دعا و نفرین در پیام امام

مواردى در کلام حسین بن على علیه السلام ملاحظه مى شود که داراءى مفهوم دعا و یا جنبه نفرین مى باشد

دعا و نفرین در پیام امام

مواردى در کلام حسین بن على علیه السلام ملاحظه مى شود که داراءى مفهوم دعا و یا جنبه نفرین مى باشد. این نوع پیامها همانگونه که از لحاظ مفهوم ، داراءى ویژگى است ، از جهت شرایط زمان و انگیزه بیان نیز داراءى ویژگى و خصوصیت است ؛ زیرا پیام دعاى امام ، متوجه کسانى است که از آنان علاوه بر وفادارى و شجاعت که همه یاران آن حضرت از آن برخوردار بودند، نوعى شهامت و ثبات قدم و ایثار به وقوع پیوسته که نظر فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله را به تحسین بیشتر که در قالب دعا و تحقیق پذیرفته است ، جلب نموده است .
و همچنین آن حضرت افرادى را مورد نفرین قرار داده است که از آنان علاوه بر عداوت و دشمنى عمومى ، نوعى حالت عناد و لجاجت و کینه عمیق و خصومت بیش از حد، مشاهده فرموده است .
و اینک دعاهاى آن حضرت :
اللهم اجعل لنا و لهم الجنة ، و اجمع بیننا و بینهم فى مستقر من رحمتک و رغائب مذخور ثوابک .
خدایا! بهشت را براى ما و آنان قرار بده و آنان را در پایگاه رحمتت به مرغوبترین ثوابهاى ذخیره شده ات ، نایل بگردان .
امام هنگام ملاقات با (طرماح بن عدى ) و همراهانش ، در نزدیکى کربلا این دعا را فرمود، آنگاه که آنان خبر شهادت (قیس بن مسهر صیداوى )، پیک حسین علیه السلام را به اطلاع آن حضرت رسانیدند، امام علیه السلام اول این آیه شریفه را قرائت نمود:
فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا .
آنگاه چنین دعا کرد: (اللهم اجعل لنا و لهم الجنة ... .)
جزاک الله من ولد خیر ما جزى ولدا عن والده .
خداوند بهترین پاداشى را که فرزند از سوى پدر دریافت مى کند به تو عطا فرماید.
امام علیه السلام این دعا را درباره فرزندش على اکبر علیه السلام فرمود، آنگاه که در( قصر بنى مقاتل )هنگام حرکت ، پس از خواب سبک ، فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین .
حضرت على اکبر علیه السلام از استرجاع پدرش سؤ ال نمود، امام پاسخ فرمود:
خواب دیدم که هاتفى مى گوید: این گروه شبانه در حرکتند و مرگ نیز در تعقیب آنان است .
حضرت على اکبر علیه السلام عرضه داشت :
(لا اراک الله بسوء، السنا على الحق ؟).
(خدا تو را بد ندهد آیا ما بر حق نیستیم ؟)
فرمود: چرا؟، عرضه داشت : (فاذا لانبالى ان نموت محقین).
(اگر در راه حق بمیریم از مرگ ترسى نداریم .)
در اینجا بود که آن حضرت فرمود: جزاک الله من ولد خیر ما جزى ولدا عن والده .
(ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین الذاکرین )
متن و توضیح این فراز در بخش پیام نماز، از نظر خواننده عزیز گذشت و این دعا که خطاب به (ابوثمامه صائدى )است ، بیانگر اهمیت نماز است که او فرا رسیدن وقت نماز ظهر را به اطلاع امام علیه السلام رسانید و آن حضرت وى را به نیل بزرگترین مقامات معنوى که مقام نمازگزاران و ذاکرین خداوند است دعا نموده است .
اما بعد، فانى لا اعلم اصحابا اوفى و لاخیرا من اصحابى ، ولا اهل بیت ابر و لا اوصل من اهل بیتى ، فجزاکم الله عنى خیرا .
این فراز از گفتار و دعاى امام که خطاب به یاران و اهل بیت آن حضرت است ، جزء سخنرانى شب عاشوراست که در ضمن شجاعت ملاحظه فرمودید و در اینجا دعاى آن بزرگوار، مجددا نقل نمودیم .
جزا کما الله یا ابنى اخى بوجدکما من ذلک و مواساتکما ایاى بانفسکما احسن جزاء المتقین.
این فراز نیز در پیام شجاعت ، با ترجمه و توضیح و اشاره به منابع آن نقل گردید که هم پیام شجاعت دو جوانمرد سیف و مالک و هم ادعاى امام درباره آنان است به پاس وظیفه و درک مسوولیتشان که حضرت براى آنان بهترین پاداش متقیان را از پیشگاه خداوند درخواست نموده است .
رحمک الله یا مسلم ! فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا .
مسلم ! خدا رحمتت کند، سپس حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
(بعضى از آنان به پیمان خود وفا نمودند و بعضى دیگر به انتظار نشسته اند و تغییر و تبدیلى در پیمانشان نداده اند.)
آنگاه که(مسلم بن عوسجه ) آن صحابه پیر رسول خدا صلى الله علیه و آله با تن آلود بر روى خاک افتاد و هنوز رمقى از حیات در او بود، حسین بن على علیه السلام به همراه حبیب بن مظاهر به بالینش آمد و چنین گفت : (رحمک الله یا مسلم.)
و (حبیب بن مظاهر)هم چنین گفت : (مسلم ! به خدا سوگند کشته شدن تو براى من سخت است اما به تو مژده مى دهم که چند لحظه دیگر وارد بهشت خواهى شد.)
مسلم با صدائى که به سختى شنیده مى شد در پاسخ وى گفت : بشرک الله بخیر...اوصیک بهذا رحمک الله - و اوما الى الحسین علیه السلام - ان تموت دونه .
خداوند خیرت دهد، مسلم ضمن اینکه اشاره به امام حسین علیه السلام مى کرد، گفت : وصیتم درباره این حضرت است ؟ دریاریش تا سر حد جانبازى فداکارى کنى
جزتم من اهل بیت خیرا، ارجعى رحمک الله الى النساء، فاجلسى معهن فانه لیس على النساء قتال .
(عبدالله بن عمر مکى ) یکى از یاران با وفاى امام علیه السلام در دفع حمله دشمن ، استقامت به خرج داد و دست راست و یکى از پاهایش قطع گردید و به اسارت دشمن درآمد و در مقابل صفوف دشمن ، بدنش قطعه - قطعه گردید و به (قتل صبر)به شهادت رسید و سر او را بریدند و به سوى خیمه ها انداختند. مادر عبدالله سر بریده فرزندش را برداشت و خاک و خون آن را پاک کرد و در حالى که عمود خیمه را به دست گرفته بود، به سوى دشمن حمله نمود. امام علیه السلام دستور داد تا او را به خیمه برگردانیدند و خطاب به وى فرمود:
(جزیتم من اهل بیت خیرا... .)
(شما در راه حمایت اهل بیت (من )، به پاداش نیک نایل گردید، خدا رحمتت کند، به خیمه برگرد که جهاد از شما زنان برداشته شده است.
اللهم سدد رمیته و اجعل ثوابه الجنة.
خدایا! تیر او (ابوشعثاء) را به هدف برسان و پاداشش را بهشت قرار بده.
(ابوشعثاء) که نامش (یزید) است ، از تک تیراندازان و کمانداران معروف کوفه است که پس از سخنرانى امام علیه السلام و قبل از حر، توبه کرده و به یاران امام پیوست . او اول سواره به میدان رفت اما چون اسبش پى شد، به خیمه بازگشت و در مقابل خیمه ها زانو بر زمین زد و یکصد چوبه تیر که داشت همه را به سوى لشکر کوفه انداخت .
امام چون توبه و شهامت او را دید، فرمود؛ اللهم سدد رمیته و اجعل ثوابه الجنة .
لا یبعدنک الله یا زهیر، ولعن الله قاتلک لعن الذین مسخهم قردة و خنازیر.
زهیر! خداوند تو را از رحمتش دور نگرداند و کشندگان تو را لعنت کند مانند کسانى که انسانیت خود را از دست داده و به صورت میمون و خوک درآمده اند.
(زهیر بن قین ) از یاران امام پس از یک حمله و جنگ شدید، به حضور امام برگشت در حالى که دستش را روى دوش آن حضرت گذاشته بود، مجددا براى رفتن به میدان اذن گرفت در حالى که دو بیت شعر هم در هدایت یافتنش به وسیله امام مى سرود، پس از آنکه از پاى در آمد، امام علیه السلام در بالینش حاضر گردید و با جمله قبلى او را دعا نمود و دشمنانش را مورد لعن قرار داد.
رحمک الله ، انهم قد استوجبوا العذاب حین ردوا علیک ... .
حنظله ! خدا رحمتت کند! این مردم ، آنگاه که به سوى حق دعوتشان نمودى و پاسخ مثبت ندادند، سزاوار عذاب گردیدند... .
این دعا را امام علیه السلام در حق (حنظله شبامى ) فرمود که وى پس از موعظه و نصیحت اهل کوفه ، به سوى خیمه ها برگشت و امام علیه السلام در تقدیر و تشویق وى ، مطالبى فرمود که در ابتداى سخن ، حضرت دعاى فوق را در حقش نمود.
اللهم بیض وجهه ، وطیب ریحه ، و احشره مع الابرار، و عرف بینه و بین محمد و آل محمد .
خدایا او( جون )را رو سفید، بدنش را خوشبو و با ابرار و نیکان محشورش گردان و در میان او و محمد و اهل بیتش ، و آشنایى قرار بده .
به طورى که در بخش پیام انتخاب آوردیم ، از جمله کسانى که حسین بن على علیه السلام به وى اذن خصوصى داد (جون ) غلام آن حضرت بود که فرمود: جون ! خود در راه ما مبتلا نکن ، به همراه ما به امید راحتى آمده اى .
(جون) چون این جمله را شنید، خود را به روى قدمهاى آن حضرت انداخت و عرضه داشت : (یا بن رسول الله ! آیا سزاوار است که من در هنگام راحتى و رفاه بر سر سفره شما بنشینم و در ایام ناراحتى و پیشامدها، دست از شما بردارم ؛ بدن من بدبو، خاندانم ناشناخته و رنگم سیاه است ، با رفتنم به بهشت برین ، بر من منت بگذار تا بدنم خوشبو و رنگم سفید و حسب من به شرف و عزت نایل گردد.)
امام ، این صفا و صمیمیت را که از وى مشاهده فرمود، اجازه ماندن و شهادت را به او داد.
زمانى که(جون) در روى خاک گرم کربلا قرار گرفت ، فرزند امیرمؤ منان در کنار او نشست و با این جملات وى را دعا نمود؛ سخنانى که یاد آور گفتار و درخواست خود(جون)بود:
اللهم بیض وجهه ، وطیب ریحه ، و احشره مع الابرار .
رب ان تک حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلک لما هو خیر، و انتقم لنا من هولاء الظالمین،الهى ترى ما حل بنا فى العاجل فاجعله ذخیرة لنا فى الاجل .
پروردگارا! اگر در دنیا نصر و پیروزى آسمانى را بر ما نازل نکردى ، در عوض این پیروزى بهتر از آن را نصیب ما بگردان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر پرودگارا! تو خود شاهدى آنچه در دنیا برما وارد شد پس آن را ذخیره آخرتمان قرار بده.
این جمله را حضرت در حالى که یکى از اطفالش را در آغوش ‍ گرفته و (حرمله پسر کاهل اسدى ) با انداختن تیرى ، گلوى او درید و حسین علیه السلام دستش را از خون گلوى او پر نموده و به طرف آسمان پاشید، ایراد فرمود.
این بود دعاى پیام حسین بن على علیه السلام که در دوازده فقره و به مناسبتهاى مختلف از آن بزرگوار در جنگ و ستیز بودند و گاهى نیز جنبه خصوصى دارد و مورد خطاب و نفرین او اشخاص ‍ خاصى بودند.
و اینک از نفرین عمومى آن حضرت شروع مى کنیم :
لا افلح قوم اشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق.
رستگار مباد: گروهى که خشنودى خلق را به خشم خالق مقدم مى دارند.
(ابن زیاد)از ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا به وسیله (حربن یزید)، و مطلع ، و طى نامه اى به آن حضرت چنین نوشت :
اما بعد، من از ورود شما به کربلا آگاهى یافتم و امیرمؤ منان (یزید) به من دستور داده است که سر به بالین راحت نگذارم و شکم از غذا سیر ننمایم تا اینکه یا تو را به قتل برسانم ، و یا فرمان من و حکومت یزید را بپذیرى و السلام ).
هنگامى که این نامه به دست امام علیه السلام رسید، آن را بر زمین انداخت و فرمود:
لا افلح اشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق.
اللهم احبس عنهم قطر السماء، و ابعث علیهم سنین کسنى یوسف ، و سلط علیهم غلام ثقیف یسقیهم کاءسا مصبرة ، فلا یدع فیهم احدا، قتله بقتلة و ضربة بضربة ، ینتقم لى و لاولیائى و اهل بیتى و اشیاعى منهم ، فانهم غرونا و کذبونا و خذلونا و انت ربنا، علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر .
خدایا! قطرات باران را از آنان قطع کن و سالهایى (سخت) مانند سالهاى (گرسنگى اهل مصر) در دوران یوسف را بر آن بفرست و غلام ثقفى را بر ایشان مسلط فرما تا با کاسه تلخ ، سیرابشان کند و کسى را از آنان بدون مجازات رها نسازد، در مقابل قتل ، به قتلشان برساند و ضاربین را با ضرب و جرح ، مجازات کند، انتقام من و خاندانم و پیروانم را از آنان بستاند؛ زیرا آنان مکر کرده و ما را تکذیب و در مقابل دشمن ، رها نمودند و تویى پروردگار ما، بر تو توکل کرده ایم و بر گشت ما به سوى توست.
امام علیه السلام در روز عاشورا پس از آنکه دومین بار در طى خطبه اى اهل کوفه را موعظه و نصیحت فرمود و گذشته آنان را ترسیم نمود و از آینده تلخ و بدبختى آنان خبر داد، ولى آنان به موعظه و نصیحت فرزند رسول خدا اعتنایى ننمودند و در تصمیمشان بر کشتن آن حضرت ، تردیدى به خود راه ندادند، امام علیه السلام دستهاى خود را به آسمان بلند کرد و آنان را با جملاتى که نقل نمودیم ، نفرین کرد.
(اللهم احبس عنهم قطر السماء... .)
اللهم انا اهل بیت نبیک و ذریته و قرابته ، فاقصم من ظلمنا و غصبنا حقنا، انک سمیع قریب .
بنابر نقل (خوارزمى )امام علیه السلام این نفرین را در عصر تاسوعا خطاب به عمر سعد و لشکریانش ایراد فرمود:
خدایا! ما اهل بیت پیامبر تو و فرزندان عشیره او هستیم . خدایا! کسانى را که به ما ظلم نمودند و حق ما را غصب کردند، هلاکشان کن که تو بر دعاى بندگانت شنوا و به آنان نزدیک هستى .
خوارزمى اضافه مى کند (محمد بن اشعث )که در صف مقدم سپاهیان دشمن بود و نفرین امام را مى شنید، جلو آمد و به آن حضرت چنین گفت :
اى قرابة بینک و بین محمد؟!
در میان تو و محمد چه قوم و خویشى هست ؟!
امام علیه السلام که این انکار صریح و لجاجت را در راه او مشاهده نمود، این چنین نفرینش کرد:
اللهم فارنى فیه هذا الیوم ذلا عاجلا.
خدایا! همین امروز، ذلت عاجل و زود رس او را بر من آشکار کن.
(محمد بن اشعث) پس از چند دقیقه براى قضاى حاجت از صف لشکریان فاصله گرفت و در گوشه اى نشست ، در این هنگام عقربى او را نیش زد و در حالى که لباسش آلوده به نجاست شده ، بود رهایش نمود.

سه نفرین به یک مناسبت
هنگام اعزام حضرت على اکبر به میدان جنگ و در موقع شهادتش حسین بن على علیه السلام دو نفرین عمومى خطاب به لشکریان کوفه و یک نفرین خصوصى ، خطاب به عمر سعد ایراد نموده اند؛ بدین توضیح که هنگام میدان رفتن على بن الحسین ، پدر ارجمندش در حالى که سیل اشک از چشمانش جارى مى شد، محاسن مبارک را به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت :
اللهم اشهد على هولاء فقد برز الیهم اشبه الناس برسولک محمد صلى الله علیه و آله خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشقنا الى رؤ یة نبیک نظرنا الیه .
بارالها بر این مردم گواه باش ، جوانى که در صورت و سیرت و گفتار شبیه ترین مردم به پیغمبرت (درود خدا بر او و خاندانش باد) بود، به جنگ آنان رفت ؛ پرودگارا ما هرگاه به دیدن پیامبرت مشتاق مى شدیم به این جوان نگاه مى کردیم
.
آنگاه چنین نفرین نمود:
اللهم فامنعهم برکات الارض ، و فرقهم تفریقا، و مزقهم تمزیقا، واجعلهم قددا، و لا ترض الولاة عنهم ابدا، فانهم دعونا لینصرونا ثم علینا یقاتلونا... .
خدایا! این مردم (ستمگر) را از برکات زمین محروم و به تفرقه و پراکندگى ، مبتلا بگردان . صلح و سازش از میان آنان و فرمانروایانشان بردار که ما را با وعده یارى و نصرت ، دعوت نمودند، سپس به جنگ با ما برخاستند....
و آنگاه که حضرت على اکبر خواست از خیمه ها جدا شود، امام علیه السلام بر عمر سعد بانگ زده و چنین نفرین نمود:
مالک ؟ قطع الله رحمک کما قطعت رحمى کما قطعت رحمى ، و لم تحفظ قرابتى من رسول الله صلى الله علیه و آله ، و سلط علیک من یذبحک على فراشک .
تو را چه شده است ؟ خدا رحم و قرابت تو را قطع کند (و در میان قوم و خویشت ، منفور و مطرود گردى ) همانگونه که تو قرابت و خویشاوندى مرا قطع نموده و حرمت قرابت مرا با پیامبر صلى الله علیه و آله حفظ نکردى و خداوند کسى را بر تو مسلط گرداند که در میان رختخوابت سر از تنت جدا کند
.
چون در بالین فرزند عزیزش نشست ، چنین گفت :
قتل الله قوما قتلوک ! یا بنى ما اجراهم على الله و على انتهاک حرمة رسول الله ، على الدنیا بعدک العفا .
خدا بکشد مردم ستمگرى را که تو را کشتند، فرزندم ! اینها چقدر به خدا و هتک حرمت رسول او جرى شده اند، پس از تو خاک بر سر دنیا!
بعد لقوم قتلوک ، و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک و ابوک .
دور باد از رحمت خدا گروهى که تو را به قتل رسانیدند و در روز رستاخیز دشمن آنان جدت و پدرت باد.
این نفرین را امام علیه السلام در بالین حضرت (قاسم بن حسن )، آنگاه که با بدن قطعه - قطعه ، به روى خاک افتاده بود، ایراد نموده است . پیکر فرزند برادرش را به سوى خیمه ها حمل نمود و در میان خیمه شهدا و در کنار جنازه فرزندش على اکبر قرار داده ، سپس این چنین نفرین نمود:
اللهم احصهم عددا، و لا تغادر منهم احدا، و لا تغفر لهم ابدا .
(خدایا! همه آنان را گرفتار بلا و عذاب خویش بگردان و کسى را از آنان باقى نگذار و هیچگاه مشمول مغفرت خویش قرار مده.)
نفرینهاى شخصى
مالک ! ذبحک الله على فراشک سریعا عاجلا، و لا غفرلک یوم حشرک و نشرک ، فوالله انى لارجو ان لا تاکل من بر العراق الا یسیرا .
امام علیه السلام قبل از شب عاشورا پیشنهاد ملاقات با (عمرسعد)نمود و این ملاقات با تشریفاتى انجام پذیرفت و آن حضرت ، عمر سعد را موعظه و نصیحت نمود که در بخش اتمام حجت خصوصى ، اشاره نمودیم و در پایان چون امام علیه السلام سکوت عمر بن سعد را مشاهده نمود از وى روى گرداند و چنین فرمود:
مالک ذبحک الله على فراشک ... .
فرزند سعد! چرا این قدر در راه شیطان پافشارى مى کنى ؟! خدا هر چه زودتر در میان رختخوابت تو را بکشد و در قیامت گناه تو را نبخشد، امیدوارم که از گندم عراق نخورى مگر به اندازه کم ( یعنى عمرت کوتاه باد).
اللهم حزه الى النار.
خدایا! او را به سوى آتش بکش.
هنگام نزدیک شدن عده اى از لشکریان به خیمه ها، مردم به نام(عبد الله بن حوزه) جلو آمد و با صداى بلند گفت : (اءفیکم حسین ؟؛ آیا حسین بن در میان شماست ؟)یکى از یاران آن حضرت در حالى که به امام اشاره مى نمود، گفت : این است حسین ، چه مى خواهى ؟
او به امام گفت: (ابشر باالنار!!، بر تو باد مژده آتش !)
امام پاسخ داد دروغ مى گویى ، من به سوى خداى کریم و بخشنده و مطاع مى روم ، تو کیستى ؟
گفت : (ابن حوزه ) در اینجا بود که امام علیه السلام او را نفرین نمود: (اللهم حزه الى النار.)
(خدایا! او را به سوى آتش بکش.)
(ابن حوزه ) از نفرین امام خشمناک شده و بر اسب خویش سوار گردید و بر آن تازیانه زد، اسب به سرعت حرکت نمود و ابن حوزه در اثر سرعت اسب ، به زمین افتاد ولى پایش در رکاب ، گیر کرد، اسب رم نمود و او را به این طرف و آن طرف کشاند و بالاخره به سوى خندقى که در آن آتش روشن شده بود، کشاند و بدن مجروح و نیمه جان ابن حوزه به گودال افتاد و در میان آتش سوخت امام با دیدن این جریان ، سر به سجده نهاد و براى استجابت نفرینش ، سجده شکر به جاى آورد.
اللهم اقتله عطشا، و لا تغفر له ابدا.
خدایا! او را با تشنگى بمیران و هیچگاه نیامرز.
یکى از لشکریان عمر به نام (عبدالله بن حصین ازدى ) با صداى بلند خطاب به حسین بن على علیه السلام چنین گفت : (یا حسین ! این آب فرات را مى بینى که همانند آسمان سبز و شفاف است ، ولى به خدا نخواهیم گذاشت حتى یک قطره از آن به گلویت تا از تشنگى بمیرى !!.)
در اینجا امام را نفرین کرد که : (اللهم اقتله عطشا، و لا تغفر له ابدا.)
(بلاذرى)نقل مى کند که (ابن حصین ) به مرض عطش ‍ مبتلا گردید و هر چه آب مى خورد، سیراب نمى شد تا به هلاکت رسید و بدینگونه نفرین امام درباره او مستجاب گردید.

 

نویسنده:محمد صادق نجمى


منبع : پیام عاشورا
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر