فصاحت پیامبر عظیم الشان اسلام (ص)

چگونگى سخنان رسول خدا (صلى الله علیه وآله)« جاحظ » که یکى از بزرگترین نویسندگان عرب است ، درباره کلام آن حضرت مى گوید :« سخنان پیامبر (صلى الله علیه وآله) سخنى است که شماره حروفش اندک و شماره معانیش بسیار ، از تصنّع برى و از تکلّف بر کنار است ، آنجا که تفصیل لازم ، مفصل و آنجا که اختصار ، مختصر است

چگونگى سخنان رسول خدا (صلى الله علیه وآله)
« جاحظ » که یکى از بزرگترین نویسندگان عرب است ، درباره کلام آن حضرت مى گوید :« سخنان پیامبر (صلى الله علیه وآله) سخنى است که شماره حروفش اندک و شماره معانیش بسیار ، از تصنّع برى و از تکلّف بر کنار است ، آنجا که تفصیل لازم ، مفصل و آنجا که اختصار ، مختصر است . از کلمات نامأنوس فرارى و از سخنان یاوه و بیهوده مبراست ، کلماتش با حکمت هم دوش ، با عصمت هم آغوش ، با تأیید قرین و با توفیق هم نشین بود .خداى متعال گفتارش را با محبت و قبول توأم ساخته بود ، بى نهایت عالى مى گفت و مهابت ، حلاوت ، افهام و اختصار را با هم داشت . از تکرار سخن بى نیاز بود و شنونده را بدینکار نیاز نمى افتاد ، با وجود این هیچ وقت کلمه اى از سخنش نمى افتاد ، خطایى بر او رخ نمى داد و دلیلش سستى نمى گرفت .کسى بر او فایق نمى شد و سخندانى ، او را مجاب نمى کرد ، سخنان مفصل را با کلمه اى مختصر رد مى کرد و براى اسکات حریف ، در حدود معلوماتش سخن مى گفت . جز سخن راست دلیلى نمى آورد و غلبه را جز به وسیله حقیقت نمى خواست . سخنان فریبنده و خدعه آمیز نمى گفت و هرگز عیب جویى نمى کرد و گوشه نمى زد . در سخن نه کند بود نه تند ، گفتارش نه طولانى بود نه مبهم . مردم سخنى سودمندتر و شیواتر و مؤثرتر از سخن وى نشنیده و نمى شنیدند » .
 
فصاحت حضرت
در مقدمه کتاب سودمند و پرقیمت « نهج الفصاحه » درباره کلام پیغمبر (صلى الله علیه وآله)آمده است :« فصاحت نبى اکرم (صلى الله علیه وآله) موهوب بود نه مصنوع ، آن جان نیرومند که نورافکن تاریخ بود ، با آن اقتدار عجیب بر احاطه معانى که خدایش داده بود ، با آن تسلط شگفت انگیز که بر لهجات عرب ، خاصه لهجه مهذب و کامل قریش ، داشت ، با آن قوت عزیمت و استقامت طبع ، که با حوادث سهمگین تحدى مى کرد ، با آن صفاى خاطر که چون آسمان ، بلند برتر از حوادث بود و غبار کدورت آسان نمى گرفت ، به حق در سایه قرآن به مرحله مادون آن بى منازع به او رنگ فصاحت تکیه زده بود . به راستى که خداوندش براى ابلاغ رسالت نیکو پرورانده بود ، و براى وصول بدان اوج کمال که خلوتگاه راز است ، همه رنج هاى گوناگون حیات را از مرارت یتیمى ، گزش فقر ، داغ فرزند ، هول دائم از خطرات ، حیرت نابسامانى ، محنت غربت و برتر از همه ، انزواى توان فرساى کشنده ; یعنى بلاى تنهایى در جمع بى خبرانِ پر مدعا ، چشیده بود » .چنین شخصیت بى نظیرى از طرف خداى بزرگ ، مأموریت ابلاغ دین را داشت ، دینى که منبع فیض آفرینش به او وحى مى کند ، تا او در سایه شخصیت والایش به جهانیان برساند ، آیینى که سرچشمه وجود ، عالم ، عادل ، حکیم و آفرینش ، به وى ابلاغ مى نماید و او را مأمور تبلیغ آن مى کند ، دینى که سرچشمه آن حق و رساننده به نبى اسلام ، امین وحى و قانون اساسیش قرآن و مأمور تبلیغش چنین رادمردى باشد ، باز هم مى توان گفت در دنیاى علم آنهم دنیایى ناقص و ناتوان از اخلاق و معنویات ، و دنیایى که علم در او چون نقطه صفر و مجهولات بى نهایت است ، مانع از ترقى ، پیشرفت ، تعالى و تمدن است ؟ آیا رد چنین شخصیتى دلیل بر کمال بى انصافى ، جهالت و حماقت نیست ؟آیا شخصیتى چون پیغمبر (صلى الله علیه وآله) که تمام کمالات و اوصاف انسانى ، در حد اعلا ، در او جمع بوده و جزئیات زندگى کسى چون او ، در تاریخ منعکس نشده و تاریخ مانند او را در فضایل بیاد ندارد ، ممکن است پایه گذار دینى باشد که مانع از ترقى و تعالى بشر گردد ؟ ! !ما قبول داریم دنیاى امروز دنیاى علم است ; ولى بشر افسار گسیخته ، تمام معنویات را از دانش جدا کرده و جز معلومات خشک طبّى ، نجومى ، ریاضى ، فیزیکى ، اسلحه سازى ، روانشناسى بى روح و تاریخ و جغرافیا و . . چیزى براى بشر نگذاشته ، علم ، امروز جز این که وسایل راحتى براى جسم بشر ، از تمام برنامه ها ساخته ، آن هم عده اى قلدر و زورگو و ثروتمند از آن کمال بهره را مى برند ، آیا کار دیگرى کرده و معجز دیگرى از او سرزده است ؟امروزه ممالک متحده ، از بهترین برنامه هاى علمى ، سیاسى و مالى در جهان بهره مندند و کشورى در جهان همدوش او نیست ، در حالى که چراغ علم و دانش ، در آمریکا به طور چشمگیرى روشن است ، آنچنان که پایش به کره ماه رسید ; ولى از نظر معنوى و اخلاقى در رأس فقیرترین کشورهاى جهان است ، به طورى که آن کشور بیشتر به جنگلى پر از حیوانات درنده و وحشى شبیه است ، تا به کشورى انسان نشین .چه خوب است آنها که مى گویند: دنیا ، دنیاى علم است ; یعنى سعادت ، نجات و خوشبختى در سایه این دنیاست ، برنامه زیر را که یکى از صدها برنامه ننگین در آمریکا است ، بخوانند و از این رجز خوانى آمیخته با غرورِ تو خالى و شبیه « من آنم که رستم بود پهلوان » دست بردارند ; زیرا جهان غرب ، در تمام علوم پیش رفته است ; ولى رجز خودنماییش را اینان مى خوانند ، و عجیب تر آن که عده اى پس از بیرون آمدن از سینما و کاباره و برخى پس از تعلیم گرفتن از شب نشینى هاى نامشروع و گروهى پس از بیرون کردن سر از تریاى طویله(1)و مست شدن از برنامه هاى ننگین و رسواى مراکزى چون کاخ جوانان و دیگر مراکز فساد ، به جاى بیدار شدن و بیرون آمدن از منجلاب فساد و حفظ قداست عمر عزیز و گرانبها ، از مصرف شدن در این برنامه هاى جهنمى ، تمام حملات ناجوانمردانه خود را ، متوجه دین و اهل دین کرده و مکتبى را که خداى عالم براى سعادت انسان ، به وسیله پیغمبر بزرگ ، به بشر عرضه کرده است مانع از ترقى مى دانند !اینک توجه شما را به گوشه اى از اوضاع جهان علم جلب مى نماییم :
 
دین اسلام یا فرهنگ جهان مادى
کدام مانع ترقى واقعى انسانند ؟همانطور که گفته شد ، آمریکا در رأس تمام کشورهاى بزرگ علمى در جهان است ; ولى علم نه تنها در آنجا مایه سعادت و نجات نشده است ; بلکه آنجا با آن همه پیشرفت علمى ، آنچنان غرق در مفاسد هستند که خبر زیر نمونه کوچکى از رسوایى هاى بزرگ آن کشور است ، نمونه کوچکى که روزنه اى براى ورود در تمام رذایل و شمشیرى بران براى کشتن انسانیت است ، نمونه کوچکى که کانون مقدس خانواده را ویران کرده و آن را به فاحشه خانه اى تبدیل نموده است و آن این است :« بازى با جنس مخالف یکى از تفریح هاى شایعى است که در بین دانشجویان دبیرستانى و طبقات بالاتر رواج دارد ; زیرا 92% از دانشجویان در بازى با جنس مخالف ، به روش قبل از ازدواج یا تفریح قبل از تشکیل خانواده ادامه مى دهند ، در صورتى که 88% دانشجویان کلاس هاى پایین هستند و هر قدر سن کمتر باشد ، توجه به هم خوابى با دوستان کوچک بیشتر از همنشینى با زنان ولگرد است و هر قدر سن افزایش یابد ، افراد بى زنى که تعلیمات ناقص دارند به زنان فاسد مى گرایند .موقعى که انسان رقم بزرگى را مى بیند که از ارتباط دانشگاهیان ، که قبل از ازدواج داشته اند خبر مى دهد ، وحشت مى کند ; ولى این وحشت وقتى برطرف مى شود که تعداد عمل دانشجوى دانشگاه بررسى گردد و ببیند ، چگونه از این تفریح استفاده کرده است ; زیرا نسبت بین دانشگاهیان کمتر از طبقات دیگر است .در بین افرادى که تا سن 25 سالگى ازدواج نکرده اند ، مى بینیم عمل زناشویى با زنان ولگرد به حساب زیر است :در 74% از دانشجویانى که هنوز به مرحله دبیرستان نرسیده اند 54% از کسانى که مرحله دبیرستان را گذرانده اند و 28% از کسانى که تحصیل را به پایان رسانیده اند ، این برنامه رواج دارد ، در میان دهکده هایى که افرادشان به دبستان مى روند 14% و افرادى که دبیرستان را تمام کرده اند 20% و آنان که به دانشگاه مى روند 26% مى باشند .85% از مردم که تعلیمات عالى ندیده اند ، متعتقدند عمل زناشویى قبل از ازدواج ، یک امر طبیعى و عادى است و ارتباطى با جرم ندارد .این روش در میان توده مردم که تعلیماتشان از مرحله ابتدایى تجاوز نمى کند فراوان است ، تا جایى که از دو یا سه اجتماعى که در آمریکا بررسى شده ، به یک فردى که 16 یا 17 سال داشته باشد و با جنس مخالف همخواب نشده باشد پیدا نکرده اند .مردان آمریکایى پس از ازدواج ارتباط غیر همسر خویش را همدوش با ارتباط با همسر خود حفظ مى کنند(1).این است وضع مردمى که به اصطلاح در بهترین و برترین منطقه علمى زندگى مى کنند . وضع مردم آن مملکت از نظر گناهان دیگر ، چون قمار ، دزدى ، گانگسترى ، آدم کشى ، استعمار کردن ملت ضعیف و پایمال کردن حقوق انسان ها ، و . . حیرت انگیز است ، اسلام با تمام این مفاسد به مبارزه برخاست و بشر را در سایه یکتاپرستى ، به آراسته شدن جمیع فضایل و کمالات اخلاقى دعوت کرد . چنان که پیغمبر بزرگ بهترین نمونه عملى براى مردم جهان است ، با این حال آیا باز هم بى خبران باید رجز بخوانند و اسلام و دین را مانع از ترقى ، و دنیاى علم که ممالک متحده در رأس آن است را باعث ترقى و تعالى بدانند ؟ ! !خوانندگان عزیز ! با مطالعه و دقت بیشتر در روحیات و اخلاقیات رسول الهى مى توان گفت : آن رادمرد آسمانى آیین ، مکتب و دینش مانع از ترقى و تعالى است ؟نه تنها قرآن مجید در سوره هاى گوناگون، اخلاق و شخصیت بى نظیرش را ستوده ، و نه تنها روایات و اخبار عالى و صحیح اسلامى آن حضرت را معرفى کرده ، و نه تنها جامعه دانشمندان و عقلاى اسلامى در کتب با اعتبارشان به نحو کامل و جامع از آن حضرت یاد کرده اند ; بلکه منصفین از دانشمندان و فلاسفه بیگانه نیز ، آن حضرت را در تمام زمینه هاى وجودیش ، ستایش کرده اند و مکتب او را تنها راه نجات بشر دانسته اند .در این قسمت براى این که مغروران و متکبرانِ رجزخوان ، از فریاد ناهنجار و استعمارى خود دست بردارند ، نظریات برخى از دانشمندان بزرگ غیر اسلامى درباره پیغمبر (صلى الله علیه وآله) نقل مى شود ، تا بدانند که اسلام مانع از ترقى نیست ، آنچه مانع ترقى است افکار پوسیده و غرب زده استعمارىِ بى خبرانى است که از خود بى خود شده و در برابر مشتى بى خبرتر از خود ، همه چیز خود را باخته اند .
 
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از نگاه بیگانگان
1 ـ دکتر « ریتین » که از مورخین بزرگ است مى گوید :« دین محمد (صلى الله علیه وآله) از نخستین ساعت ظهور خود ، و در زمان صاحب دعوت یعنى رسول گرامى (صلى الله علیه وآله) ثابت کرد که یک دین همگانى است . این آیین مقدس ، که براى هر نژادى مناسب است ، با هر عقلى نیز موافقت دارد و عقول بشرى ، در هر پایه از مدنیت باشد ، از آن بى نیاز نیست » .2 ـ « جون اورکس » که از دانشمندان به نام انگلیسى است مى گوید :« محمد (صلى الله علیه وآله) در تمام عمر خود ، ذاتش به هیچ پلیدى آلوده نشد » .
3 ـ « مسترجون دى فنیزات » انگلیسى مى گوید :
« محمد از بزرگ ترین خیرخواهان نوع بشر است . ظهور او نشانه یکى از عالیترین عقول در تمام عالم مى باشد ، و اگر آسیا بخواهد به فرزندان خود افتخار کند ، سزاوار است که به این رادمرد بزرگ و بى مانند افتخار نماید . البته ظلم بزرگى است اگر بخواهیم حق بزرگوارى این مرد را ادا نکنیم ; زیرا این همان شخصى است که در هنگام ظهورش ، عرب در درجه انحطاط و توحّش بود که بر ما مخفى نیست ، و باز مى بینیم پس از بعثت او بر اثر انوارى که دیانت اسلام در دل هاى آنهایى که با میل آن را پذیرفتند ، چگونه اوضاع آن سامان منقلب شد ، به همین جهت است که شک در بعثت محمد (صلى الله علیه وآله) را شک در قدرت خداوندى که شامل تمام جهان و جهانیان است باید دانست » .
4 ـ « خیر الله » مسیحى مى گوید :« محمد کسى است که تمدنى به وجود آورد ، که چشم عالم را خیره ساخت و هنوز هم مورد احترام ، پسند و تعظیم فلاسفه جهان است . مقدس ترین قوانین را براى زناشویى و جنگ وضع نمود به طورى که هماره قانون گذاران جهان و مصلحین عالم ، از تعالیم او استفاده کرده و براى وضع قوانین و نظامات از این دین سهل و ساده استمداد مى جویند ، با این بیان ، فلاسفه و حکماى یونان و غیر یونان کجا مى توانند با این حکیم بزرگوار و عظیم الشأن عرب ، برابرى کنند ؟» .
5 ـ دکتر « سموئیل زویمو » مى گوید :« پیغمبر مسلمین ، بدون تردید از بزرگترین پیشوایان دینى ، مصلحین بى مانند ، دانشمندان فصیح و بلیغ عالم بوده و با وجود این ، یک فرمانده شجاع و فداکارى است » .
6 ـ « مسیو گروسه » در کتاب « تمدن هاى شرقى » مى گوید :« محمد وقتى شروع به دعوت نمود ، جوان بلند همت و پاکدامنى بود که براى مشروع هاى مقدس ، سراسر عزم و اراده بود ، او خیلى بزرگتر و عالیتر از محیطى بود که در آن زندگى مى کرد . عرب در آن روز که آن مرد بزرگ ، آنها را به سوى خداپرستى دعوت کرد ، در منجلاب بت پرستى غوطهور بود ، در چنین هنگامى عزم کرد که آنها را به سوى خداپرستى دعوت کند . حالت اجتماعى و روحى قوم عرب نیز بى اندازه بود ، هرج و مرج عجیبى در میان آنها وجود داشت ، همدیگر را مى کشتند و غارت را امرى جایز مى دانستند ، اخلاق و عادتشان فاسد بود و به تمام معنى وحشى ; بنابراین تصمیم گرفت بر طبق دعوت خود ، یک حکومت دموکراسى که ضامن وحدتشان باشد ایجاد نماید و اخلاق و عادتشان را اصلاح کند ، او از همان ملت وحشى ، جامعه تربیت یافته اى به وجود آورد » .
7 ـ « لوئى توماس » نویسنده آمریکایى مى گوید :« محمد (صلى الله علیه وآله) پیغمبر عرب ، اول کسى بود که وحدت ملى عرب را عملى نمود ، آن قبایل را زیر یک پرچم گرد آورد و عجیب این است که در هنگامى که ظهور نمود ، نه تنها عربستان ; بلکه سراسر جهان محتاج به ظهورش بود » .
8 ـ « جرجیس سال » انگلیسى مى گوید :« محمد (صلى الله علیه وآله) بهترین و نیکوترین اخلاق را داشت و کاملاً بر عکس کسى بود که دشمنان او را معرفى مى کنند ، او منزه از هر بدى و پلیدى بود ، او کسى بود که براى اصلاح اخلاق بشر قیام نمود » .
9 ـ « سرمادک سایکس » مى گوید :« شکى نیست که محمد ، در اثر نبوغ بى مانند خود ، و تعلیمات پردامنه اش موفق شد که فکر و عمل را دارا باشد ، و در اثر همین استعداد ، کشور بى همتایى تشکیل دهد و این موضوع مسلم است که او پیامبرى روشنفکر ، قانونگذارى بى نظیر و داورى عادل بوده است » .
10 ـ « ث . ل » که از دانشمندان بزرگ سرزمین عجائب و غرائب هند است مى گوید :« وقتى در امر محمد (صلى الله علیه وآله) تأمل مى کنیم ، از عزم و اراده این مرد بزرگ ، که میان یک ملت زمام گسیخته و بداخلاق و بت پرستى ، پرورش یافته ، در شگفت مى مانیم ; زیرا همه مى دانیم که او تنها و بدون هیچ مساعدى ، با کمال مردانگى ، بدون ترس و واهمه ، براى تغییر اوضاع آن محیط فاسد قیام کرده و از کشته شدن نهراسید ، و به وعده هایى که به او داده مى شد اهمیت نمى داد . ما مى خواهیم بدانیم این نیروى عجیب را چه کسى به این رادمرد عربى داد ، و آن قوه بیان و نفوذ کلمه را از کجا آورد ، و با چه وسیله اى توانست بردگان را از قید غلامى آزاد کند و آن اتحاد بى مانند را میان طبقات بزرگان و اشراف ، و توده مردم برقرار سازد و آنها را دوست و برادر نماید ؟در صورتى که ما هنوز در هندوستان براى دست مالیدن به بدن ، خونریزى مى کنیم و هنوز نتوانسته ایم ورود به بتخانه ها را براى هندوهاى از دین برگشته جایز ، بدانیم ! ما مى خواهیم بفهمیم که محمد این نیروى شگرف را از کجا به دست آورد ؟ و آن زندگانى سراسر افتخار ، سرچشمه اش در کجاست . کشور هندوستان هنوز دچار شرابخوارى است و این پندهاى حکیمانه که از بزرگان هندو به ما داده شده است ، کوچک ترین اثرى در جلوگیرى از استعمال الکل ندارد ، در صورتى که مطابق گفته کتاب هاى قدیم ، محمد همین که شراب را حرام کرد ، پیروان و یارانش خم شراب را شکستند و شراب و الکل را دور ریختند . مى خواهیم بگوییم : در محمد قوه مرموزى بود که مانند « مانیستیم » تأثیر داشت .
آیا این قوه و نیرو کجا بود ؟ ما نمى دانیم ; ولى همینقدر آثار آن را مشاهده مى کنیم ; زیرا با همین قوه بود که محمد توانست آن ملت زمام گسیخته را با هم متحد کند ، و ملت واحدى از آنها به وجود آورد ، و از توحّش و نادانى آنها را نجات دهد ، و به آنها عظمت و اقتدار بخشد ، و تا به تمام ملل جهان سرورى و حکم فرمایى کند . آن روز بود که ملت او توانست حاکم بر مدنیت جهان شود ، و ابواب دانش و علم را بر جهانیان باز کند ، و با همت او بود که زبان عربى زبان علم و ادب و راهنما ، و مربى بشر گردید ، و همان تربیت مربى اسلامى بود که در آسیا و اروپا ، یک اجتماع تازه و یک مدنیّت بى مانندى ایجاد کرده و خدمت هاى شایانى به انسانیت نمود . اى محمد ! اى پیامبر بر حق که نیروى بى مانند تو از مصدر جلال خداوندى ، و عالم غیب و ابدیت سرچشمه گرفته است ، من با کمال فروتنى در برابر عظمت تو سر فرود مى آوریم » .
11 ـ « برنارد شاو » فیلسوف بزرگ انگلیسى مى گوید :
« من همواره براى دین محمد (صلى الله علیه وآله) بلندترین جایگاه را قائل هستم ; زیرا زندگانى حیرت آور این مرد ، تأثیر عجیبى در من داشته است ، بنابراین معتقدم دین او یگانه دینى است که با تمام ادوار زندگى بشرى مناسب مى باشد ، و قابلیت آن را دارد که هر نسلى را به خود جلب کند ، اما من پیش بینى مى کنم که اروپا در آینده ، دین محمد را قبول خواهد کرد ، آثار آن از الآن نمایان است ; زیرا اروپاییان به آن اقبال کرده اند . در قرون وسطى روحانیون دین مسیح ، یا بر اثر تعصب و یا به واسطه نادانى ، که هر دو بسیار زشت است ، اسلام را به رنگ هاى بدى درآورده و آن را به بدترین شکلى که مى توانستند معرفى کرده بودند ، در واقع روحانیون آن روز ، دشمن محمد و دین او بودند و تا پاى مرگ بر این دشمنى باقى ماندند . من تاریخ زندگى و شخصیت او را از این لحاظ که مرد بزرگ و نابغه اى است مورد مطالعه قرار دادم ، آن چه بر من محقق شد این است که او از دشمنى با مسیح منزه است .ما باید محمد را نجات دهنده بشریت بدانیم ، و من معتقد هستم که اگر شخصى مانند او متصدى حکومت عالم امروز شود ، به طور قطع مشکلات آن را حل خواهد کرد و صلح و آرامش و سعادت را که جهان کمال احتیاج به آنها را دارد ، فراهم خواهد آورد .خوشبختانه در قرن نوزدهم عده اى از دانشمندان اروپا ، مانند : « کارلایل » ، « گوته » و « گیبون » به ارزش حقیقى دین محمد پى بردند و بر اثر آن ، تحول عجیبى در اروپا نسبت به دین اسلام به وجود آمد و موفقیت زیبایى یافت ; ولى در این قرن ، اروپا در راه توجه به اسلام پیشرفت زیادى کرده و علاقه شدیدى نسبت به دین محمد از خود نشان مى دهد و شاید در قرون آینده ، از این جلوتر برود و معتقد به آن شود و به فایده عقیده محمدى اعتراف نماید ، و تصدیق کند که براى حل مشکلاتش بهترین وسیله باشد . از همین جا مى توانید تصدیق کنید که پیش گویى من بجا بوده و در همین وقت عده زیادى از افراد ملت من و سایر اروپاییان دین محمد را قبول کرده اند ، در هر صورت به طورى که مى توان گفت : تحول اروپا و توجهش به اسلام شروع شده است » .
12 ـ « کارلایل » فیلسوف و نویسنده بزرگ انگلیسى مى گوید :
« امروز یکى از بزرگترین ننگ هاست که کسى از مردم این دوره به مطالبى گوش دهد که از آن مطالب گمان رود ، دین اسلام دروغ بوده و محمد مزوّر و دروغگوست ، و بر ماست که بر علیه این اقوال بى معنى و خجلت آور قیام و با این آراء در جنگ باشیم ; زیرا رسالتى را که آن پیامبر آورد و تاکنون 12 قرن از آن مى گذرد ، هنوز نور هدایتى است که دویست میلیون ( این آمار مربوط به زمان کارلایل است ) انسان ، که خداى متعال آنها را مانند ما آفریده است ، در پرتو آن زندگى مى کنند ، و اگر کسى از شما تصور کند این دینى که میلیون ها مردم ، که از حساب خارج هستند ، قرن ها در پرتو آن زیسته و بر آن درگذشته اند دروغ و باطل است ، باید بدانند که نظر من بر خلاف اوست و هرگز نمى توانم نظر او را تأیید کنم .کسى که این رأى را دارد چه رأى بدى است و چه ادعاى باطلى و چقدر صاحبان این رأى ضعیف و احمق هستند و براستى سزاوار دلسوزى و ترحم مى باشند .بنابراین هر کسى بخواهد در علوم کائنات منزلت و مقامى به دست آورد ، لازم است که هیچ یک از گفته هاى این بى خردان را تصدیق نکند ; زیرا این آراء ، نتیجه نادانى ، کفر و زاییده دوره انکار و الحاد است .بزرگترین دلیل ، بر سیه دلى و فساد اندرون و مرده بودن روح حقیقت ، در زندگى اینان است و شاید جهان کافرتر و ناسپاس تر و پلیدتر از این گروه ، به خود ندیده باشد .آیا براستى شما اى برادران ! دیده یا شنیده اید که یک مرد دروغگو بتواند یک دین عجیب و بى مانندى ایجاد کند ؟ به خدا که مرد دروغگو قادر نیست خانه اى از خشت خام بر پا کند ; زیرا اگر آگاه از وضع و طبع و خواص گچ و سنگ و آجر و خاک و سایر مصالح ساختمانى نباشد ، آنچه را که مى سازد خانه نیست ; بلکه تلى است از مصالح رویهم ریخته و توده اى است از موادى که بهم دیگر مخلوط شده اند و بدیهى است که چنین بنایى غیر ممکن است مدت 12 قرن بر پا باشد و 200 میلیون در آن ساکن شوند ; زیرا قواعد حکم مى کنند که چنین ساختمانى ، باید فرو ریزد و آثارش به طورى محو شود که اثرى از آن باقى نماند »(1) .
خوانندگان ارجمند با این اعترافات و هزاران اعتراف دیگر ، از دانشمندان بیگانه و غیر مسلمان درباره شخص پیامبر و آیین کامل و جامعش ، باز مى توان گفت دین اسلام مانع از ترقى و تعالى است ؟ مسلم این قضاوت در حق آیین یهودیت و مسیحیت و سایر ادیان صحیح است ; اما این گونه بر آیین مقدس و پاک اسلام قضاوت کردن از کمال بى انصافى و بى خردى است .
 

برگرفته از کتاب بر بال اندیشه

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر