بدهد که در دنیا از گناهان خود پشیمان بودیم، شفاعت پیامبر و ائمه علیهم السلام به اذن خدا نصیب ما گشته، ما را از معطلى و یا هلاکت نجات مى دهد.

وقتى انسان با مقام توبه وارد محشر شود و حقیقت ایمان در او تجلى داشته باشد و در حد خودش به واجبات عمل کرده باشد و خلاصه قدرت پذیرش واقعیت ها و استعداد قبول حقایق در او زنده باشد، چرا شفاعت شفیعان نصیب او نگردد.

در آیات استغفار که در فصل قبل گذشت، خواندید که خداوند در سوره نساء آیه 64 فرمود:

وقتى گنهکاران پشیمان به خدا رو کنند و به جانب رسول من آمده از او بخواهند برایشان مغفرت کند خدا را تواب و رحیم خواهند یافت، مگر در آیات سوره یوسف نخواندید برادران بیدار شده و پشیمان به نزد یعقوب آمده از او خواستند برایشان از خدا طلب مغفرت کند، شفاعت در قیامت یا در دنیا معنایى جز این ندارد.

شفاعت اسلامى از قبیل پارتى بازى هاى دنیا در نزد ستمگران و زورگویان نیست که نتیجه اش تقویت ظالم و گنهکار و ستمکار باشد و مجرم را بر ادامه جرم تشویق و ترغیب نماید، بلکه شفاعت در اسلام معالج و سازنده و دستگیر و قطع کننده جرم و گناه است و اگر داستان شفاعت آبروداران در پیشگاه حق چه در دنیا چه در آخرت نبود براى گناهکار جز روح یأس و ناامیدى از رحمت خدا چیزى باقى نمى ماند، در اینصورت بود که گناه و گناهکار به خاطر یأس از رحمت و آمرزش به گناهش ادامه مى داد و فساد و آلودگى در اجتماع غوغا کرده و تمام درهاى سلامت را مى بست و تمام گناهکاران و مجرمان با تکیه بر این جمله که آب از سر ما گذشت چه یک نى چه صد نى، زمین را و زندگى را تا گلو غرق در گناه و فساد و افساد مى کردند.

پس شفاعت در حقیقت داروى علاج و راه نجات و زمینه امید و شفاى درد و باب رحمت واسعه حق است.

منکران شفاعت، به خیال خود براى علاج توحید از شرک به انکار برخاستند و شفاعت خواستن از اولیا را بدعت دانسته و این اصل را مردود خواندند، در حالى که اگر در معنا و مفهوم و مصداق شفاعت اندیشه مى کردند، منکر این اصل اسلامى نمى شدند.

امام على علیه السلام در حکم «نهج البلاغة» از مسئله با عظمت توبه به عنوان پر قدرت ترین شفیع یاد مى کند. آنجا که مى فرماید:

لا شَفیعَ أنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ «7».

هیچ شفیعى براى گنهکار پیروزکننده تر و رستگار کننده تر از توبه نیست.

راستى اگر شفاعت توبه نبود، گنهکار براى گناه خود چه مى کرد و گنهکار تائب و عاشق اصلاح و علاقه مند به ترک گناه اگر مورد قبول پیامبر یا امامان علیهم السلام نبود چه مى کرد.

در هر صورت براى شفاعت شونده شرایطى است که اگر همراه با آن شرایط باشد به طور قطع شفاعت شفیع با اذن خدا چه در دنیا و چه در آخرت نصیب او خواهد گشت و بدون تردید با شفاعت توبه و عمل صالح و ایمان و شفاعت پیامبر و امام معصوم از هلاکت نجات یافته و اهل بهشت خواهد شد.

عمده مسئله در باب شفاعت، شرایط شفاعت شونده است که باید همه علاقه مندان به شفاعت به آن شرایط توجه داشته باشند.

در «تفسیر نمونه» آمده است:

آیات شفاعت به خوبى نشان مى دهد که مسأله شفاعت از نظر منطق اسلام یک موضوع بى قید و شرط نیست بلکه قیود و شرایطى از نظر جرمى که درباره آن شفاعت مى شود از یک سو، شخص شفاعت شونده از سوى دیگر و شخص شفاعت کننده از سوى سوم دارد که چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مى سازد.

مثلًا گناهانى همانند ظلم و ستم به طور کلى از دایره شفاعت بیرون شمرده شده و قرآن مى گوید: ظالمان «با همان حیثیت اگر وارد قیامت شوند» شفیع مطاعى ندارند.

و اگر ظلم را به معنى وسیع کلمه آن چنان که در بعضى از احادیث بعداً خواهد آمد تفسیر کنیم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود که از کار خود نادمند و پشیمان و در مسیر جبران و اصلاحند و در این صورت شفاعت پشتوانه اى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه و این که بعضى تصور مى کنند با وجود ندامت و توبه نیازى به شفاعت نیست اشتباه است.

طبق آیه 28 سوره انبیا «8»، تنها کسانى مشمول بخشودگى از طریق شفاعت مى شوند که به مقام «ارتضاء» رسیده اند و طبق آیه 87 سوره مریم داراى «عهد الهى» هستند.

این دو عنوان همان گونه که از مفهوم لغوى آن ها و از روایاتى که در تفسیر این آیات وارد شده استفاده مى شود، به معنى ایمان به خدا و حساب و میزان و پاداش و کیفر و اعتراف به حسنات و سیئات و گواهى به درستى تمام مقرراتى است که از سوى خدا نازل شده، ایمانى که در فکر و سپس در زندگى آدمى انعکاس یابد و نشانه اش این است که شفاعت شونده خود را از صفت ظالمان طغیانگر که هیچ اصل مقدسى را به رسمیت نمى شناسد بیرون آورد و به تجدیدنظر در برنامه هاى خود وادارد، چنانچه در آیات مربوط به استغفار گذشت که ستمکاران بر نفس و ظالمان بر دیگران از ستم و ظلم خود پشیمان شده و راه اصلاح پیش گرفتند و از حضرت یعقوب و پیامبر صلى الله علیه و آله درخواست شفاعت براى قبول توبه در پیشگاه خدا کردند.

روایات باب شفاعت هم بیش از این نمى گویند، در تفسیر برهان از حضرت موسى بن جعفر از امام على علیهم السلام نقل شده که مى فرماید:

از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم:

شَفاعَتى لإهْلِ الْکَبائِرِ مِنْ امَّتى «9».

شفاعت من براى مرتکبان گناهان کبیره است.

راوى حدیث که ابن ابى عمیر است مى گوید:

از امام کاظم علیه السلام پرسیدم چگونه براى مرتکبان گناهان کبیره شفاعت ممکن است در حالى که خداوند مى فرماید:

[وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى ] «10».

و جز براى کسى که خدا بپسندد شفاعت نمى کنند.

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

هر فرد با ایمانى که مرتکب گناهى مى شود طبعاً پشیمان خواهد شد و پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده:

پشیمانى از گناه توبه است و کسى که پشیمان نگردد مؤمن واقعى نیست و شفاعت براى او نخواهد بود و عمل او ظلم است و خداوند مى فرماید: ظالمان دوست و شفاعت کننده اى ندارند.

مضمون اول حدیث این است که شفاعت شامل مرتکبان کبائر مى شود، ولى ذیل حدیث روشن مى کند که شرط اصلى پذیرش شفاعت واجد بودن ایمانى است که مجرم را به مرحله ندامت و خودسازى و جبران برساند و از ظلم و طغیان و قانون شکنى برهاند «11».

در کتاب «الکافى» از امام صادق علیه السلام در نامه اى به اصحابش چنین نقل شده:

هر کس دوست دارد مشمول شفاعت گردد، باید خشنودى خدا را جلب کند.

خلاصه شفاعت مکتب سازندگى، امیدآور، معالج و اصلاحى است نه یک مسئله قراردادى و پارتى بازى.

لحن این روایت نشان مى دهد که براى اصلاح اشتباهاتى که در زمینه شفاعت براى بعضى از یاران امام خصوصاً و جمعى از مسلمانان عموماً رخ داده است صادر شده و با صراحت شفاعت تشویق کننده به گناه در آن نفى شده است.

در ادامه حضرت صادق علیه السلام مى فرماید:

اگر واجبات پیامبر صلى الله علیه و آله را ادا کنى و امر و نهیش را اطاعت نمایى و به آداب و سنن او مؤدب گردى و حرمت آن حضرت را شناخته و مرتبه اش را نزد خداوند درک کنى از فوائد صلوات بر او که شمول استغفار و شفاعتش نسبت به توست محروم نخواهى ماند.

الهى آن عارف روشن دل در مدح پیامبر صلى الله علیه و آله و عظمت مرتبت او مى گوید:

باز آى و فروغ حسن بى حد بین

 

آن شاهد مطلق مجرد بین

از هر چه به غیر یار دل بگسل

 

وانگه رخ آن بهشت سرمد بین

بگشاى به باغ ارجعى شهپر

 

یک شعشعه از جمال احمد بین

از آدم و نوح تا به روح اللّه

 

دردى کش باده محمد بین

در زیر لواى حمد محمودش

 

صد موسى و عیسى مجرد بین

     

ختم رسل و طلیعه ایجاد

 

مى طلعت آن نبىّ امجد بین

هر دل که زهر دو عالم آزاد است

 

در طره دلبرش مقید بین

عالم همه در لواى توحیدش

 

فرزند عنایتش اب وجد بین

آن سرور عالم تجرد را

 

مخدوم فرشتگان بى حد بین

اوتیت جوامع الکلم قدر است

 

پاکان جهان الیه یصعد بین

     

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- غافر (40): 7.

(2)- یوسف (12): 97- 98.

(3)- آل عمران (3): 159.

(4)- نساء (4): 64.

(5)- منافقون (63): 6.

(6)- مکتب ساختگى وهابیت که قسمتى از مردم امروز عربستان و حجاز پیرو آن هستند، درخواست حاجت و دعا و طلب استغفار و شفاعت را از اولیاى الهى و آبرومندان پیشگاه ربوبى منافى با توحید مى دانند.

(7)- نهج البلاغة: حکمت 371؛ وسائل الشیعة: 15/ 334، باب 47، حدیث 20670.

(8)- «یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» «خدا همه گذشته آنان و آینده شان را مى داند و جز براى کسى که خدا بپسندد شفاعت نمى کنند و آنان از ترس [عظمت و جلال ] او هراسان و بیمناکند».

(9)- الأمالى، شیخ صدوق: 7، المجلس الثانى، حدیث 4؛ وسائل الشیعة: 15/ 335، باب 47، حدیث 20675.

(10)- انبیاء (21): 28.

(11)- تفسیر نمونه: 1/ 228.

 

 

برگرفته شده از کتابعرفان اسلامى جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر