نقبی بر فضای سرد انتخابات

فضای سیاسی جامعه نشان می‌دهد که نشاط سیاسی از جامعه رخت بر بسته است و ایجاد کانون های سیاسی متعارض هم جامعه را تشویق نکرده و مسکن هایی با چنین قدرتی نمی تواند از درد جامعه بکاهد.

نقبی بر فضای سرد انتخابات
با دوم خرداد 1376 انتخابات معنای تازه ای یافت. اما این معنا در گذر این سی سال همواره بالا و پائین داشته است. مردم زمانی آینده خود را در شرکت در انتخابات دیده اند و زمانی از آن عبور کرده اند. ولی از انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 بسیاری از مردم انتخابات را از برنامه های خود حذف کردند و برای آن هم دلایل ظاهرا قانع کننده ای دارند.
اولین و مهمترین دلیل مردم برمی گردد به رفتار شورای نگهبان، به گونه ای که در واقع این نهاد غیر انتخابی بود که نمایندگانی که می بایست منتخب مردم باشند را پیش از آنان انتخاب می کرد. مردم تا جایی تلاش کردند که با وجود محدود شدن دایره انتخابشان باز هم خود را از بازی "انتخاب حداقل" محروم نسازند اما از سال 98 جریان نظارت ها به گونه ای رقم خورد که گویی منتخب از پیش تعیین شده است و مردم صرفا باید در پای صندوق رای، بر این انتخاب، مهر تایید بزنند.
در روانشناسی کودک اصلی است که در آن از والدین می خواهد تا با دادن قدرت انتخاب محدود به خردسالش، به او حس استقلال بدهد. رفتار شورای نگهبان در این مدت، تداعی کننده چنین برخوردی با مردم یک سرزمین است که گویا مردم افرادی صغیر و نابالغند که در دایره انتخاب وسیع، قادر به انتخاب درست نیستد و اعضای این شورا هستند که باید دایره انتخاب را برای مردم مشخص کنند. طبعا چنین برخوردی با مردم به ایجاد حس حقارتی منجر می شود که نتیجه اش دوری گزینی از مشارکت است.
اما وقتی دایره هم کمی بزرگ می شود، این میزان قدرت عمل منتخب است که مردم را تشویق به مشارکت نمی کند. به نظر می رسد دو دوره مجلس و دولت همسو و ناهمسو با بخشی از نظام سیاسی، بخش های متصل به قدرت را بر آن داشت تا آنجا که ممکن است با تقویت نهادهای غیر انتخابی موازی با نهادهای انتخابی، از قدرت نهادهای انتخابی بکاهد تا در چنین بزنگاه هایی خیالشان از قدرت گرفتن طیف اکثریت مردم ناهمسو راحت باشد. حال مردمی که می دانند خواسته هایشان،از طریق منتخبانشان در دو نهاد دولت و مجلس امکان تحقق ندارد، انگیزه زیادی هم برای شرکت در انتخابات ندارند.
امروز بزرگترین معضل مردم، اقتصادی است که کمر جامعه را شکسته و هر فردی در جامعه، با هر سطح سوادی، می داند که گره کور اقتصاد، تنها در پرتو رفع تحریم ها گشوده می شود که خود نیازمند تعامل با جهان بیرون و پیوستن به معاهدات بین المللی است و باز آحاد جامعه می دانند که رئیس جمهور برای حل این معضل از امکان زیادی برخوردار نیست.
در تمامی برنامه های انتخاباتی نامزدان ریاست جمهوری در صدا و سیما، کلیدی ترین پرسش ها به دو حوزه فیلترینگ و حجاب باز می گردد که به خوبی نشان می دهد که این دو حوزه دغدغه جدی مردم است اما در همین دو حوزه هم رئیس جمهور از کمترین میزان قدرت برای حل مسئله به نفع اکثریت برخوردار است.مردم فکر می کنند با این حساب چه تفاوتی دارد که چه کسی رئیس جمهور بشود.
حال برخی از سیاست ورزان و تحلیلگرانی که در 4 انتخابات گذشته، خود از شرکت در انتخابات استنکاف کرده اند، از مردم سرخورده و مایوس می خواهند که در این انتخابات شرکت کنند. آنان برای توجیه خواست خود، به تغییر در روش حاکمیت اشاره دارند که بالاخره بعد از 4 انتخابات کم رمق، ناگزیر شد تا به خواست مردم تن داده و فردی با تفکری نزدیک به اکثریت جامعه را به صحنه آورد. آنها بر این باورند که در واقع صدای مردم به اجبار هم که شده شنیده شده و این یعنی خواست مردم قرار است در دولت چهاردهم محقق شود وگرنه دلیلی برای تایید صلاحیت دکتر پزشکیان نبود. شاید برای بخش بزرگی از جامعه این توجیه غیر قابل پذیرش باشد اما واقعیت آن است که در حال حاضر این تنها راه پیش بردن اندکی از مطالبات به حق اکثریت بی صدای مردم است. به قطع، تحریم کنندگان به ناکارامدی رفتار زیکزاکی اصلاح طلبان ارجاع خواهند داد. اما واقعیت نشان داده که رفتار اصلاح طلبان تا کنون توانسته با کمک بدنه اجتماعیشان، مسیر خوبی را به پیش ببرد. از یاد نباید برد که بالاخره در دوره حسن روحانی برجام تصویب شد و با وجود کارشکنی مخالفان، اگر ترامپ از آن خارج نشده بود، می توانست کماکان برقرار باشد.
وضعیت فرهنگی جامعه هم، هم مسیر با خواست مردم به جلو آمده، شاید هنوز بسیار عقب تر از مطلوب باشد اما در جا نزده است امروز موسیقی خوانندگان خارج نشین که روزگاری داشتن نوار کاست آنان، زندان و شلاق به همراه داشت، در برخی فیلم های منتشره صدا وسیما پخش می شود.
مردمی که 4 دوره انتخابات را تحریم کردند، پیامی داشتند و آن را هم به خوبی منتقل کردند. اما این سوال از کسانی که کماکان می خواهند به تحریم ادامه دهند برجاست که اگر همین وضع، به همین شکل ادامه یابد و در نهایت نظام سیاسی از مشارکت گسترده بگذرد، راه حل چیست؟ وقتی افراد، راه حلی انتخاب می کنند باید مشخص باشد بر اساس آن نقشه راه، قرار است به چه چیزی رسید. و چقدر امکان رسیدن وجود دارد؟ مسیر تحریم انتخابات، اثر خود را گذاشته است اما آیا می تواند تاثیر فراتری داشته باشد یا برعکس می تواند به ضد خودش بدل شود؟ بدیهی است که در یک احتمال 50 به 50 می تواند به هر کدام از دو موقعیت بیانجامد اما آنچه واضح است، انتظار دستاورد بیشتر، از تحریم انتخابات، نسیه است اما دستیابی به حداقلی از مطالبات نقد است و می توان روی آن حساب باز کرد.
اما در هر صورت اگر انتخابات باز با مشارکت کم صورت پذیرد بدیهی است که به روی کار آمدن طیف اقلیت حاضر در انتخابات خواهد انجامید که نتیجه آن هم عیان است؛ هر چند نمی توان از مردمی سرخورده و ناامید گلایه کرد. تنها می توان امید داشت که آنان هم کمی امیدوارتر شوند. ولی آنچه مبرهن است آن است که دولت دکتر مسعود پزشکیان یک دولت آشتی ملی خواهد بود که عدم به سرانجام رسیدنش، تقریبا آخرین فرصت برای یک آشتی ملی خواهد بود.
در صورت عدم شکل گیری دولتی فراگیر، طبعا جامعه در عین سرخوردگی، رادیکال تر شده که به اصلاحات اندک رضایت نخواهد داد که همین کنش تحریم با وجود تایید صلاحیت فردی چون دکتر پزشکیان موید بی چون و چرای آن است.
فضای سیاسی جامعه نشان می دهد که نشاط سیاسی از جامعه رخت بر بسته است و ایجاد کانون های سیاسی متعارض هم جامعه را تشویق نکرده و مسکن هایی با چنین قدرتی نمی تواند از درد جامعه بکاهد. مناظرات انتخاباتی به روشنی نشان داد که برنامه های رقبا ادامه راه گذشته است آنان از رفع تحریم ها می گویند اما با همان شرایطی که اگر امکانش بود که در دولت سیزدهم انجام شده بود. همگی آنها با فیلترینگ اینترنت مخالف بودند اما موافق رفع فیلترینگ هم نبودند.هیچ کدام از گشت ارشاد دفاع نکردند اما هیچ کدام هم با آن مخالفت نکردند. و این یعنی با عدم انتخاب پزشکیان در بر همان پاشنه خواهد چرخید و نتیجه اش سرخوردگی کسانی است که امیدوارانه در انتخابات شرکت کرده اند، میزان مشارکت را افزایش داده اند، اما نتیجه نگرفته اند و چه بسا از سوی نزدیکانشان که کماکان رای نداده اند هم مورد طعنه قرار گیرند.
چنین وضعیتی،جامعه را از این حالت تنش آلودش، بیمارتر هم خواهد کرد.افرادی که در مخالفت با امری هم نظرند، اما همه آنها هم حس انسان تنها را دارند. آدمها اگر در کنار هم شکست بخورند، به دلیل شریک بودن در غم شکست، احساس فروپاشی نمی کنند و این امید را دارند که دوباره می توانند بلند شوند اما شکست در تنهایی، در یک امر جمعی باعث حس فروپاشی است و در این انتخابات هر دو طرف شرکت کننده در انتخابات و تحریم کننده، شکست خورده و حس انزوا خواهد کرد و این خطری است که باید جدی گرفته شود.
2121
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان