ابتکار امام حسین (ع) برای اصلاح جامعه

در اوضاع و شرایط خاص حاکم بر آن زمان امام حسین (ع) با برخورداری از دانش خاص الهی برای اصلاح جامعه، برنامه بسیار دقیق و منظمی طرح ریزی کرد، که نه تنها توانست جامعه آن روز را از خطر مرگ حتمی معنوی و فرهنگی نجات بخشد، بلکه برای همیشه به جوامع بشری قدرت و نیرویی بخشید تا بتوانند در مقابل ظلم و ستم و اعمال خلاف از خود حساسیت نشان دهند

ابتکار امام حسین (ع) برای اصلاح جامعه

در اوضاع و شرایط خاص حاکم بر آن زمان امام حسین (ع) با برخورداری از دانش خاص الهی برای اصلاح جامعه، برنامه بسیار دقیق و منظمی طرح ریزی کرد، که نه تنها توانست جامعه آن روز را از خطر مرگ حتمی معنوی و فرهنگی نجات بخشد، بلکه برای همیشه به جوامع بشری قدرت و نیرویی بخشید تا بتوانند در مقابل ظلم و ستم و اعمال خلاف از خود حساسیت نشان دهند. آن حضرت به گونه ای برنامه ریزی کرد که یاد و خاطره او همواره در میان انسان ها زنده و جاوید باشد، و همین امر مانع بی تفاوتی، ظلم پذیری و تحریف دین در میان مسلمانان می شود، و به همین دلیل است که قیام امام حسین (ع) تضمین کننده بقای اسلام و بیداری مسلمانان است.

امام حسین (ع) برای تحقق بخشیدن به این هدف، نهضت و قیام خود را در دو مرحله برنامه ریزی کرد.مرحله نخست، مرحله خون، قیام و شهادت و مرحله دوم مرحله پیام رسانی، بیدارگری، زنده نگهداشتن یاد و خاطره نهضت بود. مسئولیت مرحله نخست نهضت بر دوش مردان فداکار و از جان گذشته ای بود که با تمام هستی خود در برابر ظلم و بیداد و انحراف ایستادگی کردند و در این راه به شهادت رسیدند. ولی مسئولیت بخش دوم نهضت و قیام از عهده مردان خارج بود. چرا که یزید و یزیدیان را تصمیم بر آن بود که در روز عاشورا هیچ مردی را زنده نگذارند.

پس از شهادت امام حسین (ع) هنگامی که یورش وحشیانه سپاه عمر سعد برای غارت خیمه ها آغاز شد، شمر به خیمه امام سجاد (ع) وارد شد و با کشیدن شمشیر قصد جان امام را نمود. ولی عمر سعد دستانش را گرفت و گفت: «آیا از کشتن این جوان بیمار شرم نداری؟»

شمر گفت: «دستور از امیر عبیدالله بن زیاد رسیده که همه فرزندان حسین را بکشم.»سرانجام عمر سعد با تلاش و کوشش بسیار توانست شمر را از انجام این جنایت منصرف سازد.[7]

امام حسین (ع) مسئولیت بخش دوم قیام را به زنان و کودکان خود واگذار کرد و رهبری آن را به خواهرش زینب سپرد.

محمد حنفیه شب حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی عراق خدمت آن حضرت رسید، و از او درخواست نمود که به کوفه حرکت نکند. امام (ع) وعده داد که در باره پیشنهاد او بیندیشد. ولی ناگهان هنگام صبح به محمد حنفیه خبر رسید که امام (ع) به سوی عراق حرکت کرده است. و با شنیدن این خبر به سرعت خود را به امام (ع) رساند، افسار شترش را گرفت و گفت: «ای برادر! مگر به من قول ندادی که در باره پیشنهادم بیندیشی؟»

امام (ع) فرمود: «دیشب پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول الله را در خواب دیدم که به من فرمود: «ای حسین! بیرون رو!، زیرا خداوند خواسته است ترا کشته ببیند!»

محمد حنفیه گفت: «تو که با این حالت می روی، چرا زنان را همراه خود می بری؟»

امام حسین (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) به من فرمود: «خداوند خواسته است که اینها را اسیر بنگرد!»[8]

 

 

پی نوشت:

[7] . محدث قمی، نفس المهموم، مکتبه بصیرتی، سال 1405ه.ق.ص 379.

[8] . سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، منشورات المطبعه الحیدریه فی النجف، 1369 ه ق، ص 27 و 28.


منبع : تبیان زنجان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر