امام (ع) بعد هر کدام از اصحاب که قصد مبارزه داشت قوّت قلب میداد و به حسنعاقبت اطمینان میداد تا با ضمیری آرام و عزمی راسخ به مبارزه بشتابند. و معنای واقعیزندگی را به آنها میفهماند که اگر عقیده و جهاد نباشد، هیچ ارزشی ندارد.
بی شک در جهان امروز نیاز اوّل بشر، تربیت وتزکیه است. در جهانی کهقدرتمندترین کشور جهان به خود اجازه داده، ارباب جهان باشد و خود، بزرگترین نیرویتروریستی را تشکیل میدهد، اولین بحران، بحران هویت است نه علم و دانش. بشریتبه بیماری سختی دچار شده است که اگر راه درمانی برای او اندیشیده نشود، در فلاکتبیشتری غوطهور خواهد شد. متأسفانه این ابعاد از فرهنگ بشری نه تنها از طرف غیرمسلمانان مغفول باقی مانده، بلکه حتی از طرف مسلمانان نیز مورد بی مهری قرارگرفتهاست.
با توجه به اهمیت این موضوع تلاش شده که در حدّ بضاعت بی مقدار خود چندسطری در این رابطه با الهام از مدرسة عاشورا تقدیم شود. روشن است که این نوشته درصدد بررسی تمامی پیامهای تربیتی مکتب عاشورا نیست؛ بلکه جهت رعایت اختصارتنها به برخی از پیامهای تربیتی که از رفتار حضرت اباعبداللّه(ع) در آن چند روز دریافتمیشود؛ اشاره میشود. رفتار شخصیتهای دیگر به ویژه حضرت سید الساجدین(ع)وحضرت زینب کبری3 نیاز به مطالعة جداگانه دارد.
با توجه به اینکه متن نوشته به شکل بسیار مختصر نوشته شده بهجاست که درابتدای سخن چند اصطلاح که ملاک عمل قرار میگیرند، تعریف شوند.
تربیت، جریانی است منظم و مستمر که هدف آن کمک به رشد جسمانی، روانی،اخلاقی، اجتماعی و شناختی (رشد شخصیت تربیت شدگان) در جهت کسب هنجارهایمورد نظر و نیز کمک به شکوفا شدن استعدادهای آنهاست.
مراد از مبانی تربیت ویژگیهای عمومی انسان و جامعه است و به مربی در تعییناهداف و اصول و روشهای تربیتی کمک میکند.
مراد از اصول تربیتی، دستور العملهای کلی است که راهنمای مربی در عملتربیتی است.
روشهای تربیتی، دستور العملهای جزئیتر از اصول است که به مربی کمکمیکند تا تغییر لازم را در متربّی ایجاد کند.
در مورد رابطة مبانی، اصول و روشها باید گفت که اصول عموماً با توجه به مبانیاستخراج میشوند و روشها بر اساس اصول تربیتی بیان میشوند.
پس از این مقدمه به روش کار در این نوشته اشاره میشود، در این نوشته چند مبنااز مبانی تربیتی ذکر میشوند و در زیر هر مبنا اصلی از اصولی که میتواند راهنمای مربیدر عمل تربیتی در آن زمینه باشد، ذکر میشود و سپس روشی که از سیره اباعبدالله(ع)استفاده شده که ایشان در آن چند روز حرکت و نهضت خود برای تربیت مردم به کار بستهبودند و شواهد تاریخی آن ذکر میشوند.
مبنای اول: تأثیر اعمال ظاهری بر فکر و نیت
اصل تربیتی: تغییر ظاهر.
روش: تحمیل به نفس.
شاهد تاریخی: خروج از مکه مکرمه جهت جلوگیری از هتک حرمت خون حرام درایام حرام در مسجد حرام.
روش دیگر: تلقین به نفس (تلقین قولی و فعلی)
شاهد تاریخی: امام حسین(ع) تنها با زبان خود، راه اصلاح را برای امت ترسیمنکرد، بلکه با خون و جان خود و خانوادة خود پیشتاز حرکت اصلاحی شد، و نیز اولینفردی که از اهل بیت (ع)به میدان رفت حضرت علی اکبر3 فرزند ارشد امام(ع) بود.
مبنای دوم: تأثیر شناختها و گرایشها بر ظاهر
اصل تربیتی: تحول در بینشها و گرایشها.
روش: اعطای بینش.
شاهد تاریخی: امام(ع) با حرکت خود مردم را بیدار و فعال سیاسی کرد و به آنهاقدرت و حسّ نظارت بر اعمال حکومت داد، و نیز به حرکت مسلحانه بر ضد حاکم ظالمرسمیت و مشروعیت داد. قانون شهادت را به مردم فهماند که اصالت است نه استیصال،امتداد است نه پایان، بقاست نه زوال، وجود است نه فنا و ثبات بخشیدن است نهاضمحلال.
امام(ع) پیش از خروج از مدینه به محمد حنفیه وصیت میکند و وضعیت را برایایشان و دیگران روشن میکند: «واءنّی لم أخرج اشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً و اءنّماخرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی(ص) أرید أن امر بالمعروف وأنهی عن المنکر و اسیربسیرة جدی وأبی علی بن ابی طالب(ع)»
امام (ع) از مکه مکرمه به سران بصره نامه مینویسد و وضعیت امت اسلامی رابرای آنها تبیین میکند و وظیفه شان را برایشان روشن میکند.
در راه خود از مکه به کوفه در منطقة «التنعیم» امام با مردم برخورد کرد و آنها راروشن ساخت و دعوت کرد که به او ملحق شوند.
امام(ع) در جمع لشکریان حر بن یزید ریاحی سخنرانی ایراد فرمود و سپس نمازجماعت اقامه کرد و پس از آن دوباره سخنرانی کرد و در منطقه «البیضه» بار دیگر برایآنها سخنرانی کرد و وضعیت را به طور کامل روشن فرمود.
صبح روز عاشورا امام(ع) برای لشکر ابن زیاد سخنرانی ایراد فرمود، تا هم آنها رااز عذاب خدا بیم دهد و هم آگاه سازد که بر چه عملی اقدام میکنند و با چه کسی جنگمیکنند.
امام(ع) در آخرین باری که ابن سعد را خواند به او فرمود: که به مُلک ری نخواهدرسید.
امام (ع) بعد هر کدام از اصحاب که قصد مبارزه داشت قوّت قلب میداد و به حسنعاقبت اطمینان میداد تا با ضمیری آرام و عزمی راسخ به مبارزه بشتابند. و معنای واقعیزندگی را به آنها میفهماند که اگر عقیده و جهاد نباشد، هیچ ارزشی ندارد.
مبنای سوم: ظهور تدریجی شاکله
اصل تربیتی: مربی با وادار کردن متربّی به مداومت و محافظت بر اعمال میتوانددر او شاکله ایجاد کند.
روش: فریضه سازی مانند پایبندی به عهد و پیمان.
شاهد تاریخی: در منطقة «العذیب»، طرما بن عدی الطائی به امام عرض کرد کهکوفه علیه شما شده، به سوی آنها نرو و با ما بیا و من ضمانت میکنم که بیست هزارشمشیر طائی برای شماست. امام(ع) پس از تشکر فرمود: (میان ما و این قوم عهد وپیمانی است، و نمیتوانیم منصرف شویم...)
مبنای چهارم: تأثیر شرایط بر انسان
اصل تربیتی: اصلاح و تغییر شرایط.
روش اسوه سازی: یکی از نتایج حرکت امام(ع) ساخته شدن الگوی بزرگ آزادگیبرای مردم در تمام عصور است. امام(ع) خطاب به ارتش حر فرمود: «نفسی مع انفسکم واهلی مع اهلیکم و لکم فی اسوه».
روش دیگر: زمینه سازی: حرکت امام(ع) موجب احساس گناه در هر مسلمانی شدکه میتوانست او را یاری دهد و نکرد؛ به ویژه افرادی که با امام پیمان بسته بودند.
زمینه سازی: امام حسین(ع) در شب هشتم دنبال ابن سعد فرستاد تا شبانه با اودیدار کند شاید علت انتخاب شب اثر معنوی است که این زمان بر روح انسان میگذارد. واز سوی دیگر ابن سعد با مشاهده کثرت لشکریان خود به آنها مغرور نشود. امام در اینملاقات از دو حربة تهدید و ترغیب استفاده کرد تا ضمیر خفتة او را بیدار کند. قرائن نشانمیدهد که ابن سعد متزلزل شد. چرا که در نامهای که به ابن زیاد فرستاد به دروغ در آننوشت که امام حاضر به بیعت با یزید میباشد. در حالی که اساس حرکت امام(ع) به خاطربیعت نکردن با یزید بود. تمام برخوردها و فرمایشات امام(ع) پیش و پس از این دیدار هماین را نشان میدهد، ولی ابن سعد چون میخواست درگیری صورت نگیرد و از سویدیگر ملک ری را از دست ندهد، به این حیله متوسل شد.
مبنای پنجم: امکان مقاومت انسان در برابر شرایط و تأثیرگذاری برآنها
اصل تربیتی: افزایش مقاومت و تأثیر گذاری بر شرایط و به عبارت دیگر افزایشمسؤلیت پذیری.
روش: اعطای بینش.
شاهد تاریخی: امام(ع) با حرکت خود حقیقت دستگاه را برای مردم کشف کرد. ودرس استقامت، امکان تغییر و قدرت اراده و اختیار به مردم داد، چرا که در هر جای حرکتخود میتوانست با بیعت کردن، مسئله را خاتمه دهد ولی بنی امیه از این بیعت برایتحریف دین و توجیه اعمال خود استفاده میکردند.
مبنای ششم: احساس و گرایش انسان نسبت به اشیای اطراف خودوجهان خارج از او یکسان نیست
اصل تربیتی: فضل و احسان.
روش: مبالغه در پاداش.
شاهد تاریخی: هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل(ع) و هانی بن عروه به اورسید، عبد اللّه بن مسیلم اسدی و منذر اسدی به امام(ع) اصرار کردند که باز گردد.فرزندان عقیل برخاستند و گفتند که باز نمیگردند، مگر آنکه انتقام خویش را بگیرند و یابه سرنوشت برادرشان دچار شوند. امام(ع) به آنها نگریست و فرمود در زندگی پس از اینهاخیری نیست. امام(ع) چنان کریمانه با اطرافیان برخورد میکرد که حتی ارتش و اسبانحربن یزید ریاحی را سیراب فرمود.
اصل تربیتی: آراستگی
روش: از بین بردن عوامل جاذبه.
شاهد تاریخی: امام (ع) لباسی طلبید که کسی به آن طمع نکند و پس از شهادتسلب نشود.
مبنای هفتم: تفاوتِ قدرت جسمی و شناختی و عاطفی انسانها
اصل تربیتی: تکلیف به اندازه توانایی.
روش: عدم توقع و انتظار از اشخاص بیش از حد توانایی و قدرت آنها.
شاهد تاریخی: امام(ع) پیش از خروج از مدینه در وصیت خود به محمد حنفیهفرمود: «فمن قبلنی بقبول الحق فاللّه أولی بالحق و من ردّعلیّ هذا اصبر حتی یقضی اللّهبینی و بین القوم و هو خیر الحاکمین».
و نیز در خطبة خود در مکه مکرمه، پیش از حرکت به سمت کوفه فرمود: «ألا منکان فینا با ذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللّه نفسه فلیرحل معنا، فانی راحل مصبحاًانشاءاللّه» و یا در شب عاشورا از اصحاب میخواهد که از تاریکی شب استفاده کرده و بهنزد خانوادههای خود بازگردند.
مبنای هشتم: ترکیبی بودنِ طبیعت انسان
اصل تربیتی: باید به انسان فرصت داد انگیزههای حقیقی خود را بروز دهد.
روش: عجله نکردن و اطمینان حاصل کردن از امور.
شاهد تاریخی: پس از رسیدن نامه هایی از کوفه، امام(ع) برای آنها نامه نوشت وپسر عموی خود را برای بررسی اوضاع روانه کوفه ساخت.
اصل تربیتی: از گرایشهای متفاوت انسان باید در تربیت استفاده کرد.
روش: استفاده از علقههای قبیلهای.
شاهد تاریخی: امام(ع) در منطقة قصر بنی مقاتل چادر عبیداللّه بن الحر الجعفیرا دید، حجاج بن مسروق جعفی را به سوی او فرستاد، تا او را دعوت کند. و نیز به زهیر بنقین و بریر بن خضیر اجازه داد که برای لشکریان سخنرانی کنند، تا از نفوذ آنها برایهدایت لشکر ابن زیاد استفاده شود.
امام در سخنرانی برای لشکریان، آنها را مورد ملامت قرار میداد، دین و آدابقبیلهای را به آنها یاد آوری میکرد و حتی فرزند خردسال خود را جلوی آنها آورد تا زشتیکارشان را با چشم خود ببینند و متأثر شوند.
مبنای نهم: بهرهمندی انسان از نیرویی شگفت آور عقل
اصل تربیتی: اعطای بینش (تعلیم حکمت).
شاهد تاریخی: امام(ع) برای اینکه مردم حقیقت درخواست خود را بفهمند ومتوجه باشند که به چه کاری اقدام میکنند، و از روی آگاهی عمل کنند، معنی امام را درنامة خود برای آنها تبیین میکند: «فلعمری ما الامام الاّ العامل بالکتاب والآخذ بالقسطو الدائن بالحق و الحابس نفسه علی ذات اللّه».
امام به ابو هرّه اسدی فرمود: «انّ بنی امیّه اخذوا مالی فصبرت، وشتموا عرضیفصبرت وطلبوا دمی فهربت؛ بنی امیه مال من را بردند، صبر کردم، ناموس مرا دشنامدادند، صبر کردم، خون مرا خواستند پس گریختم».
مبنایدهم: محدودیتهای انسان (ضعف وناتوانی،آزمندی وشتابزدگی)
اصل تربیتی: تقویت و تحریض.
شاهد تاریخی: امام(ع) با حرکت خود پندهای ترس و وحشت و رعب حاکم برامت را پاره کرد و روحیه استقامت را در آنها زنده کرد.
اصل تربیتی: سهولت در تکلیف و مسامحه و مدارا.
شاهد تاریخی: در منطقه «زباله» خبر شهادت عبداللّه بن یقطر به امام رسید وامام به اطلاع همراهیان رساند و اجازة انصراف به آنها داد.
اصل تربیتی: تقویت و روحیه دادن به افراد.
شاهد تاریخی: در شب عاشورا امام(ع) با زنان اهل بیت صحبت کرد و به آنهادلداری داد و آنها را آمادة فجایع ساخت و از آنها خواست که طبق رسم زنانه شیون وزاری نکنند و در مقابل دشمن از خود ضعف نشان ندهند.
مبنای یازدهم: انسان عبد خداوند متعال است
اصل تربیتی: تعبّد و پرستش.
شاهد تاریخی: در تاریخ آمده که تحت تأثیر عبادت امام و اصحاب ایشان، سی ودو نفر از لشکر ابن سعد متأثر شده و به امام پیوستند. همچنین تحت تأثیر همینعبادت، عزم اصحاب امام راسختر شد و خانواده و فرزندان آنها برای ادامة راه آمادهترشدند. هنگامی که لشکر ابن سعد در روز نهم به سمت خیمهها حرکت کرد، امام(ع) از آنهاخواست که یک شب به او مهلت بدهند تا عبادت خدا را به جا آورد. شاید امام(ع)میخواست حس عبادت و نیایش و خداپرستی را در برخی از لشکریان ابن سعد زنده کند.امام وسط کارزار نیز هنگام ظهر نماز را به جا آورد.
هنگامی که حر مانع پیاده شدن امام در یک منطقة مناسب و آب دار شد، زهیر بنقین از امام خواست که جنگ را پیش از رسیدن نیروهای کمکی برای آنها، آغاز کنند.
اما امام فرمود: جنگ را با آنها آغاز نمیکنیم. شاید امام میخواست به آنها فرصتبیدار شدن وجدان خفته و حس خداپرستی بدهد چنانچه حر این فرصت را بدست آورد.
روش تربیتی: استغاثه
شاهد تاریخی: امام(ع) به خدای خویش استغاثه کرد و فرمود که کسی ما را یارینمیدهد. همین استغاثه موجب بیدار شدن وجدان دو نفر از ارتش ابن سعد شد، که برلشکر ابن سعد حمله ور شدند تا به شهادت رسیدند.
روش: تحریک غیرت دینی.
شاهد تاریخی: امام(ع) در خطاب به ارتش حر فرمود: «فانا الحسین بن علی وابنفاطمه بنت رسول اللّه6».
نتیجه
پس از این مطالعه سریعِ سیرة امام حسین(ع) در چند روز منتهی به عاشورا شاهدشدیم که از رفتار و گفتار امام(ع) میتوان درسهای تربیتی بسیاری برای تربیت دوستانو دشمنان استفاده کرد، از جملة آنها این که: اعمال ظاهری بر فکر و نیت اثر میگذارد،شناختها و گرایشها بر ظاهر انسان تأثیر میگذارد، شاکله انسان به طور جدّی ظاهرمیشود، شرایط بر انسان اثر میگذارد، انسان میتواند در برابر شرایط مقاومت کند و حتیبر آنها اثر گذارد، احساس و گرایش انسان نسبت به اشیای اطراف خود و جهان خارجیکسان نیست، قدرت جسمی و شناختی و عاطفی انسانها با هم متفاوت است، و نیزیک فرد در طول زندگی دارای قدرت جسمی، شناختی و عاطفی متفاوت است. طبیعتانسان ترکیبی است. انسان دارای نیرویی شگفت آور به نام «عقل» است که با آنمیتوان خیلی از مشکلات او را حل کرد، انسان دچار محدودیتهایی مانند ضعف وناتوانی و آزمندی و شتابزدگی میباشد. انسان عبد خداوند است و حس خدا پرستی وحقیقت جویی دارد... .
نویسنده: مشتاق الحلو
پی نوشت :
1ـ البغدادی، مکی قاسم، موسوعة الثقافة الاستشهادیة (الشهاده تأصیل لااستئصال)،بیروت: الدار الاسلامیه، 1413 ه . ق.
2ـ المقرّم، عبد الرزّاق. مقتل الحسین(ع)، ط 5، بیروت: دارالکتب الاسلامیه، 1399 ه.ق.