درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(۵)

مردم در جامعه هاى گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تأثیر گذارى بر اندیشه ها و رفتاردیگران و همچنین میزان تأثیر پذیرى متفاوتند

 درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(5)

مفهوم خواص و عوام
 

مردم در جامعه هاى گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تأثیر گذارى بر اندیشه ها و رفتاردیگران و همچنین میزان تأثیر پذیرى متفاوتند. در هر جامعه تعدادى اندک به دلیل موقعیت
ویژه اى که دارند بر رفتار و ارزش هاى دیگران تأثیر مى گذارند. این گروه، با نام هاى :خواصّ، نخبگان، برگزیدگان...شناخته مى شوند.گروه دیگر که اکثریت جامعه را تشکیلمى دهند از آنان به عنوان: توده یا عوام یاد مى شود.
خواص کسانى اند که بر اساس آگاهى و بصیرت تصمیم گیرى کرده و حرکت مى کنند. دربرابر خواصّ عوام هستند. این گروه دنبال این نیستند که ببینند چه راهى درست است، چهحرکتى صحیح است و سپس بر اساس آن حرکت کنند بلکه پیرو جوّ زمان خود هستند؛اکثریت به هر راهى رفتند این ها نیز به همان راه خواهند رفت.
[68]
در این تقسیم و تفسیر هیچ گونه معیار اقتصادى، سیاسى و فرهنگى لحاظ نشده است.بلکه کسى که از روى بصیرت و آگاهى تصمیم بگیرد و عمل کند هر چند بى سواد باشد جزوخواص به شمار مى آید و آن که بدون بصیرت و تشخیص عمل کند هر چند به ظاهر جزوعلما باشد «عوام» است.


تقسیم بندى خواص
 

مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهى است. خواص بر دو گونه اند: خواصجبهه حقّ و خواص جبهه باطل. عوام نیز به همین دو قسم تقسیم مى شوند.
عدّه اى حقّ را شناخته اند و تلاش آن ها نیز در همین راستاست. و عدّه اى نیز در برابر حقبى تفاوت و یا ضدّ آنند. در میان طرفداران باطل نیز آدم هاى نخبه و زرنگ و اهل فکر وتشخیص وجود دارد. سخن ما در این جا در باره خواص طرفدار حقّ است.
خواص طرفدار حقّ نیز به دو دسته تقسیم مى شوند:
1. گروهى که آرمان ها و ارزش هاى اسلامى براى آن ها اصل است و در آن هنگام که دین ودنیا در برابر هم قرار گرفتند، دین را بر دنیا و جلوه هاى آن ترجیح مى دهند.
2. گروهى که جذب دنیا و جلوه هاى آن (مقام، ثروت، شهرت و...) شده و با وجودتشخیص حقّ و اهل حقّ از عمل به آن باز مى مانند. وقتى که پاى اداى تکلیف و انجاممسؤولیت به میان آید نمى توانند از دنیا بگذرند و دنیا را بر اداى تکلیف پیش مى دارند. اگر درجامعه اسلامى گروه نخست بیش تر باشند جامعه دچار انحطاط و سقوط نخواهد شد وحادثه اى همانند روزگار امام حسین(ع) به وجود نخواهد آمد. ولى اگر تعداد آن ها اندک وتعداد دسته دوّم بیش تر باشند آن وقت است که جامعه در سراشیبى سقوط قرار خواهد گرفت و حسین بن على ها به مسلخ خواهند رفت. یزیدها و ابن زیادها برسر کار خواهند آمدو امامت تبدیل به سلطنت و پادشاهى خواهد شد.


نقش خواص در رویداد عاشورا
 

بحث اساسى و مهم در باب «خواص» نقش آنان به عنوان یکى از عوامل زمینه سازعاشورا است. خواص طرفدار حقّ به ویژه کسانى که به حقانیت امام حسین(ع) باور داشتند،در عرصه سیاسى باید با آن بزرگوار همراه شده و با دشمنان مى جنگیدند. چه عامل و یاعواملى سبب شد که اینان از امام حسین(ع) حمایت نکردند، بى تفاوت ماندند و یا در برابر آنحضرت ایستادند. تعداد آنان که امام حسین(ع) را به خوبى مى شناختند ولى بر اساسشناخت خود عمل نکردند کم نبودند. بسیارى از کسانى که در مدینه یا مکّه به آن حضرتنصیحت مى کردند که به سوى کوفه نرود از همین قبیل بودند.
[69] بسیارى از کسانى که نمایندهامام حسین(ع) مسلم بن عقیل را در کوفه تنها گذاشتند از همین ها بودند. تجزیه و تحلیلِبى تفاوتى اینان و دستیابى به عواملى که آنان را از انجام وظیفه بازداشت در عرصه رفتارسیاسى براى ما درس آموز و عبرت انگیز است.
این عوامل بسیارند. از این روى، پس از اشاره به عناوین پاره اى از آن ها به «دنیاگرایىخواص» که از اهمیت بیش ترى برخوردار و جنبه محورى دارد خواهیم پرداخت.
بازگشت به باورها و ارزش هاى جاهلى از جمله قومیت گرایى، عافیت طلبى وتجمّل پرستى، افزون طلبى و مقام خواهى، فرصت طلبى و نفاق، ترس و وحشت و بالاخرهدنیاپرستى خواص از عواملى بودند که خواص طرفدار حق در حادثه عاشورا به وظیفه ومسؤولیت خود عمل نکردند.
وقتى که بیش تر خواص طرفدار حقّ چنان باشند که دنیاى خودشان برایشان از همه چیزمهمتر باشد، بى شک، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و مقام و یا نام و شهرت خودحاکمیت باطل را مى پذیرند و در برابر آن نمى ایستند و از حقّ نیز طرفدارى نمى کنند وجانشان را به خطر نمى اندازند. وقتى این گونه شد اوّلش با شهادت حسین بن على(ع) آغازمى شود، آخرش هم به بنى امیه و شاخه مروانى و بنى عباس وپس از بنى عباس، هم به سلسلهسلاطین در دنیاى اسلام، تا امروز مى رسد.
[70]


دنیا گرایى خواص
 

هر چند عواملى چون: قومیت گرایى، نفاق و دورویى و غفلت سبب لغزش و انحرافبرخى از خواص شد، ولى دنیا و جلوه هاى آن چون مقام خواهى، رفاه طلبى، ثروت، شهرتاز مهم ترین و خطرناک ترین عواملى بود که در لغزش خواص و رویداد عاشورا نقش اساسىداشت. با نگاهى به تاریخ اسلام مى یابیم که اساس همه انحراف ها، فتنه ها، جنگ هایى که ازسوى خواص صورت گرفته، دنیاپرستى آنان بوده است. بر همین اساس پیامبر اسلامفرموده است:
«حبّ الدنیا رأس کل خطیئة؛
[71]
دوستى دنیا سر و اساس همه گناهان است.»
على(ع) نیز دنیا دوستى را اساس همه فتنه ها
و مشکلات دانسته است:
«حبّ الدنیا رأس الفتن و اصل المحن».
[72]
امام حسین(ع) نیز راز و رمز دگرگونى بسیارى از مردم و کناره گیرى آنان را از حقّ،دنیاگرایى آنان دانسته است:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم، یحوطونه مادّرت معایشهم فاذا محّصوا بالبلاءقلّ الدیانون؛
[73]
مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبانشان. حمایت آن ها از دین تا زمانى است که زندگى آن ها دررفاه باشد و آن گاه که در بوته امتحان قرار گرفتند دینداران کم مى شوند.»
این سخنان را امام در چه زمانى ایراد کرده است؟ برخى چون طبرى بر این باورند کهامام(ع) این سخنان را در بین راه و در منزل «ذى حسم» ایراد کرده است. برخى دیگر بر آنند کهاین خطبه در دوّم محرم و در سرزمین کربلا ایراد شده است. این سخنان در هر کجا ایراد شدهباشد بیانگر ناخرسندى امام(ع) از وضعیت جامعه و مردم مسلمان در آن روزگار است.امام(ع) پس از آن که از دگرگونى اوضاع و سستى و بى تفاوتى مردم در برابر خوبى ها و بدى هاشکوه کرده با جمله: «الناس عبید الدنیا» علت آن را دنیا پرستى آنان دانسته است. وقتى که دنیادر نگاه انسان مسلمان، هدف و معبود شد باید منتظر چنین چیزهایى بود. سخنانامام حسین(ع) هر چند بیانگر آن است که دنیاگرایى آفتى عمومى و همگانى است لذا با واژه«الناس» از آن یاد کرده است ولى روشن است که بخشى از مردم که همان خواص باشند.
بیش تر در معرض این آسیب هستند. چرا که جلوه هاى دنیا بسیار است. بخشى از آن براىهمه کس قابل دسترسى نیست. مقام، پول هاى کلان... را به همه کس نمى دهند. «خواص» باویژگیهایى که دارند دسترسى بیش ترى به دنیا و جلوه هاى آن دارند. به همه کس ملک رى وکیسه زر نمى دهند. این ها براى عمر سعدها و شریح قاضى ها... آماده است.
مواردى که خواص طرفدار حقّ به خاطر دنیاگرایى از پذیرش حقّ سر باز زده و یا با آن بهمخالفت بر خواسته اند فراوان است، در این جا تنها به نمونه هایى از چند مقطع تاریخىبسنده مى کنیم:


نخستین گامها
 

دنیاگرایى خواص هر چند در روزگار خلیفه سوّم اوج و شدت گرفت ولى پیش از آن نیزجلوه هایى داشته است. در روزگار پیامبر(ص) در جنگ بدر، احد و پاره اى از حوادث دیگرهر چند دنیا گرایى برخى از خواص ظهور پیدا کرد ولى با حضور آن حضرت خیلى زودجبران و شعله هاى آن فرو کش کرد. ولى از آن روز که آن بزرگوار در بستر قرار گرفتانحراف خواص و عدول آنان از موضع حقّ نیز آشکا رشد. تخلّف از لشگر اسامه، با این کهاین کار موجب ناراحتى آن حضرت شد.
[74] افزون بر این، آن حضرت بر کسانى کهمى خواستند از سپاه او جدا شده و در مدینه بمانند لعنت فرستادند. در عین حال برخى ازخواص چون خلیفه اوّل و دوّم از این دستور سرباز زدند.
[75]
توجه نکردن به دستور پیامبر(ص) براى نوشتن وصیّت و همچنین ماجراى سقیفه بهعنوان نخستین گامها از دنیا گرایى خواص و عدول آنان از موضع حقّ به شمار مى آید.
بسیارى از نویسندگان و شاعران این گامها و به ویژه ماجراى سقیفه را سبب و ریشهاصلى رویداد عاشورا به شمار آورده اند. از باب نمونه مرحوم آیةالله غروى اصفهانى چنینسروده است:
رماه اذ رماه حرملة و اِنَّما رماه مَنْ مهدّ له سهم اتى مِن جانب السقیفة و قوسه على یدالخلیفه و ما اصاب سهمه نحرابل کبد الدین و مهجة النبى
[76]
وقتى حرمله تیر افکند این حرمله نبود که تیر افکند، بلکه تیرانداز واقعى کسى بود که زمینهرا براى او زمینه سازى کرده بود. تیرى از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست خلیفه بود. آنتیر گلوى آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر (ص) نشست.»
مهیاردیلمى نیز اشعارى به عربى دارد که مضمون آن این است:
«اى فرزند پیامبر(ص) روز سقیفه راه کربلایت را هموار کرد و آن گاه که حقّ پدرت على(ع) ومادرت فاطمه(ع) را غصب کردند؛ کشته شدنت خوب جلوه کرد.»
[77]
مرحوم نیّر تبریزى و بسیارى از دیگر شاعران شیعى همین مضمون را آورده اند. برخى ازنویسندگان اهل سنّت نیز بر همین مسأله تأکید کرده اند.»
[78]

 

 

نویسنده : محمدصادق مزینانى

 

پی‌نوشت‌ها:
 

[68]. سخنان مقام معظم رهبرى، لشگر 27 حضرت رسول، در 75/3/20.
[69]. لهوف، ص 26، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، از این گونه افراد بودند.
[70]. سخنان مقام معظم رهبرى در جمع فرماندهان لشگر 27 حضرت رسول(ص)، 75/3/20.
[71]. غرر الحکم و درر الحکم، آمدى با شرح محقق خوانسارى، ج 3، ص 395، دانشگاه تهران، تنبیه الخواطرو نزهة النواظر، معروف به مجموعه ورام، ج 2، ص 122، چنین آمده است: حب الدنیا اصل کل معصیة...حبّالدنیا و حبُّ الله لا یجتمعان فى قلب واحد.
[72]. همان، ج 3، ص 395.
[73]. تحف العقول؛ 250، ص 249؛ بحارالانوار، ج 44، ص 383، ج 78، ص 117.
[74]. فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، ج 2، ص 488 براى مشروح این جریان ص 489 - 485 مطالعه شود، مرکزانتشارات دفتر تبلیغات اسلامى.
[75]. ملل و نحل، ص 23.
[76]. الانوار القدسیه، ص 99.
[77]. معرفت، ج 56، ص 17، به نقل از جامعه شناسى تاریخى اسلام، ابوالحسن تنهایى، ص 262، نشر روزگار.
[78]. دیوان آتشکده نیّر، ص 59؛ سمو المضى سموالذات، علائلى، 5.

 


منبع : فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان