دو ویژگى شگفت انگیز امام حسین(ع)

از آن گرامى صفات والایى جلوه گر شد که یک انسان نمى تواند چنین صفات ارزشمند و ناهمگون با یکدیگر را در شخصیّت خویش گرد آورد، به همین دلیل هم بى همتاست و نمى توان هماورد و نمونه و نظیرى براى او پیدا کرد که اینک به برخى از صفات برجسته و اضداد آنها که شگفتى همه متفکّران را برانگیخته است ، نظرمى افکنیم :۱ - آن حضرت در پدید آوردن حماسه عظیم عاشورا، به خا ...

دو ویژگى شگفت انگیز امام حسین(ع)

الف : شخصیّت بى همتا 


از آن گرامى صفات والایى جلوه گر شد که یک انسان نمى تواند چنین صفات ارزشمند و ناهمگون با یکدیگر را در شخصیّت خویش گرد آورد، به همین دلیل هم بى همتاست و نمى توان هماورد و نمونه و نظیرى براى او پیدا کرد که اینک به برخى از صفات برجسته و اضداد آنها که شگفتى همه متفکّران را برانگیخته است ، نظرمى افکنیم :
1
- آن حضرت در پدید آوردن حماسه عظیم عاشورا، به خاطر طبیعت کار و برخى رویدادها، گاه مضطرب و پریشان مى گشت . ولى شگفت انگیز است که هر چه مایه اضطراب و ناراحتى بیشتر مى شد، قلب پرتوانش مطمئنتر و اعصاب پولادین و ارکان وجودش آرامتر مى گشت ، به همین جهت در حالى که امواج کوه افکن مشکلات و عوامل اضطراب بر او هجوم مى برد، سخت استوار و پراطمینان بود.
2
- آن حضرت در مواردى چند که بدانها اشاره رفت ، به گونه اى تحت تأ ثیر امواج عواطف پاک و سرشار خویش قرار گرفت که به سختى گریه کرد و باران اشک باراند، با این وصف بر شکیبایى خویش ، که فرشتگان آسمانها را شگفت زده کرده بود، باز هم افزود. بدین جهت هم گریان بود و هم در همان حال قهرمان شکیبایى و پایدارى .
3
- آن حضرت از سویى ، قهرمان ستمدیده اى بود که تحت شدیدترین فشارها و محاصره ها بود، امّا در همان حال نه تنها از ثبات قلب و عظمت روح تسخیرناپذیرش کاسته نشده بود، بلکه دوست و دشمن او را دریا دلترین و پرتوان ترین قهرمان جهان انسانیّت مى نگریستند.
4
- از سویى یاران و فرزندان و برادرانش به خاک و خون طپیده و خونخواهى آنان را از تجاوزکاران نکرده بود، امّا در همان حال به گونه اى بود که انتقام گیرنده و خونخواهى قدرتمند و پرتوان مى نمود که گویا انتقام همه خونهاى به ناحق ریخته شده را گرفته بود.
5
- آن حضرت از سویى تنهاى تنها و بدون یار و یاور مانده بود و در همان حال ، چنان بود که گویى قهرمان پرشکوه و پیروزى را در اردوگاه خویش و در میان انبوه یارانش ، در اوج اقتدار و عظمت مى نگریستى ، به گونه اى که هر گاه بر سپاه شوم اموى یورش ‍ مى برد و کار را بر آنان سخت مى گرفت ، بسان گلّه هاى گوسفند از برابرش مى گریختند.
بدین جهت بود که در اوج غربت و تنهایى گویا داراى لشکرى عظیم بود و در نهایت بى یاورى و نداشتن امکانات در اوج حشمت و جاه .
6
- او در مسافتى نزدیک به خیمه ها، در آخرین لحظات بر خاکها و ریگهاى تفتیده نینوا افتاده و غریبانه در واپسین لحظات شهادت بود، در حالى که در همان چند قدمى اطراف قتلگاهش ، خاندان و فرزندانش به شدّت نگران حال او بودند و امکان حضور بر بالین او را نداشتند و او در چند قدمى خاندانش غریب بود.
7
- آن گرامى ، براى اتمام حجّت خود، فریاد دادخواهى سر داده بود و براى دفاع از حق و عدالت و جلوگیرى از انهدام ارکان معنویّت همگان را به یارى فرا مى خواند و در همان حال هر کس ‍ او را به یارى وفریادرسى و کمک مى طلبید، به یاریشمى شتافت . بدین جهت او دادخواهى ، دادرس بود.
8
- شهداى پاکباخته عاشورا، آگاهانه و عاشقانه جان گرامى خویش را نثار او و آرمان بلند او کردند و در برابر دیدگانش پس از جهادى خستگى ناپذیر به ملکوت آسمانها پرگشودند و در همان حال او جان باعظمت خویش را براى نجات و فلاح آنان نثار کرد، به همین جهت برخى از اندیشمندان از زبان او خطاب به یارانش ‍ گفتند: (شما جانهاى گرامى خویش را فداى من کردید، من نیز آمده ام تا جانم را فداى شما کنم و شما را از آتشهاى بدبختى دنیا و آخرت نجات بخشم.)
بدین جهت او فدایى بزرگى بود که فداییان بسیارى داشت .
9
- آن حضرت در واپسین دقایق حیات که بر خاک گرم کربلا افتاده بود، تنها و بى یار و یاور بود و در همان حال مى کوشید تا بر خاندان خود و همه کسانى که به سوى او مى شتابند، یار و یاور باشد و آنان را از خطرات نجات بخشد.
بدین جهت او قهرمانى تنها و به خون خفته و در همان حال نجات بخش بود.
10
- شدّت تشنگى آن حضرت تا سر حدّ خشک شدن دهان و حرکت بى اختیار زبان رسیده بود، با این وصف در تب و تاب بود تا همه تشنگان ، حتّى ذوالجناح را پیش از اینکه خود آب بنوشد، سیراب سازد.
آرى ! او سیراب کننده دیگران بود و خود تشنه لب .
11
- او پس از جهادى بى نظیر، با بدن برهنه و عریان در پهن دشت نینوا افتاده بود، امّا اشعّه و نورانیّت خاصّى که از پیکر مقدّسش ‍ متبلور بود، چشمها را از دیدن بدنش بازمى داشت و هرگاه دیدگان آهنگ نظاره بر او را مى کردند بدن نورانى اش با اینکه لباسش را نیز ربوده بودند پوشیده مى نگریستند.
بدین جهت پیکر مقدّسش در حال برهنگى ، پوشیده بود ....
12
- آن حضرت بر روى ریگهاى تفتیده نینوا، به خاک و خون طپیده بود، امّا در همان حال کسى که او را دیده بود سوگند یاد مى کرد که هرگز کشته آغشته به خونى را نورانیتر از او ندیده ام به گونه اى که پرتو افشانى چهره مقدّسش مرا از نظاره به چگونگى شهادتش بازداشت .
آرى ! به راستى که او به خون آغشته اى نورافشان و پرتوافکن بود.
13
- آن حضرت زیر فشار وحشیانه و ظالمانه رژیم سیاهکار اموى ، همانگونه که خود فرمود، هیچ پناهگاه و نقطه امنى برایش ‍ نمانده بود، با این وصف هر ستم دیده و بى پناهى ، همچون یادگار برادرش ، عبداللّه و دیگران ، به او پناه مى بردند.
بدین جهت او در اوج بى پناهى ملجاء و پناهگاه دیگران بود.
14
او آرامش دهنده دلهاى طوفان زده و تسلّى بخش قلبهاى سوزان و چشمهاى گریان بود و در همان حال ، خود سبب جریان یافتن سیلاب اشکها و سوز دلها.
همانگونه که در روایت است : هنگامى که عبداللّه و عبدالرّحمان ، باچشمانى اشکبار براى حضور در میدان ، از آن گرامى اجازه خواستند، آن حضرت سبب گریه آنان را پرسید و آنان را مورد محبّت قرار داد. آنان گفتند: (ما بر خود گریه نمى کنیم ، بلکه براى شما اشک مى فشانیم که شما را در این شرایط مى نگریم .)
15
او آرامش بخش دلها و بازدارنده از گریه بود و در همان حال خود مى گریست و این هنگامى بود که شب عاشورا خواهر گرانمایه اش با شنیدن زمزمه آن حضرت به شهادت او و یارانش ‍ یقین کرد، آنگاه شیون کنان ، با سر برهنه ، نزد برادر آمد و گفت: (سخنان شما، به سخنان کسى مى ماند که همه راهها را مسدود و شهادت را قطعى مى نگرد.)
فرمود: (آرى خواهرم ! بردباریت از دست نرود، شکیبایى پیشه ساز!)
و در همان حال که خواهر قهرمانش را به بردبارى و شکیبایى رهنمون بود، گریه امانش نداد.


ب : دومین ویژگى شگفت انگیز 


دوّمین ویژگى شگفت آورش این بود که در روز جاودانه عاشورا، میان دو مسئولیّت ناسازگار و ناهماهنگ با هم ، پیوند برقرار کرد و به هر دو وظیفه ظاهرى و واقعى ، عمل کرد.
توضیح اینکه گذشت که : براى پیامبر در احکام تکلیفى و وضعى اش ، خصوصیّاتى است که با احکام ظاهرى امّت ناسازگار است ؛ همینطور هرکدام از ائمه علیهم السلام در برنامه دعوت به سوى حقّ و نگهبانى از دین ، وظایف خاصّى دارند که در صحیفه هاى گرانمایه و پاک و بلند مرتبه آسمانى نوشته شده و به دست سفیران گرانمایه و نیکوکردار سپرده شده است که هر کدام براساس آن صحیفه هاى آسمانى که جبرئیل آورده است باید عمل نمایند، با اینکه در این صحیفه ها، گاه براى هر کدام برنامه و احکامى است که به ظاهر با برنامه دیگرى ناسازگار است . درست به همین دلیل است که بر پیامبران و ائمّه علیهم السلام در مورد انجام برخى امور که ضرر و خطر آن برایشان آشکار است جاى اعتراف و چون و چرا نمى ماند؛ چرا که آنان به درجه والایى از رضا و تسلیم نائل آمده اند که همان را مى پسندند که جانان مى پسندد.
امام حسین علیه السلام نیز در نهضت توحیدیش موظّف به انجام دو برنامه و دو تکلیف بود: یکى برنامه ظاهرى و هماهنگ با وظیفه و تکلیف مردم و دیگر وظیفه حقیقى که با وظیفه خاصّ خود هماهنگ و در صحیفه مخصوص به آن حضرت ، نگاشته شده و از ویژگیهاى او بود.
1
.رسالت واقعى ویژه آن حضرت ، او را دعوت به قیام در برابر ستم و فریب حاکم مى کرد. گرچه در آن ، شهادت خود و یاران و اسارت خاندانش قطعى مى نمود، امّا این کمترین بهایى بود که براى نجات دین مى بایست ، پرداخت ؛ چرا که سرکشان تجاوزکار اموى به ویژه سر کرده آنها معاویه با انواع فریب و تطمیع و دیگر شگردهاى ابلیسى به گونه اى شخصیّت کاذب خویش را در دلهاى ساده اندیش ، جا زده بودند که بسیارى ، آنان را برحق و امیر مؤ منان علیه السلام و فرزندان گرانمایه و شیعیانش را بر اثر بمباران تبلیغاتى رژیم اموى ، به ناحق مى پنداشتند؛ تا آنجایى که ناسزاگویى و اهانت به آن حضرت را جزء نماز جمعه ساختند.
کار دجّال گرى این بدعتگران رسوا، به جایى رسید که یکى از قربانیان فریب که در نماز جمعه ناسزا گویى به پیشواى عدالت و انسانیّت را فراموش ساخته و به مشعر رفته بود، هنگامى که در بیابان خشک و سوزان به یاد آورد، در همان نقطه توقّف و بدعت فراموش شده را قضا کرد و براى جبران آن در همانجا مسجدى بنیاد کرد و آن را (مسجدذکر)نام نهاد.
با این طوفان فریب و بیداد، اگر امام حسین علیه السلام نیز با آنان دست بیعت مى فشرد و تسلیم مى گشت ، دیگر اثرى از دین خدا برجاى نمى ماند و توده هاى مردم مى پنداشتند که آنان به راستى جانشین پیامبرند و در میان امّت ، کسى مخالف شیوه ابلیسى آنان نیست در حالى که پس از قیام امام حسین علیه السلام بر ضدّ سیاست تجاوزکارانه و شیطانى آنان و شقاوتى که نسبت به او و خاندان وحى و رسالت روا داشتند، مردم یکه خوردند و از خواب غفلت بیدار و به پلیدى و گمراهى زمامداران اموى پى بردند و به خوبى دریافتند که آنان سیاست بازانى جاه طلب و شاهانى قدرت پرست و تجاوزکارند، نه چنانکه مدّعى بودند: حجّتهاى خدا و جانشین پیامبر! و درست اینجا بود که به برکت قیام و دعوت توحیدى و شهادت حسین علیه السلام دینِ حقّ، بار دیگر آشکار و بدعتهاى سیاه اموى که به عنوان دین ، به خورد خلق اللّه مى دادند، برملا شد.
آرى ! این رسالت عظیم و مسئولیّت بزرگ و وظیفه و برنامه حقیقى امام حسین علیه السلام بود.

 


منبع : ویژگیهاى امام حسین علیه السلام
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان