از دختری که معشوقه‌اش ناپدید شد تا زنی که در میدان بهارستان روی دوش ملت سخنرانی کرد

مطلب بی‌سابقه‌ای که در حوادث دیروز تهران جلب توجه کرد، احساسات زن‌های پیر و جوان و تظاهرات شدید آن‌ها بر له دکتر مصدق بود. در میدان بهارستان یک خانم چهل‌ساله بالای دوش چند زن رفته و نطق می‌کرد و مردم را سخت تهییج کره بود...

از دختری که معشوقه‌اش ناپدید شد تا زنی که در میدان بهارستان روی دوش ملت سخنرانی کرد

فهیمه نظری: تهران، دوشنبه 31 تیر 1331: دختری 17-18 ساله در بالکن خانه‌شان در خیابان زرین‌نعل دل‌دل می‌زند. خبری از دلدارش که هر روز از زیر بالکن‌شان رد می‌شد نیست. کمی آن سوتر در میدان بهارستان هنگامه‌ای برپاست، مردم در اعتراض به نخست‌وزیری قوام و حمایت از مصدق به خیابان‌ها ریخته‌اند، و نظامی‌ها هم بدون خجالت به سمت آنان شلیک می‌کنند. دخترک دل توی دلش نیست که برود بیرون ببیند چه خبر است، اما اجازه ندارد، فقط گه‌گاهی صدای نفیر گلوله‌ها را می‌شنود و قلبش هری فرومی‌ریزد، با خود فکر می‌کند «نکند رفته بین جمعیت»، «نه شاید دیگر مرا دوست ندارد»، «آره، همین است. شاید پای دیگری در میان است»، «نرفته باشد بهارستان» و...

چند روز بعد: همچنان از پسرک خبری نیست. دختر جوان که تصدیق کلاس ششم را دارد و روزنامه می‌خواند، به پدرش گفته که سر راه حتما برایش روزنامه بگیرد. آن روزنامه‌ی لعنتی بالاخره می‌رسد. بی‌خود دلش شور نمی‌زد، نام دلبرش در میان کشته‌شدگان است. آری پسر جوان روز سی‌ام تیرماه در میدان بهارستان گلوله خورده و کشته شده بود. دخترک در خود فرو می‌ریزد. اشک می‌ریزد و برای عشق پرپرشده‌اش در نهان سوگواری می‌کند.

این روایتی است که بارها و بارها از زبان مادربزرگم شنیدم، آن دختر جوان دوست صمیمی‌ و همسایه‌شان بود. دنیا نام داشت. مادربزرگم می‌گفت تا زمانی که از دنیا خبر داشتم این سوگ را به دوش می‌کشید...

زنانی که در بطن ماجرا بودند

اما نقش زنان در آن روز تاریخی و خونین فقط به دلبستگی و دلهره در پستوی خانه‌ها ختم نمی‌شد. زنان بسیاری نیز در آن روز هم‌پای مردان در حمایت از دکتر مصدق به بهارستان رفتند و به طور مسقتیم در ین قیام بزرگ نقش آفریدند. نمونه‌ای از این نقش‌آفرینی را خبرنگار میدانی روزنامه‌ی اطلاعات در گزارش خود که روز چهارشنبه یکم مرداد 31 منتشر شد این‌طور شرح داده است:

مطلب بی‌سابقه‌ای که در حوادث دیروز تهران جلب توجه کرد، احساسات زن‌های پیر و جوان و تظاهرات شدید آن‌ها بر له دکتر مصدق بود. در میدان بهارستان یک خانم چهل‌ساله بالای دوش چند زن رفته و نطق می‌کرد و مردم را سخت تهییج کره بود. هر لحظه بر تعداد مستمعین ناطق اضافه می‌شد و بالاخره مامورین به سوی جمعیت یورش بردند و در این‌جا یک پسربچه‌ی ده دوازده ساله گلوله خورد و به قتل رسید. زن‌ها در سایر نقاط شهر مخصوصا بعدازظهر در میدان بهارستان سخت ابراز احساسات می‌کردند و این امر کاملا بی‌سابقه بود...

259

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر