چرا اشعار فردوسی، سعدی و حافظ هم‌چنان تازگی دارند؟

تازه بودن اشعار فردوسی، حافظ و سعدی برای جامعه ایران ناشی از حل‌نشدن مسائل مرتبط با هویت، قدرت و دیانت برای ماست. به عبارت دیگر شاعرانگی نهفته در ژرفای روح‌جمعی ایرانیان آن‌جایی که اشعار این بزرگان را تلنگری بر دردهای بی‌درمان و گره‌های ناگشوده خود تلقی می‌کند آن‌ها را هم‌چنان سرشار از تازگی و درس‌آموزی می‌یابد.

چرا اشعار فردوسی، سعدی و حافظ هم‌چنان تازگی دارند؟

 در سرزمینی که شاعرانگی وجه ممتاز فرهنگ و تمدن آن بوده و دیوان شاعران زینت‌بخش خانه‌های ساکنان آن به شمار می‌روند تازه‌بودن پیام فردوسی، سعدی، و حافظ امری متعارف و قابل انتظار تلقی می‌شود. برخی اما این تازگی را نشان از سکون و رکود جامعه‌ای گرفته‌اند که هم‌چنان در نوعی بن‌بست فکری به سر می‌برد. اما یک نگاه عمیق‌تر شاید بتواند پاسخی برای این پرسش فراهم آورد که؛ چرا هنوز فردوسی، سعدی، و حافظ برای جامعه ایران کهنه نشده‌اند؟!  

 -تداوم مسائل جامعه ایران در طول تاریخ: جامعه ایران در سالیان متمادی درگیر مسائلی هم‌چون استبداد حاکمان، تزویر عالمان، نابرابری ارباب - رعیت، و حاشیه‌نشینی زنان بوده است. اگر چه بخش قابل توجهی از این مسائل در بستر نوعی پدرسالاری نهادینه شده در فرهنگ این اقلیم قابل دفاع به نظر می‌رسیده اند ولی گذشت زمان موجب توجیه‌ناپذیری آن‌ها شده است. مشکل اما از جایی بروز کرده که به‌رغم پیشرفت‌های جامعه این مسائل هم‌چنان به‌نحوی مزمن ادامه یافته‌اند.

-فقدان افق‌گشایی برای حل مسائل جامعه: این‌که فردوسی دغدغه ایرانی‌ماندن ما را پس از هجوم اعراب دارد و سعدی بعد از حمله مغولان، این‌که حافظ و سعدی در پی اندرز دادن به حاکمان و نقد قدرت‌اند، این که حافظ هم‌چنان از خشکی دماغ فقیهان می‌گوید و تزویر عالمان بر آفتاب می‌افکند، و سعدی دغدغه لزوم درایت در حکم‌رانی را فاش می‌گوید همه و همه نشان از تازه‌ماندن مولفه‌های؛ هویت، "قدرت، و دیانت به عنوان مسائل اصلی این سرزمین دارد که هنوز افق روشنی برای حل و فصل آن‌ها گشوده نشده است. 

-بی‌تعادلی ناشی از مواجهه با مدرنیته برون‌زا: مدرنیته بعد از پیدایش آتشی در خرمن تعادل جوامع مختلف افکند و آن‌ها را دچار بی‌تعادلی ساخت. در خود غرب اما تحولات ناشی از ظهور آن به شکل‌گیری تعادل نوینی انجامید که توانست توسعه، آزادی و رعایت حقوق‌ بشر برای آن‌سامان به ارمغان آورد. اتفاقی که در کشورهای پیرامونی از جمله ایران رخ نداد و همان بی‌تعادلی نخستین ادامه یافت. شاید اگر تجدد در ایران جنبه‌ای درون‌زا یافته بود امکانی برای حل و فصل برخی از مسائل مهم فراهم می‌آمد. 

-نقش مخرب حکومت‌ها در بحرانی شدن مسائل: اگر جامعه مجال می‌یافت که بدون دخالت حکومت‌ها به زیست طبیعی خود ادامه دهد بسیاری از ناسازگاری‌ها مرتفع می‌شد. اگر به داستان هویت‌ و زیست ایرانیان ذیل سه فرهنگ؛ ایرانیت، اسلامیت، و مدرنیت نگاه کنیم می‌توانیم نشانه‌هایی از یک تلفیق سازنده را ببینیم. اما تلاش نافرجام حکومت‌ها در ایران معاصر به تفوق برخی از این جنبه‌ها انجامیده و مسئله هویت ایرانی را بحرانی ساخته است. داستان قدرت و دیانت هم از این جنس‌اند که هم‌چنان مزمن، کژکارکرد و حل‌نشده باقی مانده‌اند.

-نکته پایانی: تازه بودن اشعار فردوسی، حافظ و سعدی برای جامعه ایران ناشی از حل‌نشدن مسائل مرتبط با هویت، قدرت و دیانت برای ماست. به عبارت دیگر شاعرانگی نهفته در ژرفای روح‌جمعی ایرانیان آن‌جایی که اشعار این بزرگان را تلنگری بر دردهای بی‌درمان و گره‌های ناگشوده خود تلقی می‌کند آن‌ها را هم‌چنان سرشار از تازگی و درس‌آموزی می‌یابد.

منبع: کانال نویسنده

بیشتر بخوانید:

 در مورد اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی چه می‌دانیم؟
چرا لیاقت آقا سعید را نداشتیم؟!
اعلام رتبه ایران از نظر خشونت در بین 142 کشور دنیا
بمانیم و بسازیم؛ همین یک ایران را داریم
نامزد اختصاصی بدون «نسخه اختصاصی»؟
از اسپری فلفل فروشی، تا گُل‌فروشی و چماق‌فروشی

216216

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر