پرستارى از امام سجاد(ع )

چون کار (جنگ ) به امام حسین (ع ) تنگ و سخت شد و یگانه و تنها ماند، به خیمه هاى فرزندان پدرش روى آورد

پرستارى از امام سجاد(ع )

چون کار (جنگ ) به امام حسین (ع ) تنگ و سخت شد و یگانه و تنها ماند، به خیمه هاى فرزندان پدرش روى آورد. آنها را از ایشان خالى و تهى دید. سپس به خیمه هاى اصحاب و یارانش التفات نموده و نگریست کسى از آنان را ندید، پس شروع و آغاز نمود به بسیار گفتن (لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ) (حرکت و جنبشى و قوت و توانایى نیست جز به وسیله خداى بلند مرتبه بزرگ ) سپس به خیمه هاى زنان رقیه ، به خیمه فرزندش على زین العابدین (امام چهارم ) آمد وى را دید به روى فرشى از پوست افتاده ، پس بر او در آمده و زینب نزد وى بوده که پرستاریش ‍ مى نمود، چون على بن الحسین (ع ) به پدر بزرگوارش نگاه کرد، خواست حرکت نموده و برخیزد، ولى از سختى بیمارى نتوانست . به زینب فرمود: مرا به سینه ات تکیه ده که این (امام ) پسر رسول خدا (ص ) است که (اینجا) روى آورده ، زینب پشت زین العابدین نشست و آن حضرت را به سینه خود تکیه داد. امام حسین (ع ) از بیمارى فرزندش پرسید و او خداى تعالى را حمد و سپاس ‍ مى نمود، سپس گفت اى پدر! امروز با این منافقین و مردم دور و چه کردى ؟ امام حسین (ع ) به او فرمود: اى پسرم ! شیطان و دیو سرکش بر ایشان غالب و چیره گشته و ذکر و یاد خدا را از اینان فراموش گردانیده ، و میان ما و آنان آتش جنگ برو افروخته شد تا اینکه روى زمین خون جارى و روان شد. على (زین العابدین ) گفت : اى پدر! عمویم عباس کجاست است ؟ پس چون عمویش را از پدرش پرسید، گریه زینب گلویش را گرفت (و نتوانست سخنى بگوید) و به برادرش نگریسته که چگونه به فرزندش پاسخ خواهد داد، زیرا او را به شهادت و کشته شدن عمویش عباس آگاه نساخته بود، از بیم آنکه بیمارى اش شدت یافته و سخت گردد، پس امام حسین به او فرمود: اى پسرم ! عمویت کشته شد، و دو دستش را در کنار فرات جدا کردند.
پس على بن الحسین (ع ) سخت گریست تا اینکه از حرکت و جنبش افتاده و بیهوش شد. چون به هوش آمد، از هر یک از عموهایش پرسید و امام حسین به او فرمود: کشته شدند.
على بن الحسین گفت : برادرم على و حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجا هستند؟ امام حسین به او فرمود: اى پسرم ! بدان مرد زنده اى جز من و تو در خیمه ها نیست ، و کسانى را که از ایشان مى پرسى همه آنها بر روى زمین افتاده اند (کشته شده اند)

 

 

 

نویسنده: عباس عزیزى


منبع : 200 داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر