لعنت نوح(ع) بر کشندگان امام حسین علیه السلام

در بحار و غیره از کتاب خرائج و جرائح روایت کرده از کتاب تاریخ محمد نجّار از پیغمبر اکرم(ص) که فرمود:«لمّا أراد الله أن یهلک قوم نوح، أوحی الله إلیه أن شقّ ألواح الساج، فلمّا شقّها لم یدر ما یصنع بها

 لعنت نوح(ع) بر کشندگان امام حسین علیه السلام

حدیث اول

در بحار و غیره از کتاب خرائج و جرائح روایت کرده از کتاب تاریخ محمد نجّار از پیغمبر اکرم(ص) که فرمود:
«لمّا أراد الله أن یهلک قوم نوح، أوحی الله إلیه أن شقّ ألواح الساج، فلمّا شقّها لم یدر ما یصنع بها. فهبط جبرئیل فاراهُ هیئة ‌السّفینة و معه تابوت بها مائة ألف مسمار و تسعة و عشرون ألف مسمار، فسمّر بالمسامیر کلّها السفینة إلی أن بقیت خمسة مسمار فضرب بیده إلی مسمار، فاشرق بیده، و أضاء کما یضیء الکواکب الّذی فی افق المساء. فتحیر النوح فأنطق الله المسمار بلسان طلق ذلق. فقال: أنا اسم خیر الانبیاء محمّد بن عبدالله.
فهبط جبرئیل فقال له: یا جبرئیل! ما هذا المسمار الّذی ما رأیت مثله؟ قال: هذا باسم سیدَ الانبیاء محمد بن عبدالله، امسره علی أولها علی جانب السفینة‌الایمن.
ثم ضرب بیده إلی مسمار ثان فأشرق و أنار، فقال نوح: و ما هذا المسمار؟ فقال: هذه مسمار أخیه و ابن عمة سیّد الاوصیاء علی بن أبیطالب، فأسمره علی جانب السفینة‌ الأیسر فی أولها.
ثم ضرب بیده إلی مسمار ثالث، فزهر و أشرق و أنار، فقال جبرئیل: هذا مسمار فاطمة، فاسمره إلی جانب مسمار أبیه.
ثم ضرب بیده إلی مسمار رابع، فزهر و أنار، فقال جبرئیل: هذا مسمار الحسین، فأسمره إلی جانب مسمار أبیه.
ثم ضرب بیده إلی مسمار خامس، فزهر و أنار و أظهر النّدواة. فقال: هذا الدم، فذکر قصّة الحسین و ما تعمل الأمة‌ به، فلعن الله قاتله و ظالمه و خاذله».(1)
یعنی: (چون خواست خدا هلاک کند قوم نوح را، فرمان داد به او که لوح های درخت ساج را بشکافد. پس نوح آنها را شکافت، و نمی دانست که به آنها چه صنعتی کند. در آن حال جبرئیل فرود آمد و از برای نوح صورت کشتی نشان داد، و با او صندوقی بود که صد و بیست و نه هزار میخ در آن بود. پس آن کشتی را با آن میخ ها استوار کرد.
هنوز پنج میخ باقیمانده بود. یکی از آن پنج را دست زد [و] برداشت که درخشید و نوری از آن تابش یافت، مانند نور ستاره هائی که در کرانه آسمان است. پس نوح متحیّر و سرگردان شد که این چه نوری است و باید چه بکند. آنگاه خدا آن میخ را به سخن گفتن در آورد به زبان آزاد و گویا گفت: من به نام بهترین پیغمبران، محمّد پسر عبدالله هستم. پس جبرئیل فرود آمد. نوح به وی گفت که: ای جبرئیل! ‌این چه میخی است که مانند این ندیده ام؟ جبرئیل گفت: این را به نام محمّد بن عبدالله، آقای همه پیغمبران، بکوب بر اوّل کشتی به طرف راست آن.
نوح پس از کوبیدن آن، دست زد [و] میخ دوم را برداشت. آن هم درخشید و نور داد. به جبرئیل گفت: این چه میخی است؟ جبرئیل گفت: این میخ، برادر و پسر عم او، آقای همه اوصیاء علی پسر ابی طالب است، بکوب آن را در طرف چپ اوّل کشتی.
پس از آن دست زد به میخ سوم؛ آن نیز درخشید و نور داد. جبرئیل گفت: این میخ به نام فاطمه است، بکوب آن را طرف میخ پدر او.
پس از آن نوح دست زد به میخ چهارم: آن هم درخشید و نور داد، جبرئیل گفت: این میخ به نام حسن است، بکوب آن را پهلوی میخ پدرش.
پس از آن نوح دست زد به میخ پنجم؛ آن نیز درخشید و نور داد و از آن خون پدیدار شد. پس جبرئیل قصه حسین را یاد کرد و آنچه که امت با او می کنند. همانا لعنت کرده است خدا کشنده او و ظلم کننده در حق او و خوار کنندگان او را.

حدیث دوم

روی فی کتاب الاکسیر عن المنتخب روی:
«أن نوحاً لمارکب فی السفینة‌ طافت به جمیع الدنیا، فلمّا مرّت بکربلاء أخذته الأرض و خاف نوح الغرق، فدعا ربّه، و قال: إلهی طفت جمیع الدنیا و ما أصابنی فزع مثل ما أصابنی فی هذه الأرض. فنزل جبرئیل و قال: یا نوح فی هذا الموضع یقتل حسین(ع) سبط محمّد خاتم النبیّین و ابن خاتم الاوصیاء. فقال: و من القاتل له یا جبرئیل؟ قال: قاتله لعین أهل سبع سموات و سبع أرضین، فلعنه نوح أربع مرات، فسارت السفینة حتی بلغت حتی بلغت الجودیّ و استقرت علیه».(2)
یعنی: (در کتاب اکسیر العبادة و کتاب منتخب و غیر آنها روایت شده که: چون نوح(ع) بر کشتی سوار شد، دور داده شد با آن در همه دنیا. چون به زمین کربلا رسید کشتی به زمین نشست و از شدت موج و طوفان مشرف بر غرق شد و نوح بسیار ترسید و خدای خود را خواند و عرض کرد: خدای من! همه دنیا را دور زدم و ترس و رعبی برای من نرسید مانند آنچه که در این زمین برای من روی داد از ترس و اضطراب. پس جبرئیل نازل شد و گفت: ای نوح! در اینجا کشته خواهد شد، حسین(ع) سبط خاتم همه انبیاء و فرزند خاتم همه اوصیاء. نوح گفت: کشنده او کیست؟ جبرئیل گفت: لعنت کرده شد اهل هفت آسمان و هفت زمین. پس نوح چهار مرتبه او را لعنت کرد. پس از آن کشتی سیر کرد تا به کوه جودی رسید و در آنجا قرار گرفت).

 نویسنده: آیت الله سید محمد حسن میرجهانی(ره)

 

پی نوشت ها :

1-نوادر المعجزات، ص 64؛ الامان من أخطار الاسفار، ص 119؛ بحارالأنوار، ج 11، ص 328 و ج 26، ص 332 و ج 44، ص 320.
2-بحارالأنوار، ج 44، ص 243، ح 38؛ العوالم العلوم (الامام الحسین(ع)) «باب جوامع ما أخبر به الأنبیاء - علیهم الصلاة و السلام - من شهادته و لعنهم لقتلته علیهم اللعنة»، ص 102، ح 2.


منبع : میرجهانی، محمد حسن، (1371)، البکاء للحسین(ع)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(ع) و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر